#قسمت چیست؟ طبق قرآن،آیا قسمت و نصیب وجود دارد؟
❤️حضرت حق در سوره ✨تکویر✨ آیه 29 می فرمایند:
❀وَمَا تَشَاؤُونَ إِلَّا أَن يَشَاء اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ❀
۩و شما چیزی بر خود نمیخواهید که خدا هم بخواهد۩
🍀 اگر در این ایه دقت کنیم، ابتدا انسان برای انجام کاری اراده میکند، اما اراده او بهتنهایی برای انجام این کار کافی نیست، مگر، خداوند متعال نیز مهر تأیید بر انجام این تصمیم بزند. در حقیقت افعال ما مانند یک چک دو امضایی هستند که با یک امضا جواب نمیدهند.
❔سوالی که این جا پیش می آید این است که، اگر انسان بدون اراده خدا کاری نتواند انجام دهد پس مجبور است؟
✍ اگر در آیه دقت کنیم، حضرت حق، اختیار اول برای انجام کار را به ما داده است و نفرموده که، ((خدا بر شما می خواهد آنچه شما می خواهید)) که اگر چنین بود جبر می شد.
🍂به این مثال دقت کنیم، در یک روز، قصد رفتن به باغ دوستمان را داریم، اما چون اراده خدا باید بر رفتن ما به آن باغ هم باشد و نیست، پس دوستمان کلید باغ را گم می کند.
بنابراین تصمیم مان را خودمان عوض می کنیم و از بین رفتن به سینما و بازار و پارک و غیره ، به پارک می رویم. در این حالت اگر خداوند، به زور می گفت باید به پارک بروید، ما مجبور میشدیم در حالی که قدرت انتخاب داشتیم.
🍀پس این قدرت انتخاب به معنی 🌾 اختیار 🌾 است. و آنچه خدا بر ما پس از اراده مان برای انجام کاری میخواهد و در حقیقت مرحله نهایی انجام کار است، 🌾 قسمت 🌾 نام دارد.
🍂 یعنی در مثال فوق اگر ما خواستیم به باغ برویم ولی شرایط رفتن فراهم نشد، به آن قسمت و یا نصیب می گوییم. و در این حالت که کلید گم شد، می گوییم، قسمت نبود که برویم یعنی همان خواست خدا که مکمل خواسته ماست.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞کلیپ بسیار پرمعنی
👌هیچکس جز خدا باشما نیست.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
😨واکنش مردم به هنگام وقوع #صیحه_آسمانی☄
🔰از #حالت و #واکنش مردم در قبال صیحه را از زبان به حق ناطق امام صادق (ع) بشنوید :
💥هنگامی كه #بانگ_آسمانی را بشنوند مانند كسی كه بر سرش مرغ نشسته باشد خشكشان می زند .
✨تمامی دشمنان خدا در برابر صیحه اسمانی خاضع و #منقاد میشوند . اگر در خبری هم دچار شك و تردید باشند در مورد صیحه ی اسمانی هیچ تردیدی نخواهند داشت ، كه با نام پدر و نام اجداد طاهرین او (عج) ندا خواهند شنید.1
📚1-كتاب الغیبه: نعمانی ،ص ص 136و150
📚روزگار رهایی : ، ج2 :ص877
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔰 علت گریه امیرالمؤمنین
🔅روزی حضـرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام نزد اصحاب خود فرمودند:
من دلم خیلی بحال ابوذر_غفاری می سوزد خدا رحمتش کند.
❓اصحاب پرسیدند چطور ؟
✨مولا فرمودند:
☘آن شبی که به دستور خلیفه ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر برای خلیفه به خانه ی او رفتند چهار کیسه ی اشرفی به ابوذر دادند تا با خلیفه بیعت کند.
😡ابوذر خشمگین شد و به مامورین گفت:
🔅شما دو توهین به من کردید;
🍃اول آنکه فکر کردید من علی فروشم و آمدید من را بخرید ،
دوم بی انصاف ها آیا ارزش علی چهار کیسه اشرفی است؟
شما با این چهار کیسه اشرفی می خواهید من "علی" فروش شوم؟
⚡️تمام ثروت های دنیا را که جمع کنی با یک تار موی "علی" عوض نمی کنم.
آنها را بیرون کرد و درب را محکم بست.
💫مولا گریه می کردند و می فرمودند:
🔅به خدایی که جان "علی" در دست اوست قسم آن شبی که ابوذر درب خانه را به روی سربازان خلیفه محکم بست... سه شبانه روز بود که او و خانواده اش هیچ نخـــورده بودند .
📚الکافی، ج 8، کلینی
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
☘داستانی ازحکمت خداوندی👇
👑پادشاهی هنگام پوست کندن سیبی با یک چاقوی تیز٬ انگشت خود را قطع کرد. وقتی که نالان طبیبان را میطلبید٬ وزیرش گفت: «هیچ کار خداوند بیحکمت نیست.»
پادشاه از شنیدن این حرف ناراحتتر شد و دستور داد وزیر را زندانی کنند.
☀️روزها گذشت ووزیرهمچنان درزندان بود تا اینکه پادشاه برای شکار به جنگل رفت ودرجنگل به ناگاه پادشاه وهمراهانش اسیر قبیلهای وحشی شدندو آنان پادشاه ویارانش را و به قصد کشتنش به درختی بستند.
اما رسم عجیبی هم داشتند که بدن قربانیانشان باید کاملاً سالم باشد و چون پادشاه یک انگشت نداشت او را رها کردند و او به قصر خود بازگشت. در حالی که به سخن وزیر میاندیشید دستور آزادی وزیر را داد.
⚡️وقتی وزیر به خدمت شاه رسید٬ شاه گفت: «درست گفتی، قطع شدن انگشتم برای من حکمتی داشت ولی این زندان رفتن برای تو جز رنج کشیدن چه فایدهای داشته؟»
وزیر در پاسخ پادشاه لبخند زد و پاسخ داد: «برای من هم پر فایده بود چرا که من همیشه در همه حال با شما بودم و اگر آن روز در زندان نبودم حالا حتماً کشته شده بودم.»
👌ای کاش از الطاف پنهان حق سر در میآوردیم که این گونه ناسپاس خدا نباشیم.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
حجاب های امروزی بوی حضرت زهرا نمیدهد...
#شهید_محمدهادی_ذوالفقاری 🕊🌱
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
روزی حضرت داوود به تنهایی به صحرا رفت، خداوند به او وحی فرمود:
چرا تنهایی به صحرا آمده ای؟
عرض کرد: خدایا شدت لقای تو حایل بین من و مخلوق تو شده هست، خطاب رسید ای داوود به میان مردم برگرد( و مشعول راهنمائی مردم باش که) اگر بنده گمراهی را هدایت نمودی و گناهکاری را از گناه کردن باز داشتی تو را جزو بندگان پسندیده خود بنویسم.
ارشاد القلوب/ترجمه ج۲؛ص ۲۱۹
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•