#پسرک_فلافل_فروش
#قسمت36
#آخرین_حضور
خواهرش می گفت: گاهی از نجف زنگ میزد میگفت به چیزی نیاز پیدا کرده، ما سریعا برایش تهیه میکردم و میفرستادیم. ماه رمضان که آمده بود آلوچه و چیزهای ترش خریده بودم. رفت آنها را آورد سر سفره تا با آنها افطار کند!
میگفت: آنقدر در نجف چیزهای شیرین خوردهام که الان دوست دارم چیزهای ترش بخورم. به خاطر همین از این خوردنیهای ترش برایش به نجف میفرستادم.
آخرین باری که به تهران آمد، ایام عرفه و تقریباً آبان ماه سال 1393 بود. رفتار و اخلاق هادی خیلی تغییر کرده بود. احساس می کردیم خیلی بزرگتر شده.
آن دفعه با مقدار زیادی پول نقد آمده بود! هر روز صبح از خانه بیرون می رفت و شبها بر می گشت.
بعد هم به دنبال خرید لوازم مورد نیاز نیروهای مردمی عراق بود. طراحی پرچم، تهیه چفیه و سربند و ... از کارهای او بود.
مقدار زیادی پارچه زرد با خودش آورده بود. ما کمکش کردیم و آنها را بریدیم. پارچه ها باریک باریک شد. هادی اسامی حضرت زهرا (س) را رویشان چاپ کرد و از آنها سربندهای قشنگی درآورد. همه آن سربندها را با خودش به نجف برد.
در آخرین حضورش در تهران، حدود هشتاد نفر از بچه های کانون مسجد به مشهد رفتند. در آن سفر هادی هم حضور داشت، زحمات زیادی کشید. او یکی از بهترین نیروهای اجرایی بود. این مشهد آخرین خاطره رفقای مسجدی با هادی رقم زده شد.
***
هادی وقتی در نجف مشغول درس و کار بود؛ مانند دیگر جوانان این توانایی را در خودش دید که تشکیل خانواده دهد و مسئولیت خانواده جدیدی را به دوش بگیرد.
به اطرافیان گفته بود اگر مورد خوبی سراغ دارند به او معرفی کنند. هادی هم مثل همه ملاکهایی برای انتخاب همسر در ذهنش داشت.
ملاکهای او بر خلاف خیلی از جوانان نسل جدید، ملاکهای خاص و خدایی بود. دیدگاهش دنیوی نبود. او به فراتر از این چیزها میاندیشید.
هادی دلش میخواست همسرش حجاب کامل داشته باشد. می گفت دوست ندارم همسرم به شبکههای اجتماعی و تلویزیون و... وابستگی غلط داشته باشد.
هادی اخبار را پیگیری می کرد اما به رادیو و تلویزیون وابستگی و علاقه نداشت. وقتش را پای سریال ها و فیلم ها تلف نمی کرد. می گفت خیلی از این برنامه ها وقت انسان را هدر می دهد.
از نظر او زندگی بدون اینها زبیاتر بود. چند جایی هم در نجف برای خواستگاری رفته بود اما...
بار آخر با پدرش صحبت کرد و گفت: باید عید نوروز با من به نجف بیایید. آنجا رفته ام خواستگاری و از من خواسته اند با خانواده ات به خواستگاری بیا.
روزهای آخر کارهای خودش را هماهنگ کرد. حدود هزاران چفیه برای حشد الشعبی خرید. چندین هزار پرچم و پیشانی بند هم طراحی و چاپ کرد و با خودش برد.
وقتی هادی رفت یک وصیتنامه با دست خط کاملاً معمولی که پاکنویس هم نشده بود در داخل کمد پیدا کردیم. در آنجا نوشته بود حجابهای امروزی بوی حضرت زهرا(س) نمیدهد حجابتان را زهرایی کنید. پیرو خط ولایت فقیه باشید. اگر دنبال این مسیر باشید به آن چیزی که میخواهید میرسید همانطور که من رسیدم. راهپیمایی 9 دی یادتان نرود.
#پسرک_فلافل_فروش
زندگینامه وخاطرات #طلبه_شهید_مدافع_حرم_محمدهادی_ذوالفقاری🌷
این عمار 👇👇👇
@aynaammar_gam2