#رمان
#به_توان_تو
#قسمت_صد_هشتاد_دو
طاها خطاب به امیر:دایی
شما چرا تو خونه تون ماشین ندارید
من ماشین بازی کنم
آیدا: طاها جان دایی اینا که نی نی ندارن که ماشین اسباب بازی داشته باشن
هر وقت نی نی خریدن،بیا با اسباب بازی هاشون بازی کن
^ همه خندیدند
امیر: دایی تو که میخوای پلیس بشی چرا بازی میکنی؟پلیسها که بازی نمیکنن!
طاها: خب میخوام دو تا ماشین بازی بردارم،یکی ماشین دزدا یکی ماشین پلیس
بعد ماشین پلیسا ماشین دزدا رو تعقیب کنه
آرزو:الهی خاله فدات بشه که بازی هات هم
پلیسیه😄
راستی فردا تولد مامانِ
بابا براش ی سوپرایز داره برای ناهار
همه ساعت ده صبح بیایین خونه مامان اینا
اکرم خانم و اقا رضا شما هم تشریف بیارید،خوشحال میشیم
اکرم خانم:ممنونم آرزو جان
من و اقا رضا میخوایم کاروانی ی روزه بریم آقا علی عباس و برگردیم، ان شاءالله سال بعد
آرزو:خوش بگذره
مارو هم دعا کنید
ان شاءالله
*
یک ساعت بعد پوریا اومد دنبال آیدا وطاها وباهم رفتن
اکرم خانم و سرهنگ هم خسته شده بودن و رفتن خونه تا هم استراحت کنن و هم برای سفر یک روزه شون آماده بشن
آرزو هم با یوسف به واحد خودش رفت
~ حانیه رفت توی آشپزخونه
و امیر هم ب دنبالش
حانیه داشت ظرفای میوه و دسر رو میشُست
و غم خاصی توی چشماش تو ذوق میزد
امیر: حانی خوبی؟
حانیه: اره خوبم...
امیر:حانی.....
حانیه:هوم
امیر:خوبی؟
حانیه:امیر خل شدیا
میگم خوبم،برو استراحت کن خسته شدی
امیر:چرا وقتی باهام حرف میزنی،توی چشام نگاه نمی کنی؟
حانیه: چون ازت ناراحتم و باهات قهرم
امیر:چرا؟
حانیه:خودت باید بهتر بدونی آقای عطایی
امیر: آقای عطاییُ کوفت!!!!!!
من نمیدونم خودت بگو چی شده
حانیه: هیچی
امیر:حاااااااانی
حانیه: حالا تو جمع مامان منو مسخره میکنی هان
امیر:من کی مسخره کردم😳
حانیه:وقت گل نِی
همون قضیه ایسگا و ایستگاه اتوبوس
امیر:اهان
مسخره نکردم که فقط خندیدم
ینی خندیدن هم جرمه
حانیه:آره
امیر: چرا پس با بقیه قهر نکردی
همه خندیدن خب فقط من نبودم ک،
فقط زورت ب من بدبخت رسیده؟
حانیه: جناب آقای بدبخت ، فراموش نکن من روی شما به حساب دیگه باز میکنم
حالا هم برو
باهات قهرم اینقد از من حرف نکش!!!
*ده ثانیه بعد***
حانیه و امیر زدن زیر خنده😂
حانیه:مرد شور نمیتونم ی دیقه قهر کنم😂
امیر: خب الحمدالله😁
حانیه: می بینی چ دل نازکی دارم امیر خان!
امیر:اره لامصب😌
قربون همین دلت
اصلا من عاشق همین دل نازکت شدم
#ادامه_دارد
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─