✨ ادامهء شرح واقعهء شهادت بانو، خطبهء فدکیه✨ ( ۹ )
حضرت زهرا وارد مسجد شد و پس از آنکه گریهء مردم فرو خفت، اینگونه سخن آغاز فرمود:
🌺 خدا را سپاس برای نعمتهایش و شکر برای هر چه به ما آموخت و ثنا برای آنچه از ابتدا بخشیده از همهء نعمتها و مواهب و نیکیها. و فراگیری مواهبی که بسوی آفریدگان ارزانی داشته و نیکیهایی که پیاپی بذل نموده است.
نعمتهایش بیش از آنست که بتوان شمرد. و گستره و دامنه اش از دسترس جبران دور است. همچنانکه بی پایانی و نهایت آنها را نیز نتوان دریافت.
او برای افزایش و پیوستگی نعمتهایش، مردم را به شکر، فراخواند و از خلایق، ستایش خواست تا مواهب خود را بر آنان، دوچندان نماید.
(سپس فرمود)، و گواهی میدهم که معبودی جز الله نیست، همانکه یگانه است و همتایی ندارد، و کلام خدا سخنی خالصانه است که دلها بطور فطری، به مفهوم آن پیوسته و خداوند، حقیقت آنرا در اندیشه، روشن نمود. خداوندی که چشمها توان دیدنش را ندارند و زبانها از وصفش عاجزند. و درک چگونگیش در ظرف خیال نگنجد.
خداوند، همه چیز را آفرید، بدون آنکه پیشتر، موجود باشند و آنانرا آفرید بدون الگویی و به قدرتش، آنها را هستی بخشید و به ارادهء خود آفرید، بدون آنکه نیازی به پیدایش آنان داشته باشد و در صورتگری آنان سودی برای او نهفته باشند، جز تثبیت حکمتش و آگاهی بر طاعتش و اظهار قدرتش و شناسایی راه عبودیتش و گرامیداشت دعوتش.
سپس برای طاعتش پاداش قرارداد و برای نافرمانیش، کیفر. و بندگانش را از کیفر دور، و به بهشت خود، رهنمون فرمود.
و گواهی میدهم که پدرم محمد، بنده و فرستادهء اوست. قبل از رسالتش، او را انتخاب و قبل از برگزیدنش، او را نامگذاری کرد و برتری داد. این، آن هنگام بود که مخلوقات در حجاب غیب، و در نهایت تاریکی و نیستی بسر می بردند. این انتخاب از آن رو بود که خداوند به همهء امور، علم دارد و به همهء حوادث احاطه دارد و هنگامهء وقوع آنچه را که تقدیر فرموده می شناسد. (یعنی خداوند، قبل از اینکه پیامبر را به رسالت و نبوت برگزیند، شایستگی و توان لازم را با علم خود در او می دید).
خداوند (پیامبر را) برانگیخت تا امرش را تمام کند و فرمانش را به اجرا درآورد و مقدرات خود را به انجام رساند. پس (پیامبر)، امتها را در ادیان، متفرق دید. بعضی به آتش و بعضی پرستش بت. و منکر خدا هستند، با آنکه او را می شناسند. پس خدا، با پدرم محمد، تاریکیها را روشنی بخشید و از دلها، مشکلات (روح و روان) را زدود، و چشمها را از ابهام، جلا داد.
(پیامبر) با هدایت در میان مردم بپاخاست و آنها را از غفلت درآورد و بصیرت داد و به دین پایدار، هدایت نمود و به راه راست دعوت کرد. سپس خداوند، او را با مهربانی و اختیار و اشتیاق، قبض روح کرد (عزرائیل برای قبض روح نبی از ایشان اجازه گرفت).
پس محمد از رنج این سرا، آسوده گشته و فرشتگان نیکوکار، او را فراگرفته و از خشنودی خداوند آمرزنده، بهره مند است و در جوار پادشاه مقتدر، مأوا یافته.
درود خداوند بر پدرم که نبی او، و منتخب از بین خلائق و مورد رضایت اوست. سلام و رحمت و برکات خدا بر او باد.
/ادامه فرداإن شاءالله/
✨شرح واقعهء شهادت بانو. ادامهء خطبهء فدکیه✨ ( ۱۰ )
حضرت صدّیقه، پس از حمد و ستایش خدا و معرفی نبی مکرم اسلام، در ادامهء سخنانش، روی کلام به حاضران مجلس نمود و به مهاجر و انصار فرمود:
🌺 و شما ای بندگان خدا! که بر امر و نهی، منتصب شدید! شما حامل دین و وحی خدا، و امانتدارانش، بر خویش و مبلغان بر امتها هستید. زعیم حق در میان شماست و پیمانی که پیشتر به شما عرضه شده نیز در میان شماست. همانکه (پیامبر، آنرا) جانشین خود بر شما گمارد، و آن، کتاب گویای حق است. همان قرآن صادق، و نور تابنده، و پرتو درخشنده، با بصیرتهای روشن، و اسرار پرده برداشته شده، با الفاظ واضح که پیروان آن مورد حسد دیگرانند. پیروی از آن به بهشت رضوان راهبری میکند و گوش دادن به آن، راه نجات است، کتابیست با حجتهای روشن الهی. کتابی که واجبات در آن به تفسیر آمده و از محرمات پرهیز داده شده، و برهانهای کافی و فضیلتهای پسندیده و رخصتهای داده شده و آیینهای واجب، همه در آنست.
پس خداوند، ایمان را برای پاکی شما از شرک، و نماز را برای تنزل از تکبر و زکات را برای تزکیهء نفس و فزونی روزی، و روزه را برای تثبیت اخلاص، و حج را برای تقویت دین، و عدالت را برای آرامش قلبها، و پیروی از ما را برای نظم یافتن ملتها، و امامت را برای جلوگیری از تفرقه، و جهاد را برای عزت اسلام و ذلت کفر و نفاق، و شکیبایی را برای کمک به دریافت پاداش، و امر به معروف را برای مصلحت جامعه، و نیکی به والدین را سپر خشم خدا، و صلهء رحم را برای تاخیر در اجل و افزایش نفرات، و قصاص را برای حرمت خون و جان مردم، و وفای به نذر را برای جلب آمرزش قرار داد.
و خداوند، تمام نمودن پیمانه و میزانها را برای جلوگیری از کاستی در حق دیگران، و نهی از شرابخواری را برای پاک شدن از پلیدی، و اجتناب از تهمت به زنان پاکدامن را برای برکناری از لعنت خدا، و ترک دزدی برای زندگی پاک، و تحریم شرک را برای اخلاص نسبت به پروردگار قرار داد.
پس متقی باشید آنطور که شایسته است و جز به اسلام نمیرید، و خدا را اطاعت کنید در آنچه امر کرده و آنچه نهی نموده. حقیقتاً از میان بندگان خدا، تنها دانشمندان، خدا ترسند ۲۸ فاطر.
ای مردم! بدانید من فاطمه و محمد، پدر من است، آغاز و پایان کلامم، یکسان است، و گفتارم نادرست نیست و در انجام افعالم از مسیر حق، کناره نمی گیرم. براستی که پیامبری از میان خودتان بسویتان آمد که رنج شما بر او دشوار بود.
/ادامه فردا إن شاء الله/
✨ادامهء خطبهء فدکیه✨ ( ۱۱ )
صدّیقهء طاهره در ادامهء خطبهء فدکیه، رو به مردم ادامه داد:
🌺 پیامبر، سخت خواهان شماست و به مومنین، رئوف و رحیم است. و اگر نَسَب او را جستجو کنید، درمی یابید که در بین تمام زنانتان، او فقط پدر من است و از میان تمام مردانتان، فقط برادر پسر عموی من است و البته که رسیدن نَسَب، به او، چه زیباست.
پس او رسالت را به انجام رساند و آشکارا از عذاب خداوند بیم داد، روش مشرکان را کنار زد و کمرشان را شکست و راه نَفَسشان را گرفت و با حکمت و موعظهء نیکو، مردم را به راه پروردگارشان دعوت نمود، بتها را شکست و سرافکنده کرد، تا آنکه اجتماعشان، شکست خورد و به مصاف، پشت کردند، تا آنگاه که شب به روشنایی وجود او، شکافته شد و حقیقت، نمایان گردید و زمامدار دین، گویا گشت و زبان شیاطین از گفتار بازماند و نفاق، نابود شد و گره های کفر و تفرقه، گشوده شدند. و شما، با همراهی سپیدرویانی که شکمشان به پشتشان چسبیده، دهان به اخلاص بازکردید (یعنی به همراه اهل بیت).
همانها که خداوند، هرگونه پلیدی را از آنها زدود و آنها را پاک کرد، پاک کردنی! اقتباس از آیهء ۳۳ احزاب.
و شما بر لبهء پرتگاهی از آتش بودید ۱۰۳ آل عمران، چونان جرعه ای بودید برای تشنگان و فرصت مناسبی برای طمع کنندگان، و شراره ای برای کسیکه بدنبال آتش است و پامال قدرتها. و آب آلوده می آشامیدید و پوست چارپایان می خوردید، فرومایگان رانده شده ای که می ترسیدید، ناگاه شما را بربایند. اقتباس از آیهء ۲۶ انفال.
پس خداوند تبارک و تعالی، شما را بوسیلهء پدرم محمد، رهایی بخشید. بعد از آن، او گرفتار محنتهای گوناگون از دلاوران کفر و گرگهای عرب و سرکشان اهل کتاب شد. اهل کتاب، همانها که هرگاه آتش جنگ برافروختند، خدا آنرا خاموش ساخت ۶۴ مائده.
وقتی شیطان سر برمی آورد، یا مشرکان، دهان به یاوه گویی بازمی کردند، در اینحال پدرم برادرش را به کام دشمن می افکند و، او بازنمی گشت تا شوکت آنها را با قدرت، لگدمال کند و شرارهء فتنه را با شمشیرش خاموش کند، همانکه در راه خدا پذیرای هر رنج و سختی بود، در اجرای فرمان خدا، بسیار کوشا، به رسول الله بسیار نزدیک، و آقای اولیاء خدا بود. در راه خدا، با همت، پند دهنده، تلاشگر و کوشا بود، سرزنش هیچ ملامتگری، او را از راه خدا بازنمی داشت، این در حالی بود که شما در آسایش و نعمت، آسوده خاطر و شادمان و بهره مند از ایمنی بودید. پیشامدهای ناگوار را برای ما انتظار می کشیدید و منتظر اخبار آن بودید. به وقت پیکار کناره می گرفتید و از کارزار می گریختید.
/ادامه فرداإن شاءالله/
✨ادامهء خطبهء فدکیه✨ ( ۱۲ )
فاطمهء مرضیه، پس از توبیخ اصحاب سقیفه و بیان رشادتهای امیرالمومنین که در پیغام روز گذشته خواندیم، فرمود:
🌺 پس وقتی خدا برای پیامبرش، دار انبیاء و مأوای برگزیدگانش را اختیار کرد، (و پیامبر از دنیا رفت)، کینه های نفاقتان، ظاهر شد و ردای دین، فرسوده گشت و گمراهی که سکوت کرده بود، به سخن آمد و فرومایهء گمنام، آشکار شد و شتر باطل گرایان، غُرید و دُم جنباند و شیطان از مخفیگاهش سر برآورد و صدایتان کرد و شما را اجابت کننده یافت که به فریبش فریفته میشوید. سپس شما را برانگیخت و دریافت که بسویش می شتابید، و آتش خشم را در وجودتان برافروخت و دید که به خشم می آیید، پس داغ برشتر دیگران نهادید و به آبشخوری که از آن شما نبود، درآمدید. از پیمانتان زیاد نگذشته بود و زخم (ارتحال پیامبر) هنوز التیام نیافته بود و هنوز خاکسپاری نشده بود!
شتابتان برای آن بود که فتنه نشود؟!!
اما بدانید در فتنه سقوط کردید و به یقین دوزخ، کافران را احاطه کرده ۴۹ توبه.
هیهات از شما، چه شده، کجا می روید؟ کتاب خدا در میان شماست که فرمانهایش آشکار و دستورهایش درخشنده، نشانه هایش تابان، نبایسته هایش نمایان و بایسته هایش پدیدار است. به آن پشت کرده اید، آیا از آن روگردانده اید یا غیر از آن حکم میکنید؟ چه جایگزین بدی برای ستمکاران ۵۰ کهف. و هر که غیر از اسلام را برگزیند، از او پذیرفته نیست و در آخرت از زیانکاران است. ۸۵ آل عمران.
سپس درنگ نکردید تا مرکب سرکش خلافت، آرام گیرد و مهار شود، بر آن شُدید تا آتش فتنه را افروخته و شراره اش را دامن زنید و به ندای شیطان گمراهگر پاسخ گویید و انوار دین درخشنده را خاموش کنید و روش پیامبر را واگذارید.
شیر را جرعه جرعه می نوشید و وانمود میکنید فقط لایهء روی شیر را میخورید (مَثَلی است در زبان عرب، دربارهء کسیکه وانمود میکند به نفع دیگری عمل میکند در حالیکه به نفع خود، عمل میکند).
و راه می روید برای نیرنگ و سختی به اهل بیت و فرزندان او، و ما بر شما صبر میکنیم با آنکه عمل شما مانند تیزی نیزه است که درشکم فرو می رود.
و الآن شما گمان میکنید ما ارث نداریم؟ آیا حکم جاهلیت را پیروی میکنید؟ برای اهل یقین چه حکمی ازحکم خدا بهتر است؟ آیا نمیدانید؟ آری برای شما همچون آفتاب تابان، روشن است که من دختر او هستم (و از او ارث می برم).
ای مسلمانان! آیا سزاوار است میراثم گرفته شود؟ ای پسر ابوقحافه! (اشاره به منتخب سقیفه)! آیا در کتاب خدا تو، از پدرت ارث ببری و من از پدرم ارث نبرم؟ در پیشگاه خدا و پیامبرش کار بسیار بد و عجیبی انجام دادی ۲۷ مریم.
◾ ابوقحافه نام پدر منتخب اول سقیفه است که در یک خبر گفته شده او هرگز به اسلام ایمان نیاورد و در خبری دیگر گفته شده در فتح مکه ایمان آورد.
/ادامهء خطبهء فدکیه، فردا إن شاءالله/
✨ ادامهء خطبهء فدکیه ✨ ( ۱۳ )
حضرت زهرا پس از آنکه به منتخب سقیفه متذکر شد، آیا تو از پدرت ارث می بری و من از پدرم ارث نمی برم، با آیات کلام الله در بارهء ارث، سخنان خود را ادامه داد و فرمود:
🌺 آیا کتاب خدا را پشت سر افکنده اید، وقتی فرمود: سلیمان از داود، ارث بُرد ۱۶ نحل.
و فرمود: زکریا گفت: تو از نزد خود، جانشینی به من ببخش که وارث من و آل یعقوب باشد ۵ و ۶ مریم.
و فرمود: خویشاوندان نسبت به یکدیگر، سزاوارترند ۷۵ انفال.
و فرمود: خدا دربارهء فرزندانتان به شما سفارش میکند که سهم پسر، دو برابر سهم دختر است ۱۱ نساء.
و فرمود: هرگاه مرگ یکی از شما فرارسد و مالی دارد برای والدین و نزدیکان خود به نیکی وصیت کند ۱۸۰ بقره.
و پنداشته اید مرا هیچ منزلتی نیست و از پدرم برای من میراثی نیست و یا میان ما نسبتی نبوده؟! آیا خدا شما را به آیه ای، مخصوص داشته و پدرم را بیرون نهاده، یا من و پدرم پیرو دو مذهبیم که از یکدیگر ارث نمیبرند؟! آیا ما، بر یک مذهب نبوده ایم یا شما به احکام خاص و عام قرآن، از پدر و پسرعمویم عالِم ترید؟!
اینک این مرکب افسار زده برای تو، تا روز قیامت ملاقاتت کند. راستی، خداوند، چه نیکو داوری و محمد، چه نیکو زعیمی و قیامت، چه نیکو وعده گاهی است. و چون قیامت برپا شود، اهل باطل زیان بینند و پشیمانی سودی ندارد. و برای هر حادثه ای قرارگاهی است، بزودی خواهید دانست عذاب خوار کننده برسر چه کسی می آید و عذاب جاودانه شامل حال کیست. تلفیقی از ۶۷ انعام و ۴۰ زمر.
👈 سپس خطاب به انصار فرمود:
شما ای انصار! ای یاوران دین و نگهبانان اسلام! این چه سستی است نسبت به حق من؟! و این چه سهل انگاری است بر ظلمی که به من شده؟! آیا پدرم، رسول الله نمی گفت: حرمت هرکس در فرزندانش حفظ میشود؟ چه زود، آب از دهان و دماغ این بز لاغر فروریخت (تشبیه به بز لاغری که بیمار شده)، در صورتیکه شما، توان بر آنچه می کوشم و نیرو، بر آنچه مطالبه می کنم، دارید!!
آیا می گویید، محمد از دنیا رفت؟ آری، پس این عجب سوگ بزرگی بود که شکافش وسیع وگسستگی اش دامنه دار، و جبران ناپذیراست. زمین از فقدان او تیره شد، خورشید و ماه، تاریک و ستارگان پراکنده شدند، آرزوها ناکام ماند، کوهها فروافتادند و حریم، تباه گردید و با وفات او، حرمت، پامال شد. پس بخدا سوگند، ضایعه ای کبری و مصیبتی عظیم بود. هیچ حادثه ای مانند آن نیست و هیچ رویدادی به پایهء آن نمی رسد. کتاب خدا آنرا آشکار کرده است، کتابی که درخانه هاتان، شب و روز، آرام و بلند، با تلاوت و درک، آنرا می خوانید. رویدادی که پیش از این به انبیاء، وارد شده است. حکمی حتمی و قضایی قطعی است. (این حکم حتمی رحلت پیامبران، درآیهء ۱۴۴ آل عمران بیان شده که بانو به آن اشاره می کند).
/ادامهء خطبهء فدکیه، فرداإن شاءالله/
✨ادامهء خطبهء فدکیه✨ ( ۱۴ )
فاطمهء زهرا در ادامهء سخنانش، با انصار فرمود:
🌺 ای فرزندان قیله! (قیله یکی از مادران نامدار انصار است)، آیا در میراث پدرم، به من ظلم شود در حالیکه مرا می بینید و سخنم را می شنوید و اینجا حاضرید؟!! صدای داد خواهیم را شنیده و از آن آگاهی دارید و دارای مردان رزمنده اید و ابزار و نیرو دارید و سلاح و سپر!! صدای دعوت و فریاد خواهیم را می شنوید و پاسخ نمی گویید، در حالیکه به ستیز، و به خیر و صلاح، شهرت دارید. زبدگانی هستید که برای ما اهل بیت، برگزیده شده اید. با عرب جنگیدید و رنجها را تحمل کردید و با ستیزه جویان، مبارزه نمودید. همیشه ما فرمانده بودیم و شما فرمانبردار، تا آنکه آسیای اسلام به گردش افتاد و پستان روزگار به شیر آمد (و همه چیز رونق گرفت)، و شتر شرک از پای افتاد و هیجان دروغ، آرام و آتش کفر، فروکش و دعوت به هرج و مرج، تمام، و رشتهء دین، استوار گردید.
پس چرا بعد از روشنایی، به انحراف رفته و پس از آشکاری، مخفی شده و پس از پیشقدمی، عقب نشسته و بعد از ایمان، شرک آورده اید؟
/شرک یعنی کسی یا چیزی را بیشتر از خدا، یا به اندازهء او دوست داشته باشیم و همچنین به این معنی است که فرمان غیر خدا را بر فرمان خدا ترجیح دهیم. آنچنانکه در آیهء ۳۶ سورهء احزاب می خوانیم: هیچ مرد و زن با ایمانى حق ندارد هنگامیکه خدا و پیامبرش فرمانى صادر کنند، اختیارى (در برابر فرمان خدا) در کار خود داشته باشد. و هر که خدا و پیامبرش را نافرمانى کند، به گمراهى آشکارى گرفتار شده است!
مانند آنچه در صدر اسلام واقع شد!! /
ادامهء خطبه:
افسوس به قومی که پیمان خود را پس از عهد، شکستند و در اخراج رسول کوشیدند و نخست، آنها با شما جنگیدند. آیا از آنها می ترسید؟ (منظور بانو، تازه مسلمانهای مکه هستد که پشت اصحاب سقیفه ایستاده بودند)، در حالیکه اگر مومنید، سزاوار است از خدا بترسید ۱۲ و ۱۳ توبه.
می بینم که به تن آسایی، رو نموده و کسیکه به زمامداری، سزاوارتر است را دور کرده اید. با راحت طلبی، خلوت کرده و از وسعت حقیقی به تنگنا رفته اید و هر چه را فرو برده بودید، برگرداندید (بانو، عمل انصار را به تهوع تشبیه نموده است).
پس اگر همهء شما و اهل زمین، کفر بورزید، خداوند، بی نیاز و ستوده است ۸ ابراهیم.
آنچه را باید میگفتم، گفتم.
این شناخت من از سستی شماست که از یاری ما، بازتان می دارد و از بی وفایی و نیرنگ قلبهایتان.
اما گفتارم، جوشش دل اندوهگین و بیرون ریختن غضب، و آنچه برایم قابل تحمل نیست، و اتمام حجت، می باشد (یاالله). پس شتر خلافت را جهاز کنید و سوارش شوید و بدانید پشت این مرکب، زخم است و پاهایش، تاول دار. بدنامی این سواری، باقیست و خشم خدا، و ننگ ابدی دارد و به آتش الهی وصل است. آتشی که از دلها سرمی زند ۷ همزه. پس آنچه می کنید، در، دید خداست. و بزودی آنها که ستم کردند خواهند دانست به چه منزلگاهی بازخواهند گشت ۲۲۷ شعرا.
و من دختر کسی هستم که شما را از عذاب شدید، که در پیش است بیم داد، پس شما اقدام کنید، ما نیز اقدام می کنیم. شما منتظر باشید، ما هم منتظریم ۱۲۲ هود.
/ادامهء خطبهء مهم فدکیه، فردا إن شاءالله/
✨ادامهء خطبهء فدکیه✨ ( ۱۵ )
گفتگوی حضرت زهرا با اصحاب سقیفه و مردم، در اینجا وارد مرحلهء بسیار مهمی میشود و بسیاری از اتفاقات را که در صدر اسلام افتاده روشن می سازد.
🌺 پس از اینکه فاطمهء مرضیه، به سخنانش پایان داد، منتخب سقیفه که تا آن لحظه سکوت کرده بود گفت:
◾ 👈 ای دختر رسول الله! پدرت نسبت به مؤمنین، دلسوز و بخشنده و رئوف و مهربان، و نسبت به کافران، عذابی دردناک و کیفری بزرگ بود. اگر به نَسَب او بنگریم، درمی یابیم که در بین تمام زنان، فقط پدر تو، و در میان همهء دوستان، فقط برادر همسر توست، او را بر هر دوستی برگزید و، او نیز در هر کار بزرگ، پیامبر را یاری کرد. جز سعادتمند، شما را دوست ندارد و جز بدکار، دشمن شما نمیشود. و شما دودمان رسول الله، پاکان و بهترین برگزیدگانید، راهنمای ما، به نیکی و بسوی بهشتید.
و تو، ای بهترین زنان و دختر بهترین پیامبران! گفتارت صادق و عقلت فراوان است، و منعی در قبول گفتارت نیست. بخدا سوگند، من از رأی رسول الله فراتر نرفته ام و جز به رخصت او عمل نکرده ام که پیشرو قوم به آنها دروغ نمی گوید. خدا را گواه می گیرم که رسول الله فرمود: ما پیامبران، طلا و نقره و ملک، ارث نمی گذاریم و تنها کتاب و حکمت و دانش و نبوت، ارث می گذاریم، و آنچه از ما می ماند، در اختیار ولی امر بعد از ماست تا به رأی خود، حکم کند.
و الآن آنچه را که می خواهی، در تدارک اسب و سلاح بکار بردیم تا مسلمانان با آن، با کافران، جهاد کنند و با سرکشان، درگیرشوند. و این تصمیم، به اجماع همهء مسلمانان بود و من، تنها به آن اقدام نکردم و استبداد به رأی ننمودم. اینک ثروت من در اختیار تو، آنرا از تو دریغ نمی کنم. همانا تو سرور امت پدرت هستی و شجرهء طیبه، برای فرزندانت. فضائلت، انکار نشده و از منزلت تو، کاسته نمیشود، فرمانت در آنچه مال من است، پذیرفتنی است. اما آیا می خواهی خلاف فرمان پدرت عمل کنم؟
💚 👈 بانو در پاسخ فرمود:
سبحان الله! پدرم رسول الله هرگز از کتاب خدا رویگردان نبود و با آن مخالفت نمیکرد بلکه پیرو سوره های آن بود. آیا گرد هم جمع شده اید که به پدرم بهتان بزنید؟!! اینها بعد از رحلت او، همانند همان فتنه های زمان حیاتش است. این کتاب خداست که حاکمیست عادل و ناطقی است که حق و باطل را جدا می کند.
و دوباره آیات ارث را که قبلا در پیغام شمارهء ۱۳ خواندیم، تکرار و یادآوری فرمود.
👈 سپس فرمود:
و خداوند عز وجل، شرع را در واجبات و ارث، بیان فرموده و بهانه ای برای اهل باطل باقی نگذاشته و شبهات را از بین برده است. این نفس شماست که به شما امر میکند.
پس من در برابر آنچه می گویید، صبر جمیل خواهم داشت و از خداوند، یاری می طلبم ۱۸ یوسف.
/ادامهء خطبهء فدکیه فرداإن شاءالله/
✨ادامهء خطبهء فدکیه✨ ( ۱۶ )
پس از آنکه حضرت زهرا پاسخ حدیث جعلی منتخب سقیفه را که گفته بود پیامبران هیچ ارثی از خود باقی نمی گذارند، فرمود، منتخب سقیفه گفت:
◾ 👈 خدا و پیامبر، راست گفته و دختر او نیز راست می گوید. تو معدن حکمت و مرکز هدایت و رحمت، و ستون دین و حقیقت برهانی. من درستی تو را نفی و گفته هایت را انکار نمی کنم. این مسلمانان، داور، میان ما. همانها که زمامداری را به من سپردند. نه به اجبار، نه استبداد، اینها همه گواهند.
پس بانو فرمود:
💚 👈 ای مسلمانان! که به سخن باطل شتافته و کردار زشت را نادیده می گیرید! آیا در آیات قرآن نمی اندیشید یا بر دلهاتان قفل نهاده شده؟ نه، بلکه اعمال زشت، دلهایتان را تیره کرده و گوش و چشمتان را گرفته، و چه زشت توجیه می کنید و چه بد، فرمان می دهید و شر را، با خیر، معاوضه می کنید! والله، تحمل این بار، برایتان سنگین و فرجام آن، ناخوشایند است. آنگاه که پرده ها کنار رود، و ضررها را ببینید، و پروردگارتان، همه چیز را روشن کند، آنجا اهل باطل، زیانکارند.
سپس بانو، رو به مزار پدر کرد و گفت: بعد از تو حوادثی پیش آمد که اگر بودی، سخت نبود. ما تو را از دست دادیم همچون زمین تشنه ای که از باران محروم شده و، قومت متفرق شدند پس شاهد باش. هرخاندانی که نزد خدا، منزلتی داشت، محترم ماند، غیر از ما. (یاالله). همینکه تو رفتی و خاک، میان ما حائل شد، مردانی، اسرار سینه ها را آشکار، و از ما، روی گردانده و خفیفمان کردند و کل زمین را غصب نمودند.
(به این معنی که دین اسلام برای کل بشر نازل شده. رسالت پیامبر، هدایت کل بشر بوده است، و امیر المومنین، بر کل بشر، خلافت و ولایت داشته است، پس فدک که سرمایهء ولایت بود، کل زمین محسوب می شد. فاجعه، بسیار عظیم است. عظمت این فاجعه را از سومین خطبهء شقشقیه، خطبهء سوم نهج البلاغه می توان فهمید. إن شاءالله پس از پایان شرح واقعه شهادت بانو، این خطبهء مهم را خواهیم خواند).
بانو در ادامه به پدر گفت:
تو ماه شب چهارده و چراغ روشنی بودی، که از جانب خدا کتابهای آسمانی بر تو نازل شد (همهء کتب آسمانی)، و جبرئیل، با ما انس گرفته بود. تو رفتی و نیکیها تمام شد. ایکاش قبل از تو مُرده بودیم، به چه مصیبتی گرفتار شدیم که نه عجم و نه عرب به آن گرفتار نشوند.
◾ مردم به گریه افتادند. (همان گریهء بدون معرفت که در آغاز مجلس سر داده بودند).
/ ادامهء شرح واقعهء شهادت بانو فردا إن شاءالله/
✨ ادامهء شرح واقعهء شهادت بانو ✨ ( ۱۷ )
پس از آنکه حضرت زهرا با خطبهء باعظمت فدکیه، در ملأ عام اصحاب سقیفه را محکوم کرد و عکس العمل شایسته ای از مردم ندید، تصمیم گرفت همچنان به مبارزه ادامه دهد. هدف، بیداری مردم بود.
اگر اهل بیت و شیعیانشان می جنگیدند و حتی اگر پیروز می شدند و خلافت را پس می گرفتند، اما چون پشتیبانی مردم نبود، قطعا تاریخ جور دیگری قضاوت می کرد. و می گفت: دختر پیامبر با استفاده از جایگاهش در بین مسلمانان بر خلیفه و منتخب مردم شورید و به زور خلافت را گرفت.
پس بانو چاره ای نداشت جز مبارزه ای که به بیداری مردم زمانش منجر شود و قضاوت نسلهای آینده به ضرر دین و ولایت تمام نشود.
ایشان در این مرحله تصمیم گرفت اعتصاب سخن کند و رسما به منتخب سقیفه اعلام کرد اگر فدک را پس ندهی تا زنده هستم با تو صحبت نمی کنم.
و هر جا او را می دید صورتش را از او بر می گرداند و با او حرف نمی زد.
این خبر کم کم در بین مردم پیچید که دختر پیامبر با خلیفه سخن نمی گوید و رویش را از او بر می گرداند. از او خشمگین است و با او قهر کرده.
مردم می گفتند فاطمه دروغگو نیست، و بر خلاف رضای خدا غضبناک نمیشود. و مگر پیامبر نفرمود هرکه فاطمه را غضبناک کند، خدا را غضبناک کرده؟ پس حتما خشم فاطمه بجاست و او حق دارد که با خلیفه قهر کند.
به این ترتیب موج احساسات مردم روز به روز توسعه می یافت و بر منفوریت خلیفه افزوده میشد.
اصحاب سقیفه که آثار قطع رابطهء بانو را با خلیفه می دیدند، از هر دری برای آرام کردن دختر پیامبر وارد شدند اما بانو مصمم بود به مبارزه و دفاع از ولایت و جانشینی پیامبر و بیداری مردم. لذا هرگز روی خوش به منتخب سقیفه نشان نداد.
اخبار این مبارزه حتی به مردم خارج از مدینه هم رسیده بود. مردم هر روز بیشتر بسمت بانو و حضرت امیر گرایش پیدا می کردند و فشار بر روی خلیفه هر روز بیشتر میشد.
منتخب سقیفه برای برقراری آرامش، بارها عُمالش را به درب خانهء اهل بیت پیامبر فرستاد اما نتیجه ای نگرفت.
بانو، مُهرهء قدرتمندی بود در مخالف با خلیفه. مردم، دور او را گرفته بودند و هر لحظه ممکن بود به اشارهء بانو ستونهای متزلزل خلافت اصحاب سقیفه فرو بریزد. ولی اگر بانو چنین می کرد، جنگ بزرگی واقع میشد و خسارتهای جبران ناپذیری بر پیکرهء اسلام وارد می گردید.
نشر این مبارزهء خستگی ناپذیر در بین مردم، (که تا به امروز هم بر سر زبانهاست)، نتیجهء رشادتها و مبارزات دقیق و باتأمل بانو بود. نتیجهء دفاع جانانهء ایشان از اسلام ناب محمدی و از ولایت امیرالمومنین. او مظلوم بود اما قدرتمند. مظلوم نه به معنی ضعیف، بلکه به این معنی که مورد ظلم واقع شد. این رشادتهای بانو بود که ولایت حضرت امیر را زنده نگهداشت و مذهب شیعه را پایه ریزی کرد.
بالاخره یاران و شیعیان خاندان نبوت تصمیم گرفتند برای کمک رساندن به آن بزرگواران کاری کنند. آنها در خانهء امیر مومنان و بانو جمع شده و برای اعتراض به خلیفه تحصن کردند.
روزی نبود که مردم مقابل خانهء امیرمومنان جمع نشوند.
هرج و مرج شدیدی تمام مدینه را فراگرفته بود. مدینه، شهر پیغمبر، دیگر آرامش نداشت. هیچ چیز در جای خود نبود. مردم دچار تردید شده بودند. دور بانو را گرفته بودند اما با خلیفه هم مخالفت جدی نمی کردند.
اصحاب سقیفه، وجود بانو را بزرگترین بلکه تنها خطر برای خلافتشان دیدند، پس تصمیم گرفتند او را از سر راه بردارند. اما چطور؟! مگر میشد دختر پیامبر را از سر راه برداشت؟!!
نقشه ای کشیدند و توطئهء ای جدید کردند و در یک روز شوم برآن شدند که تصمیم شوم خود را عملی کنند (یاالله).
/ادامه فردا إن شاءالله/
✨ شرح روز واقعه ✨ ( ۱۸ )
پس از خطبهء رسواکنندهء فدکیه، بانو اعتصاب سخن کرد و رویش را از منتخب سقیفه برگرداند. مردم به همین واسطه دچار تردید در خلافت منتخب سقیفه شدند و عملا چیزی تا بیداری مردم نمانده بود. اصحاب سقیفه که خطر را در بیخ گوششان دیدند تصمیم گرفتند، دختر پیامبر را که بزرگترین خطر برای ردای خلافتشان بود از سر راه بردارند.
⚫ منتخب سقیفه در مسجد پیامبر نشست و دیگر اصحاب سقیفه را به ریاست دومی به خانهء امیرالمومنین فرستاد تا او را هرطوری که هست به مسجد ببرند و از او بیعت بگیرند.
شیعیان امیرالمومنین و مردان هاشمی در خانهء او تحصن کرده بودند. زنان هاشمی دور بانو را گرفته بودند. جمعیت زیادی بیرون خانه جمع شده بود. همه می دانستند خلیفه در مسجد نشسته و می خواهند علی را به زور برای بیعت ببرند. شهر، بی قرار بود. هیاهو و غوغا کوچه را پر کرده بود.
فرستاده های خلیفه با درونی پُر از خشم و کینه و عداوت و حسادت، و سَری پُر از جاه طلبی و دنیاطلبی، با تجهیزات جنگی، خود را به پشت درب خانهء فرزندان پیامبر رساندند.
غوغا و هیاهو بیشتر شد. دومی بر در کوفت و فریاد زد یا علی! در را باز کن و برای بیعت به مسجد بیا.
و باز زهرای اطهر به دفاع از ولایت، خود را به پشت در رساند. او می دانست اگر امیر پشت در برود، حرمتش را نگه نمی دارند، پس باید او که مهمترین فرد بعد از پیامبر بود به دفاع بر می خاست تا صدایش شنیده شود. فریاد زد چه کار دارید؟
دومی گفت در را باز کن و بگو علی برای بیعت به مسجد بیاید. بانو در را باز نکرد و فریاد زد و مردم را به بیداری دعوت نمود اما مردم مردد، فقط نظاره کردند و منتظر نتیجه شدند. دومی دستور داد هیزم بیاورید و در را آتش بزنید. چنین کردند. در شکست و فرستاده های خلیفه به داخل خانه ریختند و دستهای امیرمان را بستند و می کشیدند. بانو، جان امیر را در خطر دید. لباس او را گرفت و می کشید و فریاد می زد او را رها کنید. آنان امیر را می کشیدند و بانو دست بر لباس امیر روی زمین کشیده میشد. غلام ملعون، با تازیانه و با غلاف شمشیر بر دستان و بازوان دختر پیامبر میزد. فقط خدا می داند که در آن بلوا و هیاهو چه کتکها و چه لگدها که به دختر پیامبر نزده اند! آنچنانکه پهلویش شکست، کودکش سقط شد، و دستانش از لباس امیر رها شد و میان جمعیت و دیوار گرفتار گشت و از هوش رفت.
او را به داخل بردند. کمی بعد بهوش آمد. دید امام را برده اند. جان امام در خطر بود و نباید مبارزهء بانو ناتمام می ماند. بهمراه زنان و به سختی به مسجد رفت، توان راه رفتن نداشت، طوریکه مدام چادرش زیر پایش می رفت. به هر سختی که بود فاصلهء کوتاه خانه اش تا مسجد را طی کرد. وارد مسجد شد و نشست (نقطه ای که بانو در آنجا جلوس کرده و خونش بر زمین ریخته، در میان اهل فن مشخص است).
فرمود همسرم را رها کنید، امتناع کردند. جان امام در خطر بود. فرمود: بخدا قسم اگر رهایش نکنید، پیراهن پیامبر را سرم انداخته نفرینتان میکنم. اصحاب سقیفه ترسیدند و امام را رها کردند.
تپش قلب کودکان زهرا که در خانه بودند، از اینهمه غوغا و هیاهو و مردان افسارگریختهء جنگی، و نگرانی از سلامتی پدر و مادرشان، مرا به یاد تپش قلب کودکی انداخت که در خیمه بود و نگران پدر و برادران و عموهایش که بیرون از خیمه در میان غوغا و هیاهوی مردان جنگی و افسار گریختهء دشمن در حال نبرد بودند.
ای خورشید! چگونه در این روزهای تلخ تاریک نشدی؟! ⚫️
/ادامه، فردا إن شاءالله/
✨ادامهء شرح واقعهء شهادت بانو✨ ( ۱۹ )
پس از واقعهء تلخ منزل امیر مومنان و فاطمهء زهرا که منجر به صدمات جدی بر جسم بانو شد، ایشان در بستر بیماری بودند و هر روز بر وخامت حالشان افزوده می گشت.
او در بستر بیماری بود و افکارش تحت فشار که چگونه به وصایای پدرم عمل نکردند؟ یعنی سرنوشت ولایت چه میشود؟ یعنی بر سر نسلهای بعد چه می آید؟ سرنوشت فرزندانم چگونه ختم خواهد شد؟ وای که نیروی قدرتمند و واحد اسلام را متفرق کردند و جهان اسلام را در ضعف و ناتوانی قرار دادند.
این افکار، وخامت حال بانو را دو چندان میکرد.
روزی گروهی از زنان مهاجر و انصار به عیادتش رفتند. عرض کردند دختر پیامبر حالت چطور است؟
بانو، سخنان بسیار مهمی را به آنان فرمود که باید حتما بدانیم.
💚 فرمود: بخدا سوگند به دنیای شما علاقه ای ندارم و از مردانتان دلگیرم. اُف بر عقیدهء سست و رأی متزلزل و سست آنها. کار بدی کردند و مستوجب غضب خدا گشتند و در عذاب دوزخ مخلد خواهند شد. من خلافت و فدک را در اختیارشان گذاشتم ولی ننگش برای همیشه بر دامنشان خواهد ماند. وای بحالشان. چگونه خلافت را از علی گرفتند؟ بخدا سوگند علت کنار زدن او جز این نبود که از شمشیر بُرّان و حملات سخت و دلاوریهای او در راه خدا ناراحت بودند. بخدا سوگند اگر خلافت را از علی نگرفته بودند زمام امورشان را در دست می گرفت و در کمال راحتی بسوی سعادت و خوشبختی هدایتشان میکرد. بزودی پرهیزکار از ریاست طلب، و راستگو از دروغگو مشخص خواهد شد. بزودی ستمکاران به کیفر اعمالشان می رسند.
کار این مردم چه شگفت انگیز است. به چه تکیه گاهی تکیه زدند؟ به چه ریسمانی تمسک جستند؟ علیه چه خانواده ای اقدام نمودند؟ بجای علی چه کسی را انتخاب کردند؟ بخدا قسم نالایقی را بجای لایقی قرار دادند و می پندارند کار خوبی کردند در صورتیکه عمل ناشایسته ای انجام دادند و نمی دانند که به جای اصلاح، افساد کرده اند.
سپس ادامه داد:
آیا کسیکه بسوی حق هدایت می کند برای رهبری سزاوارتر است یا کسیکه خودش به هدایت محتاج است؟ بخدا سوگند کردار مردانتان به حوادث و پیشامدهایی آبستن است که نتایجش بعدا ظاهر میشود، اما بدانید نتایجش جز خون تازه و زهر کُشنده چیزی نیست. اکنون آمادهء حوادث ناگوار باشید و منتظر شمشیرهای بُرّنده و هرج و مرج دائم و استبداد ستمکاران.
(اینان را که شما انتخاب کرده اید)، بیت المال شما را غارت خواهند کرد و منافع شما را به جیب خواهند ریخت. وای به حال شما. نمی دانید در چه مسیر خطرناکی افتاده اید و از عواقب امور بی اطلاعید.
آیا می توانیم شما را به هدایت مجبور کنیم در حالیکه خودتان از آن کراهت دارید؟
احتجاج طبرسی، ج۱، ص۱۴۷.
بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۶۱.
شرح ابن ابی الحدید، ج۱۶، ص۲۳۳.
/ادامه فردا إن شاءالله/
✨ادامهء شرح واقعهء شهادت بانو✨( ۲۰ )
پس از ملاقات زنان مهاجر و انصار با بانو و انتقال سخنان مهم ایشان به مردانشان، دستگاه خلافت به وحشت افتاد که اگر دختر پیامبر از دنیا برود خونش بر گردن ما خواهد افتاد، لذا برای محو کردن ردپای خود در این قضیه، تقاضای ملاقات از دختر پیامبر کردند اما ایشان ممانعت می فرمود. تا اینکه این تقاضا را با حضرت امیر در میان گذاشتند و ایشان بخاطر معذوریتهایی که داشت مجبور به پذیرش شد.
✨چرا دستهای حضرت امیر در دفاع از ولایت اینقدر بسته بود؟ إن شاءالله در پیغامهای بعدی خواهیم خواند✨
دو منتخب سقیفه وارد منزل شدند. سلام کردند.
آنها ابراز پشیمانی کردند (اما دروغ می گفتند. اگر در ابراز ندامت خود راستگو بودند باید جبران می کردند. خلافت و فدک را پس می دادند آنگاه عذرخواهی می نمودند).
بانو پاسخ سلامشان را نداد (هر سلامی، پاسخ ندارد)، و رویش را هم از روی آنها برگرداند و فرمود فقط یک سوال از شما دارم.
شما را به خدا سوگند آیا از پدرم شنیدید که می فرمود فاطمه پارهء تن من است، هر که او را آزار دهد مرا آزار داده و هرکه مرا آزار دهد خدا را آزرده؟
عرض کردند بله شنیده ایم.
آنگاه بانو به آسمان نگاه کرد و بر خدا عرضه داشت: خدایا شاهد باش که این دو نفر مرا اذیت نمودند، شکایتشان را به تو و پیغمبرت می کنم. هرگز از ایشان راضی نخواهم شد تا پدرم را ملاقات نمایم و اذیتهایشان را به آن حضرت بگویم تا در بین ما داوری کند.
صحیح بخاری، ج۵، ص۱۷۷.
بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۷۰.
🖤 زهرای اطهر لحظه ای دست از مبارزه نکشید. او در بستر بیماری هم برای مردم و برای نسلهای بعد روشنگری می کرد.
حتی ایشان دامنهء این مبارزه را تا قیامت ادامه داد. آنجا که فرمود مرا شبانه دفن کنید.
بانو در آخرین روزهای عمرش به همسرش وصیت کرد مرا شبانه غسل بده و کفن کن و مخفیانه مرا به خاک بسپار. راضی نیستم کسانیکه این مصیبتها را بر من وارد کردند در تشییع جنازه ام حاضر شوند.
حضرت امیر هم طبق وصیت بانو او را شبانه به خاک سپرد.
در واقع حضرت زهرا به این وسیله آخرین ضربه را بر اصحاب ظالم سقیفه وارد کرد و یک سند زنده و محکم برای مظلومیت خویش برجا گذاشت.
تا ابد و تا قیامت، هر مسلمانی که قبر دختر پیامبر را جویا شود و ببیند نشان این مزار، مخفی است خواهد پرسید چرا؟
و این یعنی مبارزهء بانو تا قیام قیامت ادامه دارد.
درست است که منتخبین سقیفه، خلافت و فدک را به اهل بیت پیامبر پس ندادند اما این لقمه ها از گلویشان هم پایین نمی رود و بالاخره یک روز بر طبل رسوایی آنان کوبیده خواهد شد.
/إن شاءالله دلایل سکوت حضرت امیر و اینکه چرا مجبور بود پس از شهادت بانو با منتخب سقیفه بیعت کند، در پیغامهای بعدی/