eitaa logo
این عمار
3.3هزار دنبال‌کننده
30.4هزار عکس
26هزار ویدیو
730 فایل
اتباط با مدیر @fanoodi
مشاهده در ایتا
دانلود
.........چند روز بعد......... من رو ب یوسف:پیشی مامانی مالِ باباهی پیشی مامانی مال باباهی... یوسف میزد زیر خنده و من ذوق می کردم من:قربونت برم ک اینقد قشنگ میخندی یووووسف من... بابات کجاست بیاد ببینه 😄 نازیییییی خب حالا دااااالی دا🙈 وای پیشی مامان.... ای جان....چقد قشنگ میخنده ها بچم ن؟ سلول های پاسخ دهنده:اره خیلی ماشاالله این بزرگ بشه همه دخترا رو عاشق خودش میکنه ی نگاهش کافیه😊 منطق ذهنم:حواست باشه ها آرزو داره پاچه خواری میکنه😒 من:حرف نباشه...راست میگه خب سلول های پاسخ دهنده:😛 منطق ذهنم:😒 ی لحظه آقا فکر کنید من مادر شوهر بشم😍 سلول های پاسخ دهنده:چ مادر شوهری بشی توووووو من:وای اره😀 منطق ذهن جان شما نظری نداری؟ اگه هم داشته باشی مهم نی😂 منطق ذهنم:ی بار شد منِ بدبخت رو جلو خواننده ها ضایع نکنید اه من:خخخ خواننده هاخودی ان.... مگه نه یوسف؟ یوسف باز خندید..... من:جانم مادر🙈 صدای آیفون خورد ب گوشم من:عه یوسف نیگا دایی امیر اومده تو رو ببینه پسرم.... یوسف رو بغل کردم و رفتم درو باز کردم امیر اومد داخل دستش پر بود از چیزایی ک برا یوسف خریده بود وسایل هارو ی گوشه گذاشت.... و اومد و سلام و علیک گرمی کرد و یوسف رو بغل کرد و گفت: عشق داییشه این فسقلی ^خنده ای کردم امیر یوسف رو گذاشت توی گهواره ش آغوش امیر برای یوسف مث آغوش علیِ بچم اروم تر شد و خوابید امیر اومد سمتم.... سرمو انداختم پایین گفت:نبینم ابجی کوچیکه اتیش پاره خانواده عطایی ناراحت باشه اینجور کنج این خونه غمبرک بزنه من:ن............ ^بغض کردم.... امیر:ینی چی نه؟ من:ینی تا علی نیاد همین آش و همین کاسه.... من بی علی خوب نمیشم امیر...... ^امیرفهمید بغض کردم دستشو گذاشت پشت کمرم و خودشو بهم چسبوند زدم زیر گریه وگفتم:من بی علی میمیرم داداشی امیر:مگه دست خودته؟ من:اره امیر:تو اینجایی نباید بری یوسف چی پس....این بچه فقط تو رو داره ینی مارو نمیخوای ک آینده شو خراب کنی این حرفا رو دیگه نبینم بزنی شوهرت همین امروز فرداس ک ی خبری ازش بیاد.....مطمئن باش برمیگرده نبینم دیگه...... من:چی رو؟ امیر:اشکاتو...بغض کردن هاتو...ناامیدی هاتو..... دلم برای آرزوی شر و شیطون ای ک هیچ کس ازش در امان نبود تنگ شده من:اون آرزو خیلی وقته ته درون من مرده امیر:عه ارزو بسه دیگه...... امیر بهم دستمال کاغذی میده و اشکام رو پاک میکنم ~خدایا شکرت حالا ک علی نیست یکی دیگه هست کنارم ک بهم دستمال کاغذی بده موقع گریه هام😔 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─