#کلام_شهید
💢مهم نیست که آدم مسؤلیت داشته باشد یا نداشته باشد، مهم این است که اگر امام زمان (عج) بیاید در جایگاه میدان صبحگاه بایستد و بخواهد نیروها را ورچین کند، آن قدر توانمندی و اخلاص داشته باشیم که امام ما را انتخاب کند، مگر امام زمان (عج) به این جایگاه و مسؤلیت آدم ها نگاه می کند؟!!
#شهیدمدافع_حرم_محمود_رادمهر
#خاطره
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
#تواضع فرمانده لشگر مقدس امام حسین(ع)
رفتم بیرون، برگشتم. هنوز حرف میزدند. پیرمرد می گفت «جوون! دستت چی شده؟ تو جبهه این طوری شدی یا مادر زادیه؟» حاج حسین خندید. آن یکی دستش را آورد بالا. گفت «این جای اون یکی رو هم پر می کنه. یه بار تو اصفهان با همین یه دست ده دوازده کیلو میوه خریدم برای مادرم. »پیرمرد ساکت بود. حوصلهام سر رفت. پرسیدم «پدر جان! تازه اومدهای لشکر؟» حواسش نبود. گفت «این، چه جوون بی تکبری بود. ازش خوشم اومد. دیدی چه طور حرفو عوض کرد؟ اسمش چیه این؟» گفتم «حاج حسین خرازی» یهو بلند شد راست نشست. گفت «حسین خرازی؟ فرمانده لشکر ۱۴ امام حسین؟»
#شهید_حاج_حسین_خرازی
#شادی_روحش_صلوات
عطر شهدا همراه لحظه هایتان
التماس دعا
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
1_17231931.mp3
2.83M
🎼 #مداحی_شهدایی_ولایتی
🔸 آی شهدا دلای ما تنگہ براتون
🎤 مجتبی رمضانی
🔸 #هستےما_ولایتہ_آرزومون_شهادتہ
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
شامگاه سوم دیماه ۶۵ سالگرد عملیات کربلای ۴ یادآور غربت ومظلومیت غواصانی است که در دل شب بریده از همه مظاهر دنیوی خالصانه وشجاعانه به اروند خروشان وبی رحم زدند وتا چند صدمتری بندر استراتژبک بصره پیش رفتند که باخیانت ایادی داخلی امکان پشتیبانی از انها مقدور نشد وغریبانه شهید مجروح واسیر شدند . به احترام شهدای کربلای ۴ می ایستیم به آنها اقتدا می کنیم واز خون پاکشان مدد بجوییم وباعمل به وصیت انها همواره در خط ولابت می مانیم . یادانها را بویژه انها که با دست وپای بسته زنده به گور شدند گرامی می داریم۰
#شهید
#کربلای_۴
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
🌷🍃 شهید احمد ابراهیمی در سال ۱۳۴۰ش در خانوادهای متوسط و مذهبی در شهر نراق واقع در استان مرکزی دیده به جهان هستی گشود. در دوران تحصیل ابتدایی بهدلیل آنکه وضعیت مالیشان مناسب نبود، برای کار کردن به تهران رفت و شبانه به تحصیل خود ادامه میداد.
🌷🍃 پدرش در سن پنجاه سالگی فوت نمود و احمد، سرپرستی مادر و خواهرش را به عهده میگیرد و مجبور میشود مجدداً به زادگاهش بازگردد. هنوز انقلاب اسلامی به پیروزی نرسیده بود که احمد در میدان شهر دکهای دائر و به شغل آبمیوهفروشی مشغول گردید. در سال ۱۳۵۹ش و همزمان با شروع جنگ تحمیلی رژیم بعثی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران، به خدمت مقدس سربازی اعزام شد و پس از پشت سر نهادن آموزشهای مورد نیاز، در ارتش جمهوری اسلامی به خط مقدم در جبهه سرپل ذهاب از توابع استان کرمانشاه اعزام شد.
🌷🍃 مادر فداکار شهید پس از شهادت فرزندش، دکه احمد را از سال ۱۳۶۰ش در اختیار بسیج قرار داد و بسیجیان نیز تا اواخر جنگ هشت ساله بهمثابه یک پایگاه کوچک در آن به فعالیت فرهنگی و تبلیغاتی مشغول بودند. صدای پیروزی عملیات رزمندگان اغلب از این دکه به سمع مردم شهیدپرور آن خطه میرسید.
روایتِ جالب از لحظه شهادتِ رزمنده مسیحی
آدم ساكتی بود و شنیدم داوطلب به جبهه اومده. اصلاً با جمع، كاری نداشت؛ فقط برای رزم شب و صبحگاه با بچهها يكجا میديدمش. البته مراسم زیارت عاشورا هم شرکت می کرد.
توی گردان شايعه شده بود كه نماز نمیخونه، اصلاً انگار نه انگار كه خدايي هست، پيغمبری هست، قیامتی هست...
حتی بچهها بهش شک کرده و عده ای می گفتند ستون پنجمه... وقتی هم زنگ میزدند به مسئول حفاظت و جریان رو اطلاع می دادند ، ایشون فقط می گفت: "اشتباه می کنید ، کیارش آدم سالم و خوبیه" ... ولی علت نماز نخواندنش رو نمی گفت.
.
تا اینکه قرار شد کیارش به درخواستِ خودش همراه با جواد بره برای کمین.
جواد وارد سنگر شد و رفت سمت کیارش باهاش دست داد و گفت: "مخلص بچه های بالا هم هستيم، داداش يه ده تومنی میدم، ما رو تحويل بگير"
کیارش با محبت دستان جواد رو فشرد و در حالیکه از خجالت سرخ شده بود، گفت: «اختيار داريد آقا جواد! ما خاك پاي شماييم.»
.
فردای اون روز جواد با کیارش رفتند برا کمین
جواد هم مث بقیه شنیده بود که کیارش نماز نمی خونه ، برا همین دنبال فرصتی می گشت که علتش رو ازش بپرسه.
ساعتها بی صحبت با همدیگه توی سنگر کمین بودند، تا اینکه بعد از تاریکی هوا جواد بالاخره دلش رو به دريا زد و از کیارش پرسید: «تو كه واسه خدا میجنگی، حيف نيس نماز نمیخونی؟!»
تا جواد این رو گفت، اشك توی چشمان کیارش جمع شد، ولی با لبخند گفت: «میتونی نماز خوندن رو يادم بدی؟ تا حالا نخوندم و بلد نیستم...
کیارش طوری اين حرف رو رُك و صريح زد كه جواد خجالت كشيد ازش بپرسه: برای چي تا الان نماز نخواندی؟
خلاصه همان وقت داخل سنگر كمين، زير آتش خمپاره ي دشمن، نماز خواندن رو بهش ياد داد
صبح که شد کیارش اولین نماز عمرش رو خواند. بعد قرار شد سوار قایق بشوند و برگردند عقب. هنوز مسافت زیادی نرفته بودند كه خمپاره اي توي آب خورد و پارو از دست کیارش افتاد
تركش به قفسه سينه و زير گردنش خورده بود،
جواد سرش رو توی بغل گرفت و دید کیارش با هر نفسی که می کشه خون از زخم سینه اش بیرون میاد. کاری از دست جواد بر نمی یومد و فقط نام حضرت زهرا رو صدا می زد. چشم های زاغ کیارش شده بود کاسه ی خون ، اما لبخند کمرنگی روی لبانش نقش بسته بود.
جواد آرام کیارش رو خواباند کف قایق تا پارو بزنه و با سرعت برگرده عقب. ناگهان دید کیارش به سختی انگشتش رو حرکت داد و روی سینهاش نماد صلیبی کشید و شهید شد.
و جواد تازه علت نماز نخواندنِ این جوان مودب و بااخلاق رو فهمید...
منبع: ماهنامه امتداد
.
🎉 #میلاد_مسیح بر مسیحیان کشورم مبارک
#کریسمس
#حضرت_عیسی
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA
بزرگ مرد کوچک شهید بهنام محمدی نوجوانی که نیروهای بعثی عراق را شگفت زده کرد؛
#وصیت_نامه👇
💚 "بسم الله الرحمن الرحیم"
⚛ من نمیدانم چه بگویم!!
من و دوستانم در خرمشهر می جنگیم به ما خیانت می شود.
❇️ من می خواهم وصیت کنم ،هر لحظه در انتظار شهادت هستم.
✴️ پیام من به پدر و مادر ها این است که بچه های خود را لوس و ننر بار نیاورید از بچه ها می خواهم امام را تنها نگذارند و خدا را فراموش نکنند ،به خدا توکل کنند.
پدر و مادرها فرزندان خود را اهل مبارزه و جهاد در راه خدا بار بیاورید.
🌹 @AXNEVESHTESHOHADA