eitaa logo
آیات غمزه
919 دنبال‌کننده
40 عکس
2 ویدیو
0 فایل
صفحه ی رسمی سایت آیات غمزه در شبکه اجتماعی ایتا ارتباط با مدیر: @telkalayam
مشاهده در ایتا
دانلود
ما عاشق مبارزه با صهیونیستیم زهرا سپهکار باید سوال کرد دقیقاً که چیستیم؟ امروز اگر که مشتِ گره کرده نیستیم شمر زمانه در دل میدان مشخص است در این نبرد، خوب ببینیم کیستیم در عمرمان دقیقه دقیقه حساب نیست آن لحظه‌ها که با مدد از عشق زیستیم ما ابرهای صاعقه باریم پس چرا در تنگنای قافیه تنها گریستیم ما پرچمیم دست علمدار و حاضریم حتی اگر که دست فدا شد، بایستیم ما در خط مقدّم عشقیم، عاشقیم ما عاشق مبارزه با صهیونیستیم @zahra_sepahkar @ayateghamze
دست و پا می زنند خونخواران میلاد عرفانپور غزه در خون خویش ‌غلتان است دادگاه بزرگ وجدان است دل من بود زیر بمباران... سوخت جانم، چه جای کتمان است؟ هر طرف نعش طفلی افتاده دل من مثل کودکستان است آی دنیا نگاه کن! دل من مثل این خانه‌هاست ویران است مثل آن مادرِ پسرمرده زلف لالایی‌اش پریشان است دل من بس‌که خون از او رفته‌ست زرد مانند برگ‌ریزان است نیست باریکه‌ای غریب... ببین غزه دیگر برای من جان است پرچمی زنده، باد را لرزاند شک ندارم زمان طوفان است دل من، رنگ انتقام بزرگ رنگ خونخواهی شهیدان است دست و پا می زنند خونخواران عمر این ظلم رو به پایان است هان! حقوق بشر چه شد؟! غزه دادگاه بزرگ وجدان است @ayateghamze
سید محمدجواد شرافت ماییم و شکوهِ نصر ان‌شاء‌الله قدس است و شکستِ حصر ان‌شاء‌الله یک جمعه‌ی نزدیک، نصلّی فی القدس همراه امام عصر ان‌شاء‌الله پرونده شعر ضد صهیونیستی @ayateghamze
صبوری کن بهارانی که می گفتند در راه است حسن زرنقی مسلمان سوخت از این داغ سنگین، نامسلمان هم مگر جور و جنایت می کند اینگونه، انسان هم؟! دوباره شمر راه آب را بر خیمه ها بسته ست نمی بارد چرا بر غنچه های تشنه باران هم؟! ببین کودک کشی ها را در این میدان و باور کن که هرگز دین ندارند این یزیدی ها و وجدان هم بگو دلگرم باشد آنکه می لرزد دلش گاهی سیاست همچنان در اختیار ماست میدان هم بگو این روزها ناگاه چون طوفان الاقصی پریشان می کنیم این جمع شیطان را پشیمان هم شکوفه می دهد همپای باغات فلسطینی دوباره باغ زیتون در بلندی های جولان هم رهایی تو را ای قدس بی تاب اند و می خواهند بیایند و برایت جان دهند از نو شهیدان هم تو تنها نیستی ای قلب مجروح زمین! با تو.... دلش خون است جمهوری اسلامی ایران هم صبوری کن بهارانی که می گفتند در راه است به زودی می رود از کوچه باغت این زمستان هم پرونده ی طوفان الاقصی در آیات غمزه @h_zarnaghi @ayateghamze
خبر رسیده کجایید محشر آمده است میلاد عرفانپور به جز دریغ، چه از دست من برآمده است؟! مرا به غزه ببر، طاقتم سرآمده است هنوز داغِ خبرهای پیش از این، تازه‌ست خبر رسیده، خبرهای دیگر آمده‌است خبر رسیده... خبر، کودکی‌ست در آوار که زار زار پی نعش ‌مادر آمده است خبر رسیده... خبر، بی‌قراری پدری‌ست که لرزه بر تنش از سوگ دختر آمده است خبر رسیده، خبر، ضجه‌ی پرستاری‌ست که از تنفس گل‌های پرپر آمده است خبر رسیده... ولی خواب برده دنیا را خبر رسیده : کجایید؟! محشر آمده است مرا به غزه ببر تا نماز بگذارم که صبح صادقِ الله اکبر آمده است بیا به غزه ببر، شعر خون چکان مرا که آفتاب زده ...تیغ‌ها برآمده است بگو به حرمله‌، در چله تیر مگذارد بگو که دوره‌ی کودک‌کشی سرآمده است از این نبرد مبادا که جابمانم من که حیدر است پی فتح خیبر آمده است ▪️ نه! کارساز نشد شعر... کارزار کجاست؟ مرا به غزه ببر طاقتم سرآمده است پرونده ی طوفان الاقصی در آیات غمزه @erfanpoor @ayateghamze
نگذار در چشم جهان ویرانه باشی اعظم سعادتمند از زیر تلّ وحشی آوار برخیز ای خانه‌ی بی‌سقف ِ بی‌دیوار برخیز باید بگیری عاشقانت را در آغوش با اشتیاق لحظه‌ی دیدار برخیز تا پر درآرد کودکت از شادمانی با بادبادک‌هاش، شاهین‌وار برخیز تا کِی کبوترهای تو بی‌لانه باشند ای ساقه‌ی مجروح زیتون‌زار برخیز نگذار در چشم جهان ویرانه باشی با هرچه داری در توان این‌بار برخیز با دشمنان خونی‌ات تا کی مدارا؟! امشب به عزم آخرین پیکار برخیز پرونده ی طوفان الاقصی در آیات غمزه @azam_saadatmand @ayateghamze
علی محمد مؤدب چیست معجزه ی بازی؟ که کودکان قایم می شوند و پیدایشان که می کنی بزرگ شده اند پرونده ی طوفان الاقصی در سایت آیات غمزه @alimohammadmoaddab @ayateghamze
لعنت خدا به چهره های بی طرف مریم سقلاطونی قصه ی تو قصه نیست خیال نیست قصه ی تو غصه ی همیشگی است تا ابد برای غصه ی تو می توان گریست گریه می کنم برای اشک کودکان بیت لاهیا برای بغض دختران نو عروس در جبالیا گریه می کنم برای مادران داغدیده در رفح گریه می کنم برای شیرخوارگان تشنه ای که زیر سنگها به خواب مرگ رفته اند گریه می کنم برای عکس ها و خاطرات مردمی که ذره ذره دود شد گریه می کنم برای خنده های سوخته گریه می کنم برای گریه های ممتد زنی که لابلای سنگها و خاکها در پی صدای کودکی است گریه می کنم برای کودکی که از صدای بمب ها و موج انفجارها پلک های کوچکش مدام می پرد دستها و زانوان لاغرش مدام لرز می کنند گریه می کنم برای مردمی که جای خوابشان کلاس های مدرسه است خوراکشان غم است لباس کوچک و‌ بزرگشان لباس مردن است گریه می کنم برای بی شمار مادران عاشقی که مرگ را به جای زندگی گرفته اند در بغل گریه می کنم برای قتل عام دردناک مردم شجاعیه گریه می کنم گریه می کنم با زبان شاعرانه ی «هبه ابو ندا» واژه واژه گریه می کنم تورا گریه می کنم تو را و قطعه قطعه می نوازمت با تمام بغض های در گلو شکسته ی هزار مادر به خاک و خون کشیده در سکوت شب زیر حجم آتش گلوله ها گریه می کنم برای آخرین وداع برای آ خرین نگاه برای آخرین سلام گریه می کنم برای کودکی که با دوچرخه اش به آسمان رسید گریه می کنم برای دختری که با عروسکش به سمت ابرهای آسمان دوید گریه می کنم برای آن پدر که مثل کوه بود و استخوان پیکرش لای سنگها و شیشه های خانه خرد شد ...شکست برای آن پدر که از یگانه دخترش فقط دو بند استخوان و گوشواره مانده بود گریه می کنم برای گریه های بی صدای مادری که جای شیر و جای نان و آب روضه ی رباب روضه رقیه و علی اصغر شهید را برای نازدانه های تشنه می گریست قصه ی تو قصه نیست خیال نیست غصه ی همیشگی است تا ابد برای غصه تو می توان گریست داغ های تو اگر به کوه های سخت خورده بود رشته رشته می شدند دردهای تو اگر به آسمان و ابرها رسیده بود تکه تکه می شدند :: لعنت خدا به بنیامین نتانیاهو لعنت خدا به حاکمان بزدل عرب لعنت خدا به هر که دردهای بی شمار مردم تو را نظاره کرد و‌ لال شد لعنت خدا به چهره های بی طرف لعنت خدا به بمب های فسفری لعنت خدا به مرکاوا لعنت خدا به جنگ گریه می کنم برای روزهای سخت تو گریه می کنم برای مادران دلشکسته ات گریه می کنم برای کودکان سر بریده ات گریه می کنم برای گیسوان سوخته برای شیرخواره های نازنین که دسته دسته مثل گل زیر بمب های فسفری شهید می شوند گریه می کنم برای لحظه ای که مردهای مرد تو دست بسته و برهنه زیر آتش گلوله کشته می شوند گریه می کنم برای کوچه های له شده خانه های سوخته پرنده های سوخته شاخه های سوخته گریه می کنم برای دست های از بدن جدا شده برای بغض کودکان از پدر جدا شده برای آن همه پرنده ای که در مه غلیظ بمب ها تکه تکه در هوا رها شدند گریه می کنم برای مرگ دسته جمعی فرشته ها گریه می کنم برای بی شمار دردهای تو گریه گریه گریه گریه می کنم پرونده ی طوفان الاقصی در سایت آیات غمزه @ayateghamze
و یاد داده به اسماء علم اسما را سعید مبشر برای غرق‌شدن در مقام نوری تو چقدر می‌طلبد دل سکوتِ صحرا را به اشتیاق مزاری که هم‌چنان مخفی است نسیم کرده زیارت حریم دریا را تو را فرشته‌ی الهام دیده در دل خواب سوال آدمیان را تویی یگانه‌جواب جهان چه بود به جز خاک و باد و آتش و آب اگر به لب نمی‌آورد نامِ زهرا را؟ پرنده‌ قصه‌ی پرواز را نمی‌دانست درخت مزه‌ی آواز را نمی‌دانست کسی حکایت آن راز را نمی‌دانست که آفرید نگاهت هر آن‌چه معنا را تویی حقیقت پاینده‌ای که می‌گویند شمیم سبز پراکنده‌ای که می‌گویند تویی گذشته و آینده‌ای که می‌گویند سپرده‌ام به تو دیروز را و فردا را مصممی که زمین را پر از بهار کنی که پا به پای کنیزان خانه کار کنی شدی روانه‌‌ی مسجد که آشکار کنی به یک‌دو خطبه‌ی غرّا خدای پیدا را و کیست فاطمه؟ آن زن که از زغال تنور ستارگان زیادی نثار کرده به شب و یاد داده به خورشید، روشنایی را و یاد داده به اَسماء علمِ اَسما را شفیع محشر کبراست اشکِ نم‌نم تو و ذکر دائم مولاست اسمِ اعظم تو تکان کوه که سهل است، شورِ مقدم تو بلند می‌کند از جا جناب طاها را در ازدحام هزاران ستاره می‌آیی که صبح روز قیامت سواره می‌آیی و در عبور تو سَرها به زیر می‌افتند که سِرّ غیبی و پس می‌زنی تماشا را شعر فاطمی @ayateghamze
من به هر قیمت شده باران برایت می خرم احمد حسین پور علوی با وجود قحط سالی نان برایت می خرم نان اگر شد قیمت جان، جان برایت می خرم آبروی ابرها را با نگاهم می برم من به هر قیمت شده باران برایت می خرم دست و بالم خالی است اما به مشهد می روم تاج پر الماسی از سلطان برایت می خرم در بساط من به جز این جان ناقابل که نیست هر چه می خواهی بگو، ارزان برایت می خرم کم به فکر این گلیم کهنه و پوسیده باش قالی ابریشم کاشان برایت می خرم باد سردی می وزد حتماً لباسی گرم و نرم مهر اگر ممکن نشد آبان برایت می خرم جانمازت را حسن برده به جبهه، بی خیال از حرم یا از دم شیخان برایت می خرم سور و سات روضه ات را جور خواهم کرد باز استکان و سینی و قندان برایت می خرم از گلویت نان خوش پایین نرفته سالهاست پیرزن بیدار شو دندان برایت می خرم پیرمردی توی قبرستان نگاهم می کند سوره ی یاسین و الرحمن برایت می خرم.. مادر @ayateghamze
بس قافله ی غرقه به خون در راه است تازه سروده ی استاد محمدعلی مجاهدی کرمان شهدای فحل و نامی دارد جمعی که خدای شان گرامی دارد بس قافله ی غرقه به خون در راه است راه شهدا مگر تمامی دارد؟ @ayateghamze