💞 #آخرین_عروس 💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت5⃣2⃣
يا #مريم مقدّس! من چه كنم!
آيا اين خواب را براى #مادرم بگويم؟ آيا مى توانم #پدربزرگ را از اين #راز با خبر كنم؟
نه، او نبايد اين كار را بكند.
#مليكا نمى تواند به آنها بگويد كه عاشق فرزند #محمّد(ص) شده است؟
آخر چگونه ممكن است كه نوه #قيصر روم بخواهد با فرزند #پيامبر مسلمانان ازدواج كند⁉️
مدّت هاست كه ميان #مسلمانان و #مسيحيان جنگ است.
كافى است آنها بفهمند كه #مليكا به #اسلام علاقه پيدا كرده است، آن وقت او را #مجازات سختى خواهند كرد!
هيچ كس نبايد از اين #خواب با خبر بشود.
اين #عشق آسمانى بايد در قلب #مليكا مثل يك #راز بماند.
چند روزى گذشته است و #عشق ديدار جگر گوشه #پيامبر در همه وجود #مليكا ريشه دوانده است.
#رنگ او زرد شده و خواب و خوراك او نيز كم شده است. همه خيال مى كنند كه او #بيمار شده است.
#قيصر بهترين #پزشكان را براى درمان #مليكا مى آورد; امّا هيچ فايده اى ندارد. آنها #درد او را نمى فهمند تا برايش #درمانى داشته باشند.
#ادامه_دارد...
https://eitaa.com/az_o_bego
💞 #آخرین_عروس 💞
#حضرت_نرجس_س_و_تولد_آخرین_موعود🎀
#قسمت7⃣2⃣
#مليكا اعتقاد دارد كه #مسيح، پسر خداست، براى همين او #خدا را به حقّ #پسرش مى خواند تا شايد خدا به او نگاهى كند و مشكلش را حل كند.
امشب دل #مليكا خيلى گرفته است. هجران #محبوب براى او سخت شده است. نيمه شب فرا مى رسد. همه اهل #قصر خواب هستند.
او از جاى بر مى خيزد و كنار #پنجره مى رود. نگاه به #ستاره ها مى كند. با محبوبش، #حسن(ع) سخن مى گويد:
"تو كيستى كه چنين مرا #شيفته خود كردى و رفتى! تو #كجا هستى، چرا #سراغم نمى آيى! آيا درست است كه مرا #فراموش كنى".
بعد به ياد #مريم_مقدّس(س) مى افتد، اشك در چشمانش حلقه مى زند، از صميم #دل او را به يارى مى خواند.
#مليكا به سوى تخت خود مى رود. هنوز صورتش خيس #اشك است.
او نمى داند گره كار در كجاست؟ آن قدر #گريه مى كند تا به #خواب مى رود.
او #خواب مى بيند:
تمام #قصر نورانى شده است. نگاه مى كند هزاران #فرشته به ديدارش آمده اند. گويا قرار است براى او #مهمانان عزيزى بيايند.
او از جاى خود بلند مى شود و با احترام مى ايستد. ناگهان دو #بانو از آسمان مى آيند. بوى گلِ #ياس به مشام مليكا مى رسد.
#مليكا نمى داند راز اين بوى #ياس چيست؟
#ادامه_دارد...
https://eitaa.com/az_o_bego
#آخرین_عروس
#حضرت_نرجس_خاتون_و_تولد_آخرین_موعود
#قسمت8⃣5⃣
وقتى صبح شد #فرعون دستور داد تا همه كسانى كه تعبيرِ خواب مى كردند به قصر بيايند. #فرعون خواب خود را براى آنها تعريف كرد.
تعبير #خواب براى همه روشن بود; امّا كسى جرأت نداشت آن را بگويد. همه به هم نگاه مى كردند.
سرانجام يكى از آنها نزديك #فرعون رفت. فرعون با تندى به او نگاه كرد فرياد زد:
ــ تعبير #خواب من چيست؟
ــ قبله عالم! #خواب شما از آينده اى پريشان خبر مى دهد، آيا شما ناراحت نمى شويد آن را بگويم؟
ــ زود بگو بدانم از خواب من چه مى فهمى؟
ــ به زودى در قوم بنى اسرائيل (كه در مصر زندگى مى كنند) #پسرى به دنيا مى آيد كه تاج و تخت شما را نابود مى كند.
سكوت همه جا را فرا گرفت. عرق سردى بر پيشانى #فرعون نشست. او به فكر چاره بود.
جلسه مهمّى در روز #چهارشنبه تشكيل شد، بزرگان مصر در اين جلسه حضور پيدا كردند. همه در مورد اين موضوع نظر دادند.
سرانجام اين بخشنامه در دو بند صادر شد:
الف . همه #نوزادان پسر كه قبلاً به دنيا آمده اند به قتل برسند.
ب . شكم هاى زنان حامله پاره شده و نوزاد آنها اگر پسر باشد، كشته شود.50
مأموران حكومتى به خانه هاى بنى اسرائيل ريختند و با بى رحمى زياد دستور #فرعون را اجرا نمودند.
چه خون هايى كه بر روى زمين ريخته شد! باور كردن آن سخت است كه در آن هنگام، هفتاد هزار #نوزاد پسر كشته شدند.
#ادامه_دارد...
https://eitaa.com/az_o_bego