eitaa logo
آوای ققنوس
8.9هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
538 ویدیو
31 فایل
دوستای عزیزم، اینجا کنار هم هستیم تا هم‌از ادبیات لذت ببریم هم حال دلمون خوب بشه.😍 ♦️کپی پست ها بعنوان تولید محتوا برای کانال های دیگر ممنوع بوده و رضایت ندارم♦️ تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/1281950438C0351ad088a
مشاهده در ایتا
دانلود
. روزی مجنون از روی سجاده شخصی عبور کرد. مرد نماز را شکست و گفت: مردک در حال راز و نیاز با خدا بودم برای چه این رشته را بریدی؟ مجنون گفت : عاشق بنده ای بودم و تو را ندیدم؛ تو که عاشق خدا بودی چطور مرا دیدی؟ @avayeqoqnus
. مادربزرگ می گفت: دل هر آدمی دری دارد؛ می گفت: باید باز کنی در دلت را روی لبخندِ آدم ها؛ می گفت : هر کدام از این درها یک کلید بیشتر ندارند؛ می گفت: کلید دل آدم دست خود آدم نیست؛ می گفت: انگاری کلیدها را دم خلقت پخش کرده اند بین آدم ها و هر کسی یکی برداشته برای خودش؛ می گفت بلند شو برو بگرد، بگرد ببین کلید قلب چه کسی دست توست ؟ و ببین کلید قلب خودت کجاست ؟ 🌸 @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸✨صبح است بیا پنجرہ را باز کنیم ⚪️✨با بوی دل انگیز گل آغاز کنیم 🌸✨با عطر دل آرای بهار این روز را ⚪️✨تا اوج غزل‌های تو پرواز کنیم 🌸✨سـلام روزتون پر طراوت ⚪️✨امروزتان مملو از الطاف الهی صبحتون بخیر و شادی ❤️ ✨@avayeqoqnus
خداوندا ... حکمت قدم‌هايی را که برايمان برمي‌داری بر ما آشکار کن، تا درهايی را که به ‌سويمان مي‌گشايی ندانسته نبندیم و درهایی که به رويمان مي‌بندی به اصرار نگشایيم. آمین 🙏🌺 @avayeqoqnus
📚 ضرب المثل ” بز خری می‌کند “ 🖇معنی و کاربرد : 1_ کنایه از کم جلوه دادن ارزش یک کالا می باشد. 2_ گاهی اوقات فردی به علت نیاز مالی مجبور می شود تا لوازم یا دارایی خود را بفرشد اما برخی از این موقعیت سوء استفاده کرده و می خواهند با شرایط استثنائی صاحب کالا های آن فرد شوند، فرد نیازمند هم با توجه به شرایط پیش آمده چاره ای جز تسلیم در برابر این افراد سودجو ندارد. 🖇 ریشه و حکایت ضرب المثل : یک روز ملانصرالدین تصمیم گرفت گاوش را به بازار ببرد و بفروشد. پیش از رفتن به بازار آب و علف خوبی به گاو خودش داد و آن را به بازار برد. یکی از آدم های بدکار وقتی دید ملانصرالدین گاوش را به بازار آورده تا بفروشد فکر شیطانی به ذهنش رسید و نقشه ای کشید که سر بیچاره کلاه بگذارد. او با عجله به سراغ دوستانش رفت و نقشه اش را با آن ها در میان گذاشت و طبق نقشه یکی یکی به طرف ملا نصرالدین رفتند. اولی گفت: عموجان این بز را چند می‌فروشی؟ ملانصرالدین گفت: این حیوان گاو است و بز نیست. مرد گفت: گاو است؟ به حق چیزهای نشنیده! مردم بز را به بازار می آورند تا به اسم گاو بفروشند. ملا داشت عصبانی می‌شد که مرد حیله گر راهش را گرفت و رفت. دومی آمد و گفت: ملاجان بزت را چند می‌فروشی؟ ملا از کوره در رفت و گفت: مگر کوری و نمی بینی که این گاو است نه بز؟ مرد حیله گر گفت: چرا عصبانی می‌شوی؟ بزت را برای خودت نگه دار و نفروش! @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. می خواهم اقلا یک نفر باشد که من با او از همه چیز همانطور حرف بزنم که با خودم حرف می زنم. 🌸 ♦️ از رمان "ابله" نوشته فئودور داستایوسکی @avayeqoqnus
. جایی که گذرگاهِ دلِ محزونست آن جا دو هزار نیزه بالا خونست لیلی صفتان ز حال ما بی خبرند مجنون داند که حالِ مجنون چونست 🥀 @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از عبدالله بن جعفر (رضی الله عنه) منقول است كه روزی عزیمت سفر كرده بود و در نخلستان قوی فرود آمده بود‌. غلام سیاهی نگهبان آن بود. دید كه سه قرص نان به جهت قوتِ وی آوردند. سگی آنجا حاضر شد. غلام یك قرص را پیش سگ انداخت , بخورد. دیگری را بینداخت, آن را نیز بخورد. پس دیگری را هم به وی انداخت, آن را هم بخورد. عبدالله (رضی الله عنه) از وی پرسید كه هرروز قوت تو چیست؟ گفت: این كه دیدی. فرمود كه چرا بر نفس خود ایثار نكردی؟ گفت: این در این زمین غریب است؛ چنین گمان مى‌برم كه از مسافتی دور آمده است و گرسنه است. نخواستم كه آن را گرسنه بگذارم. پس گفت: امروز چه خواهی خورد؟ گفت روزه خواهم داشت. عبدالله (رضی الله عنه) با خود گفت: همه خلق مرا در سخاوت ملامت كنند و این غلام از من سخی تر است. پس آن غلام و نخلستان را و هرچه در آنجا بود همه را بخرید. پس غلام را آزاد كرد و آنها را به وی بخشید. 🔻 برگرفته از بهارستان جامی @avayeqoqnus
شب در چشمان من است به سیاهی چشمهایم نگاه کن روز در چشمان من است به سفیدی چشمهایم نگاه کن شب و روز در چشمان من است به چشمهای من نگاه کن چشم اگر فرو بندم جهانی در ظلمات فرو خواهد رفت... 🥀 @avayeqoqnus
ای بی نشان محض نشان از که جویمت گم گشت در تو هر دو جهان از که جویمت @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از چشم و دل مپرس که در اولین نگاه شد چشم من خرابِ دل و دل خرابِ چشم 🌹 @avayeqoqnus
شيطان را پرسيدند كه كدام طايفه را دوست داري؟ گفت: دلالان را. گفتند:‌ چرا؟ گفت: از بهر آن كه من به سخن دروغ از ايشان خرسند بودم، ايشان سوگند دروغ نيز بدان افزودند. @avayeqoqnus
به خدا که بسپاری، حل می‌شود. خودم دیده‌ام؛ وقتی که از همه بریده بودم؛ بی هیچ چشم‌داشتی هوایم را داشت، در سکوت و آرامش، کار خودش را می‌کرد و نتیجه را نشانم می‌داد که یعنی ببین! تو تنها نیستی... خودم دیدم وقتی همه می‌گفتند این آخر خط است، با اشاره حالی‌ام می‌کرد که به دلت بد راه نده! تا من نخواهم هیچ‌ آخری، آخر نیست. خودم دیدم وقتی همه سعی بر زمین زدنم داشتند، دستان مرا محکم می‌گرفت و مرا بالاتر می‌کشید... اوست از پدر، پناه دهنده‌تر و از مادر، مهربان‌تر. اوست از هرکسی تواناتر... من کارم را به خدا سپرده‌ام و او هرگز بنده‌اش را ناامید نمی‌کند. «أَلَیْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ » ؟! چرا.. کافی‌ست، به خدا که خدا همه‌جوره برای بنده‌اش کافی‌ست. 👌🌺 @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤍✨آدمیان به لبخندی که 🕊✨بر لب مینشانند 🤍✨و به احساس خوبی‌ 🕊✨که برجا مینهند 🤍✨و به دردی که از 🕊✨یکدیگر میکاهند می ارزند! 🤍✨و ما بودنشان را میخواهیم 🕊✨چون، وجودشان 🤍✨زمین را زیباتر می‌کند.. صبحتون بخیر ❤️ ✨@avayeqoqnus
💚 الهی؛ ✨ تا به تو آشنا شدم از خلق جدا شدم 💚 و در هر جهان شیدا شدم، ✨ نهان بودم پیدا شدم. @avayeqoqnus
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
انوار طلایی خورشید نویدِ مهربانی و لطف پروردگار را می‌دهند که دراین روز زیبا به روی همگی ما لبخند می‌زند بیاید به یکدیگر لبخند بزنیم و صبحی پر از عشق و مهربانی را آغاز کنیم صبح بخیر 🌞🪴 هفته‌ای سرشار از لبخند و عشق پیش رو داشته باشید 🌹 ✨@avayeqoqnus
🌾 یا رب تو زمانه را دلیلی بفرست 🌻 نمرودان را پشه چو پیلی بفرست 🌾 فرعون صفتان همه زِبَردست شدند 🌻 موسی و عصا و رود نیلی بفرست 🔻 رباعیات نقل شده از ابوسعید اباالخیر از دیگر شاعران @avayeqoqnus
📜 مردی به دیدن بیماری رفت. پرسید: «چه بیماری داری؟» گفت: «تب دارم و گردنم درد می‌کند. اما سپاس که یک دو روز است تبم شکسته است. اما گردنم هنوز درد می‌کند». مرد گفت: «نگران نباش. آن نیز همین یکی دو روز می‌شکند!!» 😀 🔹 برگرفته از بهارستان جامی @avayeqoqnus