علی محمد مؤدب
چیست معجزه ی بازی؟
که کودکان قایم می شوند
و پیدایشان که می کنی
بزرگ شده اند
پرونده ی طوفان الاقصی در سایت آیات غمزه
@alimohammadmoaddab
@ayateghamze
لعنت خدا به چهره های بی طرف
مریم سقلاطونی
قصه ی تو
قصه نیست
خیال نیست
قصه ی تو
غصه ی همیشگی است
تا ابد برای غصه ی تو
می توان گریست
گریه می کنم
برای اشک کودکان بیت لاهیا
برای بغض دختران نو عروس در جبالیا
گریه می کنم برای مادران داغدیده در رفح
گریه می کنم برای شیرخوارگان تشنه ای که زیر سنگها
به خواب مرگ رفته اند
گریه می کنم برای عکس ها و خاطرات مردمی که ذره ذره دود شد
گریه می کنم برای خنده های سوخته
گریه می کنم برای گریه های ممتد زنی که
لابلای سنگها و خاکها
در پی صدای کودکی است
گریه می کنم
برای کودکی که از صدای بمب ها و موج انفجارها
پلک های کوچکش
مدام می پرد
دستها و زانوان لاغرش
مدام لرز می کنند
گریه می کنم برای
مردمی که جای خوابشان
کلاس های مدرسه است
خوراکشان
غم است
لباس کوچک و بزرگشان
لباس مردن است
گریه می کنم برای بی شمار مادران عاشقی
که مرگ را
به جای زندگی
گرفته اند در بغل
گریه می کنم برای قتل عام دردناک مردم شجاعیه
گریه می کنم
گریه می کنم
با زبان شاعرانه ی «هبه ابو ندا»
واژه واژه گریه می کنم تورا
گریه می کنم تو را و
قطعه
قطعه می نوازمت
با تمام بغض های در گلو شکسته ی هزار مادر به خاک و خون کشیده در سکوت شب
زیر حجم آتش گلوله ها
گریه می کنم
برای آخرین وداع
برای آ خرین نگاه
برای آخرین سلام
گریه می کنم برای کودکی که با دوچرخه اش به آسمان رسید
گریه می کنم برای دختری که با عروسکش
به سمت ابرهای آسمان دوید
گریه می کنم برای آن پدر
که مثل کوه بود و
استخوان پیکرش
لای سنگها و شیشه های خانه
خرد شد ...شکست
برای آن پدر
که از یگانه دخترش
فقط دو بند استخوان و
گوشواره مانده بود
گریه می کنم
برای گریه های بی صدای مادری
که جای شیر و جای نان و آب
روضه ی رباب
روضه رقیه و علی اصغر شهید را
برای نازدانه های تشنه
می گریست
قصه ی تو قصه نیست
خیال نیست
غصه ی همیشگی است
تا ابد برای غصه تو
می توان گریست
داغ های تو
اگر به کوه های سخت خورده بود
رشته رشته می شدند
دردهای تو
اگر به آسمان و ابرها رسیده بود
تکه تکه می شدند
::
لعنت خدا به بنیامین نتانیاهو
لعنت خدا به حاکمان بزدل عرب
لعنت خدا به هر که دردهای بی شمار مردم تو را نظاره کرد و لال شد
لعنت خدا به چهره های بی طرف
لعنت خدا به بمب های فسفری
لعنت خدا به مرکاوا
لعنت خدا به جنگ
گریه می کنم برای روزهای سخت تو
گریه می کنم برای مادران دلشکسته ات
گریه می کنم برای کودکان سر بریده ات
گریه می کنم برای گیسوان سوخته
برای شیرخواره های نازنین
که دسته دسته
مثل گل
زیر بمب های فسفری
شهید می شوند
گریه می کنم برای لحظه ای که مردهای مرد تو
دست بسته و برهنه
زیر آتش گلوله
کشته می شوند
گریه می کنم برای کوچه های له شده
خانه های سوخته
پرنده های سوخته
شاخه های سوخته
گریه می کنم برای
دست های از بدن جدا شده
برای بغض کودکان از پدر جدا شده
برای آن همه پرنده ای که
در مه غلیظ بمب ها
تکه تکه در هوا رها شدند
گریه می کنم برای مرگ دسته جمعی فرشته ها
گریه می کنم
برای بی شمار دردهای تو
گریه
گریه
گریه
گریه می کنم
#مریم_سقلاطونی
#نو_نیمایی
پرونده ی طوفان الاقصی در سایت آیات غمزه
@ayateghamze
و یاد داده به اسماء علم اسما را
سعید مبشر
برای غرقشدن در مقام نوری تو
چقدر میطلبد دل سکوتِ صحرا را
به اشتیاق مزاری که همچنان مخفی است
نسیم کرده زیارت حریم دریا را
تو را فرشتهی الهام دیده در دل خواب
سوال آدمیان را تویی یگانهجواب
جهان چه بود به جز خاک و باد و آتش و آب
اگر به لب نمیآورد نامِ زهرا را؟
پرنده قصهی پرواز را نمیدانست
درخت مزهی آواز را نمیدانست
کسی حکایت آن راز را نمیدانست
که آفرید نگاهت هر آنچه معنا را
تویی حقیقت پایندهای که میگویند
شمیم سبز پراکندهای که میگویند
تویی گذشته و آیندهای که میگویند
سپردهام به تو دیروز را و فردا را
مصممی که زمین را پر از بهار کنی
که پا به پای کنیزان خانه کار کنی
شدی روانهی مسجد که آشکار کنی
به یکدو خطبهی غرّا خدای پیدا را
و کیست فاطمه؟ آن زن که از زغال تنور
ستارگان زیادی نثار کرده به شب
و یاد داده به خورشید، روشنایی را
و یاد داده به اَسماء علمِ اَسما را
شفیع محشر کبراست اشکِ نمنم تو
و ذکر دائم مولاست اسمِ اعظم تو
تکان کوه که سهل است، شورِ مقدم تو
بلند میکند از جا جناب طاها را
در ازدحام هزاران ستاره میآیی
که صبح روز قیامت سواره میآیی
و در عبور تو سَرها به زیر میافتند
که سِرّ غیبی و پس میزنی تماشا را
#سعید_مبشر
#غزل
شعر فاطمی
@ayateghamze
من به هر قیمت شده باران برایت می خرم
احمد حسین پور علوی
با وجود قحط سالی نان برایت می خرم
نان اگر شد قیمت جان، جان برایت می خرم
آبروی ابرها را با نگاهم می برم
من به هر قیمت شده باران برایت می خرم
دست و بالم خالی است اما به مشهد می روم
تاج پر الماسی از سلطان برایت می خرم
در بساط من به جز این جان ناقابل که نیست
هر چه می خواهی بگو، ارزان برایت می خرم
کم به فکر این گلیم کهنه و پوسیده باش
قالی ابریشم کاشان برایت می خرم
باد سردی می وزد حتماً لباسی گرم و نرم
مهر اگر ممکن نشد آبان برایت می خرم
جانمازت را حسن برده به جبهه، بی خیال
از حرم یا از دم شیخان برایت می خرم
سور و سات روضه ات را جور خواهم کرد باز
استکان و سینی و قندان برایت می خرم
از گلویت نان خوش پایین نرفته سالهاست
پیرزن بیدار شو دندان برایت می خرم
پیرمردی توی قبرستان نگاهم می کند
سوره ی یاسین و الرحمن برایت می خرم..
#غزل
#احمد_حسین_پور_علوی
مادر
@ayateghamze
بس قافله ی غرقه به خون در راه است
تازه سروده ی استاد
محمدعلی مجاهدی
کرمان شهدای فحل و نامی دارد
جمعی که خدای شان گرامی دارد
بس قافله ی غرقه به خون در راه است
راه شهدا مگر تمامی دارد؟
#رباعی
#محمدعلی_مجاهدی
#شهدای_کرمان
@ayateghamze
کامل ترین روایت انسان بود
فاطمه عارف نژاد
تقویم تحت سلطهٔ طوفان بود
تقدیرِ چارفصل، زمستان بود
تاریخ در محاصرهٔ غفلت
جغرافیا در آتش عصیان بود
در شامگاه زندهبهگوریها
هر خواب دخترانه پریشان بود
کعبه بهرغم صلح نمادینش
خط مقدم بت و بهتان بود
اما در آن میانه کسی برخاست
مردی که نام کوچکش ایمان بود
مردی که پشتگرمی کوه طور
مردی که روشنایی فاران بود
او که نگاه ابری و دلتنگش
شأن نزول آیهٔ باران بود
اردیبهشت پیرهنش در باد
الهامبخش روح درختان بود
یادش بشارتی به چمن میداد
ذکرش جواز خندهٔ گلدان بود
زیباترین تلاوت الرحمن
کاملترین روایت انسان بود
#غزل
#فاطمه_عارف_نژاد
شعر نبوی
@ayateeghamze
@fatemeh_arefnejad
هدایت شده از آیات غمزه
تا داشته ام فقط تو را داشته ام
با یاد تو قدّ و قامت افراشته ام
بوی صلوات می دهد دستانم
از بس که گل محمدی کاشته ام
سعید بیابانکی
#رباعی
شعر نبوی
@ayateghamze
من به انتخاب رأی می دهم
احسان کاوه
پرچمت بلند
خاک سرخ!
سرزمین سبز!
موی و روی تو سپید باد
میهن مهین مهربان من!
انتخاب من تویی، وطن!
گرچه از عبور گهگدار گله ی گراز
خسته ای
از هجوم دار و دسته ی ملخ
از ش-کاف ها و گاف-ها و یا-و-ها،
از ف-صاد های ح-ف-نون و غ-ر و الخ
شرحه شرحه ای، ولی؛
پاره تنم!
ریشه مقاوم کهن!
انتخاب من تویی وطن!
تویی که وارث کمان آرشی
جلوه نجابت سیاوشی
جمع آب و خاک و باد و آتشی
مهد مردمان مرد سرزمین من!
مادرم! شیرزن!
تا همیشه
انتخاب من تویی وطن!
معنی دقیق سرزمین!
آب و خاک بهترین!
من به قله های قاف تو
به سروهای سربلند
به رودهای سر به زیر
به تک تک ستاره های این مسیر
من به توده های ناگزیر
رای می دهم؛
بین این همه سوال بی جواب
من به انتخاب،
رای می دهم
ما درخت باوریم
وارثان قول قیصریم:
"ریشه های ما به آب،
شاخه های ما به آفتاب می رسد"
من به ریشه های سرخ
من به شاخه های سبز
من به اعتبار روشن سپیده دم
به ائتلاف آب و آفتاب
رای می دهم
#احسان_کاوه
#نو_نیمایی
#انتخابات
ملی میهنی
@ayateghamze
هدایت شده از آیات غمزه
السلام ای ماه پنهان پشت استهلال ما
علیرضا قزوه
السلام اي ماه پنهان پشت استهلال ما
ما به دنبال تو مي گرديم و تو دنبال ما
ماه پيدا، ماه پنهان، ماه روشن، ماه گم
رؤيت اين ماه يعني نامه ي اعمال ما
خاصه اين شب ها که ابر و باد و باران با من است
خاصه اين شب ها که تعريفي ندارد حال ما
کاش در تقدير ما باشد همه شب هاي قدر
کاش «حوّل حالنا»يي تر شود احوال ما
اين سحرها در زلال ربّنا گم مي شويم
اين سحرها آسمان گم مي شود در بال ما
ما به استقبال ماه از خويش تا بيرون زديم
ماه با پاي خودش آمد به استقبال ما
گوشه ي چشمي به ما بنماي اي ابرو هلال
تا همه خورشيد گردد روزي امسال ما
#علیرضا_قزوه
#غزل
نیایش
بهار و انتظار
@ayateghamze
هدایت شده از آیات غمزه
هدایت شده از آیات غمزه
عید ما دلشدگان لحظه ی دیدار شماست
محمدعلی محاهدی
مثل هر قصه که تأویل خودش را دارد
این غزل شیوه تحلیل خودش را دارد
عشق، متنی است که پرحاشیه تر از او نیست
گرچه هر قصه اباطیل خودش را دارد
عمر ما در شب یلدایی زلف تو گذشت
عشق ما و تو که تفصیل خودش را دارد
شب دریاچه اگر بستر آرامش قوست
برکه هم فوج حواصیل خودش را دارد
راه مطرح شدن و شهره شدن بسیار است
هرکسی شیوه ی تحمیل خودش را دارد
نفس ما سایه صفت، همره ما خواهد بود
مثل هابیل که قابیل خودش را دارد
آن چراغی که به خانه ست روا، روشن کن
مسجد شهر که قندیل خودش را دارد
هر دم آهنگ دگر میزند، انجیل و زبور
مصحف ماست که ترتیل خودش را دارد
ساحت وحی ز جولانگه ما بیرون است
ای بسا آیه که تأویل خودش را دارد
شعر، این گستره ی عرشی رازآلوده
آسمانی ست که جبریل خودش را دارد
عالمی گو، سپه ابرهه باشد، غم نیست
کعبه سجیل و ابابیل خودش را دارد
عید ما دلشدگان لحظه ی دیدار شماست
سال ما، ساعت تحویل خودش را دارد
#محمدعلی_مجاهدی
#غزل
بهار و انتظار
@ayateghamze
هدایت شده از آیات غمزه
خبر دارم بهار بهترینی هست
سید علی میرافضلی
خبر دارم که در فردای فرداها
بهار ِ بهترینی هست.
دری را میگشایی:
پشت آن، درهای دیگر هم
خبر دارم
گشوده میشود آن آخرین در هم.
بهاری پشت آن در
لحظهها را میشمارد باز
و هر قفلی
کلیدی تازه دارد باز.
من از دیروزهایِ رفته دانستم
که در امروز ِ ما تقدیر ِ فردا آفرینی هست
خبر دارم
بهار بهترینی هست!
#سید_علی_میرافضلی
#نونیمایی
انتظار
@ayateghamze