eitaa logo
این عمار
3.3هزار دنبال‌کننده
30.4هزار عکس
25.9هزار ویدیو
730 فایل
اتباط با مدیر @fanoodi
مشاهده در ایتا
دانلود
✨🌹روز بزرگترین و عزیزترین روز تاریخ است.🌹✨ 💞رهبرمعظم انقلاب: 🎊روز ، بی شک بزرگترین روز تاریخ بشر است؛ زیرا هم آن کسی که طرف خطاب خداوند قرار گرفت و مأموریت بر دوش او گذاشته شد - یعنی وجود مکرّم نبىّ بزرگوار اسلام صلّی اللَّه‌علیه‌وآله‌وسلّم - بزرگترین انسان تاریخ و عظیم ترین پدیده عالم وجود و مظهر اسم اعظمِ ذات اقدس الهی است؛ یا به تعبیری خودِ اسم اعظم الهی وجود مبارک اوست 🎊و هم از این جهت که آن که بر دوش این انسانِ بزرگ گذاشته شد - یعنی به سوی نور، برداشتن بارهای سنگین از روی دوش بشر و تمهید یک دنیای مناسبِ وجود انسان و بقیه وظایف لایتناهی انبیا - وظیفه بسیار بزرگی بود. 🌸یعنی هم بزرگترین است؛ هم بزرگترین است. 💐 پس، این روز بزرگترین و عزیزترین روز تاریخ است. ۱۳۷۷/۰۸/۲۶💐 https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
10 مهم مومن انقلابی در 1-انتخابات راپرشورکنید 2-مشارکت درانتخابات راحداکثری کنید 3-تقوای سیاسی داشته باشید 4-اصلح راپیداکنید 5-به خاطرنامزدهادرمقابل یکدیگرقرارنگیرید 6-آدم های خوب را به مردم معرفی کنید 7-مراقب باشیدعلاقه مندی ها به اصطکاک نینجامد 8-آگاهی تان بایددرانتخابات اثرکند 9-دیگران راتخریب نکنید 10-تبلیغ صحیح کنید، به دورازفریب ودروغ https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار ─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
گفت: _تو و خانواده ت خیلی خوبین.☺️وقتی به محمد گفتم میخوام برم سوریه گفت: برو به سلامت.💖به بابا گفتم میخوام برم گفت: خدا خیرت بده پسرم برو به سلامت.💖مامان وقتی فهمید خودش بهم زنگ زد.گفتم دیگه مامان میگه نرو.شما تازه عقد کردین.درسته زهرا قبول کرده ولی تو کوتاه بیا.ولی مامان برخلاف انتظارم گفت ان شاءالله به سلامت برگردی پسرم.💖 -مامان فقط همینو گفت؟😟😊 -نه،گفت این روزها بیشتر با زهرا باش.😍 -به...منو بگو فکر کردم خودت خواستی بیشتر با من باشی.☹️داشتم بهت امیدوار میشدم.🙁 لبخند زد و گفت: _اتفاقا من میخواستم برعکس کنم.گفتم اگه کم کم منو نبینی برات راحت تره.😅 مثلا اخم کردم و گفتم: _از این کارها نکن لطفا.😠😬 -از همین الان دلشوره گفتن به فامیل خودمو دارم.😒😕 -بهشون حق بده.اونا تو رو یه جور دیگه ای دوست دارن.🤗 -این شش روز مونده رو چهار روزش با تو و خانواده ت هستم.دو روز آخر رو با خانواده ی خودم.😎☝️ممکنه اونا از روی ناراحتی به تو یا خانواده ت کنن.😔 -اگه بخاطر این میگی .خودت که گفتی از روی ناراحتی.پس جای ناراحت شدن نداره.😊💝 -نه.اینجوری بهتره.😒 -باشه،هر چی تو بگی...امین،فامیلت فکر میکنن چون راضی ام به رفتنت یعنی دوستت ندارم؟🙁😥 -اونا مطمئنن دوستم داری.😊تو طوری با من رفتار کردی که همه خیلی زود فهمیدن ما به هم چه حسی داریم.😉 -منظورت اون روز تو محضره؟😬🙈 خنده ای کرد و گفت: _اون شروعش بود.بعد از اون روز هم رفتارت کاملا مشخص بود.😍😇 -اون روز خیلی خجالت کشیدی؟☺️😅 -خجالت کشیدم ولی ته دلم ذوق میکردم.😊😍 مامان برای شام صدامون کرد... از چشمهاش معلوم بود گریه کرده ولی پیش ما میخندید.😣امین هم متوجه شد ولی به روی خودش نیاورد.منم موقع شام شوخی میکردم. وقتی شام خوردیم،امین کنار صندلی مامان نشست.دست مامان رو بوسید😘 و گفت: _من شما رو به اندازه ی مادرم دوست دارم. میدونم اذیت میشید ولی وظیفه ست که برم.حلالم کنید.😊😒 مامان سرشو بوسید و نوازش کرد و گفت: _شما هم مثل محمدم هستی.من درک میکنم ولی ،دلم برای پسرم تنگ میشه.😊😢 بابا بلند شد.امین رو در آغوش گرفت و گفت: _نگران ما و زهرا نباش.😊غصه ی ما فقط دلتنگی شماست وگرنه همه مون دلیل رفتنت رو خوب میدونیم.وقتی اومدی خاستگاری دخترم مطمئن بودم تمام تلاشت رو برای ش میکنی.الانم مطمئنم اگه ت نمیدونستی نمیرفتی.👌 امین بابا رو محکم بغل کرد و سرش رو شونه ی بابا گذاشت...من از اینکه امین نوازش مادرانه و آغوش پدرانه داشت،خوشحال بودم.☺️😇 اون شب امین رفت،اما ما مثل وقتیکه محمد میخواست بره شب تا صبح بیدار بودیم.... بابا نماز میخوند.😒✨مامان دعا میکرد.😞🙏منم هرکاری میکردم تا آروم بشم.😣🌟 تا چهار روز برنامه ی ما همین بود... بعد کلاس هام با امین بیرون بودم.بعد برای شام میرفتیم خونه ی ما،بعد میرفت خونه شون. شب آخری که با ما بود علی و محمد هم بودن. علی هم یه دختر شش ماهه داشت که اسمش حنانه بود،👶🏻😍دیگه برای زندگی به تهران اومده بودن. اسماء تا چشمش به ما افتاد دوباره اشکهاش جاری شد.😢علی و محمد،امین رو بغل کردن. همه ساکت بودن.فضا سنگین بود. خیلی جدی به امین گفتم: ادامه دارد.. 🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ اولین اثــر از؛ ✍ این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
. بهم گفت: _دوست محسن که بهت گفتم خیلی به من کمک کرد،آقای موحد بود.هروقت بتونه با مادر و خواهراش میاد دیدن زینب.😊زینب خیلی دوستش داره.آقای موحد انصافا آدم خیلی خوبیه... دیروز از نگاه های مادرش به تو قضیه رو فهمیدم. بالبخند نگاهم کرد و به شوخی گفت: _خیلی دیوونه ای.پسر به این خوبی.باید از خدات هم باشه.😁😌 چشمهام پر اشک شد.😔😢سرمو انداختم پایین.محیا ناراحت گفت: _میفهمم چه حالی داری..😒میگن خاک سرده ولی برای ما اینجوری نیست.. هرروزی که میگذره بیشتر دلم برای محسن تنگ میشه..وقتی به اینکه دیگه نمیبینمش فکر میکنم دلم میخواد بمیرم..😣گاهی چشمهامو میبندم،دلم میخواد وقتی بازش میکنم ببینم که محسن اینجا نشسته و به من نگاه میکنه.ولی هربار میبینم که نیست و جای خالیش هست... 👈اونایی که میگفتن بخاطر پول میره نمیفهمن😐 که من حاضرم خودم و همه ی آدمهای روی زمین رو بدم تا فقط یکبار وقتی چشمهامو باز میکنم ببینم اینجا نشسته و جاش خالی نباشه.. محسن دوست نداشت تنها سوار تاکسی بشم.می گفت نمیخوام مرد نامحرم کنارت بشینه.😢😠✋ الان تاکسی میبینم یاد محسن میفتم. غذا درست میکنم یادش میفتم.😔🍛زینب پارک میبرم یادش میفتم.😭👧🏻🌳زینب شبیه باباشه،به زینب نگاه میکنم یادش میفتم.😢 هرجای خونه رو نگاه میکنم یادش میفتم..لحظه ای نیست که یادش نباشم.😭💖💔 با گریه حرف میزد.منم اشک میریختم.😢😭 -زهرا،میدونم تو هم خیلی چیزها باعث میشه یاد امین بیفتی..😢ولی خودت گفتی کاری کنیم که بیشتر دوست داره...من م اینه که مدام یاد محسن باشم تا همه بدونن از راهی که رفتم و راه درست اینه..ولی آدمها تو شرایط مشابه ممکنه وظیفه شون با هم فرق داشته باشه..👈تو قبلا تو زندگیت با امین و موقع شهادتش و تدفینش با رفتارت به همه نشان دادی درسته و با توئه. 👈الان هم با دوباره انتخاب کردن این راه با تأکید به همه میفهمونی این راه هم و هم اینه... آقای موحد هم برای اینکه بتونه ش رو انجام بده نیاز به همسر و مثل تو داره.هیچکس بهتر از تو نمیتونه کمکش کنه... دوباره رفتم امامزاده...🕌 خیلی بیشتر از دفعه قبل گریه کردم و دعا و راز و نیاز کردم.😭🙏✨ بعد گفتم خدایا من هرکاری تو بگی انجام میدم. 💖*هرچی تو بخوای*💖 😭🙏من نمیدونم چکار کنم،نمیدونم تو میخوای من چکار کنم.یه جوری بهم بفهمون. ❣یا یه کاری کن این بنده ت فراموشم کنه یا عشقش رو بهم بده،خیلی خیلی بیشتر از عشق امین.❣فقط خدایا زودتر تکلیف من و این بنده ت رو معلوم کن.😭🙏 چند هفته گذشت.... یه روز که مامان و بابا تو آشپزخونه باهم صحبت میکردن،شنیدم که بابا گفت: _وحید زخمی شده و بیمارستانه.🏥حالش هم زیاد خوب نیست.😒 مامان گفت: _این پسر کارش خطرناکه.اگه الان زهرا زنش بود،چی به سر زهرا میومد.🙁😔 بابا گفت: _زهرا خودش باید انتخاب کنه.😒 دیگه نایستادم.رفتم تو اتاقم.... دلم شور میزد.😥راه میرفتم و با خودم حرف میزدم. حالا چکار کنم؟😧چجوری بفهمم حالش چطوره؟ گوشیمو برداشتم که زنگ بزنم.گفتم اگه یکی دیگه جواب بده چی بگم؟بگم چکاره شم؟😟🙁 گوشی رو کلافه انداختم رو تخت.راه میرفتم و ذکر میگفتم. نمیدونستم چکار کنم... سجاده مو پهن کردم✨ و نماز خوندم✨ و دعا کردم.آروم تر شدم ولی باز هم دلشوره داشتم.از بی خبری کلافه بودم.😥 تو آینه نگاهم به خودم افتاد.از دیدن خودم تو اون حال تعجب کردم.... گفتم: چته زهرا؟!!! چرا اینجوری میکنی؟؟!!! مگه اون کیه توئه که نگرانشی؟؟!!!!😥😟😕 نشستم روی تخت و با خودم خلوت کردم.... متوجه شدم که بهش علاقه مند شدم.💓فهمیدم کار از کار گذشته و دلم دیگه مال خودم نیست. مال خودم که نبود،مال امین بود ولی الان مال امین هم نیست.💓☺️🙈 دقت کردم دیدم... ادامه دارد.. 🌹شادے ارواح طیبہ شــہـــدا صلواٺ اولین اثــر از؛ ✍ این عمار 👇👇👇 @aynaammar_gam2
اگر تحقیق کنیم و به شخص اصلح نرسیم می‌توانیم در انتخابات شرکت نکنیم؟ ✅پاسخ: در تشخیص فرد اصلح می‌توانید از کسانی که به لحاظ و مورد کمک بگیرید و در هر صورت شرکت در انتخابات نظام جمهوری اسلامی برای افراد واجد شرایط، یک شرعی است. https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─۱
🔭🔮🔭🔮🔭🔮🔭🔮 🔮🔭 🔭 🔻 ما اهل کوفه هستیم...! 🔹 در ۲ دیدار از ۵ دیدار اخیر رهبر معظم انقلاب، وقتی جمعیت شعار داد «ای رهبر آزاده آماده‌ایم آماده» رهبری در یکی از دیدارها پاسخ دادند: «این آمادگی‌ها باید بیشتر شود» و در دیدار دیگر گفتند: «این آمادگی‌ها باید به مرحله عمل برسد» 🔸 شما را نمیدانم اما من، از این دو جمله، «گلایه» میفهمم. گلایه‌ای که می‌گوید «شعار بس است امت حزب الله! یک اقدامی بکنید!» 🔸شما را نمیدانم اما من از ۵ دیدار اخیر رهبری، «خواهش» و «تمنّا» میفهمم! که آقایان! بانوان! علمای اسلام! خطر مشارکت پایین در انتخابات وجود دارد... 🔻 احساس میکنم اصلا خیلی‌ها ۴ دیدار اخیر را ندیدند! نگرانی را در صدای آقا نشنیدند.(البته ایشان توکل برخدادارند ونگرانی اگر هست برای ماست که راه را خطا نرویم) که اگر دیدیم و شنیدیم و هنوز با خیال راحت، مشغول کارهای روزمره‌ای هستیم که اسمش را به هر طریقی گذاشته ایم « و »، خیلی نامردیم. این چه تکلیفی است که ما را از امر مستقیم و قطعی نائب امام زمان(عج) باز میدارد؟؟ 🔸 در شرایطی که آقا دیگر بیخیال شاخص های اصلح شده‌اند و همه دغدغه‌شان از ماه به انتخابات، است، ما هیچ برنامه و طرح و اراده‌ای برای آن نداریم. 🔹 خدا رحمت کند را که در وصیت‌ نامه اش نوشت: «من حضرت آیت‌ الله‌العظمی خامنه‌ای را خیلی مظلوم و تنها می‌بینم. او نیازمند همراهی و کمک شماست» 🔹 با هر جمله رهبری در ۵ دیدار اخیر، این ندای امیرالمومنین علیه السلام خطاب به مردم کوفه، در گوشم نواخته میشد: «شما را براى جهاد با دشمن دعوت کردم امّا كوچ نكرديد، حق را به گوش شما خواندم ولى نشنيديد، و در آشكار و نهان شما را دعوت كردم اما اجابت نكرديد، صاحب شما خدا را اطاعت می‌کند اما شما از او حرف‌شنوی ندارید و صاحب اهل شام معصیت خدا را میکند اما او را اطاعت میکنند.» (، ) 🔻 ؟ | https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─۱
🔰 | سرّ‌الاسرار وصیت سید مقاومت ▪️تعلیقه‌ای برای آن دست خط، برای وصیتی که به دست ما رسید 📝 اصحاب در گریز از فرعونیان، پیاده و با زحمت به نیل رسیدند، آن هنگام متوقف شده و پشت سرشان را نگاه کردند؛ سواره‌نظامان فرعون را دیدند که از دوردست‌ها به سمت آنان هجوم می‌آورند. ترس در وجودشان رخنه کرد. راه فراری نداشتند. دريا در جلو و سپاه فرعون در تعقيب آنان. به موسی گفتند اِنّا لَمُدرَکون. نابود خواهیم شد. موسی اما دل‌آرام بود. فرمود: «كَلَّا ۖ إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهْدِين». حالا اول و آخر ما که در برابر نیل شکافته نشده قرار گرفتیه‌ایم؛ تنها و تنها دل سپردن به اله موسی و از ولی خدا‌ست وگرنه چه تفاوتی میان امت حزب الله و قوم بنی اسرائیل خواهد بود؟ نجات أمت در گرو اطاعت از ولی فقیه‌ست و این سرّ‌الاسرار وصیت است. https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار
11.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💯 قیامت خواهد شد! ✅ وظیفه ما نسبت به رهبری 🔻 حضرت آیت الله مصباح یزدی: 🔹 اولین ما نسبت به نعمت رهبری این است که خاضعانه از درگاه الهی طول عمر و سلامتی و توفیقات و تایید بیشتر را درخواست کنیم؛ - درخلوت، در جلوت، در مواقع عبادت، در مواقع تشرف [به اماکن مقدسه] - این را از بزرگ‌ترین وظایف خودمان و بهترین آرزو‌های خودمان بدانیم که برکتش شامل لااقل ۸۰ میلیون مردم کشور خودمان و صد‌ها میلیون مسلمان دیگر می‌شود. 🔸 دومین وظیفه ما نسبت به رهبری این است که سعی کنیم واقعا بفهمیم منویات ایشان و خواسته‌های ایشان از نیرو‌های مختلف دقیقا چیست؟ 🔹 گاهی منافع شخصی مانع می‌شود از این که آدمی درست دقت کند که ببیند آقا از من چه می‌خواهد و تفسیر می‌کند به آن چیزی که دلخواه خودش است. این‌ها از وساوس شیطانی است و مانع می‌شود از این که این برکات عمومیت پیدا کند و نتایجش نصیب شود.۹۸/۷/۱۵ https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10 این عمار