eitaa logo
أين بقیة الله🥀🥀🇮🇷😭😭🇮🇷🥀
238 دنبال‌کننده
24.8هزار عکس
27.5هزار ویدیو
248 فایل
بنام خداوند متعال به کانال مذهبی،🎤🔰 سیاسی،🌏 ورزشی⚽😭🇮🇷،حضرت بقیه الله صلوات الله علیه و آله و سلم خوش آمدید بزرگواران،((برگرفته پیامهاوکلیپ های بروز ازابرگروهای محترم دیگر)) حدالاامکان ترک گروه نکنید بخاطر حضرت بقیه الله صلوات الله علیه باتشکر
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 ماجرای اربا" اربا" های حضرت امام/ یک گلوله و سه شهید 🔴 روایت اکبر عابدانپور از شهادت هم‌رزمانش در جبهه ذوالفقاریه ◀️ در آستانه‌ اجرای عملیات آزادسازی تپه‌های مدن بودیم. یک روز به ما دستور دادند که قبضه‌ها را تمیز و آماده کنید، شاید امشب نیاز به آتش پشتیبانی داشته‌ باشیم. همه‌ چیز را برای اجرای ماموریت آماده کردیم. نزدیک غروب بود که رفتیم وضو بگیریم و برای نماز مغرب آماده شویم. برادران سید حسین مهدوی، علی عبداللهی و مصطفی حبیبی که در یک سنگر با یکدیگر هم‌گروه بودند برای وضو گرفتن از سنگر بیرون آمدند که یک گلوله خمپاره ۱۲۰ میلی‌متری میان آن‌ها به زمین‌خورد و منفجر شد. ◀️ گرد و خاک و صدای شدید انفجار و بوی باروت و بوی خون فضا را پر کرد. به‌ طرف آن‌ها دویدیم. وقتی گرد و خاک فرونشست پیکر تکه‌تکه شده این عزیزان در جلوی چشممان ظاهر شد. موج انفجار و ترکش‌ها هر قطعه از بدن این شهدا را به سمتی پرتاب کرده بود. وقتی هوا کم‌کم تاریک شد با تلفن قورباغه‌ای فرمانده محور را در جریان حادثه قرار دادیم و ایشان بلافاصله آمدند و فانوس آوردند و قطعات جداشده بدن شهدا را جمع‌آوری کرده، هر کدام را در پتویی قرار داده و به معراج شهدای آبادان فرستادیم تا بعد از بسته‌بندی برای شهرستان ارسال کنند. ◀️ برادر جانباز علیرضا کریمی یکی دیگر از شاهدان صحنه می‌گوید: برادر علی عبداللهی از رزمندگان محله دهنو بود که به قاسم بن الحسن معروف شده بود زیرا او سه، چهار روز بعد از مراسم عروسی‌اش به جبهه آمده بود. عبداللهی به من گفت که مقداری ماست در سنگر داریم که در حال ترش شدن است؛ گفتم خوب دوغش کنید و بین دوستان تقسیم کنید. گفت آب نداریم. من یک ظرف ۲۰ لیتری برداشتم و رفتم که از تانکر نیروهای ارتشی آب بیاورم. در راه بازگشت به وانت تدارکات برخورد کردم که داشت غذای شب را توزیع می‌کرد؛ مرا سوار کردند و به‌ اتفاق، به واحد خمپاره‌ها آمدیم. از ماشین پیاده شدم و ظرف آب را برداشته به‌ طرف سنگر می‌رفتم. ◀️ برادر سید حسین مهدوی که صدای بسیار زیبا و دل‌نشینی داشت با صوت حزین سرود «شهیدم من شهیدم من» را می‌خواند و مصطفی حبیبی و علی عبداللهی هم با او هم‌صدایی و همخوانی می‌کردند؛ من ناظر این صحنه بودم و به آن‌ها چشم دوخته بودم که ناگهان یک گلوله خمپاره ۱۲۰ میلی‌متری در وسط این عزیزان به زمین‌خورد و منفجر شد و هرکدام از آن‌ها را به سویی پرتاب کرد و هر سه در جا به شهادت رسیدند. 📚کتاب: 🌷 @TasnimeShohada