eitaa logo
آوای معرفت
375 دنبال‌کننده
980 عکس
762 ویدیو
263 فایل
مباحثی معرفتی درباره خودشناسی و خودسازی، زمینه ساز تحقق بندگی برای فرج و ظهور و قیامت شخصی و ورود به بهشت لقای الهی ارتباط با ادمین @Elahi_alafv
مشاهده در ایتا
دانلود
90c2a4e7e4b74701a39e5c6c75a372e736b0d481.pdf
1.9M
📜 🔻بیانات حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری با موضوع امام حسین علیه السلام، عاشورا و اصحاب کربلا 🔺 @nasery_ir
عالمی از یک نفر پرسید به دیدارعلما میروی؟در جلسات اخلاق شون شرکت میکنی؟جواب داد نه،عالم پرسید آیا مشتاق زیارت امام زمان علیه السلام هستی؟اگر به شما بگویند امام زمان علیه السلام در فلان جاست میروی؟جواب داد بله، عالم گفت مگر نمیدانی عالمان بزرگ باب ورود به امام هستند آنها ورثه انبیا و امامان هستند و اتصال معنوی به امام دارند اگر می خواهی به امام متصل شوی و زیارت کنی باید از باب علما و اولیا و جلسات معنوی و اخلاقی و روضه و دعا و کتب معنوی و زیارت ورود کنی همانطور که حضرت ابوالفضل عباس علیه السلام باب ورود به امام حسین علیه السلام است @avaymarefat
💢کلید فهم قیام امام حسین(ع) کلید فهم قیام و مدل مقاومت امام حسین یک سوال اساسی است که در پاسخ به آن دچار شده ایم. در خطبه ها، امام حسین(ع) خود را (زنده کننده) دین جدشان معرفی میکنند. مردم عصر اباعبدالله، اهل اول وقت و روزه بودند، بسیاری از آنها از ممتاز بوده، در امر و کم کاری نمیکردند. حتی بیعت شکنی با حاکم را میدانستند. این‌ مردم ظواهر و احکام دینی را (نماز و روزه...) با دقت و حتی وسواس انجام میدادند. پس امام‌حسین بدنیال کردن چه چیزی از دین جدشان بودند؟ کدام امر مهمتر در دوران ایشان مُرده بود که ایشان قصد احیا و زنده نمودن آن را داشتند؟ ✅ماندن در ظواهر احکام دینی بدون تبعیت از امام معصوم و یا صاحب ولایت قرائتی از اسلامِ بنی امیه است که در آن نماز برپا میشود حج برگزار میگردد اما حول محور ولایت حرکت نمیکند. حسین(ع) این امر مهم بود که بگوید این اسلام بدون امام اسلام نیست. @avaymarefat
◾️هر روز زیارت عاشورا می‌خواند با صد لعن و صد سلام سیره‌ی آیت‌الله بهجت در خواندن و مداومت بر زیارت عاشورا سال‌ها از دوری‌ او از کربلا می‌گذشت. دل در حریم سید شهیدان علیه‌السلام مدام در طواف بود و زبان هر روز درودهای بسیاری از عمق وجود بر اباعبدالله علیه‌السلام و یاران و اهل‌بیت مظلومش می‌فرستاد؛ ولی گویا قلبِ واله و شیدای او به این‌ها راضی نمی‌شد. وقتی باخبر می‌شد کسی راهی کربلاست، مبلغی به او می‌داد و از او می‌خواست که به نیت‌هایی که دارد، برایش زیارتی بخواند. هر روز زیارت عاشورا می‌خواند با صد لعن و صد سلام. می‌فرمود: خدا چه برکتی به امام‌ حسین داده، به این دستگاه داده، به این راه داده که اگر کسی زیارت عاشورا را بخواند و مداومت کند، در روز قیامت محشور می‌شود درحالی‌که مُلَطَّخاً بِدَمِه (آغشته به خون امام‌حسین علیه‌السلام) است. با گفتن این جمله‌ها، حالش تغییر می‌کرد و اشک در چشمانش حلقه می‌زد. برگرفته از کتاب رحمت واسعه، ص٢٢ مشاهده این مطلب و مطالب مشابه از طریق زیر:🔻 👆 http://bahjat.ir/fa/content/10484Sapp.ir/bahjat_ireitaa.com/bahjat_irGap.im/bahjat_irble.im/bahjat_ir📚
◾️از خدا خواسته بود تا آخر عمرش، زیارت عاشورایش ترک نشود ️توصیه‌ی آیت‌الله بهجت به خواندن و مداومت بر زیارت عاشورا 📝 استادش، مرحوم غروی اصفهانی را یاد می‌کرد و می‌فرمود که او از خدا خواسته بود تا آخر عمرش، زیارت عاشورایش ترک نشود. با گفتن این ویژگی استاد، گویا حال خود را هم بازگو می‌کرد. همین‌طور هم شد: تا آخرین روزهای عمرش، هر روز زیارت عاشورا می‌خواند با صد لعن و صد سلام. چنان بهره‌هایی از این زیارت نصیبش شده بود که دیگران را نیز به خواندن و مداومت بر آن دعوت می‌کرد. روزی شخصی به محضرش رسید و گفت: «آقا، من فرصت نمی‌کنم که هر روز این زیارت را با صد لعن و صد سلام بخوانم. چه کنم؟» راه چاره‌ای به او نشان داد و فرمود که «زیارت عاشورای مختصره» را بخواند. 📚 برگرفته از کتاب رحمت واسعه، ص٢٢ : 🔸«زیارت عاشورای مختصره» زیارتی است که در فضیلت و ثواب مانند زیارت عاشورا است، ولی صد لعن و سلام را ندارد. این دعا در صفحه ٣٢۴ کتاب آمده است. همچنین مرحوم شیخ عباس قمی رحمه‌اللّه در مفاتیح‌الجنان، این زیارت را پس از زیارت عاشورای معروف با نام زیارت عاشورای غیرمعروفه ذکر کرده است. حضرت آیت‌الله بهجت قدّس‌سرّه این نام را مناسب نمی‌دانستند. مشاهده این مطلب و متن کامل از طریق زیر:🔻 👆 http://bahjat.ir/fa/content/10480Sapp.ir/bahjat_ireitaa.com/bahjat_irGap.im/bahjat_irble.im/bahjat_ir▫
گفتگویی معرفتی مرتبط با عاشورا: - زندگی دنیا همراه با باطن هر دو باهم ارزش دارند نباید از آن‌طرف بیافتی و نه از اینطرف ، مثلاً شما اگر خانه پدر و مادر زیاد بروی و از زن و بچه‌ات دل بکنی خب این چه روحانیتی است ، روحانیت یعنی تعادل یعنی تعادل روحی ، دنیا را ببخشی و یا دنیا را به دست بیاوری هیچ اتفاقی در تو نباید بیافتند ، این می‌شود تعادل روحانی ، اگر هر چیزی را در سر جای خودش نگاه داری این می‌شود تعادل روحانی ، یعنی حق هر چیزی را به‌اندازه ای که اسلام گفته است بدهی نه هر طور که تو دلت می‌خواهد یا آن‌ها می‌خواهند ، مثلاً اسلام برای یک زن دایره مشخط کرده و برای مردهم دایره مشخص کرده لذا ما در این دایره حق داریم خدمتکار هم باشیم و بیشتر از آن خیر ، 🔷 سپس فرمودند : این مطالب خیلی شیرین است و انسان را حالت شور می‌گیرد لذا انسان باید با تفکر و متعادل جلو برود تا نه از اینطرف بیافتد و نه از آن‌طرف یعنی هر کاری که می‌کند دائما برگردد به خودش تا تعادل در وجود خودت پیدا شود ، تو که نمی‌توانی زن و بچه‌ات را تربیت کنی مگر در جایی که خودت را تربیت کرده باشی ، تو هر چه کاشته ای برداشت می‌کنی ، می‌آید می‌گوید بچه من چنین است و چنان است ، خب تو از روز اول چکار کرده‌ای ، کمی بر گرد به گذشته خودت ، 🔷 سپس فرمودند : مثلاً ما می‌گوییم این آقا خوب است یا بد است ، خب ما چه کاری برای او کرده‌ایم ، همه‌اش همین توقع داریم که او به ما خوبی کند ، خب تو از خودت بگذر و تو محبت کن ، تو گذشت کن چه عیبی دارد ، انسان‌ها وقتی محبت می‌کنند دلشان باخدا آشتی می‌کند ، یعنی ازیک چیزی بگذری ، جای عشق در دلت کینه راه نده ، لذا همه این دنیا را هم به تو بدهند ارزش ندارد که جای عشق را کینه بگیرد ، هر کاری که در بیرون انجام می‌دهی نباید بگذاری که در شما اثر کند ، 🔷 گفتیم اینکه خداوند می فرماید لن تنالوا البر حتی تنفقوا مما تحبون ، به رستگاری نمی رسید مگر اینکه از آن چیزی که دوست دارید انفاق کنید ، فرمودند : آن چیزی که دوست دارید چیست ، یعنی از یک کسی ناراضی هستی بروی دستش را ببوسی بگویی من گذشتم یا در جایی که طرف مقصر است بروی بگویی من از این قضیه ناراحتم و از سر تقصیرات من بگذر ، 🔷 گفتیم آیا منظور بخشیدن اموال نیست ، فرمودند : اینها مال تو نیست ، انسانیتت و حیوانیتت در جایش می‌گوید این را باید بدهی و یک مسئله عادی است ، گفتیم پس منظور بخشش از این مسایل مادی نیست ، فرمودند خیر ، از باطنت باید ببخشی و باطنت را باید اصلاح کنی ، مثلاً یک غذای خیلی خوبی امروز درست کرده‌ای خب بهترین جای غذا را بکش ببر برای کسی ، لذا شما باید طبق دوستی هایت باید ببخشی ، تو اول تا در درون خودت را نبخشی چیزی را در بیرون نمی‌توانی ببخشی ، تو وقتی خودت را نبخشیده باشی ، وقتی غذایت زیاد است از سر دیگ و جای خوب غذا نمی بخشی ، از ته دیگ می بخشی ، @avaymarefat
ادامه قبل: گفتیم اینکه خودت را ببخشی یعنی چه ، فرمودند : یعنی از اینکه محبت غیر خدا را داشته باشی خودت را ببخشی و محبت به خدا داشته باشی ، خودت را ببخشی یعنی از غیر خدا فارغ کنی ، به خدا بگویی من را ببخش ، من غیر تو را دوست داشتم ، از خودت بگذری ، از آن‌هایی که تو خودت دوست داری و چیزهایی که از خود می‌آید از خود بگذری و بگذاری خدا برایت کار کند ، از خودت بگذر ، مثلاً این فرشی که داریم این خودمان نیستیم و از ما نیست ، اینها در مرحله بیرونی برای ما است در ظاهر برای ما است 🔷 مثلاً آن‌هایی که در صحرای کربلا بخشیدند از خودشان بخشیدند ، مالشان را که هیچ و زن و بچه شان هم که هیچ بلکه از خودشان بخشیدند و گفتند ما حاضریم هفتاد بار دوباره زنده بشویم و دوباره خودمان را ببخشیم و هدیه کنیم به تو ، هرچه ترس در وجودت هست وقتی محبت اهل بیت ع بیاید همه ترسها می‌رود ، همانطور که تیر را از پا امیر المومنین ع در آوردند حضرت احساس نمی کرد ، لذا تو وقتی چیزی حالیت می‌شود می ترسی ، وقتی حالیت می‌شود از ترس است که حالیت می‌شود ، تو وقتی حالیت می‌شود که‌این پنج هزار تومان است یا ده هزار تومان چونکه می ترسی حالیت می‌شود ، مثلاً الآن می‌فهمی این موبایل از آن موبایل بهتر است ، چون می ترسی می‌فهمی ، چرا خدا را نرفتی این‌طور بفهمی ، شما چیزهایی که در بیرون هست را چون وسوسه داری و ترس داری می‌فهمی ، 🔷 سؤال کردیم این چه گونه ترسی است ، فرمودند : روحت کم دارد خلاء روحانی است ، کم که می‌آورد به جای خدا این شیء بیرونی را نشان می‌دهد ، سؤال کردیم آیا این با ترس از مثلاً تاریکی فرق می‌کند ، فرمودند : خیر همین باعث می‌شود که از تاریکی بترسی ، یک کمبودی در باطنت تاریک می‌شود و بعد در بیرون می ترسی ، روشن و تاریک بیرون که برای آدم فرقی نمی‌کند اما چون در میان خودت تاریک است وقتی در میان تاریکی می‌روی این تاریکی با آن تاریکی اتحاد برقرار می‌کند و تو می ترسی ، شما چون در میانت ایمان نداری تا کم پول می‌شوی می ترسی ، لذا خودت را باید انفاق کنی ، 🔷 اینهایی که در بیرون هست فایده ای ندارد باید خودت را بدهی یعنی از نفست بگذری ، ((إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُم - 9 توبه -خدا جانها و اموال مؤمنان را در ازاى بهشت از آن‌ها خريدارى كرده است ( ابتدا جان وبعد مال ) لذا از خودت باید بگذری تا به خدای خودت برسی ، سپس فرمودند این که خداوند فرمود خدا از مومنین جان هایشان را خرید ، جان مومنین اشک بر امام حسین ع است ، مال که مال بیرون است و جان هم وقتی که محبت اهل بیت ع را داری خب اشک می ریزی این جانت است و اشکهایت را می خرد ، 🔷 گفتیم اشک ریختن که آسان است ، فرمودند : تو تا جان ندهی چطور می‌خواهی اشک بریزی ، یک وقت هست تو برای مال دنیا جان می‌دهی لذا آن اشکت را شیطان می خرد ، گفتیم پس این همه انسان‌ها در روضه ها اشک می ریزند ، آیا همه اینها جان داده محسوب می‌شوند و اگر این‌طور است چرا به کمالات نرسیده اند ، فرمودند : چرا یک تکانی خورده اند والا نمی‌توانند گریه کنند بالاخره یک شوری در وجودشان به پا می‌شود منتها اینها معرفت ندارند ، 🔷 سپس فرمودند : من وقتی به ته قلبم بر می گردم می بینم عملکرد بیرونم به باطنم وصل است ، اگر شما یک کاغذی را وسط خیابان انداختی بدان که اندازه آن کاغذ ایمان نداری که در خیابان آشغال انداختی ، شما وقتی یک مالی را بخشیدی بدانی ایمانت اندازه بخششت است ، اما وقتی خودت را بخشیدی بدانی که‌ایمانت کامل است ، 🔷 سپس فرمودند : ببینید همیشه حق را باید به حق دار بدهید ، مثلاً امروز می بینم یک وسیله ای را شما خیلی استفاده داری و من استفاده ای ندارم پس لازم نیست این در دست من باشد ، این مال برای کسی نیست ، حق را باید به حق دار داد ، خب این وسیله را باید بدهی به او که او استفاده کند اما وقتی دست تو باشد هم کار او لنگ است و هم تو استفاده ای نبرده ای ، مثلاً یک عالمی کتاب ندارد و تو کتابهایت را استفاده نداری خب بده به او . @avaymarefat
گفتگویی معرفتی درباره مجلس امام حسین علیه السلام: کسی به ما گفت از مجالس معرفتی چیزی حالیم نمی‌شود ، گفتم الآن کاری می‌کنیم که حالیت بشود ، رفتیم باهم یک کیسه برنج گرفتیم بردیم در خانه یک فقیری دادیم ، شب که رفته بود به مجلس از در که وارد شد اشک‌هایش جاری بود ، باید از آن‌طرف دلی را باز کنی تا حالیت بشود ، باید دل باز کنی ، سعی کنید با غسل زیارت در مجلس امام حسین (ع) بروید ، حتماً با وضو باشید ، قبل از ورود یک مراقبت سکوت داشته باشید ، حر چطور رفت نزد امام حسین (ع) ، لذا مجلس امام حسین (ع) با نزد ایشان رفتن تفاوتی ندارد . @avaymarefat
گفتگویی معرفتی درباره عاشورا و ظهور: کاروان عاشوراء سال به سال در ملکوت در حرکت است حالا هر کسی که ‌ایمانش باطنی بشود امام حسین (ع) او را می‌گیرد هر کسی در این حوزه درآید و هرکه به این درجه و معرفت برسد حضرت او را مثل حُر می‌گیرد ، آن‌ها معطل هستند و انتظار ما را می کشند که ما قابلیت پیدا کنیم که دستمان را بگیرند اما ما حالیمان نیست ، نمی‌فهمیم ، آن‌ها در وجود ما کار می‌کنند که‌ ایمان ما را باطنی کنند .🔷 لذا غیبت امام زمان (ع) این است که ما از ایمان باطنی در غیبت هستیم ، از ایمانمان غایبیم ، ایمان وهمی و خیالی داریم ، یعنی به جای عقل ما ، وهم ما در کار است ، پیغمبران و چهارده معصوم (ع) آمدند که‌این وهم را بشکنند ، مثلاً امام خمینی آمد که ظاهر و باطن انسان‌ها را اصلاح کند ، می‌خواست یک کاری کند که راه را برای حضرت مهدی (عج) باز کند ، اما ملت کشش نداشتند که‌ایمانشان باطنی شود تا امام ظهور کند ، تمام امامان ما می‌خواستند کار حضرت مهدی(عج) را بکنند اما چون مردم حاضر نبودند برگشت می‌خوردند ، گفتیم پس دوباره که راه بسته شد و دوباره ظهور به تاخیر افتاد ؟ فرمودند : نه بسته نیست ، مثل موج دارد تکثیر می‌شود ، راه بسته نشده ان شاء الله دوباره خدا ولی می فرستد ، هر ولی خدا یک وظیفه ای دارد ، یکی باید شور به پا کند ، یکی باید صلح کند ، یکی باید مردم را هدایت کند ، یکی باید شیطان را بکوبد ، یکی شیطان را معرفی کند ، یکی اولیاء را معرفی کند ، هرکدام وظیفه ای دارند ، گفتیم پس با این حال ظهور عقب افتاده ؟ فرمودند : خیر عقب نیافتاده بلکه کار امام خمینی نشانه ای از ظهور است ، مثلاً این جنگ عربستان با یمن نشانی از ظهور است ، اینها قبلاً گفته شده ، مردم باید خسته بشوند و بفهمند که دست به هر چه بزنند خرابترش می‌کنند ، و بفهمند سعادت بشر دست کسی است که خدا برای ما پنهان نگاه داشته است ، و لذا اگر انسان‌ها بطور تک تک هم این را بفهمند این ظهور برایشان اتفاق خواهد افتاد ، یعنی بفهمند در این عالم کسی نمی‌تواند ایمان ما را باطنی کند بغیر از آقا امام زمان(عج) هر که به این باور برسد امام زمان(عج) ایمانش را باطنی می‌کند ، السابقون السابقون اولئک المقربون ، از یکدیگر سبقت می گیرند و آقایشان را می‌بینند ، ان شاء الله امام ظهور کند و ما مایه افتخار او باشیم ، هدف این است افکار ما با افکار حضرت یکی باشد ، انسان‌ها باید خودشان مثل او بشوند اگر مثل او نشوند ضرر کرده‌اند ، سؤال کردیم یعنی ظهور عام حضرت ملاک نیست ؟ فرمودند : چرا ملاک است ، با ظهور حضرت همه راحت می‌شوند ، باید بفهمند که زمینی ها نمی‌توانند برای سعادت بشر کاری کنند ، یک انسان کاملی باید بیاید که تصرف کند و انسان‌ها را راحت کند . 🔷 الآن جلوه ای که در خانم ها هست آمده به خیابانها کشیده شده ، خودشان را نشان می دهند ، افتخار هم می‌کنند ، یعنی لشکر شیطان بی حیایی می‌کند ، حرف زشت می‌زند ، نگاه باطل هم می‌کنند و افتخار هم می‌کنند که ما این‌طوری هستیم ، مثل اینکه مثلاً یک نفر در این دنیا می‌آید پول جمع می‌کند ، همه کار می‌کند ریاستش را هم می‌کند بعد افتخار هم می‌کند که خودش را بدبخت کرده ، یعنی به شیطنتشان افتخار می‌کنند ، اما قبلاً شیطنتشان را پنهان می کردند ، الآن هر که شیطنت دارد می‌گویند او آدم خوبی است ، یا هر که خوب عبادت می‌کند می‌گویند آدم خوبی است ، یعنی بصیرت ندارند که ببینند که‌ایمانها باطنی است یا خیر ، آیا این نماز انسان را به باطن می‌رساند یا از باطن بر می گرداند . 🔷 ببینید در صحرای کربلا اینطرف هفتاد هشتاد نفر نماز خواندند و به ایمان باطنی رسیدند ، و آن‌طرف هفتاد هزار جمعیت نماز خواندند و از دین برگشتند. @avaymarefat
* 🔻داستان تشرف یکی از علمای اصفهان؛ بسیار زیبا و نکته دار... علی رغم طولانی بودن مطالعه آن را از دست ندهید: 🔹حدود هشتاد سال پیش برای یکی از علمای اصفهان که از سادات خیلی اصیل هم هستند تشرفی پیش آمده بود که خیلی جالب است. 🔸ايشان جوان بوده و سوار الاغ مى شده و اطراف اصفهان تبلیغ مى رفته و روضه مى خوانده است. دهه اول محرم بوده، به يكى از روستاهای اطراف مى رود و منبرش را می رود. آن روز برف سنگينى مى آمده است. 🔹وقتى اين روضه تمام مى شود بايد به يك روستای ديگر با فاصله مثلاً يك فرسخ برود. سوار الاغ که مى شود برود، يكى از اهالى اين آبادى مى آيد و مى گويد:« آقا سيد تو راه گرگ و حيوانات درنده هستند مى خواهید يكى، دو نفر همراهتان بفرستيم؟ 🔸ايشان مى گويد: مى روم مشكلى نداره» و قبول نمی کند همراهی بیاید. نقل می کند عباى زمستانيم را به سر كشيدم و سوار بر الاغ شدم و رفتم. برف سنگينى مى آمد. برف سنگينى هم به زمين نشسته بود. مى گويد مقدارى كه آمدم احساس کردم، گويا يك سوارِ ديگر از پشت سر من، دارد مى آيد. 🔹منتهى از بس برف سنگين بود، حوصله نكردم سرم را بیرون بیاورم و ببينم کیست. حدس زدم یه نفر از روستا آخرش آمده مراقب من باشد. 🔸بعد آن آقا كه پشت سر من مى آمد گفت:« آ سيد مصطفى سلامٌ عليكم». 🔹گفتم:« سلام عليكم» . 🔸گفت: «مسئلةٌ»(یعنی سوالی داشتم؟) 🔹گفتم:« بفرماييد». 🔸گفت:« آيا در روز عاشورا دشمن بر جسد حضرت سيدالشهداء اسب تاخت؟ 🔹گفتم:« بله من در تاريخ خوانده ام كه چنین کاری کرده اند. 🔸آن آقا گفتند:« و اسب ها هم بر بدن رفتند؟» 🔹گفتم: «بله در تاريخ هست كه اسب ها هم بر بدن رفتند.» 🔸مدتى گذشت و يك خورده جلوتر آمديم. بازآن آقا گفتند:« آسيد مصطفى! آيا متوكل عباسی خواست قبر حضرت سيدالشهداء (علیه السلام) را، منهدم كند؟» 🔹گفتم: بله سعى كرد كه از بين ببرد». 🔸گفت:« گاوها را فرستاد كه قبر را شخم بزنند و مساوى كنند؟» 🔹گفتم:« من در تاريخ خوانده ام كه فرستادند اما گاوها نرفتند». 🔸گفت« چطور؟ اسب كه حيوان نجيب و خوش فهمى است و در عالم خودش بيش از گاو متوجه می شود، اما بر جسد و بدن مبارك حضرت سيدالشهداء (علیه السلام) رفت ولى آن گاوها حتى بر قبر مطهر هم نرفتند و شخم نزدنند و قبر را از بين نبرند؟!» 🔹آقا سید می گوید من به فکر رفتم که عجب سوالى شد! اين از محدوده توانائى فکری اين آبادى و اين منطقه بيرون است! داشتم به جوابش هم فكر مى كردم. گويا حس كردم از همان پشت سر نورى به دلم افتاد و جوابی برای این سوال به نظرم آمد. 🔸گفتم:« البته اين قضيه يك جوابى دارد». 🔹گفتند:« چى هست؟» 🔸گفتم:« روز عاشورا حضرت سيد الشهداء (عليه السلام) خواسته بودند كه هر چه دارند را براى خدا بدهند حتى اين يك مشت استخوان را گذاشتند وسط و خودشان اجازه دادند و خودشان خواسته بودند كه اسب بر بدن مبارکشان برود. خود حضرت خواستند هر چه داشتند را در راه خدا داده باشند. اما در جريان متوكل، اينها مى خواستند آثار حضرت را از بين ببرند. 🔹نظر امام حسین (علیه السلام) بر از بين رفتن آثارشان نبود، از اول خود حضرت مى خواستند، آثارشان محفوظ بماند تا مردم به اين وسيله بهره ببرند و مقرّب به خدا شوند». 🔸آن آقا كه پشت سر بود، فرمود:« درست است.» 🔹آقا سید مصطفی می گوید: بعد پشت سرم را نگاه كردم ديدم هيچ كسى نيست حتى جاى پائى غير از همين مسيرى كه من آمده ام، نيست. ‌ ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ 🔺کانال رسمی حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری: @nasery_ir ‌ ‌ ┈•• گپ •• سروش •• ایتا ••┈ ‌ ‌
🔹محبّت شديد امام حسین ع به عبادت🔹 ✅عمربن سعد، عصر تاسوعا فرمان داد كه لشكر به طرف خيمه هاى امام- عليه السّلام- حركت كنند. امام از برادر خواست تا از آنان، علّت اين امر را جويا شود. پس از بازگشت برادرش عباس- عليه السّلام- از نزد آنان و آوردن پاسخ آن ها، حضرت سيّدالشّهدا- عليه السّلام- به ايشان فرمود: بازگرد و اگر مى توانى تا فردا اين امر را تأخير بيانداز و آن ها را امشب از ما دور بدار. شايد امشب براى پروردگارمان نماز به جاى آريم، و به درگاه او دعا نموده و طلب مغفرت كنيم؛ زيرا او مى داند كه من نمازِ براى او، و خواندن كتابش و زيادى دعا و استغفار را دوست دارم. https://eitaa.com/Nedaysaadat 👇👇
🏴 أَلسَّلامُ عَلى عَلِىّ الْکَبیرِ؛ سلام بر على اکبر 🔺 پیام به ما این است: ای دنیا، این برای شما و شما برای این دنیا نیستید. این را کنید. این را بفهمید!. خُب، فهم این مطلب می‌خواهد، می‌خواهد، می‌خواهد، می‌خواهد، فرهنگی می‌خواهد. 💠 اساس و اساسی باید بیاید روی این مسائل نه روی گفتار و نوشتار و ، لذا در بین راه که کاروان حضرت رو به می‌آمدند، حضرت روی همان مرکب سواری، چشم مبارکش روی هم رفت. بعد باز شد و فرمود: «إنّا لله و إنّا الیه راجعون». ( :۱۵۶) سه مرتبه گویا این آیه را خواند!. خُب، نزدیکش کی بود؟؛ . عرض کرد: بابا چه خبر شده؟ فرمود: چشمم روی هم رفت؛ سواری گفت: این کاروان دارد رو به می‌رود!. خُب، این جوان چی گفت؟!؛ «فبشَّرناه بغلام حلیم»؛ ( :۱۰۱) عرض کرد: بابا! مگر ما رو به نمی‌رویم؟ ما بر اساس حق حرکت نکرده‌ایم؟ کاروان ما کاروان حق نیست؟ فرمود: چرا. عرض کرد: پس چه باکی است؟!. «خلق الموت و الحیاة لیبلوکم أیکم أحسن عملا»؛ ( :۲) این‌جا جان حضرت هیجان پیدا کرد از این حرف. مثل وقتی که از پاسخ فرزندش؛ «یا أبت إفعل ما تؤمر ستجدنی إن‌شاءالله من الصابرین» خوشحال شد، یک چنین بشارتی روح حضرت را شادمان کرد؛ کرد، فرزندم خدا جزایی به تو بدهد، بهترین جزایی از طرف پدری که به پسری داده می‌شود. ☑️ مرحوم آیت الله سید ابراهیم خسروشاهی @seyedololama