eitaa logo
این عمار
3.4هزار دنبال‌کننده
29.1هزار عکس
23.5هزار ویدیو
681 فایل
اتباط با مدیر @fanoodi
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 بیانات رهبر انقلاب اسلامی در دیدار دست‌اندرکاران کنگره‌ی شهدای استان ایلام که سی‌ام آبان‌ماه برگزار شده بود، صبح (پنجشنبه) در محل برگزاری این کنگره منتشر شد. https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
رمانی از عاشقانه های شهدا https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فصل اول : نزدیک ظهر بود از دم دمهای صبح عفت خانم فریاد می زد و درد می کشید. همه در تکاپو بودند و نگران…. فریاد های دلخراش او لحظه ای قطع نمی شد. عزیز جان مادر اکبر آقا از یک هفته قبل اومده بود و همش ابراز نگرانی می کرد و می گفت : من می ترسم شکمش خیلی بزرگ شده ..نکنه دو قلو باشه .. عزیز جان یکی از بهترین قابله های تهران بود ..تشخیص اون در این موارد بی نظیر بود ..و اکبر آقا که تمام عمر و جونش عفت خانم بود نمی تونست نگرانیشو پنهون کنه و مرتب از عزیز جان نپرسه حالا چی میشه ..چیکار کنیم عزیز جان ؟خیلی برای عفت دلم شور می زنه ..عزیزجان با همون لحن شیرین و تهرونی کش دار خودش می گفت : نه بابا چیزیش نمیشه من هستم نمُردم که … علاوه بر عزیز جان ملیحه خانم و اصغر آقا و خانم جان مادر عفت خانم هم اومده بودن ..تا برای زایمان اون توی شهر غریب کمک حالشون باشن …. از صبح خیلی زود درد زایمان شروع شده بود و عفت خانم بی تابی می کرد ..عزیزجان ابتدا با همون قدرت همیشگی نشست کنار زائو تا به قول خودش,, وقتش برسه ,,…..دستور می داد و ملیحه خانم و خانم جان اطاعت می کردن اون می گفت: با این درد ها که اون می بره یکساعت دیگه کار تموم میشه …با این حال خانم جان نمی تونست دل شوره نداشته باشه و از همون صبح که درد دخترش شروع شده بود چشمهاش اشک آلود بود ….بیقرار ی می کرد ویک جا بند نمی شد .. میرفت تو اتاق و برمی گشت https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
قسمت دوم : هر بار نگاهی به اکبر آقا دامادش مینداخت ..و سری تکون می داد و می گفت : ,,مادر هنوز خبری نیست,, ..و دوباره بر می گشت تو اتاق ..و باز صدای ناله و فریاد بلند می شد ..دوساعتی گذشت ..صدای ناله ها کوتاه تر و گنگ تر به گوش می رسید …حاال آفتاب تابیده بود .. دوم مهر ماه بود و یک روز جمعه ….. پایگاه وحدتی جایی بین اندیمشک . ذزفول بود که اکبر آقا برای ماموریت سه ساله به اون جا منتقل شده بود …خونه ی های اون پایگاه همه بهم راه داشت و مردم اونجا همیشه از حال هم با خبر بودن صدای فریاد های عفت خانم باعث شده بود سر صبح همه خونه ی ا کبر آقا جمع بشن ….و هر دقیقه که می گذشت بر تعداد اونا اضافه می شد …. عفت خانم یازده سالش بود که عزیز جان به پیشنهاد یکی از همسایه ها به خواستگاری اون رفت …وقتی اونو دید گفت : نه زوده براش گناه داره …اون می گفت ..نمیخوام بالایی که سر خودم اومد سر این دخترم بیاد …ولی اکبر که در اون زمان بیست و یک سال داشت اصرار کرد ..و این طوری شد که حاال عفت خانم در سن بیست و دو سالگی چهارمین فرزندشو به دنیا میاورد دوساعت دیگه گذشت و از اومدن بچه خبری نبود ..عفت خانم حال خوبی نداشت و درد های زایمان هم هر لحظه کمتر و کمتر می شد و این بر نگرانی عزیزجان اضافه می کرد و پریشان و درمانده بالای سرش ایستاده “بچه خیلی درشته، عفت نمی تونه بود و مرتب زیر لب تکرار می کرد: اونو بدنیا بیاره. خطرناکه. بهتره ببریمش بیمارستان.” https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
قسمت سوم : پدر تنها کاری که می توانست انجام بده صدا کردن ابوالفضل بود و بس …….دوست و آشنا همه مضطرب و نگران شده بودن . ..همه چیز حالت غم و اندوه به خودش گرفت .. قیل و قال عجیبی راه افتاده بود، مثل اینکه حادثه ی مهمی می خواهد اتفاق بیفتد. زمان به کندی می گذشت و دکتر هنوز نرسیده بود. دیگر ظهر شده بود؛ لحظاتی بعد صدای فریاد های دلخراش مادر از اتاق به گوش رسید. نفسها در سینه حبس شد و دیگر سکوت …… گویی زمان متوقف شد. همه ساکت شدند و منتظر … که صدای گریه ی نوزاد به گوش رسید و در پی آن صدای خنده و شادی به هوا بلند شد، منظره ای بسیار به یاد ماندنی بود. همه بی اختیار می خندیدند و به هم تبریک می گفتند. اکبر آقا که دیگه جای خود داشت. او در حالیکه اشکهایش را از صورت پاک می کرد خدا را شکر می گفت )اکبر آقا بسیار احساساتی بود و هیچ وقت نمی توانست جلوی گریه اش را چه در غم و چه در شادی بگیره( و اشک می ریخت. صدای اذان بلند شد و او اولین کاری که کرد وضو گرفت و به نماز ایستاد. حمیدرضا متولد شد. عزیز جان اونو روی دست گرفت و با تعجب گفت : ماشاءالله باید هفت کیلو باشه خیلی درشته ..خیلی هم خوشگله …و همه با یک نگاه به اون نوزاد متوجه می شدن که با تمام نوزاد هایی که تا به حال دیدن فرق داره او از همان لحظه اول تحسین همه را برانگیخت. چیزی نگذشت که اکبر آقا با بچه هایش کنار بستر عفت خانم بودن ..ولی اون چشمهاش بسته بود و قدرت حرف زدن نداشت بشدت احساس خستگی می کرد و هنوز درد داشت . https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
روزے شهید میشے که تو گلزار شهدا بیشتر از شهر رفیق داشته باشے ... ! التماس دعا 🌷🌷🌷 وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
[°•💚☁️•°] 💡 ﺭﻭﺯ ﻗﯿــﺎﻣـﺖ🌪 ﻧﯿﮑـے ﻫﺎﯾمــان ﺭﺍ🌸 ﺑـﻪ ﻣﺤﺒـــﻮﺏ ﺗﺮﯾـﻦ❤️ ﻓـــــﺮﺩ ﺯﻧﺪﮔﯿمــان ﻧﺨـﻮﺍﻫیــــم ﺩﺍﺩ...🍃 ﺍﻣـﺎ ﻣﺠﺒــﻮﺭ ﻣﯿﺸﻮیـم ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﻧﯿـﮑﯽ ﻫﺎیمـان ﺭﺍ ﺑـﺪﻫیـم ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻣﺘﻨﻔــﺮ ﺑﻮﺩیـم ﻭ ﻏﯿﺒﺘﺶ ﺭﺍ ﮐﺮﺩیم!!!🚫 👥حق الناس... اوج حمــاقت است نه زرنـگے! زرنـگے بنـــدگے خــداسـت🙃 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏قابل توجه آنهایی که هرچه بدستشان میرسه فروارد میکنند نظر اسلام چیه حتماببینید https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
شهداهمیشه آنلاین هستند کافیه دلت رو بروزرسانی کنی اون موقع میبینی که در تک تک لحظات در کنارت بودند و هستند و خواهندبود.... شهید عارف کایدخورده🌹 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🔻ایران چگونه طرف غربی را در وین غافلگیر کرد؟ 🔹در سومین روز از مذاکرات رفع تحریم در وین، خبرهای متعدد حاکی است که طرف غربی از ابتکار عمل تیم ایرانی شگفت زده شده تا جایی که کشورهای اروپایی بارها خواستار فرصت برای مشورت با پایتخت‌های خود و سایر مراجع از جمله آمریکا و آژانس شده‌اند. 🔹طبق کسب اطلاع رجانیوز از فضای مذاکرات، برآوردهای محاسباتی و ذهنی طرف غربی از توانمندی‌های جمهوری اسلامی به طور کلی با اختلال روبرو شده و موازنه جدید شکل گرفته میان تیم ایران و طرف‌های مذاکره کاملا بر خلاف انتظار آنان بوده است. 🔹اخبار گشایش‌های ارزی و نفتی اعلام شده در داخل کشور پیش از آغاز مذاکرات که از سوی طرف اروپایی نوعی شعار تو خالی قلمداد شده بود، با اطلاعاتی که در حین مذاکرات دریافت کرده باعث غافلگیری آنان نسبت به شرایط مدیریتی کشور شده است. 🔹افزایش نزدیک به ۵۰ درصدی صادرات نفت، سرعت دو الی سه برابری ورود منابع ارزی به کشور، کاهش هزینه‌های دور زدن تحریم‌های بانکی به یک دوازدهم هزینه قبلی و شکسته شدن قفل هشت ساله دیپلماسی انرژی در قرارداد سوآپ گازی با ترکمنستان از مهم‌ترین محورهایی است که توازن مذاکرات را به کلی تحت تاثیر قرار داده است. 🔹همین موضوع باعث شده تا سرگیجه و اختلاف در تیم‌های اروپایی شدت گرفته و برای تصمیم‌گیری در خصوص دستورالعمل‌های مذاکراتی خود بارها و بارها مطالبه زمان بیشتر داشته باشند. 🔹برخی اخبار نیز حاکی است که طرف آمریکایی در حال فشار برای پایان یافتن سریع‌تر این دور از مذاکرات بوده تا هم اروپا را از زیر فشار خارج کرده و هم با فضاسازی رسانه‌ای سعی کند تا ایران را مقصر عدم حصول توافق نشان دهد. 🔹با این حال تیم ایرانی از چندین کانال خبری موضع روشن ایران درباره آمادگی برای حضور در وین تا هر زمان لازم را به اطلاع افکار عمومی رسانده است./رجانیوز https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
⭕️ مذاکرات هسته‌ای؛ اروپایی‌ها بدون دستورالعمل در وین 🔹مذاکرات وین میان ایران و کشورهای ۴+۱ پس از ارائه پیش نویس عملیاتی از سوی تیم ایرانی پیرامون رفع تحریم‌ها و موضوع هسته‌ای، وارد فاز جدیدی شده است. 🔹ایران در مواجهه با تیم‌های مذاکره کننده سه کشور اروپایی، پیشنهادات عملیاتی منسجمی را ارائه کرده است، اما در طرف مقابل تیم مذاکره کننده سه کشور اروپایی فاقد دستورالعمل مشخصی برای قبول یا رد پیشنهادات مندرج در پیش نویس ارائه شده از سوی ایران هستند. 🔹از سوی دیگر مذاکره کنندگان اروپایی و در راس آنان انریکه مورا معاون مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا که تا پیش از این سعی داشت مذاکرات وین را از سوی اروپا منسجم و با هدف حصول نتیجه نمایش دهد، تاکنون اظهارنظر مشخصی پیرامون پیش نویس عملیاتی ایران نداشته است. 🔹در همین حال بلینکن وزیر امورخارجه آمریکا نیز امروز با این اظهارنظر که «در روزهای آینده متوجه خواهیم شد که ایران در گفت و گوها جدی است یا نه» تلاش کرد تا جدیت ایران در مذاکرات را مورد هجمه قرار دهد. 🔹این اظهارات در حالی است که بنابر اخبار رسیده از کارگروه های تخصصی مذاکرات در وین، تیم های اروپایی نه تنها در برابر پیشنهادات عملی ایران منفعل هستند، بلکه در مواردی درخواست های فراقانونی آمریکا پیراموم مسائل مختلف را مطرح می‌کنند! 🔹همین مساله باعث شده تا تیم های مذاکره کننده اروپایی از کمترین انعطاف در مذاکرات وین بروخوردار باشند و سیاست عدم ارائه تضمین قطعی در راستای تامین منافع آمریکا و رژیم صهیونیستی را در دستورکار قرار دهند. 🔹جدیت طرف ایرانی در بحث پیرامون پیش نویس های ارائه شده تاکنون به عاملی برای شکست سناریوی تعویق در مذاکرات تبدیل شده است./ ایرنا https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🔻واکنش شدید هیأت ایران به قرائت بیانیه آمریکا/ اختلاف در اردوگاه اروپا میدل‌ایست‌آی: 🔹میدل‌ایست‌آی متوجه شده که یک کشور اروپایی با قرائت بیانیه رابرت مالی، رئیس هیأت آمریکایی، ایران را عصبانی کرده است. 🔹 هیأت ایران اعتراض کرده و گفته که آمریکا جزو گفت‌وگوها نیست و سپس خطاب به حاضران در اتاق گفته: «ما را تهدید نکنید.» 🔹نماینده کشور اروپایی مذکور عقب‌نشینی کرده و به ایرانی‌ها اطمینان داده که بیانیه هیأت آمریکایی از آن به بعد قرائت نخواهد شد. 🔹 همچنین این پایگاه نوشته هیأت مذاکره‌کننده ۱+۴ که در حال انجام مذاکرات رو در رو با ایران در وین هستند با یکدیگر به اختلافاتی برخورده‌اند. 🔹به نوشته این رسانه، هنگامی که نماینده یک کشور اروپایی از ایران انتقاد و این کشور را به انعطاف‌ناپذیری متهم کرد هیأت چین با اشاره به توافق آکوس از ریاکاری و سیاست‌های دوگانه غرب در مسائل منع اشاعه هسته‌ای انتقاد کرد. https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیروی دریایی ارتش آمریکا در رزمایش شبیه‌سازی حمله به ایران، با از دست دادن ۱۶ ناو جنگی از نیروی قرمز شکست خورد‼️ ✅ حالا اگر با خود ما طرف می شد چه خسارتی می دید💪✌️ https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
24.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کریم استاد معتز آقایی حدود۳۰دقیقه دور بیست ویکم وسلامتی امام خامنه ای مدظله العالی ورفع مشکلات مسلمین https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
👌 داستان کوتاه پند آموز🍃🍂 مرد بیسوادی قرآن میخواند ولی معنی قرآن را نمیفهمید. روزی پسرش از او پرسید: چه فایده ای دارد قرآن میخوانی، بدون اینکه معنی آن را بفهمی؟ پدر گفت: پسرم! سبدی بگیر و از آب دریا پرکن و برایم بیاور. پسر گفت: غیر ممکن است که آب در سبد باقی بماند. پدر گفت: امتحان کن پسرم. پسر سبدی که در آن زغال میگذاشتند گرفت و به طرف دریا رفت. سبد را زیر آب زد و به سرعت به طرف پدرش دوید ولی همه آبها از سبد ریخت و هیچ آبی در سبد باقی نماند. پسر به پدرش گفت؛ که هیچ فایده ای ندارد. پدرش گفت: دوباره امتحان کن پسرم. پسر دوباره امتحان کرد ولی موفق نشد که آب را برای پدر بیاورد. برای بار سوم و چهارم هم امتحان کرد تا اینکه خسته شد و به پدرش گفت؛ که غیر ممکن است...! پدر با لبخند به پسرش گفت: سبد قبلا چطور بود؟ پسرک متوجه شد سبد که از باقیمانده های زغال، کثیف و سیاه بود، الان کاملاً پاک و تمیز شده است. پدر گفت: این حداقل کاری است که قرآن برای قلبت انجام میدهد. ٭٭دنیا و کارهای آن، قلبت را از سیاهی ها و کثافتها پرمیکند؛ خواندن قرآن همچون دریا سینه ات را پاک میکند، حتی اگر معنی آنرا ندانی...!!🍃🍂 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽🍃👌دعای عهد .... این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🔰برای حفظ سلامتی، این دعا را هر صبح و شب بخوانید: 🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ🌸 🌼اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ. (سه ‌مرتبه)🌼 🍃🌛خداوندا، مرا در زره نگهدارنده و قوی خود _ که هر کس را بخواهی در آن قرار می‌دهی _ قرار بده!🌜🍃 🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ🌸 🔰بهجت‌الدعاء، ص ٣۴٧ ( مجموعه ادعیه، اذکار و دستورالعمل‌های عبادی مورد توصیه حضرت قدس‌سره) https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار👇👇👇 @aynaammar_gam2 ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ ✅ ختم در ۱۹۲ روز 🌷تقدیم به ارواح پاک و مطهر همه شهدا از صدر اسلام تا کنون 🔷 سهم روز صد و بیست و دوم (۱۴۰۰/۹/۱۲) 🔻خطبه ۱۸۳
🌹سهم : خطبه ۱۸۳ ┄┄┅┅✿❀✨🦋✨❀✿┅┅┄┄ 📜 : آفریدگار توانا 1️⃣ خداشناسی ستايش خداوندی را سزاست که شناخته شد بی آنکه ديده شود و آفريد بی آنکه دچار رنج و زحمتی گردد. با قدرت خود پديده ها را آفريد و با عزّت خود گردن کشان را بنده خويش ساخت و با بخشش خود بر همه بزرگان برتری يافت. او خدايی است که دنيا را مسکن مخلوقات برگزيد و پيامبران خود را به هدايت جنّ و انس فرستاد، تا دنيا را آن گونه که هست بشناسانند و از زيان های دنيا بر حذر دارند و با مطرح کردن مَثَل ها، عيوب دنياپرستی را نشان دهند و آنچه را که مايه عبرت است تذکّر دهند، از تندرستی ها و بيماری ها، از حلال و حرام و آنچه را که خداوند برای بندگان اطاعت کننده و نافرمان، از بهشت و جهنّم آماده کرده که وسيله کرامت يا سقوط و پستی است، بازگو نمايند. خدا را ستايش می کنم چنانکه خود از بندگان خواسته است و برای هر چيزی اندازه ای قرار داده و برای هر اندازه ای مدّتی معيّن کرده و هر مدّتی را حسابی مقرّر داشته است. 2️⃣ ويژگيهای قرآن قرآن فرماندهی بازدارنده و ساکتی گويا و حجّت خدا بر مخلوقات است. خداوند پيمان عمل کردن به قرآن را از بندگان گرفته و آنان را در گرو دستوراتش قرار داده است. نورانيّت قرآن را تمام و دين خود را به وسيله آن کامل فرمود و پيامبرش را هنگامی از جهان برد که از تبليغ احکام قرآن فراغت يافته بود، پس خدا را آن گونه بزرگ بشماريد که خود بيان داشته است. خداوند چيزی از دينش را پنهان نکرده و آنچه مورد رضايت يا خشم او بود وا نگذاشته، جز آنکه نشانه ای آشکار و آيتی استوار برای آن قرار داده است که به سوی آن دعوت يا پرهيز داده شوند، پس خشنودی و خشم خدا در گذشته و حال يکسان است. بدانيد همانا خداوند از شما خشنود نمی شود به کاری که بر گذشتگان خشم گرفته و خشم نمی گيرد به کاری که بر گذشتگان خشنود بود. شما در راهی آشکار قدم برمی داريد و سخن گذشتگان را تکرار می کنيد. خداوند نيازمندی های دنيای شما را کفايت کرده و به شکرگزاری وادارتان ساخت و ياد خويش را بر زبان های شما لازم شمرد. 3️⃣ سفارش به پرهيزگاری خدا شما را به پرهيزکاری سفارش کرد و آن را نهايت خشنودی خود و خواستش از بندگان قرار داده است. پس بترسيد از خدايی که در پيشگاه او حاضريد و اختيار شما در دست اوست و همه حالات و حرکات شما را زير نظر دارد. اگر چيزی را پنهان کنيد می داند و اگر آشکار کرديد ثبت می کند، برای ثبت اعمال، فرشتگان بزرگواری را گمارده که نه حقّی را فراموش و نه باطلی را ثبت می کنند. آگاه باشيد، «آن کس که تقوا پيشه کند و از خدا بترسد» از فتنه ها نجات می يابد و با نور هدايت از تاريکی ها می گريزد و به بهشت و آنچه که دوست دارد، جاودانه دسترسی پيدا می کند. خدا او را در منزل کرامت خويش مسکن می دهد، خانه ای که مخصوص خداست سقف آن عرش پروردگاری و روشنايی آن از جمال الهی و زائرانش فرشتگان و دوستان و همنشينانش پيامبران الهی می باشند. پس به سوی قيامت بشتابيد و پيش از آنکه مرگ فرا رسد آماده باشيد، زيرا ناگهان آرزوهای مردم قطع شده و مرگ آنها را در کام خود می کشد و دَرِ توبه بسته می شود. شما امروز به جای کسانی زندگی می کنيد که قبل از شما بودند و ناگهان رفتند و پس از مرگ تقاضای بازگشت به دنيا کردند. ┄┄┅┅✿❀✨🦋✨❀✿┅┅┄┄
🌹سهم : خطبه ۱۸۳ ┄┄┅┅✿❀✨🦋✨❀✿┅┅┄┄ 📜 : آفریدگار توانا 4️⃣ ضرورت ياد قيامت مردم! شما چونان مسافران در راهيد که در اين دنيا فرمان کوچ داده شديد، که دنيا خانه اصلی شما نيست و به جمع آوری زاد و توشه فرمان داده شديد. آگاه باشيد، اين پوست نازک تن طاقت آتش دوزخ را ندارد، پس به خود رحم کنيد. شما مصيبت های دنيا را آزموديد، آيا ناراحتی يکی از افراد خود را بر اثر خاری که در بدنش فرو رفته، يا در زمين خوردن پايش مجروح شده، يا ريگهای داغ بيابان او را رنج داده، ديده ايد که تحمّل آن مشکل است؟ پس چگونه می شود تحمّل کرد که در ميان دو طبقه آتش در کنار سنگ های گداخته همنشين شيطان باشيد؟ آيا می دانيد وقتی مالک دوزخ بر آتش غضب کند شعله ها بر روی هم می غلتند و يکديگر را می کوبند؟ و آنگاه که بر آتش بانگ زند ميان درهای جهنّم به هر طرف زبانه می کشد؟ ای پير سال خورده! که پيری وجودت را گرفته است، چگونه خواهی بود آنگاه که طوق های آتش به گردن ها انداخته شود و غُل و زنجيرهای آتشين به دست و گردن افتد، چنان که گوشت دست ها را بخورد؟ 5️⃣ روش استفاده از دنيا ♦️پس خدا را خدا را ! ای جمعيّت انسان ها پروا کنيد! حال که تن درست هستيد نه بيمار و در حال گشايش هستيد نه تنگ دست. در آزادی خويش پيش از آنکه درهای اميد بسته شود بکوشيد، در دل شبها با شب زنده داری و پرهيز از شکم بارگی، به اطاعت برخيزيد، با اموال خود انفاق کنيد، از جسم خود بگيريد و بر جان خود بيفزاييد و در بخشش بُخل نورزيد که خدای سبحان فرمود: «اگر خدا را ياری کنيد شما را پيروز می گرداند و قدم های شما را استوار می دارد.» و فرمود: «کيست که به خدا قرض نيکو دهد؟ تا خداوند چند برابر عطا فرمايد و برای او پاداش بی عيب و نقصی قرار دهد؟ » درخواست ياری از شما به جهت ناتوانی نيست و قرض گرفتن از شما برای کمبود نمی باشد، در حالی از شما ياری خواسته که: «لشکرهای آسمان و زمين در اختيار اوست و خدا نيرومند و حکيم است.» و در حالی طلب وام از شما دارد که گنج های آسمان و زمين به او تعلّق دارد و خدا بی نياز و حميد است، بلکه خواسته است شما را بيازمايد که کدام يک از شما نيکوکارتريد. پس به اعمال نيکو مبادرت کنيد، تا با همسايگان خدا در سرای او باشيد که همنشينان آنها پيامبران و زيارت کنندگانشان فرشتگانند و چنان گرامی داشته می شوند که صدای آهسته آتش را نشنوند و بر بدن هايشان هيچ گونه رنج و ناراحتی نرسد. «اين بخشش خداست به هر کس بخواهد می دهد و خدا صاحب بخشش بزرگ است.» من آنچه را می شنويد می گويم و خداوند را به ياری خود و شما می خوانم که او کفايت کننده و بهترين وکيل است. ┄┄┅┅✿❀✨🦋✨❀✿┅┅┄┄
ختم نهج البلاغه در ۱۹۲ روز(100).mp3
11.11M
🔈 ختم گویای در ۱۹۲ روز. 🌷 تقدیم به ارواح پاک و مطهر همه شهدا از صدر اسلام تا کنون 🔷 سهم روز صد و بیست و دوم : ختم نهج البلاغه، خطبه ۱۸۳
رمانی از عاشقانه های شهدا https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
ادامه قسمت 3 : “داداشمه همیشه مواظبش میشم.” علی مغرورانه او را بغل کرد گفت: به دنیا آمدن نوزادی که سه چهار ماهه به نظر می رسید خانم جان را وا داشته بود مرتب اسپند دود کند … شادی و خنده در فضای خانه پیچیده بود. دایی اصغر جعبه ی شیرینی را بیرون برد و به جمعیتی که ساعتها منتظر و نگران ایستاده بودند، تعارف کرد و خودش از خوشحالی می خندید و می گفت: “مبارکه… مبارکه” جشن و سروی بر پا شده بود که تا ده روز ادامه داشت…خوب اکبر آقا از داشتن چنین پسری به خودش می بالید …و خوشحال بود خنده از لبش محو نمیشد تا اینکه این شادی زود گذر تبدیل شد به ناله های دردناک عفت خانم …. یازده روز که گذشت عزیز جان و بقیه برگشتن به تهران و فقط یک روز بعد عفت خانم به بستر بیماری افتاد …بدنش ورم کرد و درد شدیدی توی استخوانهای بدنش احساس می کرد که تاب تحملشو نداشت …دیگه نمی تونست حتی به حمید شیر بده ..دستهاش قدرت بلند کردن اونو نداشت …اکبر آقا ..که عاشق و شیدای همسرش بود مثل پروانه دور اون می گشت ….به بچه ها رسیدگی می کرد و حمید رو مراقبت ..و فکر می کرد این وضعیت موقتی است ولی نبود …با مراجعه به دکتر و آزمایشات فراوان ..معلوم شد که این بیماری به خاطر زایمان سخت و به دینا آوردن بچه ای با وزن زیاد بوده ..و چون عفت خانم توی خونه وضع حمل کرده بود تحت نظر پزشک قرار نگرفته بود و بدین ترتیب دچار بیماریهای مختلف شده بود .. به زودی آسم هم بر درد مفصل اضافه شد و بعد هم کهیر ….عفت خانم تحت نظر پزشک توی خونه بستری بود ..حالا این اکبر آقا بود که با کمک https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
قسمت 4 : دختر نه ساله اش ناهید باید اون زندگی رو جمع و جور می کردن ..و این کار بسیار سختی بود …در حالیکه اون مسئولیت سنگینی در پایگاه داشت ..ولی از زن و فرزندانش با خوشرویی و مهربانی نگهداری می کرد و چقدر برای مادر سخت بود که پسر کوچولوشو می دید و نمی تونست اونو بغل کنه بهش شیربده ..و اونو در آغوش بگیره ..دستهاش درد می کرد و چون کرتون می خورد شیرش هم برای حمید خوب نبود .. اکبر آقا بعد از کار سخت روزانه به خونه که می رسید تازه کارش شروع می شد .. رسیدگی به حمید کارای خونه و درست کردن شام و ناهار و رسیدگی به عفت خانم که از شدت ورم نمی تونست از جاش تکون بخوره …آخر شب که همه ی کارا مرتب می شد ..اون بچه ها رو می کرد تو حموم و یکی یکی می شست و می داد بیرون و بعد با کمک ناهید حمید رو می شست و لباس تنش می کرد ..اون در حاالنجام این کار مرتب می گفت و می خندید و سر بسر بچه ها می گذاشت …انقدر به اونا خوش می گذشت که هنوز خاطره ی خوش اون روزا رو فراموش نکردن … بعد حمید رو روی پا می گذاشت و براش الالیی می خوند .. همین امر باعث می شد حمید هر چه بیشتر به پدر وابسته بشه . شب اگر در آغوش پدر بود می خوابید و گر نه بیدار می ماند و به سقف نگاه می کرد تا پدر بیاد … او نه گریه می کرد نه بی تابی , از همان کودکی منظورش را به طرز دلپذیری با نگاه به همه می فهماند … حمید روز به روز شیرین تر و دوست داشتی تر می شد ….کم کم به آغوش ناهید که خودش فقط نه سال داشت هم عادت کرد ولی عفت خانم هنوز از ورم بدن و درد استخوان رنج می برد. کم کم نفس https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
قسمت 5 : کشیدن هم برایش سخت شد و پدر مجبور شد او را برای معالجه به تهران ببره . تا حال مادر رو بهبودی رفت حمید شش ماهه شده بود ..زیبا با چشمانی دانا … نگاهی که انگار آدم می فهیمد اون داره چی فکر می کنه ..و دستهای کوچیکش هم برای نشون دادن احساسش همیشه زیر چونه ی کسی بود که دوست می داشت … پس هر وقت به آغوش پدر می رسید دستش زیر چونه او بود…. به زودی همه از او حرف می زدند تا حدی که بعضی ها برای دیدن او که تعریفش را زیاد شنیده بودند به خانه ی اکبر آقا می آمدند. هر چه حمید بزرگتر میشد چهره و رفتارش بیشتر همه را تحت تاثیر قرار می داد در چشمانش مهربانی و ادب خاصی موج می زد که کسی نمی توانست بی تفاوت از کنارش بگذرد و همین برتری باعث می شد که اگر شیطنتی بچه گانه می کرد به نظر معقول می آمد و کسی به او حرفی نمی زد. …همیشه یک لبخند شیرین کنار لبش داشت حتی وقتی ناراحت بود و اشک توی چشمش حلقه می زد بازم اون لبخند رو نگه می داشت …. سه سال بعد با وجود اینکه عفت خانم سالمتی کاملش رو بدست نیاورده بود دوباره باردار شد و پسری دیگه به نام مجید بدنیا آورد .. تا حمید بزرگ و بزرگ تر شد ..و همه متوجه ی استعداد بی نظیر و روحیه طنز گونه ی اون شدن و این بر شیرینی و جذابیت اون اضافه کرد … سال دوم دبستان بود که یک روز مادر، ناهید را به دکتر برده بود و فهیمه وظیفه ی آماده کردن علی و حمید را برای مدرسه به عهده https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
4_5949503687578617689.mp3
7.93M
احساسی (عج) 🍃از کدوم مسیر میایی 🍃که بیقرارت بشینم 🎤 👌بسیار دلنشین 🌷 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─