eitaa logo
 أین صاحِبُــنا؟!
21.3هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
1.6هزار ویدیو
2 فایل
«حضرت مهدی(عج)»: فَاِنّا یحیطُ عِلمُنا بِأَنبائِكُم و لایعزُبُ عَنّا شَیءٌ مِن اَخباركُم. ما از اوضاع شما کاملاً باخبریم و هیچ چیز از احوال شما بر ما پوشیده نیست. (بحار، ج ٥٣، ص ١٧٥) خادم المهدی👇 @mahmode110 تبلیغات 👇 @tabligh810
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ▪️چند روزِ تمام، زیر نظرش داشتم. اصلا لب به آب نمی‌زد! خیلی تعجب کردم‌. «آخر این پیرمرد، در این گرمای نجف، چطور تشنه‌اش نمی‌شود؟!» یک روز خواهش کردم رازش را بگوید. اولش طفره رفت. اما بالاخره به زبان آمد. گفت: برای دیدن امام زمان علیه السلام نذری کرده بودم: چهل شب چهارشنبه، مسجد سهله. چهل هفته تمام شد، اما خبری نشد. من ولی از سهله دل نکندم. یک شب، موقع بازگشت از سهله، تشنگی شدیدی سراغم آمد. نه آبِ خوردن داشتم، نه تاب رفتن. تاریکی شب و تشنگی لب امانم را برید. متوسل شدم به صاحب سهله. ناگهان آقایی مقابل چشمم ظاهر شد. سه دانه خرما تعارفم کرد. به خودم گفتم: دارم از تشنگی می‌میرم، حالا خرما هم بخورم؟! اصرار کرد. خرمای اول را که خوردم خنکی همه وجودم را گرفت! خرمای دوم، بیشتر. خرمای سوم، اثری از عطش نگذاشت. با آن آقا راه افتادم. چند قدم بعد، خودم را مقابل مسجد کوفه دیدم. حیرت کردم. «این آقا کیست؟ چطور ظرف چند لحظه مرا به مقصد رساند؟!» نگاه کردم. دیگر آن آقا کنارم نبود. از آن شب، دیگر تشنگی سراغم نیامد. 📚 برگرفته از العبقري الحسان، ج۶، ص۸۰۱. علیه‌السلام =صَــــدَقِہ جاریِہ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄  أین صاحِبُــنا؟! ╔═🍃══════════╗ @ayna_sahebona110 ╚══════════🍃═╝
▪️آمده بود مسجد سهله برای عبادت. نزدیک اذان صبح، صدای مناجاتی شنید. دلش رفت. عجب صدای لطیفی! چه سوز و گدازی! صدا از سمت مقام امام زمان علیه السلام می‌آمد. انگار در و دیوار سهله با او دعا می‌خواندند. گوش‌هایش را تیز کرد. می‌خواست ببیند کدام دعاست. جمله‌ای شنید که زبانش بند آمد: " خدایا، شیعیان من را... " فهمید صاحب سهله دارد برای شیعیانش دعا می‌کند. خواست برود سمت مقام، اما نتوانست! پاهایش نا نداشت. صدای مناجات قطع شد. در پاهایش رمق احساس کرد. دوید سمت مقام امام زمان علیه السلام، اما کسی را ندید! 📚 العبقري الحسان، ج‏۲، ص۵۵۹. علیه‌السلام =صَــــدَقِہ جاریِہ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄  أین صاحِبُــنا؟! ╔═🍃══════════╗ @ayna_sahebona110 ╚══════════🍃═╝
▫️صدای ناله‌اش، جمعیت را به گریه انداخته بود. تا همین جمعه‌ی قبل، پیامبر برای خطبه خواندن به او تكیه می‌داد. حالا اما برای رسول خدا منبر ساخته بودند. ستون چوبی مسجد مدینه، طاقت دوری حجت خدا را نداشت. صدای ناله‌اش هر لحظه بیشتر می‌شد! پیامبر صلی الله علیه وآله از منبر جدید پایین آمد؛ سراغ تكیه‌گاه قدیمی‌اش رفت؛ در آغوشش گرفت؛ نوازشش کرد؛ ستون حنّانه آرام شد. پیامبر به منبر جدید برگشت. رو به مردم فرمود: حتی این چوب خشک هم دلش برای من پر می‌کشد؛ حتی این ستون هم از دوری پیامبرش غصه‌دار می‌شود؛ ولی انگار برای بعضی از شما، دوری و نزدیكی من فرقی ندارد! اگر این ستون را در آغوش نمی‌گرفتم، تا قیام قیامت ناله می‌كرد! 📚 بحارالأنوار، ج‏۱۷، ص ۳۲۶. 📚 تفسیرالعسکری علیه‌السلام، ص۱۸۸. ✋ دلتنگِ امام زمان شدن از نشانه‌های ایمان است... صلی الله علیه و آله =صَــــدَقِہ جاریِہ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄  أین صاحِبُــنا؟! ╔═🍃══════════╗ @ayna_sahebona110 ╚══════════🍃═╝
🔘به مناسبت درگذشت عالم وارسته جهان تشیع، آیت الله سید محمد مهدی خِرسان ▪️آمده بود نجف برای زیارت. سر گذاشته بود روی شانه ضریح. مشغول زیارت بود که صدای دلربایی شنید. مردی در آن سوی ضریح مشغول مناجات بود. گوش‌هایش را تیز کرد. مناجات برایش تازگی خاصی داشت: "خدایا! این دین توست که به خاطر فراق حجّتت گریان شده! این قرآن توست که در غیبت امام اشک می‌ریزد! این چشم‌های مومنین است که در هجران ولیّ تو گریه می‌کند! پس بر محمد و آل محمد درود فرست، و در فرج او تعجیل کن تا به دینت، قرآنت و مؤمنین رحم کرده باشی." به خودش گفت: نکند این مرد، امام زمان علیه السلام باشد؟ رفت آن سوی ضریح. کسی را اما ندید! سراسیمه بیرون دوید. صحن، رواق، ایوان، همه جا را گشت. کسی را اما پیدا نکرد. 📚به نقل از مرحوم آیت الله خِرسان 📚تنها ره رهایی ص۷۸ =صَــــدَقِہ جاریِہ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄  أین صاحِبُــنا؟! ╔═🍃══════════╗ @ayna_sahebona110 ╚══════════🍃═╝
‍ ▫️سوالی ذهنش را مشغول کرده بود. با همان سوال آمد دیدن امام. پرسید: منظور خدا از این آیه چیست؟! وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها. قسم به خورشید و روشنی آن. شنید: منظور از خورشید، رسول خداست که دین را برای مردم روشن کرد. دوباره پرسید: منظور از آیه بعدی چیست؟ وَ الْقَمَرِ إِذا تَلاها؛ قسم به ماه، هنگامی که در پی خورشید می‌آید. امام صادق علیه‌السلام فرمود: منظور از ماه، امیرالمومنین علیه‌السلام است که در پی رسول خدا صلی‌ الله‌ علیه وآله آمد و پا جای پای ایشان نهاد‌. پرسید: منظور از روز چیست آنجا که می‌گوید: وَ النَّهارِ إِذا جَلَّاها؛ قسم به روز، هنگامی که خورشید را هویدا می‌کند. امام صادق علیه‌السلام فرمود: منظور، قیام‌کننده آل محمد علیهم‌السلام است. (اوست که دنیا را به نور محمدی روشن خواهد کرد) 📚برگرفته از تاویل الآیات الظاهره، ص۷۷۸. صلی الله علیه و آله =صَــــدَقِہ جاریِہ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄  أین صاحِبُــنا؟! ╔═🍃══════════╗ @ayna_sahebona110 ╚══════════🍃═╝
‍ ▪️گفت: به خدا قسم که من، شما و دوستان شما را دوست دارم. راستی که چقدر شیعیان شما زیادند! فرمود: شیعیان ما چقدرند؟ گفت: زیادند. خیلی زیاد! پرسید: می‌توانی آن‌ها را بشماری؟ گفت: بیش از آنی هستند که قابل شمارش باشند. فرمود: (هیهات!) هر وقت تعداد آنها ۳۱۳ شیعه کامل شود، آنچه می‌خواهید (ظهور) اتفاق می‌افتد. امام صادق علیه السلام برایش از اوصاف شیعیان واقعی فرمود؛ از اینکه مرد رازداری و تقیه‌اند. از اینکه اهل حب و بغض‌اند. از اینکه قناعت‌پیشه‌اند و از طمع به دورند... پرسید: کجا می‌شود آن‌ها را یافت؟ شنید: "در گوشه و کنار زمین... آن‌ها اگر در جمعی حاضر شوند کسی آن‌ها را نمی‌شناسد و اگر غایب شوند کسی سراغشان را نمی‌گیرد... در اموالشان با هم مواسات می‌کنند و با هم یکدل‌اند." 📚برگرفته از غیبت نعمانی، باب ۱۲، حدیث۴. =صَــــدَقِہ جاریِہ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄  أین صاحِبُــنا؟! ╔═🍃══════════╗ @ayna_sahebona110 ╚══════════🍃═╝
‍▫️بانویی پارسا و اهل ایمان بود. غصه‌دار از اندوه مسلمان‌ها. عالِمی را در عالَم رویا دید. عالم به او فرمود: برای رفع گرفتاری‌هایتان چطور دعا می‌کنید؟! بعد از هر نمازتان برای فرج مولایتان هم همانطور دعا کنید! هر مومنی اگر همان‌طور که برای خودش دعا می‌کند، بعد از هر نماز برای فرج مولایش دعا کند حاصل چنین دعایی از دو حال خارج نیست: یا ظهور مولایش تسریع می‌شود، یا حداقل اندوه خودش برطرف می‌شود. 📚 مکیال المکارم، ج ۱، ص۵۱۱. =صَــــدَقِہ جاریِہ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄  أین صاحِبُــنا؟! ╔═🍃══════════╗ @ayna_sahebona110 ╚══════════🍃═╝
‍ 💐 به مناسبت ایام ولادت امام حسن عسکری علیه‌السلام؛ ▫️آمده بود دیدن امام، امام از فرموده‌های رسول خدا صلی الله علیه وآله برایش می‌گفت؛ ...از اینکه هرکس یتیمی را نگهداری کند خدا حافظش خواهد بود؛ از اینکه هرکس یتیمی را نوازش کند، به تعداد موهای سر آن یتیم، قصرهای بهشتی نصیبش خواهد شد... سپس امام عسکری علیه‌السلام فرمود: اما یتیم‌تر از کودکِ پدر مرده، کسی است که از امامش دور افتاده باشد؛ نه راهی به محضر امامش دارد، نه احکام دینش را می‌داند... هدایت چنین کسی، ثوابش مثل بر دامن نشاندن یتیم است... کسی که او را هدایت کند، در بهشت همنشین ما خواهد بود.✨ 📚تفسیر امام عسکری علیه‌السلام، ص۳۳۸. =صَــــدَقِہ جاریِہ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄  أین صاحِبُــنا؟! ╔═🍃══════════╗ @ayna_sahebona110 ╚══════════🍃═╝
▪️آمده بود دیدن پدر. پدر داشت به پهنای صورت اشک می‌ریخت. پرسید: چه شده یا رسول الله؟ شنید: فاطمه‌ام! جبرییل خبر ناگواری برایم آورده: «روزی مردمانی از همین امت، حسین تو را به شهادت خواهند رساند». روضه‌ی جبرییل، فاطمه سلام الله علیها را هم بی‌قرار کرد. اشک‌ چشم‌هایش بند نمی‌آمد. پدر طاقت گریه‌های ریحانه‌اش را نداشت. باید با مژده‌ای قلب او را آرام می‌کرد. فرمود: « دخترم! سرانجام فرزندی از نسل حسین علیه‌السلام به حکومت خواهد رسید (و او انتقام جدّ خود را خواهد گرفت)» 💚قلب فاطمه سلام الله علیها با یاد مهدی موعود آرام گرفت. 📚برگرفته از کامل الزیارات، باب ۱۶، حدیث ۵. =صَــــدَقِہ جاریِہ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄  أین صاحِبُــنا؟! ╔═🍃══════════╗ @ayna_sahebona110 ╚══════════🍃═╝
‍ ▪️باید جراحی می‌شد، فوری و بدون تاخیر؛ هزینه‌های عمل و بستری سنگین، شوهرش یک کارگر ساده، عیالوار و اجاره نشین، آه در بساط نداشتند. بیشتر از خودش، نگران سه دختر کوچکش بود. نمی‌خواست یتیم شوند. به سفارش یکی از همسایه‌ها متوسّل شد به امام عصر علیه‌السلام. راهی جمکران می‌شد، شب‌های چهارشنبه. هفته چهارم بود. در اتوبوس آقایی شروع کرد به صحبت از نماز استغاثه به حضرت زهرا سلام الله علیها. آن شب، با نماز استغاثه شروع کرد. در سجده آخر حسّی داشت میان خواب و بیداری؛ چهار بانوی مجلّله دید، گرامی‌ترین‌شان اشاره کرد به بانویی دیگر، او پیش‌تر آمد. دست مبارکش را بر بدن بیمار زن کشید. لحظه‌ای بعد، نه از آن چهار بانو خبری بود و نه از درد و احساس بیماری... نتیجه آزمایشِ دوباره، پزشک را هم به گریه انداخت. قسم می‌خورد که کار، کارِ صاحب مسجد جمکران است، از برکت توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها. 📚خاطرات زهرایی، ص۹۷. 🌹نحوه نماز استغاثه به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها =صَــــدَقِہ جاریِہ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄  أین صاحِبُــنا؟! ╔═🍃══════════╗ @ayna_sahebona110 ╚══════════🍃═╝
▪️نامه ی امام زمان به شیخ مفید... - می گویند تازگی ها امام زمان برای شیخ مفید نامه داده اند. * این که خبر تازه ای نیست! مدّت هاست از این قضیه گذشته. - نه، آن نامه اوّلی را نمی گویم؛ نامه ی جدیدی آمده. * واقعا؟ - نامه جدید به املای امام و خط یکی از افراد مورد اعتمادشان بوده. به شیخ گفته اند اصل نامه را به کسی نشان نده، اما از روی آن بنویس و به دوستان و شیعیان مخلص بده. * کاش می شد ما هم نامه را ببینیم. - شیخ رونوشتش را فرستاده تا بخوانیم: "... بدانید که چیزی از احوال و روزگارتان بر ما پوشیده نمی ماند. نه اینکه ندانیم بعضی ها پایشان لغزیده و عهدشکنی هایی کرده اند؛ نه! خیال نکنید ما شما را به حال خودتان رها کرده ایم و یادمان رفته به شما توجه کنیم. اگر اینطور بود که حال و روزتان خیلی سخت تر میشد، دشمنانتان شما را خرد و لگدمال میکردند! پس تقوا پیشه کنید و پشتیبان ما باشید." 📚 احتجاج طبرسی، جلد2، ص497. =صَــــدَقِہ جاریِہ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄  أین صاحِبُــنا؟! ╔═🍃══════════╗ @ayna_sahebona110 ╚══════════🍃═╝
‍ ▫️از آفریقا آمده بود برای دیدن امامش؛ امام حال رفیقش را پرسید؛ گفت: حالش خوب است؛ سلامتان را رساند! شنید: خدا رحمتش کند! از دنیا رفت، دو روز بعد از اینکه تو راهی سفر شدی! مرد آفریقایی غرق حیرت شد؛ گفت: بخدا او سالم بود! امام فرمود: مگر هرکس می‌میرد بخاطر بیماری می‌میرد؟! مرد آفریقایی که رفت ابابصیر پرسید: این مرد که بود؟ امام باقر علیه‌السلام فرمود: او از دوستان ماست؛ خیال می‌کنید شما از چشم و گوش ما دور هستید؟! چه بد خیالی! " والله هیچ چیز از اعمال شما بر ما مخفی نیست! " ما را همیشه حاضر بدانید؛ و عادت کنید به کارهای خیر... 📚بحارالانوار، ج۴۶، ص۲۴۳. =صَــــدَقِہ جاریِہ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄  أین صاحِبُــنا؟! ╔═🍃══════════╗ @ayna_sahebona110 ╚══════════🍃═╝
🔸بی‌قرار و نگران، صورتش را مدام روی زمین می‌زد. هیچ کس نمی‌فهمید آهو دردش چیست. امام فرمود: مادر است؛ صیادی بچه‌اش را صید کرده، متوسل شده به من برای آزادی او. برویم خانه صیاد! در زدند. صیاد با دیدن امام تعجب کرد. فرمود: آهو بچه‌اش را می‌خواهد، حاضری آهو را به من ببخشی؟ گفت: جانم فدای شما! لحظه‌ای بعد بچه‌آهو کنار مادرش بود. آهوی مادر جلو آمد. می‌خندید و دم تکان می‌داد. امام سجاد علیه السلام فرمود: می‌دانید چه می‌گوید؟ دارد برای من دعا می‌کند: خدا حقی را که از شما ربودند به شما برگرداند و غایب‌تان را برساند. همانطور که بچه مرا به من برگرداندید... 📚 برگرفته از بصائر الدرجات ج‏1، ص 353 📚دلائل الامامة ج1 ص206 👈 دعا برای فرج، یک اصل است. اصلی که حتی حیوانات آن را می‌شناسند! =صَــــدَقِہ جاریِہ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄  أین صاحِبُــنا؟! ╔═🍃══════════╗ @ayna_sahebona110 ╚══════════🍃═╝
‍ ‍ ▪️از اهواز آمده بود برای حج، به شوق یافتن نشانه‌ای از امام غایب؛ آتش اشتیاق در جانش زبانه می‌کشید؛ قاصد امام آمد؛ او را تا خیمه حجّت خدا بُرد؛ امام برایش از روزگار ظهور گفت، از انتقامی که خواهد گرفت. فرزند مهزیار از امام زمانش شنید که: «به مدینه خواهم آمد، به حجره رسول خدا صلی الله علیه وآله، آن دو را از قبر بیرون می‌کشم، بدن‌هایشان تر و تازه، دستور می‌دهم آویزانشان کنند بر دو نخل خشکیده، درست مقابل بقیع، همان وقت، نخل‌ها سبز و خرّم خواهند شد! امتحانی سخت‌تر از امتحانات قبل، (آنجا رسوا خواهد شد، هر کس ذره‌ای محبت آن دو نفر را به دل داشته باشد). آنگاه منادی ندا خواهد داد که: ای آسمان! نابودشان کن! و ای زمین! (دشمنان را) فرو ببر! از آن پس، بر زمین خدا، تنها مومنان خالص زندگی خواهند کرد!...» 📚منتخب الاثر، ج۳، ص۳۸۹ الی ص۳۹۲. =صَــــدَقِہ جاریِہ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄  أین صاحِبُــنا؟! ╔═🍃══════════╗ @ayna_sahebona110 ╚══════════🍃═╝
‍ ▪️مهمان خانه ی امام شده بود. امام خرما تعارفش کرد، گفت: از غصه نمی توانم چیزی بخورم؛ در راه دیدم ماموران حاکم زنی را می زدند؛ میخواستند زندانی اش کنند؛ کسی به دادش نمی رسید! امام پرسید: مگر چه کرده بود؟ بَشّار گفت: شنیدم از مردم که پایش لغزیده و زمین خورده. همان وقت دشمنان مادرتان زهرا را نفرین کرده. محاسن امام صادق علیه السلام خیس اشک، فرمود: برخیز! به مسجد سهله می رویم. باید برای نجاتش دعا کنیم. امام دو رکعت نماز خواند، دست به دعا برداشت، برای نجات کسی که از مصائب مادر یاد کرده بود. بعد دعا فرمود: آزادش کردند، برویم! خبر آوردند زن آزاد شده. حاکم شهر دویست درهم برای دلجویی به او بخشیده؛ زن اما قبول نکرده، با اینکه سخت محتاج بوده. بشار به دیدنش رفت. گفت: امام صادق سلامت رساند، این هفت دینار را هم هدیه فرستاده. زن مات و مبهوت پرسید: امام زمانم به من سلام فرستاد؟ مدهوش شد، وقتی جواب آری شنید. به هوش که آمد، باز همین سوال را پرسید. باز اما از هوش رفت، از شوق آن سلام. برای سومین بار هم مدهوش شد. بار آخر به بشار گفت: به امام زمانم بگو کنیز او هستم و محتاج دعایش. بشار، همان کرد که زن گفته بود. امام اشک ریخت و برایش دعا کرد. 📚بحارالانوار ج 47 ص378. =صَــــدَقِہ جاریِہ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄  أین صاحِبُــنا؟! ╔═🍃══════════╗ @ayna_sahebona110 ╚══════════🍃═╝
🔸طاقتش طاق شده بود. حرف مردم آزارش می‌داد. با گلایه رفت خانه امام. سفره دلش را باز کرد. گفت: مردم حرف‌هایی پشت سرم می‌زنند که مرا به هم می‌ریزد! امام صادق علیه السلام دلداریش داد. فرمود: مگر می‌شود همه مردم را راضی نگه داشت؟ مگر می‌شود جلوی زبانشان را گرفت؟! هرگز! حتی انبیا و امامان هم از شر زبان مردم در امان نبودند! آیا مردم به یوسف علیه السلام نسبت زنا ندادند؟ نگفتند بلاهایی که سر ایوب علیه السلام آمده به خاطر گناهانش است؟ نگفتند رسول خدا شاعر و مجنون است؟ نگفتند امیرالمومنین علیه السلام دنبال دنیا و حکومت است؟ نگفتند خون مسلمانان را به ناحق می‌ریزد؟ مردم حتی در مورد خدا هم چیزهایی می‌گویند که لایق او نیست. آن وقت تو توقع داری این زبان‌ها در مورد تو حرف‌های ناخوشایند نگویند؟! 📚برگرفته از امالی صدوق، ص۱۰۳. 👈توی این دوره و زمونه، اگر بخوای زیادی به حرف مردم بها بدی، نمیتونی یار خوبی برای امام زمانت باشی. قبول کنیم که نمیشه همه رو راضی نگه داشت فقط باید دنبال رضایت یه نفر باشیم اونم امام زمانه. =صَــــدَقِہ جاریِہ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄  أین صاحِبُــنا؟! ╔═🍃══════════╗ @ayna_sahebona110 ╚══════════🍃═╝
▪️سوالش را که پرسید امام جواد علیه السلام گریه‌اش گرفت. آن هم چه گریه‌ای! تعجب کرد. با خودش گفت: مگر چه پرسیدم؟ پرسیده بود: بعد از نوه‌ی شما (امام عسکری علیه السلام)، چه کسی قرار است امام شود؟ ✦✦✦ـ امام که آرام شد، فرمود: بعد از او امامت می‌رسد به پسرش، قائم منتظَر. پرسید: قائم؟! چرا به او قائم می‌گویند؟ فرمود: چون وقتی قیام می‌کند که یادش در بین مردم مرده است!... ✦✦✦ـ دوباره پرسید: چرا به او منتظر می‌گویند؟ فرمود: چون او غایب خواهد شد؛ غیبتش هم طولانی خواهد بود. فقط اهل اخلاص هستند که منتظرش خواهند ماند. اما آن‌ها که اهل تردیدند وجودش را منکر می‌شوند. آن‌ها هم که اهل انکار هستند یادش را مسخره می‌کنند... 📚 برگرفته از کمال الدین، ج۲، ص ۳۷۸. =صَــــدَقِہ جاریِہ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄  أین صاحِبُــنا؟! ╔═🍃══════════╗ @ayna_sahebona110 ╚══════════🍃═╝
‍ ▫️روز الست بود و عالم عهد؛ خدا عهد گرفت از پیامبرانش؛ از آن‌ها اقرار و گواهی خواست، بر یگانگی خودش، و رسالت محمد مصطفی صلی الله علیه وآله، و ولایت علی مرتضی و اوصیائش علیهم السلام. همه اقرار کردند، و مقام نبوت برایشان ثابت شد. خدا از انبیا عهدی دوباره گرفت: "... آیا اقرار می‌کنید که آخرین آن‌ها، مهدی علیه السلام، ناصر دین من است؟! دولتم را با او ظاهر می‌کنم؛ از دشمنانم، به دستان او انتقام می‌گیرم؛ و آن روز، همه مرا عبادت خواهند کرد." نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و محمد همگی گواهی دادند؛ آدم اما نه اقرار کرد و نه انکار! (انگار باورش برایش سخت بود که روزی همه فرزندانش یکدل خدا را بپرستند) خدا در وجود او عزمی بر این عهد نیافت؛ و این گونه دست او، از جایگاه رفیع اولوالعزمی کوتاه ماند. و این همان فرموده خداست: وَ لَقَدْ عَهِدْنا إِلی آدَمَ مِنْ قَبْلُ، فَنَسِیَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً (طه: ۱۱۵) و همانا با آدم از قبل عهدی بسته بودیم، اما او فراموش کرد و عزم استواری برای او نیافتیم. 📚برگرفته از فرمایش امام باقر علیه‌السلام؛ الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏۲، ص۸. 📚مرآة العقول ج۷، ص۲۳. 👈🏻 اگر انبیای اولوالعزم، اولوالعزم شدند از برکت اقرار به عظمت دوران ظهور بود! =صَــــدَقِہ جاریِہ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄  أین صاحِبُــنا؟! ╔═🍃══════════╗ @ayna_sahebona110 ╚══════════🍃═╝
‍ 🔸دلش مثل سیر و سرکه می‌جوشید؛ خلیفه احضارش کرده بود. صد درهم نذر امام شیعیان کرد. خانه امام را ولی بلد نبود. نمی‌خواست از کسی نشانی بپرسد. می‌ترسید خبرش به خلیفه برسد و اوضاع بدتر شود. بی‌هدف، در کوچه‌های شهر با اسبش پرسه می‌زد. ناگهان کنار یک خانه اسبش ایستاد. هر کاری کرد جلوتر نرفت. پرسید: اینجا خانه کیست؟ گفتند: خانه امام هادی علیه السلام. در دلش گفت: عجب معجزه‌ای! خادمی از خانه بیرون آمد. به اسم صدایش کرد. به خودش گفت: این معجزه دوم! خادم گفت: آن صد درهمی که در آستینت پنهان کرده‌ای بده. معجزه سوم را که دید، رفت داخل. امام هادی علیه السلام به او فرمود: 👈 «بعضی‌ها خیال می‌کنند دوست داشتنِ من، به درد امثال تو که مسیحی هستی نمی‌خورد. به خدا که دروغ می‌گویند! با خیال راحت برو پیش خلیفه، همانی می‌شود که می‌خواهی». رفت. همانی شد که امام فرموده بود. 📚 الخرائج، ج۱، ص۳۹۶. ـــــــــــــــــــــــــــــــ ✋ مهم نیست حاجتت بزرگ یاشد یا کوچک؛ مهم نیست که گنهکاری یا نه؛ حتی مهم نیست چه دینی داری! امّا مهم است که از راه خودش وارد شوی. راهش فقط امام زمان علیه السلام است. اگر حاجتی داری، او باید به درگاه خدا واسطه شود. =صَــــدَقِہ جاریِہ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄  أین صاحِبُــنا؟! ╔═🍃══════════╗ @ayna_sahebona110 ╚══════════🍃═╝
▫️با هزار زحمت آمده بود دیدن امامش. مولایش، نشسته بود روی تکه ای حصیر. مقابل امام قبری حفر کرده بودند. به گریه افتاد از تماشای این اوضاع. حجّت خدا، فرمود: نترس! این ها زیانی به ما نخواهند رساند. عرض کرد: حدیثی شنیده ام، از جدّتان رسول خدا؛ معنی اش را ولی نمی دانم. مراد پیامبر چه بود، وقتی که فرموده: «با ایام دشمنی نکنید! » امام هادی علیه السلام فرمود: تا وقتی که آسمان ها و زمین برپاست، مراد از ایام ما اهل بیت هستیم! شنبه، نام پیامبر صلی الله علیه وآله است. یکشنبه، امیرالمومنین، دوشنبه، حسن و حسین، سه شنبه، علی بن الحسین، و محمد بن علی و جعفر بن محمد. چهارشنبه، موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و من! و پنج شنبه، فرزندم حسن؛ " اما جمعه، نام فرزندِ فرزند من است. حق خواهان گرد او جمع می شوند. خدا با او لبریزِ عدل و داد می کند، زمین پر از جور و ستم شده را." معنای ایام در کلام رسول خدا این است و جز این نیست. با این خاندان دشمنی نکنید، تا در قیامت دشمن شما نباشند! 📚كمال الدين ج‏2، ص382. =صَــــدَقِہ جاریِہ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄  أین صاحِبُــنا؟! ╔═🍃══════════╗ @ayna_sahebona110 ╚══════════🍃═╝
❤️تا کجا دوستش داری؟! ‍ ▫️صدای کبوترها خانه را پر کرده بود. امام نشسته بود روی تخت، داخل حیاط. ناگهان لبخند آمد روی لب‌های امام. علّت را پرسیدند. امام کاظم علیه السلام فرمود: این دو کبوتر را می‌بینید؟ زن و شوهرند. شوهر دارد برای زنش آواز می‌خواند: «آرامشم! ❤️ عروس خانه‌ام! در این دنیا هیچکس را بیشتر از تو دوست ندارم، مگر امام زمانم؛ همین آقایی که روی تخت نشسته!» 📚 برگرفته از بصائر الدرجات، ج۱، ص۳۴۲ و ص۳۴۶. 👈 این حکایت اگرچه در مورد امام رضا علیه‌السلام مشهور شده، اما بررسی‌ها نشان می‌دهد در اصل مربوط به امام کاظم علیه‌السلام است. 🔘اینکه انسان کسانی غیر از خودش را دوست داشته باشد خیلی زیباست. اما قانون خدا این است که نباید هیچ کس را بیشتر از نماینده او یعنی امام زمان علیه‌السلام دوست داشته باشیم. خیلی وقتها خدا ما را در این مورد امتحان می‌کند و ما را در یک دو راهی قرار می‌دهد که خواسته‌ی عزیزانمان با خواسته‌ی امام زمانمان مخالف است تا معلوم شود آیا حاضریم اماممان را بر معشوقمان ترجیح دهیم؟! =صَــــدَقِہ جاریِہ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄  أین صاحِبُــنا؟! ╔═🍃══════════╗ @ayna_sahebona110 ╚══════════🍃═╝
‍ ▪️به مناسبت سالروز درگذشت شیخ عبّاس قمی، صاحب کتاب شریف مفاتیح الجنان (۲۲ ذی الحجه)؛ 🔸دعوتش کرده بودند به یک باغ، برای مهمانی. بعد از سلام و احوالپرسی، فورا گوشه‌ای نشست و شروع کرد به نوشتن. گفتند: امروز، روز تفریح است. تألیف را کنار بگذارید. گفت: آیا رواست سهم امام بخورم و عمرم را به تفریح بگذرانم؟ گفتند: این میوه‌ها و غذاها که سهم امام نیست! امروز را مهمان سفره و باغ ما هستید! استراحت کنید! شیخ عباس قمی گفت: نامردی نیست؟ یک روز که مهمان سفره دیگری هستم برای امامم کار نکنم؟ عمر از خدا بگیرم و برای حجّت او کار نکنم؟! هیچ وقت و هیچ کجا، خدمت به امام زمانم را ترک نخواهم کرد! 📚 به نقل از آیت‌الله میرزا حسنعلی مروارید، از علمای نامدار مشهد. =صَــــدَقِہ جاریِہ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄  أین صاحِبُــنا؟! ╔═🍃══════════╗ @ayna_sahebona110 ╚══════════🍃═╝
‍ ▪️به مناسبت سالروز درگذشت علاّمه امینی رحمت الله علیه (۱۲ تیرماه)؛ ‍ ▪️از آن‌ها اصرار و از او انکار. دعوتش کرده بودند به ضیافت شام. شرط گذاشت که بحثی نباشد. آخر مهمانی، یک نفر بحث را آغاز کرد. علامه گفت: شرطمان؟! گفتند: فقط نفری یک حدیث! آن هم به نیّت تبرّک. همه، عالمان سنّی بودند و حافظان حدیث. یکی یکی حدیث خواندند. 👈 نوبت صاحب اَلغدیر بود. علامه امینی فرمود: «شرطی دارم: اقرار همه، بر درستی یا نادرستی حدیث». قبول کردند. گفت: رسول خدا صلی الله علیه وآله فرموده: «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً به مرگ جاهلی مرده، هر که بمیرد و امام عصرش را نشناسد». همه درستی حدیث را اقرار کردند. گفت: «حالا شما و یک سوال! می‌شناخت؟ یا نمی‌شناخت؟! فاطمه‌ی زهرا، امام زمانش را؟! امام زمان فاطمه که بود؟!» سرها پایین، سایه‌ی سکوت، سنگین! نه جوابی داشتند و نه گریزگاهی! بگوییم امام زمانش را نمی‌شناخت؟! حاشا که سرور زنان عالم به مرگ جاهلی از دنیا برود! بگوییم امام زمانش ابوبکر بود؟! همه جا نوشته‌اند فاطمه سلام الله علیها غضبناک بر او از دنیا رفت! علمای نامی اهل سنت، عرق‌ریزان و خجالت‌زده، یکی یکی مجلس را ترک کردند. 📚 دوازده گفتار درباره دوازدهمین حجت خدا، ص۳۱. =صَــــدَقِہ جاریِہ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄  أین صاحِبُــنا؟! ╔═🍃══════════╗ @ayna_sahebona110 ╚══════════🍃═╝
‍ ▪️ظهر بود، ظهر روز دهم. یکی بود و دیگر هیچکس نبود. شیرخوارش را در آغوش گرفت. در حال تلظّی بود که تیر آمد. مشت پدر پر بود از خون سرخ پسر. نگاهی سمت آسمان کرد و فرمود: پروردگارا! امروز (به خواست خودم) یاری اهل آسمان را از من بازداشتی، پس آن یاری را برای روزگاری بهتر (یعنی روزگار ظهور) قرار ده. و انتقام ما را از این مردمان ستم‌پیشه بگیر. 📚برگرفته از وقعة الطف، ص۲۴۶. 📚ارشاد، ج۲، ص۱۰۸. . . 👈 هنگام ذکر مصیبت حضرت علی اصغر علیه‌السلام، باید از منتقم او یاد کنیم و برای تعجیل فرج دست به دعا برداریم. =صَــــدَقِہ جاریِہ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄  أین صاحِبُــنا؟! ╔═🍃══════════╗ @ayna_sahebona110 ╚══════════🍃═╝
‍ ‍ ▪️جمع شده بودند خانه امیرالمومنین علیه‌السلام، همه گرم صحبت بودند. ناگهان پسر ارشد خانواده وارد شد. شنیدند که پدر به پسر فرمود: مَرْحَباً يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ خوش آمدی فرزند پیامبر صلی الله علیه وآله! چنددقیقه بعد پسر دوم مولا آمد، این بار شنیدند که پدر فرمود: پدر و مادرم به فدایت، ای که از نسل توست فرزند بهترین بانوان! برای همه سوال شد: چرا حسین علیه‌السلام را اینطور صدا زدید؟! منظورتان از فرزند بهترین بانوان کیست؟! امیرالمومنین علیه‌السلام فرمود: منظورم مهدی علیه‌السلام است، نهمین فرزند از نسل حسین علیه‌السلام، او گم‌شده‌ای است که رانده و آواره است... 📚 برگرفته از منتخب‌الأثر، ج‏۲، ص۲۰۶، حدیث۵۶۸. =صَــــدَقِہ جاریِہ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄  أین صاحِبُــنا؟! ╔═🍃══════════╗ @ayna_sahebona110 ╚══════════🍃═╝
به مناسبت سالروز وفات افتخار ایران زمین، جناب سلمان فارسی علیه الرحمة (هشتم صفر)؛ ▪️از خوشحالی اشکش بند نمی‌آمد. مژده‌هایی از پیامبر صلی الله علیه وآله می‌شنید که تا آن روز نشنیده بود: "هر پیامبری دوازده جانشین دارد؛ دوازدهمین جانشین من، مهدی علیه السلام است. تو او را خواهی دید! هم تو، هم کسانی که مثل تو باشند، هم کسانی که با معرفت کامل او را ولیّ خود بدانند." سلمان پرسید: یعنی من تا آن روز زنده‌ام؟؟ پیامبر صلی الله علیه وآله آیه‌های رجعت را خواند. گریه‌های سلمان بیشتر شد. پرسید: آن روز شما هم خواهید بود؟! فرمود: " آری. هم من، هم علی، هم فاطمه، هم یازده فرزندشان. هر کس از ما باشد، هر کس همراه ما باشد، هر کس در راه ما رنج دیده باشد، همه آن‌ها هم خواهند بود!..." 📚برگرفته از دلائل الامامة، ص ۴۴۷. 📚مشابه در المقتضب الاثر، ص۶. =صَــــدَقِہ جاریِہ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄  أین صاحِبُــنا؟! ╔═🍃══════════╗ @ayna_sahebona110 ╚══════════🍃═╝
‍ ▫️حاجتی ذهن و دلش را مشغول کرده بود. گره از کارش باز نمی‌شد رفت زیارت خانه خدا. در جوارِ کعبه، لحظه‌ای خواب چشمانش را گرفت. در همان عالم رویا، شرفیاب شد خدمتِ پیامبر صلی الله علیه وآله. حاجتش را به خاتم الانبیا گفت. حضرت حواله‌اش داد به خاتم الاوصیاء! شنید که: "دوران، دورانِ فرزندم مهدی است؛ هر حاجتی داری از او بخواه." 📚 ماهنامه فرهنگی موعود، شماره ۱۸ و ۱۹. صلی الله علیه و آله =صَــــدَقِہ جاریِہ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄  أین صاحِبُــنا؟! ╔═🍃══════════╗ @ayna_sahebona110 ╚══════════🍃═╝
‍ ▪️زائر کربلا بود. دلش بی‌تاب دیدن امام غایب. کنار ضریح شش‌گوشه از خدا توفیق تشرف خواست. لحظه‌ای بعد،‌ سیّدی بزرگوار دید؛ ماه‌تر از ماه، خورشیدتر از خورشید. پرسید: شما؟! شنید: مظلوم‌ترین فرد عالَم! با خودش گفت: «شاید اشتباه شنیده‌ام؛ حتماً عالِم بزرگواری است، دل‌آزرده از قدرنشناسی مردم». به خودش که آمد، دیگر آن آقا را ندید. تازه فهمید دعایی كه زیر قبه کرده بود مستجاب شده! 📚 شيفتگان حضرت مهدى علیه‌السلام، ج ۳، ص۱۶۰. تشرف مرحوم سید اسماعیل شرفی. =صَــــدَقِہ جاریِہ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄  أین صاحِبُــنا؟! ╔═🍃══════════╗ @ayna_sahebona110 ╚══════════🍃═╝
‍ 🖤 به مناسبت ایام شهادت امام حسن عسکری علیه‌السلام؛ ▫️آمده بود دیدن امام، امام از فرموده‌های رسول خدا صلی الله علیه وآله برایش می‌گفت؛ ...از اینکه هرکس یتیمی را نگهداری کند خدا حافظش خواهد بود؛ از اینکه هرکس یتیمی را نوازش کند، به تعداد موهای سر آن یتیم، قصرهای بهشتی نصیبش خواهد شد... سپس امام عسکری علیه‌السلام فرمود: اما یتیم‌تر از کودکِ پدر مرده، کسی است که از امامش دور افتاده باشد؛ نه راهی به محضر امامش دارد، نه احکام دینش را می‌داند... هدایت چنین کسی، ثوابش مثل بر دامن نشاندن یتیم است... کسی که او را هدایت کند، در بهشت همنشین ما خواهد بود.✨ 📚تفسیر امام عسکری علیه‌السلام، ص۳۳۸. =صَــــدَقِہ جاریِه ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄  أین صاحِبُــنا؟! ╔═🍃══════════╗ @ayna_sahebona110 ╚══════════🍃═╝
شیعیان ما..... 🔹اعمالش را انجام داده بود داشت از مسجد بیرون می آمد. دید که کسی وارد صحن شد و به سمت شبستانِ مسجد جمکران رفت. چهره ی نورانی و دلنشینی داشت. پیش خودش گفت: این سید تازه از راه رسیده، حتماً در این هوای داغ تابستانی تشنه است. خودش را به او رساند. ظرف آب را تقدیم حضورش کرد و گفت: شما هم دعا کنید بلکه خدا فرج اماممان را زودتر برساند. سید ناشناس غریبانه فرمود: شیعیان ما به اندازه ی آب خوردنی هم ما را نمی خواهند؛ اگر بخواهند دعا می کنند و فرج ما می رسد ... لحظه ای بعد، مرد بود و ظرف آب و آقایی که دیگر دیده نمی شد. 📚 شیفتگان حضرت مهدی، جلد1، ص 155. =صَــــدَقِہ جاریِہ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄  أین صاحِبُــنا؟! ╔═🍃══════════╗ @ayna_sahebona110 ╚══════════🍃═╝