ختم نهج البلاغه در ۱۹۲ روز (18).mp3
10.18M
🔈 ختم گویای #نهج_البلاغه در ۱۹۲ روز.
🌷 تقدیم به ارواح پاک و مطهر همه شهدا از صدر اسلام تا کنون
🔷 سهم روز صد و چهل و چهارم : ختم نهج البلاغه، خطبه ۱۳۱ تا خطبه ۱۲۹
#رمانی_از_عاشقانه_های_شهدا
#شهید_علی_سیفی
#رمان_بیا_مشهد
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
خاطرات شهیدعلی سیفی...
شهیدی که امام زمان بهش گفت بیا مشهدشفابگیر...
#ڪتاب(بیامشهد)
#رمان📚
#پارت_شانزدهم
یک امدادگر جوان بعدها گفت:من مجروحین را تخلیه می کردم،دیدم شما مانده ای در یک گوشه،و موج انفجار شما را گرفته.به جلو رفتم که شما را ببرم.دیدم یا مهدی یا مهدی می گویید.اسم وآدرس پرسیدم که هیچ جوابی ندادید.گویا من در حال عادی نبودم.ایشان می گفت:وقتی نماز جماعت را خواندیم.باز دیدیم شما از حال رفتید.بلند حرف از امام عصر میزدید.ما کاملا باورمان شد که امام زمان (عج) آمده با شما صحبت می کند.شما پیامـهایی به خواهران وپرستاران از طرف آقا داده بودید و...البته من آن زمان را به یاد نمی آورم.امدادگر می گفت:آقای سیفی داد میزد که یا مهدی،مرا شفا بده تا به جبهه برگردم.بعد ازاین سخن،پتو را به یک طرف انداخته وبلند شده راه می رفتم.امدادگر می گفت:تمام بدن من خوب شده بودوفقط پای چپم مانده بود.از آنجا مرا به شیراز آوردند.در شیراز بعد از چند روز روز پنجـشنبه دکتری آمد وگفت:سیفی تو هستی؟گفتم بلی.گفت روز شنبه برای عمل آماده باش.گفتم ترکش ها را در خواهید آورد.گفت:نه.مگر نم دانی؟
پای تو را قطع خواهیم کرد.خودت در خواست کرده ای که در شیراز عمل شوی.من به او جوابی نداده او هم می کارش رفت.من بر سر دوراهی قرار گرفتم.با خود گفتم خدایا من چیکار کنم؟در خودم آن لیاقت را نمی دیدم که اگر به مشهدبروم اتفاقی روی خواهد داد.در این فکر بودم که یک ارتشی وارد شد وگفت:شما فلانی هستی؟من در خانه ناراحتی دارم وپای مرا قطع خواهند کرد،نوبت عمل خودت را به من می دهی؟
من قبول کردم و گفتم مسئله ای نیست.
دیگر حالا از فکر عمل خلاص شدم.وضو گرفته خوابیدم.با نیت خوابیدم و با خدا عهد بستم که ای خدا،اگر مای من خوب شود بلافاصله به جبهه خواهم رفت.ساعت دو نیمه شب بود که بیدارشدم.از اینکه خوابی ندیدم ناراحت شده و دوباره خوابیدم.در خواب دیدم که در جای تاریکی قرار دارم که یک لحظه نورانی شد.دیدم از بالای سر من پرنده های سفیدی🕊پرواز می کنندوهریک به سر من برگ هایی از گل می اندازند.یکی از آنها که بال هایش خونین بودآمد جلوی من نشست وگفت:امام زمان (عج) سلام رسانید.فرمودند:
ببخشید که من نتوانستم بیایم.در خرمشهر زخمی زیاد است و....
به قولت عمل کن بیا مشهدو انشاءالله شفا می یابی.این پرنده برخاست و رفت ومن از خواب پریدم.وقت نمازبود.در کنار من رفقایی داشتم یکی اهل اصفهان و دوتایی دیگر تهرانی بودند.به آنها گفتم که فردا خرمشهر را فتح می کنند.
📚منبع:نیمی از کتاب بیا مشهد از انتشارات شهید ابراهیم هادی(همه ی کتاب تایم نمیشه فقط نیمی از کتاب)
#ادامهدارد...
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
6.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#حجت_الاسلام_والمسلمین_حسینی_قمی
🎬بدان این نگرانی وسوسه شیطان است
🍃🌀🍃
#به_عشق_مهدی
#جهاد_تبیین
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
خاطرات شهیدعلی سیفی...
شهیدی که امام زمان بهش گفت بیا مشهدشفابگیر...
#ڪتاب(بیامشهد)
#رمان📚
#پارت_هفدهم
همان روز ظهر بود که آمدند گفتند خرمشهر آزاد شده و ما هم خوشحال شدیم.گفتم چه می شد که من از این عمل خلاص می یافتم.دیدم یک نفر وارد اتاق شده گفت سیفی کیست؟گفتم من هستم.گفت برادرت آمده،لباسهایت را بپوش و برو.من دیگر با این ها نگفتم که قرار است پایم را قطع کنند،زیرا که ترسیدم مانع شوند.من لباس هایم را گرفته و سرم را انداخته و رفتیم.کسی مانع خروج ما از بیمارستان نشد.لباس و دو عصا زیر بغل گرفته و از بیمارستان خارج شدیم.آمدیم به تهران.در تهران کمـی بستری شدم و در آنجا نیز گفتندباید پای تو را قطع کنیم،چون تاخیر باعث می شود سیاهی بالا بیاید که باید از بالاتر قطع کنیم.من به خاطر خوابی که دیده بودم و اطمینان داشتم مخالفت کردم و از آنجا مرخص شدیم.به مراغه آمدیم.بعد از چند روز،اقای جمادی آمد و به شیراز رفتیم.در شیراز باز همان نتیجه را دادند و گفتندعلاج دیگری ندارد.به مراغه آمدیم.من حالاتی داشتم که دکترها نمی توانستند تشخیص بدهند،گاهی در حال اغما قرار می گرفتم و پیام هایی می دادم.
در فرودگاه مهرآباد یک دکتری می آیدو مرا در این حالت می بیندو می گوید این روانی است و روانی صد در صد؟!
مرا بردند و انداختند در تهران به تیمارستان،شانزده روز در آنجا ماندم.گاهی ناراحت می شدم که چرا مرا اینجا انداختند که انصاف نبود.گاهی خوشحال می شدم ازاین جنبه که می گفتم که خدا قبول می کنداین عشق ما را به حضرت مهدی(عج)
تا اینکه یک روز آقای فرحزادو پاک نیا امدند وبا آقای دکتر صحبت کرده وثابت کردند که بنده روانی نیستم.تا اینکه کارمان تمام شد وما برگشتیم به مراغه.در مراغه طاقت نیاوردیم.مشکلاتم زیاد بود.یک شب خواب دیدم توی آبی دارم غرق می شوم،یک دستی آمد ومرا ازآب در آورد.دیدم همان شخصی می باشد که من در خواب او را می دیدم.ایشان گفت:به تو گفتم بیا مشهد.
من دیگر از آن لحظه به بعد طاقت نیاوردم،به دوستم آقای پاک نیا گفتم برویم.یا این ماجرا صحت داشته یا ما را قطع می کنند.
با آن حالت خارج شده به تهران وبعد مشهد رفتیم.روز پنج شنبه به مشهد رسیدیم.خواستیم که به حرم مشرف گردیم.هر چثدر که تلاش کردیم نتوانستیم به حرم برویم.چون کاری پیشامد می کرد.تا اینکه موقع اذان مغرب وارد حرم شدیم.از درب روبه رو وارد حرم شدیم .قدم را که به حیاط گذاشتم برای من حالتی دست داد،یک هیجان عجیب.از هیجان چشم هایم نمی دیدو با هزاران زحمت به جلو رفتیم،یادم هست قرآن آیات «اذا الشمس کورت» خوانده می شد.هیجان عجیبی بود.داخل حرم شده و نماز مغرب را خواندیم.از هیجان نتوانستم به دوستم اجازه دهم که نماز دومش را تمام کند.بلند شده و رفتم،در حالی که چشمم نمی دید.!
#ادامهدارد...
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
خاطرات شهیدعلی سیفی...
شهیدی که امام زمان بهش گفت بیا مشهدشفابگیر...
#ڪتاب(بیامشهد)
#رمان📚
#پارت_هجدهم
با هزاران زحمت خودم را می کشیدم جلو.حرم خیلی شلوغ بود.داشتم می رفتم به سمت ضریح دیدم کسی بازویم را گرفت.نگاه کرده دیدم همان شخصی بود که در خواب او را دیدم.! به من فرمود:دیدی که من به قول و وعده ام وفا کردم و آمدم.در این لحظه شهید سعادتی به یادم افتاد.دیدم کنار آقای پاک نیا،آقای سعادتی ایستاده و لباس سفیدی به تن دارد.(بعدا به آقای پاک نیا گفتم تو آقای سعادتی را دیدی؟گفت نه.گفتم کنار تو ایستاده بود.گفت ندیدم)
جلوتررفتم.(رفیقم گفت؛برای دو نفر راه باز شده بودیکی شما بودید و کنار شما کسی می رفت اما معلوم نبود کیست)مرا بردند و دستم را گرفت و به ضریح چسباند.من ضمن اینکه سرم را پایین انداختم.در این فکر بودم که دست به دامن امام شوم و پیروزی امام وانقلاب را بخواهم و...
یکباره دیدم دست آقا عقب کشیده و کم کم ناپدید شد.من سراسیمه برگشتم.یکدفعه چوب ها را به زمین انداخته ودویدم.از آن لحظه پای من خوب شده بود(صلوات حضار)
دویدم سمت گوهرشاد.سعی می کردم پیدایشان کنم.این ور وآن ور می رفتم.تا اینکه متوجه شدم که مردم جمع شده می خواهند لباس هایم را پاره کنند...
نمی دانستم چه کنم.فقط از دور آقا را دیدم که تبسم کرده و رفتندو من دنبالش رفتم.در حیاط مسجد گوهرشادیک منبر هست که به منبر امام زمان (عج) معروف است.رو به روی منبر یک حجره است،مرا به آن حجره بردند.نشسته بودم به آن منبر نگاه کرده در حال عادی نبودم.یکدفعه آقای ما در بالای منبر ظاهر گشتند.چطور آفتاب یکدفعه در می آید؟! من که می خواستم صحبت کنم دیدم دهانم قفل شده نمی توانم صحبت کنم.دیدم به من اشاره کردند،من دهانم را برای صحبت کردن باز کردم.دوستم می گفت: تو که نمی توانستی به این راحتی فارسی سخن بگویی،چنان لحن تو عوض شد،مثل اینکه آقای حجازی صحبت می کرد.من به مردم گفتم:می دانید امام مهدی به من چی داد؟!آقا به من پا داد،به شما پیروزی می دهد.بعد از آن یک پیام به خواهرها دادم که خواهرها بچه های کوچک خودشان را با سوره های کوچک قرآن بزرگ کنندو توصیه های دیگر از جمله اینکه زیاد بگویید:وعجل فرجهم و....
من در حال خودم نبودم تازه بعد از این مسائل نگاه کرده دیدم که پایم کاملا خوب شده(صلوات حضار)
چند روز بعد در خواب احمد سعادتی را دیدم.صحبتی کرد و گفت آبروی مرا پیش آقا برده ای،چرابه قولت وفا نمی کنی؟من فهمیدم که چه می گوید.یادم افتاد که عهد کرده بودم که وقتی خوب شدم به جبهه بروم.بلند شده فردا به جبهه رفتم.الان هم یک هفته هست که به مرخصی آمدم که ایام عاشورا روحیه گرفته که انشاءالله خداوند پیروزی را نصیب رزمندگان کند.خداوند انشاءالله این حمله را به نفع اسلام پیروز گرداند.انشاءالله و السلام علیکم و رحمة الله وبرکاته(تکبیرحضار)
📚منبع:نیمی از کتاب بیا مشهد از انتشارات شهید ابراهیم هادی(همه ی کتاب تایم نمیشه فقط نیمی از کتاب)
#ادامهدارد...
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
محمد حسین حدادیانقبون خودت با کل نوکرات.mp3
21.02M
😭قربون خودت با کل نوکرات
منو هم بخر با اون #رفیق خوبات
ببرم تا عتبات عالیات بمیرم برات
یعنی اینقدر دست و پا گیرم برات
یه جا واسم نداری تو #کربلات
ببرم تا عتبات عالیات بمیرم برات
از همه ی جای دنیا تنها صحن آقام میخوام
اصلا من اون #امام_حسین بچگیهامو میخوام
یعنی به ما نمیرسید سالی یه حرم
درد و دلامو من آخه کجا ببرم
بدجور هوای کربلا زده به سرم
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
9.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آه می کشم برای دوباره دیدنت، آقای امام حسین... ❤️
👤 #کلیپ زیبای «آه یا کربلا» با صدای مرحوم حاجحسن #جمالی تقدیم نگاهتان
◾ #امام_حسین
📥 دانلود با کیفیت بالا
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🌷شهیدی که برات #شهادتش را از آیتالله #بهجت گرفت
🌱 آیت الله بهجت دست روی زانوی او گذاشت و پرسیدند: جوان شغل شما چيست؟گفت: #طلبه هستم. آیت الله بهجت فرمود: بايد به سپاه ملحق بشوی و لباس سبز مقدس #سپاه را بپوشی. ️ دوباره پرسیدند: اسم شما چیست؟ گفت: فرهاد آقای بهجت فرمود: حتماً اسمت را عوض كن. اسمتان را يا عبدالصالح يا عبدالمهدی بگذاريد. شما در شب امامت امام زمان(عج) به شهادت خواهيد رسيد. شما يكی از سربازان امام زمان(عج) هستيد و هنگام #ظهور امام زمان(عج) با ايشان رجوع می کنید.
🌷شهید عبدالمهدی کاظمی؛ شهیدی که طبق گفته آیت الله بهجت، در شب امامت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف در ۲۹ آذر ماه ۱۳۹۴ درسوریه به شهادت رسید.
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
«🍯📍»
#ڪلام_شهدا♥️🌿
فَقطــ👇🏻
امام حُسین«علیہالسلام»
رو بچـسب 🙂
هرچے میخواے
ازش بخوآهـ🌸🍃
یکے یڪدونست
و از خُـدا هرچے بخواد
بهـش میدهِـ||..✨
💗 #شهیدروحاللهقربانے🌙
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
26.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 از پای چوبه #اعدام تا #شهادت در جبهه...
#روایت حاج محمد احمدیان از حال و هوای متفاوت برخی از رزمندگان دفاع مقدس
التماس دعا
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
خاطرات نوه #مستر_همفر (۲۴)
بر اساس یافته های عضو اتاق فکر از تحقیقات منابع اسلامی، زن جایگاه ویژه ای در جهان دارد. دختر دار شدن در اسلام بر خلاف جاهلیت یک نعمت بزرگ حساب می شد. زن مظهر احساس، عاطفه و لطافت بود، زنان حقوق خاصی از جمله مهریه و نفقه برخوردار بودند و از تکالیفی مانند کار کردن و کسب درآمد معاف بودند. از ابتدای خلقت زن پا به پای مرد آفریده و دارای حقوق و تکالیف گردید. در شیعه دختر پیامبر اسلام جایگاه ویژه ای داشته که بر تمام امامان شیعه برتری دارد. اسلام زن را مانند گوهری می دانست که بایستی از آن در برابر دل های بیمار، هوسباز و شهوتران حفظ شود لذا حجاب، ازدواج، عِدِّه را برای آن وضع کرد. این یافته ها وقتی در کنار یافته های عضو دیگر اتاق فکر از جو جامعه ایرانی قرار می گیرد نتیجه این می شود که ما بایستی مفاهیم بالا را حذف و تحریف کنیم. و موارد دیگر را در اذهان عمومی و خصوصا زنان ایرانی تزریق کنیم که چند مورد آنرا برایتان خواهم گفت: به مردم اینجور القا کردیم که در اسلام زن را ناقص العقل می خوانند، بر اساس آموزه های اسلام زن از دنده چپ مرد آفریده شده، در اسلام ارث و دیه زن نصف مرد است، حجاب برای زنان یک محدودیت است. زنان حق حضور در اجتماع را ندارند. زنان حق تصدی خیلی از مشاغل و پست ها را ندارند. زنان محکوم به حجاب اجباری،
ادامه دارد...
🍃🌀🍃
#به_عشق_مهدی
#جهاد_تبیین
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─