✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
🌹شرح #حکمت48 ( 4 )
🔹 مراحل پیروزی
🔰 در ادامه بحث فکر ، رأی و جَوَلان رأی ، نکاتی باقی ماند . دسته اول از این نکات ، آسیب شناسی تفکّر و رأی است.
🔻مولا علی (علیه السلام) در نهج البلاغه ، شش چیز را عامل آسیب دیدن رأی و نظر درست می داند :
🔸 ۱. لجاجت : در حکمت ۱۷۹ می فرمایند :
« اللَّجَاجَةُ تَسُلُّ الرَّأْيَ » ؛ " لجاجت باعث می شود رأی انسان از بین برود."
🔸۲. دوم اختلاف است. در حکمت ۲۱۵ می فرماید :
« الْخِلَافُ يَهْدِمُ الرَّأْي »
" اختلاف کردن ، رأی و نظر و اندیشه و تصمیم را منهدم می کند. "
🔸۳. سومین مورد، در خطبه ۱۳۸ است و آن عبارت است از اینکه انسان، رأی خود و نظر و فکر خود را محور قرار بدهد و بخواهد دین و قرآن را با نظر خودش تفسیر بکند.
🔻 مولا علی (علیه السلام) در مورد امام زمان (ارواحنا فداه) در زمان ظهور می فرمایند:
« يَعْطِفُ الرَّأْيَ عَلَى الْقُرْآنِ إذَا عَطَفُوا الْقُرْآنَ عَلَى الرَّأْي»
" حضرت در روزگاری که همگان قرآن را به نفع نظر خودشان تفسیر می کنند ، نظرها را به سمت قرآن بر می گردانند."
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
↩️ ادامه دارد...
🇮🇷
#یادداشت
♦️داستان خواندنی از یک افغان مجاهد
سالها قبل و در کوران مواجهه با تکفیریها، تعدادی از جوانان افغانستانی با تشکیل گروهی به نام فاطمیون از اولین گروههایی بودند که با سرپرستی علیرضا توسلی به سوریه رفته و علیه عوامل تکفیری به مبارزه پرداختند. این گروه ۲۲ نفره بعد از فراز و نشیبهای بسیار و آبدیدهشده در کورۀ جهاد و مقاومت گسترش یافته و به تیپ و لشکر تبدیل شدند. بر همین اساس بود که رهبر معظم انقلاب در تمجید از این مبارزان و مجاهدان افغان میفرمایند:«حرکت جهادی فاطمیون افتخاری برای آنها و همه افغانهاست» در یک نگاه کلی شش امتیاز برجسته مجاهدان و شهدای فاطمیون از نظر رهبر معظم انقلاب اسلامی را میتوان چنین برشمرد.
اول؛ بصیرت، دشمنشناسی و درک اهمیت مبارزه با دشمن در مرزهای او. 05/04/1394
دوم؛ اعتقاد راسخ به جهاد و مبارزه با دشمن. 09/01/1397
سوم؛ داوطلبانه هجرت کردن و به جهاد فی سبیلالله پیوستن. 01/09/1395
چهارم؛ دارابودن قدرت و عزم و اراده برای چشمپوشی از زندگی و تعلقات خانوادگی و دنیوی و به میدان شهادت شتافتن. 01/09/1395
پنجم؛ شهادت در غربت. 05/11/1394
ششم؛ غیرت و تعصب نسبت به حریم اهل بیت در حد اعلی. 12/12/1393
نکته مهم اینکه؛ امروز مجاهدین فاطمیون یکی از اعضا و جریانات اصیل و اصلی محور مقاومت هستند که مایه دلگرمی و پشتیبانی برای سایر گروهها و نیروهای مقاومت در منطقه شدهاند. داستان جانفشانی آنها از غوطه شرقی و غربی تا فروسیه، ملیحه و تلقرین، بصری و سهل الغاب، حماه، حلب، تدمر، دیرالزور، المیادین، بادیه الشام و تا عملیات ابوکمال و نابودی حکومت داعش شنیدنی و خواندنی است. بخشی از این مجاهدتها را امروز در کتاب خاتون و قوماندان میبینیم. کتاب خاتون و قوماندان شرح زندگی علیرضا توسلی، فاطمیون، مجاهدان افغان یا مدافعان حرم، نیست. این کتاب بخشی از زندگینامه همسر شهید یعنی خانم امالبنین حسینی است. نویسنده، نقشه گنج گرانبهایی را به قطعات متعدد و متنوع بریده و نه همه آن قطعات بلکه برخی از بخشهای نقشه و نیز حوادث مستندی از مهاجران افغانستانی را در لابهلای سطور و صفحات این کتاب قرار دادهاست. «خاتون و قوماندان» روایت حیرت است. حیرت از اینکه «انسان موحد انقلاب اسلامی» چه ظرفیت و توانایی و مقاومتی میتواند داشته باشد که همه تضادهای ظاهری عصر جدید را در عالم درون خویش هضم و حل کرده و از پس همه این تضادها، اصل حقیقت را دریابد و در عین همه گرفتاریها و حتی نامهربانیهایی که در سرزمینی به جز سرزمین مادری به او تحمیل میشود، ریسمان حقیقت را چسبیده و آن را رها نکند. این کتاب از این منظر یک متن و سند مکتوب انسانشناسی است.
✍️حسين عباسيان
🔖 #لبیک_یا_خامنه_ای
🔖 #فاطمیون
🇮🇷 #مهارتورم #رشد_تولید
🖇 #روشنگری #ثامن
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🇮🇷
#دوگانه_سلطنت_جمهوریت"
دوگانه "سلطنت-جمهوریت" در انگلیس کماکان پابرجاست و تاجگذاری پرهزینه چارلز سوم، این روند را تقویت کرده است. طی سالها و دهههای گذشته و اخیر، رسانههای انگلیسی تلاش زیادی برای کتمان این شکاف صورت دادهاند، اما اکنون نقطه گریزی از این واقعیت وجود ندارد!
یکی از نگرانیهای اساسی در میان اعضای خاندان سلطنتی و احزاب کارگر و محافظهکار در انگلیس، عدم اقناع نسل جدید این کشور نسبت به نهاد سلطنت است. نظرسنجیها در انگلیس، حکایت از فاصلهگیری تصاعدی و مستمر نسل جدید انگلیسیها از نهاد سلطنت دارد. نتایج یک نظرسنجی جدید که در ماه آوریل توسط موسسه نظرسنجی «YouGov» صورت گرفته، نشان میدهد حمایت از نظام سلطنتی در بین افراد بین ۱۸ تا ۲۴ سال به ۳۶ درصد کاهش یافته است. این در حالیست که حدود یک دهه قبل (در سال ۲۰۲۳ میلادی) این میزان حمایت، حدود ۷۲ درصد بوده است! بیدلیل نیست که نهادهای امنیتی انگلیس شدیداً نگران نفوذ فکری و اجتماعی گسترده جمهوریخواهان در بین نوجوانان و جوانان و در مقابل، ضعیف جایگاه سلطنت لرزان انگلیسی در بین آنها هستند. این روند، خصوصاً در شبکههای اجتماعی نمود ویژهای یافته و هر روزه افراد بیشتری را به سوی مخالفت با ساختار سیاسی و حامیتی موجود در انگلیس سوق میدهد. بخشی از تحرکات استقلالطلبانه در ایرلند شمالی، اسکاتلند و ولز نیز به صورت طبیعی این روند را تشدید کرده است.
در این میان، بسیاری از جمهوریخواهان، دولت انگلیس را نیز نماد جمهوریت در این کشور تلقی نمیکنند و آن را در تثبیت ساختار ناعادلانه سلطنتی مقصر اصلی قلمداد میکنند. به عبارت بهتر، در کنار سلطنت لرزانی که امروز چالز سوم وارث آن است، دولت محافظهکار ریشی سوناک نیز به دولتی غیر مقبول (با کسب حدود ۲۰ درصد مقبولیت عمومی) میباشد. در چنین شرایطی دموکراسی و سلطنت در انگلیس، هر دو تبدیل به نماد واگرایی عمومی و مردمی شدهاند. هر چند شبکه بیبیسی و دیگر رسانههای انگلیسی در این معادله تلاش میکنند با خلق تصاویر وارونه و تزیین نهاد سلطنت، مانع از تشدید این روند شوند، اما تجربه یک دهه اخیر و آیندهپژوهی سالهای آتی در انگلیس نشان میدهد که این رویکرد دروغین و مسموم نیز تاثیری در اضمحلال کاخ باکینگهام در آینده این کشور نخواهد داشت.
منبع:بصیرت
🔖 #لبیک_یا_خامنه_ای
🔖 #جمهوریت_سلطنت
🇮🇷 #مهارتورم #رشد_تولید
🖇 #روشنگری #ثامن
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🇮🇷
🔘 فتوایی که یک امپراطوری را شکست داد
🔹 يكى از قدرتهايى كه احراز كردند بايد شكسته بشود، قدرت روحانيت بود...
🔹قضيه تنباكو، در زمان مرحوم ميرزای شیرازی به اينها فهماند كه با یك فتواى يك آقايى، كه در يك ده در عراق سكونت دارد، يك امپراتورى را شكست داد و سلطان وقت هم با همه كوششى كه كرد براى اينكه حفظ كند آن قرارداد را نتوانست حفظ بكند و مردم ايران قيام كردند و شكستند آن پيمانى كه آنها داشتند.
🔹اين يك تجربهاى شد براى آنها كه ببينند يك آقايى در يك ده وقتى يك كلمه مىنويسد كه «امروز استعمال تنباكو در حكم محاربه با امام زمان است» و اين موجش مىآيد همه ايران را فرا مىگيرد، به طورى كه شاه مستبدّ با آن قدرت را مىكوبد، قلم اين آقا مىكوبد آن سرنيزههاى آن روز را...
📚 صحیفه امام، ج8، ص: 452
🔖 #لبیک_یا_خامنه_ای
🔖 #فتوای_تمدن_ساز
🇮🇷 #مهارتورم #رشد_تولید
🖇 #روشنگری #ثامن
#ظهور
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
نام رمان: #ساجده
براساس واقعت دلاوری ها و رشادتهای شهدای #مدافع_حرم
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
May 11
🌸🤍🌸🤍
🤍🌸🤍
🌸🤍
🤍
#ساجده
#پارت_127
مامان و بابام به قم اومده بودند....مامانم می خواست یک هفته کنارم بمونه...بابا هم بعد از دو روز به شیراز برگشت.
توی حال نشسته بودم و برنامه تلویزیونی می دیدم....مامانم نهار درست می کرد که صدایِ در اومد و علیرضا یاالله کنان وارد شد.
خندون و به سختی از جام بلند شدم
...تویِ راهرو ورودی کفش هاش رو درآورد و رویِ جاکفشی گذاشت.
مثل هر روز سرحال نبود.
_سلام خسته نباشی
سرش رو بلند کرد....چشم هاش قرمز شده بودند و چهره اش گرفته بود.
دلم لرزید نکنه اتفاقی افتاده باشه؟
+سلام ممنون
با دلهره و ترس گفتم
_علیرضا چیزی شده؟؟؟
+هیچی عزیزم
_توروخدا بگو.....داری می ترسونیم...اتفاقی افتاده
سریع گفت
+نه نه نترس چیزی نشده
وارد پذیرایی شد و منم دنبالش رفتم.
روبه مامان که تو آشپزخونه بود گفت
+سلام خسته نباشید
مامان روشو برگروند دستش رو خشک کرد و گفت
+سلام علی جان خوبی مادر.
علیرضا+بله ممنون.
بااجازه ای گفت و بی حرف به طرف اتاق رفت خواستم دنبال اش برم که در اتاق رو بست....فهمیدم می خواد تنها باشه.
برگشتم طرف مامان
مامان علامت داد که چی شده؟
منم شونه ای بالا انداختم و به اپن تکیه دادم..
مامان+ساجده حواست به غذا باشه من برم لباس هام رو جمع و جور کنم.
سری تکوت دادم که رفت.همینجور ایستاده بودم که علیرضا بعد از چند دقیقه از اتاق بیرون اومد.
لباس هاش رو عوض کرده بود...پیراهن مشکی که پوشیده بود ترس دلم رو بیشتر کرد.
_علیرضا چی شده ؟؟؟ چرا چشمات قرمزه ؟ این پیرهن مشکی برای چیه؟
بغض گرفتم
_برای کسی اتفاقی..... افتاده
نزدیکم امد
+نه زندگیم...همه چی خوبه خب
چشم هام رو اشک پر کرده بود....با صدای آروم و گرفته ای گفتم
_پس چیه؟ بگو علی
کمی مکث کرد و نفس عمیقی کشید
+رسول ...شهید شده
چی!!! رسول....رفیق صمیمی علیرضا
شهید.....شهید شده بود.
همین!
اشک چشمام پایین ریخت
_کِی ؟
+امروز خبر دادن...پیکر رو هم امروز میارن...تو خوبی؟
سرم رو تکون دادم و اشکم رو پاک کردم
_اره خوبم
زن نداشت!! نه ؟ مادرش می دونه؟
آهی کشید
+نمی دونه....قراره بریم بهش بگیم.
ساجده دعا کن.
برای ی مادر خیلی سخته.
مادرش رسول رو خودش راهی کرد...خودش بالایِ سرش قرآن گرفت.
قرار بود این سری که برگشت برن خاستگاری....نمی دونم الان چی میشه فقط دعا کن
_خیلی سخته.... خیلی ، خدا شر این داعش و کم کنه الهی....چقدر جوون های مارو پر پر کردند.
+ان شاءالله...من می رم
سری تکون دادم و خداحافظی کردیم.
#سین_میم #فاء_نون
#کپی_بدون_ذکر_نام_نویسندگان_حرام_است
🤍
🌸🤍
🤍🌸🤍
🌸🤍🌸🤍
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🌸🤍🌸🤍
🤍🌸🤍
🌸🤍
🤍
#ساجده
#پارت_128
فردا صبح پیکر رسول به وطن بر می گشت...
علیرضا این چند روز در گیر مراسمات بود...یک حال و هوای خاصی داشت. ناراحت نبود.... نه!!
شب ها تو نماز شب فقط گریه می کرد....فکر می کرد من خوابم
اما من هم زیر پتو با گریه هاش گریه می کردم.
همش حس می کردم رسول جلوش نشسته و علیرضا داره باهاش صحبت می کنه....سجده های طولانی که داشت.
نمی دونستم چرا حالش اینجور شده.
فقط براش دعا می کردم...
حتی وقت هایی که با مامان می رفتیم سیسمونی بخریم...علیرضا از ماشین پیاده نمی شد.
من هم خیلی اصرار نمی کردم.
پیکر رسول رو تو حرم حضرت معصومه (س) طواف دادند....همراه رسول پیکر چند شهید دیگه هم بود....بعضی هاشون همسر داشتند و بعضی حتی فرزند.
بچه های کوچیکی که میزاشتن روی تابوت پدر
درد داشت!!
خیلی درد داشت وقتی دست به سر و صورت پدرشون می کشیدند.
خیلی درد داشت وقتی دختر چهار ماهه که تازه کلمه ی بابا را یاد گرفته....پدرش رو صدا بزنه و کسی جواب اش رو نده
بگه جانِ بابا....عمرِ بابا...دختر قشنگ من
براش شعر یک دختر دارم شاه نداره رو بخونه....دختر ناز کنه و موهای خرگوشی بسته شده اش رو تو دست بچرخونه.
نمی دونستم چطور می تونند صبوری کنن....وقتی همسر شهید گفت فدایِ آرامش مردم کشورم.
آرامش من....
آرامش این مردم...
راست می گفت.
،،،،،
"علیرضا"
رسول شهید شد
یاد روزایی میوفتم که سر کارش میزاشتم میگفتم
_اقا رسول شهید نمیشی هنوز پات گیره من می دونم
خنده ای می کرد و می گفت :
+حالا هی تو بگو ، مثلا رفیقی علی....تو بگو میشم خدا به دلت نگاه کنه
با صدایِ عماد از فکر بیرون اومدم
+سید رسول رو آوردن
از جام بلند شدم و سمت اش رفتم....برم تا اولین تفر باشم که زیر پیکرش رو میگیره
برم بهش بگم خدا قوت رفیق
رسیدی به آرزوت ها ؟
روی منِ رو سیاه کم می کنی؟
نامردی رسول...نامرد
آخه بدون من!!!!
مبارکته رفیق
از خدا بخواه حاجت منم بده
شهادتت مبارک مرد غیرت
،،،،،
#سین_میم #فاء_نون
#کپی_بدون_ذکر_نام_نویسندگان_حرام_است
🤍
🌸🤍
🤍🌸🤍
🌸🤍🌸🤍
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
🌸🤍🌸🤍
🤍🌸🤍
🌸🤍
🤍
#ساجده
#پارت_129
وارد مغازه سیسمونی فروشی شدیم تا وسایل های بزرگ بچه رو بگیریم....یک هفته از تشییع رسول می گذشت و علیرضا هر روز ساعت 5 راهی گلزار شهدا بود.
از توی ویترین لباس نوزاد کوچولویی رو دیدم که دو رنگ یاسی و آبی داشت.
انقدر ذوق داشتم که فوری علیرضا صدا زدم
_علیرضا بیا
با لبختد بهم نزدیک شد
با دستم لباس رو نشون دادم
_ببین این فندقی هارو ،قشنگه؟
+خیلی قشنگه....بریم برای هردو بخریم
_ست آبجی داداشی
خنده ای کرد
+بله دو قلو هستن دیگه.
مامانت داره کمد بچه رو نگاه میکنه
توی دلم خوشحال شدم که علیرضا حال دلش خوبه....باز شده همون علیرضا ،
دلیل حالش هم شهادت رسول نبود...از درون تغییر کرده بود.
+بیا دیگه
از فکر بیرون اومدم و همراهش رفتم
،،،،،
کمد و تخت رو سفید سفارش داده بودیم وه هم به دختر و هم به پسر بیاد...اویسباب بازی های پسرونه و عروسک های کوچیک و بزرگ دخترونه.
دوست داشتم ویترین دخترم رو پر از عروسک های کوچیک و بزرگ و بکنم... تویِ دلم ذوق داشتم قرار بود دوتا کوچولو مال من بشه !!
جلو در خونه نگه داشت و گفت
+شما برید بالا من میام
مامان+دستت درد نکنه علی جان
+خواهش میکنم وظیفه اس
مامان در ماشین رو باز کرد و پیاده شد.
زل زدم به چشم های علیرضا ، لبخندی زد گفت
+چیه خانوم اینجوری نگاه میکنی؟
_می خوایی بری گلزار ؟
چشم هاش رو بست و باز کرد گفت
+اره عزیزم
_ماهم بیاییم؟
+شما؟
_همسرتون هستم
خنده ای کرد
_نه...جمع بستی!!! با مادرت یعنی
لبخندی زدم
_نخیر....من و بچه ها
با همون لبخند دستی به صورت اش کشید.
+خب مادرت؟؟؟
_اگر می ریم ... الان بهش کلید می دم.
+بزار وسیله هارو کمک اش ببریم تا تویِ خونه....بعد بریم. شاید مادرت هم اومد.
بعد از جابه جا کردن وسیله ها....دوباره سوار ماشین شدیم....مادرم هم به خاطر زیاد سرپا بودن نتونست بیاد و تو خونه موند تا استراحت کنه.
#سین_میم #فاء_نون
#کپی_بدون_ذکر_نام_نویسندگان_حرام_است
🤍
🌸🤍
🤍🌸🤍
🌸🤍🌸🤍
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
1_4642594097.mp3
3.44M
جایگاه حاجات
#سخنرانی بسیار شنیدنی
حجت الاسلام #عالی
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
موجِ رادیویی بعضی آدمها، روی "غر زدن بر مگاهرتز " تنظیم شده است
آنها میتوانند از یک باغ پر از #گلِ_نرگس، سطلِ زبالهی گوشهی دیوار را ببینند و دربارهاش غر بزنند
میتوانند حالشان از دیگران بهم بخورد چون یک بار تصادفی انگشتی به بازویشان خورده و دربارهی این موضوع آنقدر غر بزنند که #خورشید جایش را به ماه بدهد
این افراد استعدادهای زیادی دارند
برای مثال میتوانند مغزت را با کمانِ حلاجی، چون پنبه بزنند
و اعجازشان این است از شهدِ شیرین، زهری گوارا بسازند
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─
°•🌱|
#نگاه هاے شمـا
چیزی از جنس نجات است!
چشمتان کہ بہ گوشہ
این شهر مےخورد...
یادتان باشد ...
سخت #محتاج گوشہ چشمتان هستیم!
کمے نور مهمانمان ڪنید ....
شهید #عبدالمهدی_کاظمی
https://eitaa.com/joinchat/3105030160C48eb92cb10
این عمار
─┅═ঊঈ🍃🍂🍁🍃ঊঈ═┅─