eitaa logo
آیه گرافـی 🇵🇸
9.6هزار دنبال‌کننده
28.8هزار عکس
21.1هزار ویدیو
286 فایل
﷽ آشتی با قرآن به سبک »آیه گرافی« تفسیر مختصر برخی آیات شاخص قرآن و احادیث ناب 🍃قرآن را جهانی معرفی کنیم! تبلیغات‌ ارزان با بازدهی عالی :👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1735000081Ce431fec0ab 💞حضور شما مایه دلگرمی ماست😊
مشاهده در ایتا
دانلود
✅راهکارهای ‌#زندگی_موفق در جزء دهم @ayegeraphy
۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۸
💫 فوق العاده زیباست این متن... وقتی ناراحتی تصمیم نگیر وقتی دیر میشه عجله نکن وقتی یکیو دوسش داری زود بهش نگو بذار خودش بفهمه وقتی خیلی خوشحالی به کسی قول نده وقتی یکی دلتو شکست سر یکی دیگه تلافی نکن وقتی بغضت گرفته پیش هرکی گریه نکن شاید همون دشمنت باشه از ته دل خوشحال بشه وقتی با یکی قهر کردی پشت سرش حرف نزن شاید دوباره بخوای باهاش دوست بشی و آخرش اینکه اگر خودت دلت پاکه, فکر نکن همه مثل خودتن .!
۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۸
۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۸
❣❣❣  🌼🍃خدایا..... امروز با توکل به تو، آن قدر صبور و در آرامشم که بارشم حتی بی غرش و بی هیاهوست. 🌼🍃با بخشش و پذیرش خیلی از مسائل زندگی ام، پلی می سازم برای  رسیدن به فردایی بهتر .... 🌼🍃نه رفتار انسان های دور و برم را موشکافی می کنم و نه از کاه کوه می سازم. 🌼🍃بلکه سعی می کنم گاهی انعطاف داشته باشم ، با عشق به تو هیچ گاه زندگی را سخت نمی گیرم... 🌼🍃امروز به یاری تو ، از هر اتفاق خوب یا بد دانه ای در مزرعه زندگی ام می کارم، تا فردا خرمنی از آن را درو کنم. ❣❣❣❣❣❣❣
۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۸
🍂🍂🍂🍂🍂 🌼🍃حال و هوای ماه رمضان جور عجیبی دلنشین است . آدم یادِ کودکی اش می افتد . یادِ سادگیِ آن روزها یک سفره ی بی ریا ، یک جمع صمیمی ، و یک عالمه اشتیاق و بیتابی دلم برایِ آدم های نابِ آن روزگار تنگ شده ، برایِ تمامِ حالِ خوبی که داشتیم ! برایِ هرچیزِ کوچکی که دنیایمان را قشنگ تر می کرد . 🌼🍃آخ که یک استکان چای و خرما موقع افطار چقدر می چسبید ! هیچوقت یادم نمی رود ؛ بچه که بودم دلم میخواست همه فکر کنند طاقتِ روزه گرفتن دارم ، موقعِ افطار ، من سیر بودم و جعبه های خرما ، زولبیا و بامیه ، نصفه بود ، هیچ کس به رویم نمی آورد ، همه می گفتند قبول باشد ... 🌼🍃 کاش که در این فرصتِ بینظیر ؛ خوبی هایمان را تمدید می کردیم ، برایِ خدا ، عمیق نگاه کنیم ! رمضان ؛ تمرینِ انسانیت و بردباری است ، نه تمرینِ گرسنگی ... 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۸
🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🌼🍃یکی از اهالی مکه می‌گوید: از پدربزرگم داستان پرمعنایی به یاد دارم که در زندگی‌ام از آن بهره‌ها برده‌ام و معنایش را عملی کرده‌ام. 🌼🍃خلاصه‌ی داستان او چنین است: حدود صد سال پیش مردی ثروتمند در مکه زندگی می‌کرد… او خدمتکاری داشت که همه‌ی کارهایش را انجام می‌داد… یک روز وقتی اذان صبح داده شد، او نیز بیدار شد و صاحب خود را بیدار کرد و برایش آب وضو آورد و فانوس را روشن کرد و در حالی که روبروی وی حرکت می‌کرد به مسجد رفتند… 🌼🍃آن زمان هنوز در مکه برق نبود و کوچه‌ها خاکی بودند و تاریک و پرسنگلاخ…وقتی آن ثروتمند به تلاش غلامش برای خدمت به او فکر کرد به وی گفت: ببین سعید، من در وصیت‌نامه‌ای که برای ورثه‌ام نوشته‌ام این را قید کرده‌ام که تو به خاطر اخلاص در خدمتگزاری من در این ده سال، آزاد خواهی بود. 🌼🍃غلام که این را شنید چیزی نگفت! نماز صبح فردا سعید مانند همیشه بیدار شد و فانوس را روشن کرد، اما این بار پشت سر آقایش حرکت کرد!مرد ثروتمند که تعجب کرده بود گفت: سعید مشکلی پیش آمده؟ چرا روبرویم حرکت نمی‌کنی تا راه را برایم روشن کنی؟! 🌼🍃خدمتکار گفت: سرورم، شما وقتی به من وعده دادی بعد از وفاتتان آزادم کنی، نورت را پشت سر خود قرار دادی… چرا کاری می‌کنی که من برای آزادی‌ام منتظر مرگ شما بمانم، به جای آنکه آرزو کنم عمرتان در طاعت خداوند طولانی باشد؟! 🌼🍃نمی‌دانی که اگر مرا آزاد کنی با وجود آنکه دیگر برده‌ات نیستم همچنان خدمت شما را خواهم کرد؟!آن مرد که درسِ خدمتکارش را فرا گرفته بود گفت: سعید، تو از همین لحظه آزاد هستی!و خدمتکارش هم گفت: و من از این لحظه خادم فرمانبر شما هستم! 🌼🍃درسی که گوینده از این داستان آموخت این است که هرگاه تصمیم گرفت کاری را انجام دهد، در حالی که زنده است آن را عملی سازد نه آنکه انجام آن را به بعد از مرگش محول کند. به طوری که نورش در برابرش باشد نه پشت سر! 🌼🍃وی به این حد اکتفا نکرده بلکه این داستان را برای همه‌ی کسانی که تصمیم داشتند برای پس از وفاتشان برای ساخت یک مسجد یا یتیم خانه یا مدرسه‌ی حفظ قرآن و دیگر کارها وصیت نامه بنویسند، تعریف می‌کرد و می‌گفت: آیا تضمین می‌کنی ورثه‌ات وصیت تو را همانطور که دوست داری انجام دهند؟ تلاش کنیم نورمان در برابر ما باشد نه پشت سرمان. 🌼🍃خداوند ما را از جمله کسانی قرار دهد که درباره‌شان می‌فرماید: 🌼🍃{َیوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ یَسْعَىٰ نُورُهُم بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَبِأَیْمَانِهِم } [حدید: ۱۲] 🌼🍃(روزی که مردان و زنان مومن را می‌بینی که نورشان در برابرشان و به جانب راستشان دوان است). 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۸
‍ ‍ *یک هدف قشنگ بر ازدواج وقتی ادم تو زندگیش ارامش داشته باشد با خودش میگه من برای چی و برای کی میخوام زندگی کنم ؟ برای آدمهای ندید پدید خوش گذروندن یک هدفه ..اما وقتی چشم و دلت سیره میگی من برای چی و برای کی باید زندگی کنم ؟ باید برای هدف قشنگ تر زندگی کرد . که این نیاز به بلوغ روحیه که برای اینکه به این بلوغ فکری برسیم و عقده ای نباشیم نیاز به شاکر بودنه.. این عقده ای بودن فقط ارامش رو از ما میگیره .. برای چی اومدی به این دنیا ؟! مرغ باغ ملکوتم نی ام از عالم خاک چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم ادمهایی که ارامش دارند به زندگی کردن فکر میکنند ولی ادمهای عقده ای که ارامش ندارند فقط میخوان کمبودهای زندگی را برطرف کنند و اینها مشکلاتشون تو زندگی ده برابر بیشتره. چرا خداوند رو دستیار زندگیتون نمی کنید ؟خداوند میگه هر کس از ذکر من از من دوری کنه من زندگیش رو داغون میکنم . هدف از تشکیل خانواده چیه ؟ خداوند میگه : ما انسان را نیافریدیم مگه به مقام عبودیت برسه،همسر انتخاب کردن و تشکیل خانواده هدفش عبودیته، هیچی مثل خانواده بندگی انسان رو رونق نمیبخشه. استاد پناهیان
۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۸
امام باقر عليه السلام : از كسى كه تو را مى گرياند اما خيرخواه توست پيروى كن و از كسى كه تو را مى خنداند اما با تو رو راست نيست پيروى مكن @ghiamat_ir👈👈
۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۸
💠🌷💠 💠مسلمانی رفت خانه يک مسيحی ... برايش انگور آوردند خورد، برايش شراب آوردند گفت : حرام است 💠مسيحی گفت: عجبا از شما مسلمانان انگور ميخوريد اما ميگوييد شراب حرام است در حالي اين از آن بدست آمده... 💠مسلمان گفت: ببين اين زن شماست و اين هم دختر شماست درسته ؟ گفت بله گفت: ببين خدا اين را به شما حلال كرده و آن را حرام..در حالي كه آن از اين به دست آمده است. مسيحی همانجا گفت: 🌷أشْهَدُ أنّ لا اله الا الله و أشْهَدُ أنّ محمد رسول الله اشهد ان علی ولی الله🌷 @ghiamat_ir👈👈
۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۸
🍂🍂🍂🍂🍂 ❣چقدر خداوند را باور دارید؟ 🌼🍃ما موجوداتی الهی آفریده شده ایم و به منبعی تمام نشدنی از عشق متصل هستیم، هر گاه از این منبع دور میشویم مشکلات بیشتر، غم و ناراحتی و رنج فزاینده بر ما غلبه می کند و هر زمان این فاصله کمتر میشود احساس عشق، شادی و ارزشمندی بیشتری در ما ایجاد میشود. 🌼🍃چقدر پروردگارتان را میشناسید؟ آیا وقتی احساس تنهایی میکنید و در اوج گرفتاری به سر میبرید احساس میکنید که کسی هست که هر لحظه کنار شماست و به شما قدرت و امید می بخشد، آیا وقتی در زندگی احساس میکنید به کمک کسی نیاز دارید با تمام وجود به این منبع سخاوت و عشق توکل می کنید؟ 🌼🍃او همان پروردگاریست که به بندگانش وعده داده است که هر کسی به من ایمان داشته باشد به سعادت و خوشبختی میرسد و ایمان واقعی خودش را در شرایط سخت نشان میدهد، ایمان واقعی یعنی آرام و رهایی، یعنی اعتماد داری که خداوند فراموشت نمیکند و میشنود و میبیند و بی انتها می بخشد، ایمان واقعی یعنی من باور دارم که خدا هست پس شاد و رها زندگی میکنم، اگر بتوانیم اینگونه خداوند را بشناسیم به هر آنچه بخواهیم می رسیم چراکه ایمان یعنی همه چیز. 🌼🍃خدایا بابت الطاف بیکرانت سپاسگزاریم... 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۸
🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🌼🍃یک بغل لبخند و حالِ خوب ، بر می دارم و به استقبالِ اتفاقاتِ خوبِ امروزم می روم ، و شک ندارم که همه چیز ، خوب پیش می رود ؛ چون من اینطور خواسته ام ! 🌼🍃به دیروز و اتفاقاتش فکر نمی کنم ، هرچه بود گذشت و تمام شد ، اما زندگی ادامه دارد و من این ادامه را قربانیِ گذشته های تمام شده و دیروزهای از دست رفته نخواهم کرد ! 🌼🍃ایدئولوژیِ من در مواجهه با آدم های جدیدِ زندگی ام این است که آن ها را آدم های خوبی ببینم و این را در همان نگاهِ اول بهشان بگویم و می دانم که این برای من ، در هر صورت ، یک امتیاز است ؛ 🌼🍃اگر خوب باشند که با تأیید های من ،خوب تر می شوند ، و اگر بد باشند هم با تلقین های من ، سعی شان را می کنند که خوب باشند . و من امروزم را با صدایِ بلند ، خوب ترین روزِ ممکن می دانم ؛ تا اگر روزِ خوبی است که خوب تر شود و اگر آمده تا روزِ بدی باشد ، با لبخند و اعتمادم ،بهترین شود ! 🌼🍃خوش خیال بودن ، نوعی سیاست در مقابل زندگی ست و من برای ساختنِ حالِ خوبم ، سیاستمدارِ کارکشته و قهاری ام ! 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۸
✳️گفته اند وقتی ادیسون به مدرسه رفت، بعد از چند روز معلم کلاسشان نامه ای را به ادیسون داد و گفت آن را به مادرت بده. مادر ادیسون نامه را باز کرد و دید نوشته: فرزندتان کودن است، مدرسه ما جای کودن ها نیست. ولی مادر، نامه را برای ادیسون این گونه خواند: فرزند شما نابغه است مدرسه ما نمی تواند بیشتر از این آموزش دهد شما شخصا آموزش او را به عهده گیرید. مادر ادیسون در منزل به او آموزش می دهد و با او کار می کند. ادیسون در 13 سالگی اولین اختراعش را به ثبت می رساند. مدتی پس از فوت مادر، یک روز ادیسون برای خود جشن تولد می گیرد و در آن جشن، صندوق خاطرات مادرش را آورده، نامه را در جمع بازکرده تا به همه بگوید که من از بچگی نابغه بودم. با دیدن اصل نامه شروع به گریه می کند و در آنجا او پی می برد چطور ✨ مادرش از ادیسون کودن، یک ادیسون نابغه ساخت.✨ @ghiamat_ir👈👈
۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۸