هدایت شده از 🇮🇷 عکسنوشتہسیاسی 🇮🇷
#سلام_آقای_مهربانم
قلـب را بـا بی قـراری ساخٺند
ابـر چـشمم را بـهـاری ساخٺند
انـٺـظارٺ افـضــلِ اعـمـال من
هرڪسی را بهر کاری ساخٺند
#السلام_علیک_یا_صاحب_الزمان
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_
ختم صلوات امروز به نیت
#شهید_محمد_جعفر_نصر_اصفهانی
🌺 سهم هر بزرگوار 5صلوات 🌺
🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
#اختصاصی_عکسنوشته_شهدا
🌹🍃امیر شهید سرتیپ محمد جعفر نصر اصفهانی، فرزند تقی، در دهمین روز از شهریور ماه 1339 در محله "مِنارجُنبان" اصفهان دیده به جهان گشود.پس از طی دوران کودکی به دبستان و سپس دبیرستان رفت و تحصیلات خود را در اصفهان ادامه داد.
🍃🌹در بهمن ماه 1357 با اوج گیری قیامهای مردمی، در مبارزه علیه رژیم حاكم با فعالیتهایی از قبیل پخش اعلامیه امام(ره) به همراه دوستانش شرکت می کرد.
🍃🌹پس از اخذ دیپلم در روز پانزدهم بهمن ماه 1358 به خدمت سربازی اعزام و پس از طی دوره آموزشی اولیه در مرکز آموزشی بیرجند به گروه 44 توپخانه اصفهان منتقل گردید.
🍃🌹تیمسار صیاد شیرازی و همکاران نزدیک ایشان، خدمت در ارتش را به عنوان شغل خود انتخاب و در سال 1361 وارد دانشکده افسری گردید
🍃🌹در سال 1367 در یک عملیات رزمی درمنطقه مریوان و پنجوین عراق به شدت مجروح و به پشت جبهه منتقل گردید و در همین زمان به واسطه حملهی شیمیایی دشمن بعثی، مجروح شیمیایی شد.
🍃🌹در سال 1374 مسؤولیتی به ایشان واگذار شد که فرماندهی تیپ 1 لشگر 77 پیاده ثامن الائمه(ع) بود که در این مسؤولیت با این که در شرایط جسمانی خوبی نبود و چند ماه قبل از آن مورد عمل جراحی از ناحیه معده قرار گرفته بود خدمت نمود.
🌹🍃در سال 1375 حال عمومی وی به واسطه مجروحیت و آلودگی شیمیایی از گذشته مجدداً رو به وخامت گذاشت و بعد از مدتی بستری شدن در بیمارستان و منزل و تحمل درد و رنج فراوان در روز 19 آبان ماه سال 1375 روح ملکوتی اش به لقاءالله و به خیل عظیم شهدا و مجاهدان راه اسلام پیوست و نام این شهید والامقام به عنوان یکی از شهدای شاخص استان خراسان رضوی در یادها به یادگار ماند. مزار او در گلزار شهدای اصفهان واقع شده است.
5.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روایت همسر شهید مدافع امنیت سجاد فراهانی از توهین یک نفر به چادرش و واکنش شهید به این اتفاق:
چند روز قبل از شهادتش بیرون رفته بودم که یک ماشین به چادر من توهین کرد، زنگ زدم به شهید و گفتم چرا نیستی از من دفاع کنی؟
از شدت عصبانیت مُشت شو محکم کوبید تو دیوار...
گفت خانم نگین انگشتری که برای تولدم خریده بودی شکست...
من چیکار کنم نیستم مواظب تو باشم...
#حجاب
#شهیدانه
@axneveshteshohada
هدایت شده از 🇮🇷 عکسنوشتہسیاسی 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️دوباره جمعہ شد و دل شده پریشانٺـ
دوباره حسرٺـ دیدار برقِ چشمانٺـ
بلند مرتبہ شاهِ زمان سلامٌ علیڪ
سلام بر تو و بر ماه روے تابانٺـ...!!🍎🍃
#السلام_علیک_یاصاحبالزمان_عج_
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_
ختم صلوات امروز به نیت
#شهید_مصطفی_جوانی_جونی
🌺 سهم هر بزرگوار 5صلوات 🌺
🌷 @AXNEVESHTESHOHADA
#اختصاصی_عکسنوشته_شهدا
🌹🍃شهيد مصطفي جواني در خانوده اي مذهبي ديده به جهان گشود. از سن ۷ سالگي و همزمان با درس به دليل علاقه باطني به كار و همچنين گذراندن امورات، در كارگاه نجاري برادر بزرگترش، مشغول به كار شده وي كه فردي متواضع و متدين بود.
🌹🍃در تظاهرات قبل از انقلاب به صورت جدي شركت مي كرد و در همان دوران نوجواني او بود كه انقلاب اسلامي به وقوع پيوست. در اوج تظاهرات ضد رژيم در سال ۵۶ شهيد يك جفت كفش خريده بود و مي گفت تا زماني كه اين كفش ها را پاره نكنم از پاي نخواهم نشست. شب هاي پر هول و اضطراب قبل از انقلاب كه مردم در خيابان¬ها مشغول تظاهرات بودند با آمدن نيروهاي امنيتي سخت تر مي شد و مردم پس از آمدن اين نيروها به داخل خانه هاي نزديك خيابان مي رفتند، يكي از خانه¬هايي كه مردم وارد آن مي¬شدند خانه پدري شهيد بود كه خانواده شهيد با آغوش باز از تظاهركنندگان استقبال مي كردند و شهيد و خانواده اش با رويي گشاده از آنان دلجويي مي كردند و در آن لحظات تلخ با متانت و خونسردي آنان را به پيروزي و ثمر بخشي تلاش هايشان اميدوار مي كردند.
🌹🍃در سال ۱۳۵۹ وارد دبيرستان صائب شد و در رشته اقتصاد مشغول به تحصيل گردید و در سال ۱۳۶۲ ديپلم خود را گرفت. در فروردين ماه ۱۳۶۳ به خدمت مقدس سربازي رفت و ۳ ماه آموزشي خود را در زرين شهر اصفهان به پايان رسانيد. شهيد مصطفي جواني بعد از آن جهت گذراندن خدمت وظيفه به پيرانشهر كردستان اعزام شد و در تاريخ ۱۶/۵/۱۳۶۳ كه شهيد با دوتن از همرزمانش جهت تأمين جاده به مأموريت رفته بودند توسط نيروهاي كومله با اصابت گلوله به سر به درجه رفيع شهادت رسيد.
🌹🍃 شهید در نامه ای که در روزهای پایانی عمرش نوشت و پس از شهادتش به دست خانواده اش رسید؛ با نوشتن این شعر حافظ اشتیاق خود را برای شهادت نشان می دهد مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم