«آیهجان»
.
اینروزها من را یاد آمِرلیِ سال ١٣٩٣ میاندازد. شهری بیستهزار نفری که ٨٣ روز در محاصرهی کامل داعش بود. قبل از آن، شهر بزرگ و پرجمعیت موصل یکروزه سقوط کرده بود. اما اینبار آمِرلینشینها مصمم ایستاده بودند که خانههایشان غصب نشود. چراکه سرگذشت مردم موصل و بشیر را دیده بودند. میدانستند برای داعش، کرد و ترک و عرب، شیعه و مسیحی و ایزدی فرقی ندارد. میدانستند ته این مسیر مرگ است، پس چه بهتر که عزتمندانه بمیرند.
داعش که ایستادگیشان را دید، قساوت بیشتری به خرج داد. برق را قطع کرد و توی لولههای آب روغن سوخته ریخت. زمین و آسمان را محاصره کرد و حتی نگذاشت هلیکوپتری بر خاک این دیار بنشیند و دوای دردشان باشد. مردم هم دست از مقاومت برنداشتند. میان تابستان سوزان، روزه میگرفتند. گندمها را برداشت و آسیاب میکردند. با کاغذ و کارتن آتش راه میانداختند و نان میپختند. دور شهر سنگر میچیدند و خندق میکندند و با چهار خمپاره که تنها دارایی نظامیشان بود از خاکشان حفاظت میکردند تا مبادا دزدیده شود.
در میان همین محاصره وقتی درخواست مددخواهیشان به گوش سردار سفرکردهمان رسید؛ بهشان پیوست و با فرماندهی و بسیج تمام نیروهای نظامی و مردمیِ عراق محاصره را شکست. این آزادسازی شد اولین شکست مفتضحانهی داعش و اولین وحدت نیروهای عراقی بعد از مرگ صدام.
آمرلی را که میبینم میفهمم چرا فلسطینیها سازش و عقبنشینی نمیکنند. آنها سالهاست فهمیدهاند که دشمن با گفتگو و سازش عقب نمینشیند. او آمده که بتازد، تصاحب کند، خون بریزد و مالک شود. برایش فرقی ندارد که مذهب و قومیت و ملیت تو چیست. این بازیای است که دشمن غاصب راه میاندازد اما برنده کسی است که نترسد و مقاومت کند و بجنگد، چراکه خداوند متعال نصرت الهی را از آن کسانی دانسته که:
وَكَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَكَانُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ
چه پیامبران زیادی که مردانِ خداجوی فراوانی در کنارشان جنگیدند؛ پس در مقابل سختیهایی که در راه خدا کشیدند، خم به ابرو نیاوردند و ضعفی از خود نشان ندادند و سرِ تسلیم در برابر دشمن خم نکردند! خدا چنین رزمندگانِ مقاومی را دوست دارد.
آل عمران، ١٤٦
نویسنده: فاطمه مرادی
سازنده کلیپ: اعظم مومنیان
@ayehjaan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
🔹بسپار به خودش، معجزه میکنه.
🔸سازنده کلیپ: اعظم مؤمنیان
@ayehjaan
.
🔹 عمق نگرانیهای ما بیانگر میزان فاصلهی ما از خداست.
🔹 نگران چیزی باشیم که از قدرت خدا خارجه. همچین چیزی وجود داره؟ :)
💠قُلِ اللَّهُ يُنَجِّيكُمْ مِنْهَا وَمِنْ كُلِّ كَرْبٍ ثُمَّ أَنْتُمْ تُشْرِكُونَ
🔹️بگو: «خداست كه شما را از آن [تاريكيها] و از هر اندوهى مىرهاند، باز شما شرك مىورزيد.»
انعام، ٦٤
🖋 طراح عکسنوشت: الف حاء میم
📸 عکاس: اعظم مؤمنیان
@ayehjaan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
🔹بگو: «امیدوارم که پروردگارم مرا به راهی روشنتر از این هدایت کند!»
کهف، ٢٤
@ayehjaan
«آیهجان»
.
معلمها با شاگردهای خنگ جور دیگری برخورد میکنند. معتقد به کمهوشی بچهها در سیستم آموزش و پرورش نیستم، دربارهٔ رابطۀ معلم و شاگردی میان ما و خدا حرف میزنم. من در درس بندگی ضعیفم. چندوقتی است که میبینم رابطۀ خدا با من تغییر کرده و از شیوۀ «مستقیمگویی» برای شیرفهمشدنم در مسائل استفاده میکند. مثلاً میگویم: «خداوندا این کار را بکنم؟» قرآن باز میکنم و پاسخ میشنوم: «بله» یا گاهی اوقات: «نه». انگار که قبلا در لفافه مقصودش را میرسانده و من انقدر به بیراهه رفتم که تصمیم گرفته در سطح پایینترین آیکیوی مردم زمین با من تا کند.
چند روز پیش، طبق معمول غم داشتم. یعنی غمی که در دل داشتم، رو شده بود و آزارم میداد. خیلی اتفاقی و بدون برنامۀ قبلی گذرم افتاد به امامزاده پنجتن لویزان، حوالی ساعت یازده قبل از ظهر.
قسمت زنانه خلوت بود و میشد که یک نصف مربع از ضریح را سیر زیارت کنم و ببوسم. آغوشی مهربانانه چیزی بود که لازمش داشتم، پس پای ضریح نشستم و دستهایم را باز کردم، جوری که حجم بیشتری در بغلم جا بگیرد و انگشتهایم را در پنجرههای کوچک طلاییش فرو کردم. اینجور وقتها فکر آدم مثل بادکنک بیصاحب هزارجا میرود. عجله دارد از زمین و زمان گلایه کند. سعی کردم نخش را محکم در دست بگیرم و فقط روی مسائل اصلی زندگی تمرکز کنم؛ بهطور ویژه روی مسئلۀ فلسطین.
روزهایی بود که بیمارستان المعمدانی را زده بودند. به آن پنج آدم بزرگوار میگفتم: «غم من به درک. استدعا دارم به داد قلب هزارپارۀ مادران غزه برسید.»
از ضریح فاصله گرفتم و نزدیک رادیاتور، کنج بالایی حریم چهارگوش آنها نشستم و قرآن را باز کردم، ابتدای جزء پانزدهم بود:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَىٰ بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى
منزه است آن خدايى كه بنده خود را شبى از مسجدالحرام به مسجدالاقصى كه گرداگردش را بركت دادهايم سير داد.
اسراء، ١
تا آخر صفحه خواندم. خیالم راحت شد که خداوند به زودی حساب قوم پرفتنۀ بنیاسرائیل را کف دستشان که نه، در گورهایشان خواهد گذاشت.
گرچه با اولویت دادن به غزه، مسائل شخصی زندگی را بیجواب گذاشتم، چندکیلو یا چند لایه یا چند واحد اختراع نشده از غم خودم هم کم شد و از امامزاده آمدم بیرون. موقع بالاکشیدن پاشنۀ کفش، از لای در چوبی به نورهای سبز ضریح نگاه کردم و ضمن ابراز ارادتهای خالصانه گفتم: «خدایا شکرت. من را همیشه خنگ خودت بدان».
نویسنده: سمیرا علیاصغری
سازنده کلیپ: اعظم مؤمنیان
@ayehjaan
6.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
فقط باید خدا بخواد.
سازنده کلیپ: اعظم مؤمنیان
@ayehjaan
7.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
بنگرید خداوند چگونه آفرینش را آغاز کرده است؟
عنکبوت، ٢٠
@ayehjaan