صبح حتما آفرین می گیرد از آموزگارش
طیبه عباسی ترابی
برای هیا ، (کودک فلسطینی که شب قبل از شهادت وصیتنامه اش را نوشته بود):
واژه ها را خط به خط ، خوش خط و خوانا می نویسد
زخمی است و درد دارد ، باز اما می نویسد
صبح حتما آفرین می گیرد از آموزگارش
آخرین مشق شبش را بس که زیبا می نویسد
او کلاس چندم است؟ اینقدر آرام است و محکم!
او وصیت نامه نه! انگار انشا می نویسد!
کفش ها و پیرهن ها وعروسک های خود را
یک به یک می بخشد و از رسم دنیا می نویسد
دوربین های جهانی باز هم کورند و خاموش
آه ... گویا نامهی خود را به فردا می نویسد
گرچه موجی کوچک است اما به آیات شگفتش
از عصای حضرت موسی و دریا می نویسد
سامری را خوار و کوچک میکند با چند جمله
از طلوع صبحدم در طور سینا می نویسد
خوب می داند شهادت تازه آغاز حیات است...
آخر نامه "الیه راجعون" را می نویسد...
سال های بعدِ پیروزی ، معلم روی تخته
نام او را در میان بهترین ها می نویسد...
#غزل
#غزه
#ضد_صهیونیستی
#طیبه_عباسی_ترابی
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب،فروردین 1403
.
سیاستی که ندارد دیانت، آلوده ست
ناصر فیض
چگونه رنج زمین را زمان نمیبیند
چگونه این همه خون را جهان نمیبیند
چرا نمیشنود رعد و برق ایمان را
صدای عشق به اقصی کشانده طوفان را
از این تقابل خونین که میشود خرسند!؟
قیامتی شده برپا چرا نمیپرسند
چقدر کودک و زن بیپناه کشته شدند
به راستی به کدامین گناه کشته شدند
جهان و عافیتش ارزنی نمیارزد
به اینکه کودکی از هول مرگ میلرزد
منادیان حقوق بشر نمیشنوند
به حجتی که تمام است اگر نمیشنوند
یکی بیاید و مرهم شود فلسطین را
به سرب پر کند این گوشهای سنگین را
به میخ و تخته ببندد در سیاست را
به سنگ خشم بکوبد سر سیاست را
سیاستی که به جز نیش مار و کژدم نیست
سیاستی که به نفع حقوق مردم نیست
سیاستی که به اشغالگر امان داده است
به این نژاد پراکنده سازمان داده است
سیاستی که اگر بوده حق به جانب تو
ربوده حق تو را با فریب حق وتو
سیاستی که چنان غرق در مرض شده است
که جای ظالم و مظلوم هم عوض شده است
سیاستی که در آن روزن امیدی نیست
به دست هیچ زبان بستهای کلیدی نیست
سیاستی که پلید است پشت پرده آن
چنانکه هر ستم کرده و نکردهی آن
سیاستی که ندارد دیانت، آلودهست
مگر نه این که، همین بوده تا جهان بودهست
همیشه راه رسیدن به حق سیاسی نیست
که گاه، چاره به جز حمله حماسی نیست
نشان عشق و جنون بینشانه رفتنها
میان آتش و خون عاشقانه رفتنهاست
کنون که قرعه به نام حماس افتادهست
به جان اهل سیاست هراس افتادهست
یکی برآمده بر بام خون علم بزند
بساط این همه تزویر را به هم بزند
چنان کند که جهان بشنود فلسطین را
به چشم صدق ببیند صلابت دین را
قسم به اشهد آن کودک سرا پا آه
که گفت: اشهد ان لا اله الا الله
حرم که سوخت کسی محترم نخواهد ماند
چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند
#مثنوی
#ضد_صهیونیستی
#غزه
#ناصر_فیض
شعرخوانی در محضر رهبر حکیم انقلاب،فروردین 1403
.