.
روزی معلمی از دانش آموزانش پرسيد:
آيا مي دانيد چرا وقتي انسان ها با هم دعوا مي کنند سر يکديگر داد مي زنند؟
يکي گفت : شايد به اين خاطر که مي خواهند سخن خود را به هم بقبولانند.
يکي ديگر گفت :شايد مي خواهند بگويند زور من بيشتر است.
و هر کدام چيزي گفتند...! ولي هيچ کدام جواب معلم نبود.
معلم سخنش را ادامه داد و گفت:
وقتي آدم ها با هم دعوا مي کنند قلب هايشان از هم دور مي شود و ديگر صداي هم ديگر را نمي شنوند؛ به همين خاطر بر سر هم داد مي زنند.
در واقع جسم هاي آن ها به هم نزديک است ولی قلب هایشان از هم دور است.
ولي وقتي قلب ها به هم نزديک باشد ديگر احتياجي به داد زدن نيست؛ احتياجي به نزديک بودن هم نيست؛
حتي گاهي احتياج به حرف زدن هم نيست.
اگر دو نفر که همديگر را دوست دارند پيش هم باشند فقط با چشم هايشان هم ديگر را مي بينند و با قلب ها يشان با هم حرف مي زنند و ديگر زبان به کار نمي آيد.
و اين زيبا ترين نوع حرف زدن است... 👌❤️
#تلنگر
✨ @avayeqoqnus ✨
.
صبح را دوست دارم
نفسی عمیق میکشم
و روزم را آغاز میکنم؛
و به شکرانه هر چه که
خدایم داده است، شادمانم؛
مهر و محبت را
در سبد عشق میگذارم
و به دوستانم هدیه میکنم... 🪴
صبح بخیر رفقا 🌞💐
✨ @avayeqoqnus ✨
.
ای طبیبی که ز تب سر به قدم سوختهای
از بد حادثه هم ساخته، هم سوختهای 🥀
نور عشقی و برافروختهای در شب شام
روح عدلی و به زنجیرِ ستم سوختهای 🥀
چهارمین حجّتی و حافظ خون شهدا
ز تب داغ تو سر تا به قدم سوختهای 🥀
سالروز شهادت امام سجاد (ع) پیام آور
واقعه عاشورا تسلیت باد 🙏🖤
#محرم
#شهادت_امام_سجاد
#امام_حسین
🕯@avayeqoqnus🕯
.
📜 دعای امام سجاد(ع) در سختی و گرفتاری
▪️ خدایا مرا بر مشقت طاقت،
▫️ و بر بلا صبر
▪️ و بر فقر قدرت نیست؛
▫️ پس روزیم را باز مدار،
▪️ و مرا به خلق خود وا مگذار؛
▫️ بلکه تو خود به تنهائی حاجتم را بر آور؛
▪️ و کار مرا بعهده گیر،
▫️ و مرا منظور نظر خود ساز،
▪️ و در همه کارهایم با چشم لطف بنگر...
الهی آمین 🙏🖤
🏳 منتخبی از دعای هفتم صحیفه سجادیه 🏴
#محرم
#شهادت_امام_سجاد
#امام_حسین
🕯@avayeqoqnus🕯
.
ما دل به غم تو بسته داریم ای دوست
درد تو بجانِ خسته داریم ای دوست 🌱
گفتی که به دلشکستگان نزدیکم
ما نیز دل شکسته داریم ای دوست 🥀
🔻 نقل شده از ابوسعید اباالخیر
از دیگر شاعران
✨ @avayeqoqnus ✨
.
باران بهانه بود
تا تو زیر چتر من
تا انتهای کوچه بیایی و
دوستی مثل گلی شکوفه کند 🌸🌱
#دلنوشته
✨ @avayeqoqnus ✨
📚 نقاشی عجیب پسر کوچولو
پسر کوچولو از مدرسه آمد و دفتر نقاشیش را پرت کرد روی زمین! بعد هم پرید بغل مامان و زد زیر گریه!
مادر او را نوازش کرد و خواست که لباسش را عوض کند.
دفتر را برداشت و ورق زد. نمره نقاشیش 10 شده بود!
پسرک، مادرش را کشیده بود، ولی با یک چشم! و بهجای چشم دوم، دایرهای تو پُر و سیاه گذاشته بود!
معلم هم دور آن، دایرهای قرمز کشیده بود و نوشته بود: پسرم دقت کن!
فردای آن روز مادر سری به مدرسه زد.
از مدیر پرسید میتوانم معلم نقاشی پسرم را ببینم؟ مدیر هم با لبخند گفت بله، لطفا منتظر باشید.
معلم جوانِ نقاشی وقتی وارد دفتر شد خشکش زد!
مادر از یک چشم نابینا بود و یک چشم بیشتر نداشت!
معلم با صدایی لرزان گفت: ببخشید، من نمیدانستم، شرمندهام...!
مادر لبخندی زد و رفت.
آن روز وقتی پسر کوچولو از مدرسه آمد، با شادی دفترش را به مادر نشان داد و گفت: معلممان امروز نمرهام را 20 کرد!
زیرش هم نوشت: گلم، اشتباهی یک دندانه کم گذاشته بودم.
اینقدر راحت آدم ها را قضاوت نکنیم. 👌🌿
#داستان
✨ @avayeqoqnus ✨