eitaa logo
آینه‌داران
129 دنبال‌کننده
367 عکس
89 ویدیو
15 فایل
کانال رسمی واحد فرهنگی بسیج دانشجویی دانشگاه مذاهب اسلامی 🤲اللَّهُمَّ ارْزُقْنا حُبَّك‏❤️ سوالات، انتقادات و پیشنهادات @mohoba83 صفحه اینستاگرام: https://instagram.com/aynehdaran1?igshid=NGVhN2U2NjQ0Yg==
مشاهده در ایتا
دانلود
9.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 چرا به مشهد برویم؟ 🎙 عین‌صاد #⃣ 📥: download 📨 پاسخ به سوالات: 👇🏻 👤 : @ad_einsad 🛒 ثبت سفارش: 👇🏻 🤳🏻 : @einsadshop_ad
🏞 به بهشت قانع نباش ❛❛ عین‌صاد 📚 | ص ۹۲ #️⃣ 📨 پاسخ به سوالات: 👇🏻 👤 : @ad_einsad 🛒 ثبت سفارش: 👇🏻 🤳🏻 : @einsadshop_ad
📜 به بهشت قانع نباش ▫️محروميت‌هاى ما نتيجه محدوديت‌هاى ماست. يك عمر از اين ديوارها و از اين حدود پاسدارى كرده‌ايم كه نكند بريزد، ولى همه همّ و غمّ او اين بوده كه همانها را بريزد و به هم بزند. ▫️ همين محدوديت.هاست كه ما را محروم مى‌كند. بايد اين حدودرا شكست. چقدر قانعيم! چقدر كم مى‌خواهيم! ▫️وقتى آن ساربان خدمت رسول اللَّه (ص) آمد و گفت من همان كسى هستم كه در سفرى كه از مكه بيرون آمده بوديد، به شما كمك كردم، حضرت گفتند چه مى‌خواهى؟ و او فكرى كرده بود و گفته بود يك صد شتر با ساربانش! ايشان تعجّب كردند و سرشان را پايين انداختند و فرمودند: «حاجتش را برآورده كنيد.» بعد فرمودند: «چرا اين ساربان از آن پيرزن بنى اسراييل كمتر است؟!» صد شتر مى‌خواهد! ▫️بسوزد ريشه كسانى كه مى‌گويند مذهب آمده تا به انسان قناعت بدهد، در حالى كه همه انبياء آمده‌اند تا به انسان بگويند كه به دنيا كه هيچ، حتى به بهشت هم قانع نشود! ▫️حضرت از خواسته اين مسلمان تأسّف مى‌خورد و ناراحت مى‌شود و به داستان برادر خود موسى (ع) با آن پيرزن بنى‏اسراييلى اشاره مى‌كنند، كه زمانى كه برادرم موسى (ع) مى‌خواست از مصر بيرون بيايد، مأمور شد تا جنازه يوسف (ع) را نيز با خود حمل كند و به سرزمين مقدس ببرد. از محل جنازه فقط يك پيرزن از بنى اسرائيل خبر داشت. وقتى موسى (ع) آن پيرزن را مى‌يابد و از جنازه يوسف (ع) سؤال مى‌كند، او مى‌گويد چه مى‌خواهى؟موسى (ع) از محل جنازه مى‏پرسد، اما پيرزن شرطى دارد و موسى (ع) تعجّب مى‌كند. ▫️در روايت آمده است: به موسى خطاب شد كه هر شرطى دارد بپذير، زيرا تو نمى‌دهى، بلكه اين ما هستيم كه مى‌دهيم. موسى هم مى‌پذيرد.پيرزن از موسى مى‌خواهد كه در بهشت، در درجه و در رتبه او باشد. ▫️ما در زندگى خود به كم‌ها قانع شده‌ايم. تمام زندگى ما به يك امكان بانكى و دو تا خانه و يك ماشين و يك زن و چند بچه و ... ختم شده است. ❛❛ عین‌صاد 📚 | ص ۹۲ #⃣ 📨 پاسخ به سوالات: 👇🏻 👤 : @ad_einsad 🛒 ثبت سفارش: 👇🏻 🤳🏻 : @einsadshop_ad
📜 به صحرای عشق بيا... ▪️به صحراى عشق بيا؛ اين شب است و نور غمرنگ ماه؛ بيا و حالا ديگر خطرى نيست؛ شمشيرها را غلاف كرده‌اند و شمشيردارها رفته‌اند و يا آسوده‌اند! ▪️نمى‌خواهد سرت را بدزدى، ديگر تيرى نيست؛ ديگر حرمله تيرى در تركش ندارد، سينه‌ى حسين و حلقوم على‌اصغر، تمامى تيرها را تحويل گرفته‌اند. ▪️نمى‌خواهد بترسى، معركه تمام شده و سرحسين را برده‌اند، به كوفه فرستاده‌اند، نزديك بيا.بلند شو، خبرى نيست، خطرى نيست، گوش‌هايت را نزديك بياور، نزديكتر. از دهان باز اين زخم‌هاى سرخ، از حنجره‌ى استخوانى اين ستون‌هاى شكسته و اين آسمان‌هاى بلند، چه مى‌شنوى‌؟ ▪️اين پيرمرد را ببين، اگر چه سر ندارد، ولى از خطوط انگشت‌هايش، از پوست چروكيده‌اش، مى‌توانى بشناسيش. اين حبيب است! اينكه حنجره‌اش هنوز بوى عطر قرآن مى‌دهد. اين برير است. اين نعش سياه، كه خون سفيدش مثل عطر ياس بر روى دست‌هاى نسيم، تا تمامى نهانگاه‌هاى شش‌ها را پر مى‌كند، اين جوْن، غلام ابوذر است! ▪️اين كودك كه هنوز با گردن خميده دارد به زخم شمشيرى كه برعمويش مى‌نشيند، نگاه مى‌كند، عبداللّه برادر قاسم است فرزند امام مجتبى است! ▪️اينها؛ اينها كه باتير و نيزه به زمين دوخته شده‌اند، ياران حسين هستند، مى‌ترسيدند كه با صداى حسين استخوان‌هاشان، راه بيفتد و نعش‌هاشان سربردارد، همه را با سُم اسب و باتيغ و تير به زمين بسته‌اند! ▪️آيا مى‌توانى دورتر بيايى، بيا با او كه در كنار شريعه، بى دست نشسته، آرى بى‌دست نشسته، نشستن را كه مى‌فهمى، او بى‌دست و بى‌سر نشسته، ابوالفضل است. از آن وقت كه حسين، دست مهربانش را از زير سر او برداشته و چشمش را پاك كرده، دارد حسين را نگاه مى‌كند. حتى وقتى كه سرش را جدا كردند، دارد با گردن افراخته‌اش حسين را مى‌پايد. ▪️باور نمى‌كنى‌؟ ببين همه‌ى اينها دارند با زخم‌هاشان يكديگر را مرهم مى‌زنند. اين مصحف پاره پاره را مى‌شناسى، اين على اكبر است.حسين نتوانست پاره پاره‌هايش را بردارد. صحاف آوردند، با بوريا آوردند، تا از اين ورق‌هاى پاره پاره، قرآنى مجلّد بسازد. مجلّد نه با جلد زركوب، كه با جلد قرمز خون، با رنگ ارغوانى خون، نمى‌دانم با رنگ عشق‌؟ با رنگ محمد؟ با رنگ على‌؟ با رنگ فاطمه‌؟ با رنگ خدا؟ با صبغة اللّه‌؟ راستى كه با بى‌رنگى و بى‌رنگى. بازهم مى‌توانى ببينى‌؟! ❛❛ عین‌صاد 📚  | ص ۲۲۰ #⃣ ▫️@einsad