eitaa logo
آیه گرافـی 🇵🇸
9.6هزار دنبال‌کننده
28.8هزار عکس
21هزار ویدیو
286 فایل
﷽ آشتی با قرآن به سبک »آیه گرافی« تفسیر مختصر برخی آیات شاخص قرآن و احادیث ناب 🍃قرآن را جهانی معرفی کنیم! تبلیغات‌ ارزان با بازدهی عالی :👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/1735000081Ce431fec0ab 💞حضور شما مایه دلگرمی ماست😊
مشاهده در ایتا
دانلود
♥️🍃 ✍🏻یڪ دنیا‌حرف‌در‌این‌جملہ‌است: براے رسیدن به ڪبریا باید: ⇜‌نہ ڪبر داشت ⇜نہ ‌ریا داشت شهدا‌ خالص‌ و‌ متواضع ‌بودند وبہ عرش ‌ڪبریایے ‌پا نهادند. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨امام زمان در کنار قبر عمه اش✨ 💠 مرحوم حاج محمد رضا سقا زاده که یکی از وعاظ توانمند بود، نقل می کند: روزی به محضر یکی از علمای بزرگ و مجتهد مقدس و مهذب، حاج ملاعلی همدانی مشرف گشتم و از او درباره مرقد حضرت زینب (س) جویا شدم، او در جوابم فرمود: 💠 «روزی مرحوم آیت ا... العظمی آقا ضیاء عراقی (که از محققین و مراجع تقلید بود) فرمودند: شخصی شیعه مذهب از شیعیان قطیف عربستان به قصد زیارت امام رضا (ع) عازم ایران می گردد او در راه پول خود را گم می کند. 💠 حیران و سرگردان می ماند و برای رفع مشکل متوسل به حضرت بقیه ا. .. امام زمان (عج) می گردد. در همان حال سید نورانی را می بیند که به اومبلغی مرحمت کرده و می گوید: این مبلغ تو را به سامره می رساند. 💠 چون به آن شهر رسیدی، پیش وکیل ما حاج میرزا حسن شیرازی می روی و به او می گویی: سید مهدی می گوید آن قدر پول از طرف من به تو بدهد که تو را به مشهد برساند و مشکل مالی ات را برطرف سازد اگر او نشانه خواست، به او بگو: امسال در فصل تابستان، شما با حاج ملا علی کنی طهرانی، در شام در حرم عمه ام مشرف بودید، ازدحام جمعیت باعث شده بود که حرم عمه ام کثیف گردد و آشغال ریخته شود شما عبا از دوش گرفته و با آن حرم را جاروب کردی و حاج ملا علی کنی نیز آن اشغال ها را بیرون می ریخت و من در کنار شما بودم! 💠 شیعه قطیفی می گوید: چون به سامرا رسیدم و به خدمت مرحوم شیرازی شرفیاب شدم جریان را به عرض او رساندم. 💠 بی اختیار در حالی که اشک شوق می ریخت، دست در گردنم افکند و چشمهایم را بوسید و تبریک گفت و مبالغی را برایم مرحمت کرد. چون به تهران آمدم خدمت حاج آقا کنی رسیدم و آن جریان را برای او نیز تعریف نمودم. او تصدیق کرد، ولی بسیار متاثر گشت که ای کاش این نمایندگی و افتخار نصیب او می شد. 🌸منبع : عباس عزیزی، 200 داستان از فضایل، مصایب و کرامات حضرت زینب( س)، صفحه 174 و 175 🌷اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌷 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
از نهج البلاغه 💫ﻫﻴﭻ ثروتی ﭼﻮﻥ ﻋﻘﻞﻭ ﻫﻴﭻ ﻓﻘﺮی ﭼﻮﻥ ﻧﺎﺩﺍنی ﻧﻴﺴﺖ✅ ﻫﻴﭻ ﺍﺭثی ﭼﻮﻥ ﺍﺩﺏ و ﻫﻴﭻ ﭘﺸﺘﻴﺒﺎنی ﭼﻮﻥ ﻣﺸﻮﺭﺕ ﻧﻴﺴﺖ.💫 📚 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤲قوی ترین دعای دنیا ....! چکیده ی قرآن این دوتا کلمه ست! "لاتخف و لاتحزن" "نترس و غمگین نباش" ❤️ وَقَالُوا لَا تَخَفْ وَلَا تَحْزَنْ إِنَّا مُنَجُّوكَ وَأَهْلَكَ نترس و ‌غمگین نباش، ما تو و خانواده ات را نجات خواهیم داد. این وعده ی خود خداست •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✨﷽✨ ✅داستان زیبای خوبی کشاورز فقیر ✍️کشاورزی فقیر از اهالی اسکاتلند بود. یک روز او از باتلاقی که نزدیک مزرعه‌اش بود صدای درخواست کمکی را شنید. فورا خود را به باتلاق رساند، پسری وحشت‌زده که تا کمر در باتلاق فرورفته بود فریاد می‌زد و تلاش می‌کرد تا خود را آزاد کند. کشاورز با تلاش زیاد به وسیله طناب و چوب او را از مرگ تدریجی و وحشتناک نجات داد. فردای آن روز حادثه کالسکه‌ای مجلل جلوی منزل محقر کشاورز توقف کرد و مرد اشراف‌زاده‌ای از آن پیاده شد و به خانه پیرمرد رفت. او خود را پدر همان پسر معرفی کرد و پس از سپاسگزاری خواست که کار او را جبران کند، چون کشاورز زندگی تنها فرزندش را نجات داده بود. کشاورز اما قبول نکرد که پولی بگیرد. در همین موقع پسر کشاورز وارد خانه شد. اشراف‌زاده گفت: اجازه بدهید به منظور قدردانی، فرزندتان را همراه خود ببرم تا تحصیل کند اگر همانند خودت شرافتمند و نوع‌دوست باشد به مردی تبدیل خواهد شد که تو به او افتخار می‌کنی. پس از سال‌ها پسر کشاورز از دانشکده پزشکی فارغ‌التحصیل شد و همین طور به تحصیل ادامه داد تا در سراسر جهان به عنوان الکساندر فلمینگ کاشف پنی‌سیلین مشهور شد. سال‌ها بعد پسر همان اشراف‌زاده به ذات‌الریه مبتلا شد و تنها چیزی که توانست برای بار دوم جان او را نجات دهد، داروی کشف شده توسط فرزند آن پیرمرد کشاورز بود. ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📺سخنرانی استاد عالی ✍️موضوع: حضور قلب در نماز ↶【به ما بپیوندید 】↷ ┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
هدایت شده از 💚 تبلیغات آیه گرافی🍁
‌ بیا اینجا و با بیوت همه رو نگران کن♡💭 متن های آمیخته به رویای عشق♥️ قفلی میزنی رو بیوهای تک خطیش🔒✨ ● eitaa.com/joinchat/4151705613C38e37b861f با تکستاش عشقتو برگردون👆💔
5.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍️سخنرانی حاج آقا دانشمند 🎬موضوع: معاویه در وصف علی میگفت 🌹 🍃🍂 ‌‌‌‌✅کانال استاد دانشمند •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
ساده نگذر از کنار پوتین‌های بی‌پا که پاهایشان بدن‌ها را بردند تا تو آسوده قدم برداری... •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🔴 پنج ندای امام مهدی عج بعد از ظهور هنگامی که امام زمان علیه السَّلام ظهور کند میان رکن و مقام ایستاده و پنج ندا بدهد: 1⃣ ندای اول: آگاه باشید ای مردم جهان من امام قیام کننده هستم 2⃣ ندای دوم: آگاه باشید ای مردم دنیا من صمصام انتقام گیرنده هستم 3⃣ ندای سوم: آگاه باشید ای مردم عالم همانا جد من امام حسین علیهما السَّلام را با لب تشنه شهید کردند 4⃣ ندای چهارم: آگاه باشید ای مردم جهان همانا جد من امام حسین علیهما السَّلام را با پیکر عریان روی خاک بیابان رها کردند 5⃣ ندای پنجم: آگاه باشید ای مردم دنیا همانا جد من امام حسین علیه السلام را از روی کینه و دشمنی قطعه قطعه کردند 📜 إلزام الناصب فی إثبات الحجه الغائب الحائری ج2 ص243 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💯کلیب استاد رائفی پور تجربه نزدیک به مرگ!!! ✅جوانی که روح از بدنش خارج شد •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
☘داستان☘ ☄ از دزدی تا بندگی ❣ 💥دزدی به خانه احمد خضرویه رفت و بسیار بگشت، اما چیزی نیافت که قابل دزدی باشد . خواست که نومید بازگردد که ناگهان احمد، او را صدا زد و گفت:ای جوان!سطل را بردار و از چاه، آب بکش و وضو بساز و به نماز مشغول شو تا اگر چیزی از راه رسید، به تو بدهم؛ مباد که تو از این خانه با دستان خالی بیرون روی! ☄دزد جوان، آبی از چاه بیرون در آورد، وضو ساخت و نماز خواند. روز شد . کسی در خانه احمد را زد . داخل آمد و 150 دینار نزد شیخ گذاشت و گفت این هدیه، به جناب شیخ است . 🌸احمد رو به دزد کرد و گفت: دینارها را بردار و برو؛ این پاداش یک شبی است که در آن نماز خواندی . حال دزد، دگرگون شد و لرزه بر اعضایش افتاد. گریان به شیخ نزدیک تر شد و گفت: 😔 تاکنون به راه خطا می رفتم . یک شب را برای خدا گذراندم و نماز خواندم، خداوند مرا این چنین اکرام کرد و بی نیاز ساخت. مرا بپذیر تا نزد تو باشم و راه صواب را بیاموزم. کیسه زر را برگرداند و از مریدان شیخ احمد گشت 📖برگرفته از: تذکرة الاولیاء، ص 351 •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•