.
کاش می شد خنده را تدریس کرد
کارگاه خوشدلی تاًسیس کرد
کاش می شد عشق را تعلیم داد
ناامیدان را امید و بیم داد
شاد بود و شادمانی را ستود
با نشاط دیگران ، دلشاد بود
کاش می شد دشمنی را سر برید
دوستی را مثل شربت سر کشید
دشمن بی رحمی و اجحاف بود
دوستدار نیکی و انصاف بود
کاش می شد پشت پا زد بر غرور
دور شد از خود پسندی، دور دور
با صفا و یکدل و آزاده بود
مثل شبنم بی ریا و ساده بود
از دو رنگی و ریا پرهیز کرد
کینه را در سینه حلق آویز کرد
کاش می شد ساده و آزاد زیست
در جهانی خرم و آباد زیست
✨ @avayeqoqnus ✨
○●~~●○
ما به آدمهایی محتاج هستیم که خود را
مدیون زندگانی بدانند نه طلبکار آن.
به آدمهایی محتاج هستیم که به زندگانی
عشق داشته باشند نه کینه.
به آدمهایی محتاج هستیم که به آینده
بچههایشان فکر کنند نه به گذشته
پدرهایشان...
📔کلیدر
✍ محمود دولت آبادی
#بریده_کتاب
✨@avayeqoqnus✨
چه مبارک است این غم که تو در دلم نهادی
به غمت که هرگز این غم ندهم به هیچ شادی
چه خیال میتوان بست و کدام خواب نوشین
به از این درِ تماشا که به روی من گشادی
#هوشنگ_ابتهاج
✨@avayeqoqnus✨
همواره زمانی فرا میرسد که باید میان
تماشاگر بودن و عمل یکی را برگزید؛
این معیار انسان شدن است.
#آلبر_کامو
✨@avayeqoqnus✨
13.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من نمی دانستم
معنیِ «هرگز» را
تو چرا بازنگشتی دیگر...؟
🔻 شعر و دکلمه زیبای زنده یاد
هوشنگ ابتهاج
#دکلمه
#هوشنگ_ابتهاج
✨@avayeqoqnus✨
حواسمان باشد
به کوتاهی زندگی
زندگی به همین آسانی میگذرد...
بیاییم مهربان باشیم
و آرامش به یکدیگر هدیه دهیم...
صبحتون زیبا و سرشار از آرامش
رفقا 🌞🌺
✨@avayeqoqnus✨
🕊 الهی؛ پایی دِه
🌸 که با آن کوی مهرِ تو پوییم
🕊 و زبانی دِه
🌸 که با آن شکر آلای تو گوییم.
● آلاء: نعمتها
#خواجه_عبدالله_انصاری
#مناجات
✨@avayeqoqnus✨
💜
بر رهگذرِ بلا نهادم دل را
خاص از پیِ تو پای گُشادم دل را
از باد مرا بوی تو آمد امروز
شکرانهی آن به باد دادم دل را
#مولوی
#مولانا
✨ @avayeqoqnus ✨
وقتی کریستف کلمب، از سفر معروف و
پرماجرایش برگشت، ملکهی اسپانیا به
افتخارش مهمانی مفصلی ترتیب داد.
درباریان که سر میز ناهار حاضر بودند با
تمسخر گفتند: کاری که تو کردهای
هیچکار مهمی نیست. ما نیز همه
میدانستیم که زمین گرد است و از هر
سویی بروی و به رفتن ادامه دهی، از آن
سوی دیگرش برمیگردی.
ملکهی اسپانیا پاسخ را از کریستف کلمب
خواست.
کریستف تخم مرغی را از سر میز برداشت
و به شخص کناری خود داد و گفت: این را
بر قاعده بنشان !
او نتوانست. تخم مرغ دست به دست
مجلس را دور زد و از راست ایستادن و بر
قاعده نشستن اِبا کرد.
گفتند: تو خودت اگر میتوانی این کار را
بکن!
کریستف ته تخممرغ را بر سطح میز
کوبید، ته آن شکست و تخم مرغ به
حالت ایستاده ایستاد.
همگی زدند زیر خنده که ما هم این را
میدانستیم!
گفت: آری شاید میدانستید اما انجام
ندادید، من میدانستم و عمل کردم.
زندگی پر است از آدمهایی که میگویند
من هم میتوانم فلان کار را انجام دهم
فلان جور باشم و...
اما فقط تعداد اندکی عمل میکنند، و
موفق میشوند!
#داستان
✨@avayeqoqnus✨
اندک اندک خیلی شود و قطره قطره
سیلی گردد. یعنی آنان که دست قوّت
ندارند، سنگ خرده نگه دارند تا به وقت
فرصت دمار از دماغ ظالم برآرند.
اندک اندک به هم شود بسیار
دانه دانه است غله در انبار
🔻 از باب هشتم گلستان سعدی
#سعدی
✨@avayeqoqnus✨