eitaa logo
این عمار
3.4هزار دنبال‌کننده
29.1هزار عکس
23.5هزار ویدیو
679 فایل
اتباط با مدیر @fanoodi
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸تا پیش از خیلی پسر شری بود، همیشه چاقو در جیبش بود، خالکوبی هم داشت. وقتی از سفر کربلا برگشت مادرش ازش پرسیده بود چه چیزی از (ع) خواستی؟ 🔸مجید گفته بود یه نگاه به گنبد امام حسین(ع) کردم و یه نگاه به گنبد (ع) انداختم و گفتم 🔹سه چهار ماه قبل رفتن به سوریه به کلی شد، بعد از اون همیشه در حال دعا و گریه بود. نمازهایش را میخواند 🔹خودش همیشه میگفت نمیدانم چه اتفاقی برایم افتاده که دوست دارم همیشه بخوانم و گریه کنم و در حال عبادت باشم. 🌷 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
🌺وقتی از سفر کربلا برگشت، مادرش پرسیده بود چه چیزی از امام حسین علیه السلام خواستی؟ مجید گفته بود: از امام حسین علیه السلام خواستم آدمم کنه ... ✨فرمانده یگان فاتحین تهران می گوید: شب قبل از آغاز عملیات متوجّه شدم مجید با یکی دیگر از دوستانش در حال کندن یک کانال است. بلند گفتم مجید چند بار گفتم خاکبازی نکن؟ لباس آستین کوتاه پوشیده بود. گفتم: چرا خالکوبی‌ ات مشخص است؟ چند بار گفتم بپوشان؟ پاسخ داد «این خالکوبی یا فردا پاک می شود، یا خاک می شود». این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
~🕊 از کربلا که برگشت، ازش پرسیدم: از امام حسین(ع) چی خواستی؟ گفت: *یه نگاه به گنبد حضرت ابوالفضل(ع) کردم، یه نگاه به گنبد سیدالشهدا(ع).. و گفتم آدمم کنید.* ✍🏻به روایت مادر شهید ♥️🕊 💕💕💕 این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید مدافع حرمی که بعد از لباسهایش بوی خاصی گرفته است... https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🔰 | 🌟تیکه کلامش این بود: بزرگه میرسونه... یه نیسان داشت که با اون روزیشو در می آورد پشتِ دخلِ نان بربری هم می رفت تا اگه مستمندی رو‌ میشناسه نان مجانی بهش بده... عجیب دست و دلباز بود و اگه مستمندی رو می دید هر چی داشت بهش می بخشید، فکر نمی کرد شاید یه ساعت بعد خودش بهش نیاز پیدا کنه گاهی یه روز کلی با نیسانش کار می کرد اما روز بعد پول بنزینشو از من میگرفت!! ته و توی کارشو درمی آوردم می فهمیدم کل پولو بخشیده... https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🔰 | 🌟تیکه کلامش این بود: بزرگه میرسونه... یه نیسان داشت که با اون روزیشو در می آورد پشتِ دخلِ نان بربری هم می رفت تا اگه مستمندی رو‌ میشناسه نان مجانی بهش بده... عجیب دست و دلباز بود و اگه مستمندی رو می دید هر چی داشت بهش می بخشید، فکر نمی کرد شاید یه ساعت بعد خودش بهش نیاز پیدا کنه گاهی یه روز کلی با نیسانش کار می کرد اما روز بعد پول بنزینشو از من میگرفت!! ته و توی کارشو درمی آوردم می فهمیدم کل پولو بخشیده... https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
وقتی مجید از برگشت ازش پرسیدم : از امام حسین(؏) چی خواستی؟! گفت : یه نگاه به گنبد حضرت ابوالفضل(؏) کردم یه نگاه به گنبد سیدالشهداء(؏) فقط بهشون گفتم : "آدمم کنید" 🕊 راوی مادر شهید https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─