eitaa logo
آیه گرافـی 🇵🇸
9.7هزار دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
20.7هزار ویدیو
280 فایل
﷽ آشتی با قرآن به سبک »آیه گرافی« تفسیر مختصر برخی آیات شاخص قرآن و احادیث ناب 🍃قرآن را جهانی معرفی کنیم! تبلیغات‌ ارزان با بازدهی عالی :👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1735000081Ce431fec0ab 💞حضور شما مایه دلگرمی ماست😊
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹بـانگ زدم صبح دمـان 🌿کیست در این خانه‌ٔ دل 🌹گفت منم کز رُخ مـن 🌿شد مه و خورشید خجل 🌿حـال دلتــون قـشنگ 🌹روزگارتـون گـرم مـحبت 🌿و زندگیتون 🌹پر از عطر و مهربانی خـداوند 🌿سلام صبـح قشنگتون بـخیر
تا باران نباشد رنگین کمانی نیست تا تلخی نباشد شیرینی نیست تا غمی نباشد لبخندی نیست تا مشکلات نباشند آسایشی وجود نخواهد داشت
🔸نبات مرحمتی 🔹آیة الله العظمی حاج آقا مجتبی تهرانی یکبار فرمود: 🔸پدرم میرزا عبدالعلی گاهی به مغازه سید عبدالکریم کفاش معروف به پینه دوز در انتهای بازار آهنگرها می رفتند. 🔹 او روحانی بود و از طریق پینه دوزی در مغازه کوچک خود امرار معاش میکرد و بین علما معروف بود که حضرت ولی عصر (علیه السلام) به او توجه خاص دارند و گاهی به حجره او هم سر میزنند. 🔸روزی امام عصر (علیه السلام) قطعه نباتی را به سید مرحمت کرده بودند، و ایشان هم مقداری از آنرا به پدرم مرحمت کردند. 🔹پدرم به منزل آمدند و مقداری از آن را در دهان من گذاشتند. 🔸این علوم و عنایاتی که به من رسیده است ریشه همه اش از آن نبات مرحمتی امام عصر (علیه السلام) است. 🔹و از پدرشان نقل کردند: یک روز به سید گفتم : تو چه کردی که با امام زمان (علیه السلام) دوست هستی و حضرت نزد شما تشریف می آورند؟ 🔸گفت: من این سؤال را از خود حضرت کردم که من چکار کردم که شما می آیید و مرا به مکه و کربلا می برید و طی الارض می کنیم؟! 🔹فرمودند: چون تو با نفست مبارزه کردی، هرچه نفس است را زدی کنار و آنرا که خدا خواسته عمل کردی. 📖 حاج آقا مجتبی ، ص 44 - 45 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✅اول طهارت، بعد دعا ✍علامه تهرانی: ما همه اجمالا کم‌و‌بیش هر کس به اندازه‌‌ی خود دارای گناه هستیم. در این شب قدر اولا باید توبه کنیم، گناهان پاک شود و وقتی گناه پاک شود، مقدرات عوض می‌شود. اول، آب لجن حوض را باید انسان بکشد و بیرون بریزد تا آب تازه به‌جای آن آب بریزد. اگر آب تازه هم روی آن آب لجن بریزند، فایده‌ نمی‌کند. اول باید توبه کرد. اول باید طهارت کرد. شست‌وشویی کن و آنگه به خرابات خرام تا نگردد ز تو این دیر خراب آلوده ✅ اول طهارت است و بعد دعا کردن. 📚 از کتاب مطلع انوار | ج۱۲ ص ۴۲۶ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌺خداوند متعال... برخی از بندگان مومن مرا جز فقر و تنگدستی اصلاح نمی کند و اگر او را توانگر سازم، ثروتمندی او را فاسد می کند. برخی از بندگانم را هم جز تندرستی اصلاح نمی کند و اگر بیمارش کنم، این بیماری او را فاسد و تباه می کند ... پس به نظر نیک و خیرخواهی من اطمینان کنید؛ چرا که من امور بندگانم را طبق آنچه به صلاح و مصلحت آنان است ، تدبیر می کنم. 📚بحارالانوار، حدیث قدسی، ص۱۴۰ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا فقط در زمان از دست دادن ها قدر داشته هایمان را بدانیم؟ شکر برای داشتن هر یک از اعضای بدنمان شکر برای هر لحظه نفسی که میکشیم شکر برای لباسی که بر تن داریم شکر برای فرصت زنده بودن و زندگی کردن در این زمان طلایی... روزی چند بار شکر گزاری میکنید؟ بیشتر به داشته هایتان نگاه میکنید یا از دست داده ها و نداشته هایتان؟ شما عریان به این دنیا آمدید و عریان ازین دنیا میروید، نگران چه چیزی هستید؟ چه چیزی از خود برای از دست دادن دارید؟ چه چیز را میتوانید از آن خود کنید؟ به جز عشق ، همدلی، یک رنگی .... چه چیز برایتان میماند؟ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨ 📜 روزی شیخ عارفی در یکی از روستاهای کربلا زندگی می‌کرد. 🏇 شیخ در مزرعه کار می‌کرد که از روستای دوردستی پیکی با اسب آمد و گفت: در روستای بالا فلانی مرده است، حاضر شو برای دفن او با من برویم. شیخ اسم آن متوفی را که شنید، به شاگرد طلبه خود گفت، با پیک برود. شاگرد طلبه رفت و دو روز بعد که مراسم ختم آن مرحوم تمام شد، برگشت. پسر آن متوفی، شاگرد طلبه را آورد و در میدان روستا به شیخ با صدای بلند گفت: ای شیخ، تو دیدی من مرد فقیری هستم به دفن پدر من نیامدی و شاگرد خود فرستادی!!! کل روستا بیرون ریختند و شیخ سکوت کرد و درون خانه رفت. شاگرد شیخ از این رفتار آن مرد ناراحت شد و درون خانه آمد و از شیخ پرسید، داستان چیست❓ 🍀 شیخ گفت: پسر آن مرد متوفی که در روستا داد زد و مرا متهم ساخت، یک سال پیش دو گوسفند از من خرید و به من بدهکار است و من از این‌که او با دیدن من از بدهی خود شرمنده نباشد، نرفتم تا چشم در چشم هم نشویم. ولی او نه تنها قرض خود یادش رفت مرا به پو‌ل‌پرستی هم متهم کرد. من به‌جای گناه او شرمنده شدم. و خواستم بدانم، خدا از دست ما چه می‌کشد که ما گناه می‌کنیم ولی او شرمش می‌شود، آبروی ما را بریزد. بلکه به‌جای عذر‌خواهی از گناه، زبان به ناسپاسی هم می‌گشاییم...گویند شیخ این راز به هیچ‌کس غیر شاگرد خود نگفت و صبح بود که از غصه برای همیشه بیدار نشد. ❖ کرم بین و لطف خداوندگار ❖ گنه بنده کرده است و او شرمسار •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹داستان آموزنده🌹. در احوالات امام حسن(عليه السلام) آمده كه روزى مردى از شام كه تحت تأثير تبليغات بنى اميه قرار گرفته بود، در كوچه هاى مدينه به حضرت رسيد و بدون تأمل، شروع به دشنام دادن و ناسزا گفتن به حضرت كرد.(1) حضرت سكوت كرده، تا خوب عقده هايش خالى شد، سپس فرمودند: «من فكر مى كنم تو در اين شهر غريب باشى و امر بر تو مشتبه شده؛ اگر منزل ندارى، منزل ما متعلق به تو است، اگر بدهكارى من قبول مى كنم كه بدهى تو را بدهم، اگر گرسنه اى تو را سير مى كنم». چنان حضرت با او برخورد كردند كه اصلا در فكرش خطور نمى كرد. چنان مجذوب شد كه گفت: يابن رسول الله اگر قبل از اين ملاقات به من مى گفتند، بدترين افراد زير اين آسمان كيست؟ تو را و پدرت را معرفى مى كردم؛ ولى الان به عنوان نيك ترين افراد معرفى مى كنم، او چنان شیفته اخلاق آن حضرت شد كه تا در مدينه بود، در منزل حضرت و سر سفره آن حضرت بود. (اخلاق اسلامی در نهج‌البلاغه). 🌹 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
7.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍️سخنرانی علامه حسن زاده‌ی آملی 🎬موضوع: ببین شب و روز خود را چگونه می‌سازی •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•