eitaa logo
این عمار
3.4هزار دنبال‌کننده
29.2هزار عکس
23.7هزار ویدیو
689 فایل
اتباط با مدیر @fanoodi
مشاهده در ایتا
دانلود
بگذارید کمی از حال و هوای امیر نیز برایتان بگویم هوای سرد تهران باران و برف و شب گردی او را به سرفه انداخته که نشانه گر سرماخوردگی امیره ولی دل عاشق که اینا سرش نمیشه وقتی میبره و دلگیر میشه شاید کمی شب گردی ارومش کنه امیر به سمت خونه راه می افته و سرفه کنان به خونه میرسه در رو باز میکنه و داخل میشه ارزو و مادر و پدر امیر متوجه حال بد او میشوند اورا به زور به دکتر برده و سعی در بهتر کردن حال جسمانی او دارند امیر:امان از وقتی که روح مریض باشه جسم رو میشه دوا درمون کرد اما روح فقط با وصال یار آروم میگیره که اینم برای من ممکن نیست به امروز بعد ازظهر فکر میکنم امروز بعد ازظهر وقتی حانیه از کافه اومد بیرون و اون حرفارو زد اونقد از گفته های حانی شکه شدم که نفهمیدم کِی دستم روی صورت نازنین عشقم بلند شد..قرمزی صورتش دلمو خون میکرد. نمیدونم ولی انگار انقدر محکم زدم که لبش خون افتاد کاش دستم میشکست و صورت مثله ماهشو اینجوری نمیکردم. به چشماش نگاه کردم چشمای آبی درشتش پراز اشک شده بود اما اصرار داشت که جلوی من نریزتشون...ای امیر که دستت بشکنه.. دستمو بلند کردم و که روی گونش بزارم و نوازشش کنم و پشیمانی خودم رو بروز بدم که خودشو یک قدم عقب کشید... اشک پشت پلکام به جوشش افتاد... حاله ای از اشک چشمامو پر کرد کی گفته مرد گریه نمیکنه... الان من دلم گریه میخاد... دلم گریه میخاد تا این درد بی درمون اروم بگیره... دلم یجای خلوت و اروم میخاد تا این دله لامصبو اروم کنم... تا بفهمونم بهش که داره دلیل تپیدنش میره... اره حانیه دلیله تپیدنه قلبمه... بعد حانیه من فقط یه مرده ام... یه مرده ی بی قلب... یه مرده ی متحرک... این سرم لعنتی چرا تموم نمیشه سرفه بدجور امونم رو بریده تب هم کردم و باز هم سردرد لعنتی ام شروع شد ینی میخام رگ گردنمو فسد کنم(خودکشی) وقتی کار امروز و اتفاقات امروز یادم میاد.... https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─