eitaa logo
آوینیسم🌱
8.9هزار دنبال‌کننده
13.3هزار عکس
2هزار ویدیو
154 فایل
≼ آسد‌مرتضی‌آوینی: قدس جلوه‌ی برکت خدا و پله‌ی نخستین معراج انسان است راه قدس از کربلاست که می‌گذرد...🇵🇸 ≽ راه ارتباطی: @seyyedhj @fajr04🧕 لینک ناشناس https://daigo.ir/secret/65946312 کپی مطالب آزاد🌱 اگه یه صلوات برای فرج هم فرستادی دمت گرم:)
مشاهده در ایتا
دانلود
این صدای گام های حسین است که به خیمه تو نزدیک می‌شود و این دست اوست که یال خیمه را کنار‌ می‌زند و تبسم شیرینش از پس پرده طلوع می‌کند همیشه همین‌طور بوده است هربار دلت هوای او را کرده، او در ظهور پیش قدم شده و حیرت راهم بر اشتیاق و تمنا و شیدایی‌ات افزوده تمام قد پیش پای او بر می‌خیزی و او را بر سجاده ات می‌نشانی. می‌خواهی تمام تار و پود سجاده از بوی حضوراو آکنده شود. می‌گوید: خواهرم! در نماز شب هایت مرا فراموش نکنی! و تو بر دلت می‌گذرد: چه جای فراموشی برادر؟ مگر جز تو قبله دیگری هم هست؟ مگر ماهی، حضور آب را در دریا فراموش می‌کند؟ مگر زیستن بی یاد تو معنا دارد؟ مگر زندگی بی حضور خاطره‌ات ممکن است؟ 📚 فرازی از کتاب (روایت واقعه عاشورا از نگاه حضرت زینب به قلم سید مهدي شجاعی) علیه السلام °• @avinist •°
از نگاه حضرت زینب(س): در میان حلقه دشمن جای تو نیست این را دل تو و نگاه حسین هر دو می‌گویند پس ناگزیری که در چند قدمی بایستی و ببینی ک ابجربن‌کعب شمشیرش را به قصد حسین فرا می‌برد و ببینی که عبدالله نیز دستش را به دفاع از امام بلند می‌کند و بشنوی این کلام کودکانه عبدلله را که: تو را به عموی من چه کار ، ای خبیث زاده ناپاک! و ببینی که شمشیر ، سبعانه فرود می‌آید و از دست نازک عبدالله عبور می‌کند آن چنان که دست و بازو به پوست،معلق می‌ماند و بشنوی نوای ' وااماه ' عبدالله را که از اعماق جگر فریاد می‌کشد و مادر ‌را به یاری می‌طلبد و ببینی که چگونه حسین او را در آغوش می‌کشد و با کلام و نگاه و نوازش، تسلایش میدهد: صبور باش عزیزدلم! پاره جگرم! زاده برادرم! به زودی با پدرت دیدار خواهی کرد و آغوش پیامبر را به رویت گشاده خواهی یافت و ببینی... نه.... دستت را به روی چشم هایت بگذاری تا نبینی که چگونه دو پیکر عمو و برادر زاده به هم دوخته می‌شود. 📚 °• @avinist •°
از نگاه حضرت زینب(س): دوست داشتی حسین را دمادم در آغوش بگیری و بوی حسین را با شامه تمامی رگ‌هایت استشمام کنی اما تو بزرگ بودی و حسین بزرگ تر و شرم همیشه مانع می‌شد مگر که بهانه‌ای پیش ‌می‌آمد سفری، فراق چند روزه ای، تسلای مصیبتی‌و... تو همیشه به نگاه اکتفا می‌کردی و با چشم هایت بر سر و روی حسین بوسه می‌زدی وقتی علی اکبر آمد ، میوه بهانه چیده شده و همه موانع برچیده شد حسین کوچکت همیشه در آغوش تو بود و تو می‌توانستی تمامی احساسات حسین طلبانه‌ات را نثار او کنی از آن پس هرگاه دلت برای حسین تنگ می‌شد بوسه بر گونه های علی اکبر می‌زدی 📚 °• @avinist •°
از زبان حضرت زینب(س): می‌دانی که در پی این رفتن بازگشتی نیست و می‌دانی که قصه به سر رسیده است و فصل هجران سر رسیده است 📚 °• @avinist •°
آوینیسم🌱
آنان که عمری با نان و خرمای علی سیر شدند گوشه ی گودال همگی شیر شدند... °• @avinist •°
چه سرخی غریبی دارد آفتاب و چه شرم جانکاهی از آنچه در نگاهش اتفاق است آن چنان که با این رنج و تعب چهرۀ خود را در پشت کوهسار جمع می‌کند انگار این پیکرهای پاره پاره این کبوتران پر و بال سوخته و این آشیانه های آتش گرفته را نمیتواند ببیند 📚 °• @avinist •°
تو هم چشمهایت را ببند خورشید که پس از حسین، در دنیا چیزی برای دیدن وجود ندارد دنیایی که حضور حسین را در خود بر نمی تابد دیدنی نیست . . .💔 📚 °• @avinist •°
حضرت زینب(س)خطاب به امام سجاد(ع): آری خداوند متعال مردانی از این‌ امت را که ناشناس حکام جابرند و در آسمان شهره‌ترند تا در زمین متعهد کرد که به تکفین و تدفین این عزیزان بپردازند اعضای پراکنده این پیکر ها جمع کنند و بپوشانند و این جسد های پاره پاره را دفن کنند و برای مقبره پدرت،سید‌الشهدا در زمین طف پرچمی برافرازند که در گذر زمان‌ محو نشود و یاد و خاطره اش در حافظه تاریخ باقی بماند و هرچه سردمداران کفر و پیروان ضلالت در نابودی آن بکوشند ظهور و اعتلای آن قوت گیرد و استمرار پذیرد 📚 | °• @avinist •°
برادرم تنها بهانه زیستنم! تو پیامبرم بودی وقتی که جان پیامبر از قفس تـن پرکشید گرمای نفسهای تو جای مهر مادری را پر می‌کرد وقتی که مادرمان با شهادت به عالم غیب پیوند خورد تو پدر بودی برای من و حضور تو از جنس حضور پدر بود وقتی که پرنده شوم یتیمی بر گرد بام خانه مان می‌گشت وقتی که حسن رفت، همگان مرا به حضور تو سر سلامتی میدادند. اکنون این تنها تو نیستی که می‌روی این پیامبر من است که میرود این زهرای من است این مرتضای من است این مجتبای من است این جان من است که میرود با رفتن تو گویی همه میروند اکنون عزای یک قبیله بر دوش دل من است مصیبت تمام این سالها بر پشت من سنگینی می‌کند امروز عزای مامضى تازه میشود که تو بقیه الله منی تو تنها نشانهٔ همه گذشتگانی و تنها پناه همه بازماندگان... 📚 °• @avinist •°
پشت سر فریب گاه فتنه خیز کوفه است و پیش رو شهر شوم پشت سر خستگی و فرسودگی است و پیش رو التهاب و اضطراب کاش کوفه نقطه ختم مصیبت بود کاش شهری به نام شام در عالم نبود کاش در بین کوفه و شام منزلی به نام نصیبین نبود و سجاد در این منزل با غل و زنجیر از مرکب فرو نمی‌افتاد کاش....💔 📚 °• @avinist •°
آوینیسم🌱
پشت سر فریب گاه فتنه خیز کوفه است و پیش رو شهر شوم #شام پشت سر خستگی و فرسودگی است و پیش رو التهاب و
الشّام الشّام الشّام... خطاب به حضرت زینب(س): کوفه ای که زمانی مرکز حکومت پدرت بوده است جان تو را به آتش کشید شام با تو چه خواهد کرد؟ "شام"ی که از ابتدا مقر حکومت بنی‌امیه بوده است و بر تمام منابر هر صبح و ظهر و شام علیه علی خطبه خوانده‌اند و به او ناسزا گفته‌اند "شام"ی که مردمش دست پرورده یزید و معاویه‌اند "شام"ی که نطفه‌اش را به دشمنی با اهل بیت بسته‌اند با تو چه خواهد کرد؟💔 📚 °• @avinist •°
(س) از کتاب به قلم سید مهدی شجاعی👇
و ذوالجناح - چون همیشه - چه محمل خوبی است هر چند که خودش برای خودش داغی است و نشان و یادگاری از داغی، هر چند که بچه ها دورهاش کرده اند و همه خبر از سوارش میگیرند و چند و چون شهادتش هر چند که سکینه به یالش آویخته است و ملتمسانه میپرسد: ای اسب بابای من پدرم را عاقبت آب دادند یا همچنان با لب تشنه شهیدش کردند؟ 📚 °• @avinist •°
رأس الجالوت ، پیرمردی است از علمای بزرگ یهود که یزید برای به رخ کشیدن قدرت خود او را به این مجلس دعوت کرده است اما اکنون شنیدن حرفهای تو و دیدن رفتار یزید او را دچار حیرت و شگفتی کرده است رو می‌کند به یزید و میپرسد: آیا این سر، واقعاً آیا این سر واقعاً سر فرزند پیامبر شماست و این کاروان خاندان اویند؟! یزید میگوید «آری» این چنین است. رأس الجالوت میپرسد: به چه جرمی اینها کشته شدند؟ یزید پاسخ میدهد: او در مقابل حکومت ما قد برافراشت و قصد براندازی حکومت ما را داشت. رأس الجالوت بهت زده می‌گوید: فرزند پیامبر که به حکومت شایسته تر است نسل من پس از هفتاد پشت به داود پیامبر میرسد و مردم به سبب این اتصال مرا گرامی میدارند خاک قدمهای مرا بر چشم می کشند و در هیچ مهم بی حضور و مشورت و دستور من عمل نمیکنند چگونه است که شما فرزند پیامبرتان را به فاصله یک نسل میکشید و به آن افتخار میکنید؟ به خدا قسم که شما بدترین امتید. 📚 °• @avinist •°
(س) از کتاب به قلم سید مهدی شجاعی👇 °• @avinist •°
چه سرخی غریبی دارد آفتاب و چه شرم جانکاهی از آنچه در نگاهش اتفاق است آن چنان که با این رنج و تعب چهرۀ خود را در پشت کوهسار جمع می‌کند انگار این پیکرهای پاره پاره این کبوتران پر و بال سوخته و این آشیانه های آتش گرفته را نمیتواند ببیند 📚 °• @avinist •°
تو هم چشمهایت را ببند خورشید که پس از حسین، در دنیا چیزی برای دیدن وجود ندارد دنیایی که حضور حسین را در خود بر نمی تابد دیدنی نیست . . .💔 📚 °• @avinist •°
رأس الجالوت ، پیرمردی است از علمای بزرگ یهود که یزید برای به رخ کشیدن قدرت خود او را به این مجلس دعوت کرده است اما اکنون شنیدن حرفهای تو و دیدن رفتار یزید او را دچار حیرت و شگفتی کرده است رو می‌کند به یزید و میپرسد: آیا این سر، واقعاً آیا این سر واقعاً سر فرزند پیامبر شماست و این کاروان خاندان اویند؟! یزید میگوید «آری» این چنین است. رأس الجالوت میپرسد: به چه جرمی اینها کشته شدند؟ یزید پاسخ میدهد: او در مقابل حکومت ما قد برافراشت و قصد براندازی حکومت ما را داشت. رأس الجالوت بهت زده می‌گوید: فرزند پیامبر که به حکومت شایسته تر است نسل من پس از هفتاد پشت به داود پیامبر میرسد و مردم به سبب این اتصال مرا گرامی میدارند خاک قدمهای مرا بر چشم می کشند و در هیچ مهم بی حضور و مشورت و دستور من عمل نمیکنند چگونه است که شما فرزند پیامبرتان را به فاصله یک نسل میکشید و به آن افتخار میکنید؟ به خدا قسم که شما بدترین امتید. 📚 °• @avinist •°
وقتی چشم تو به دروازهٔ مدینه میافتد زیر لب با مدینه سخن میگویی و به پهنای صورت اشک میریزی مَدينَةَ جَدَّنا لا تَقْبَلينا فَبِاالْحَسَرَاتِ وَالْأَحْزَانِ جِئنا خَرَجْنَا مِنْكَ بِالأهْلِينَ جَمْعا رَجَعْنا لارِجالٌ وَلا بَنينا ما را به خود راه مده‌ ای مدینهٔ جد ما که ما با کوله باری از حزن و حسرت آمده ایم. همه با هم بودیم وقتی که از پیش تو میرفتیم، اما اکنون بی مرد و فرزند بازگشته ایم. 📚 °• @avinist •°