eitaa logo
اَزْشُھَـدٰاءْتاحُسیـن‌ڪَࢪبَـ❤️ـلا
337 دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.6هزار ویدیو
26 فایل
باعشق‌اۅسټـ‌هࢪڪہ‌بہ‌جایےࢪسیدھ‌اسټـ ♥️ برای حمایت و تبادل لینک کانال گذاشته شود↯ https://harfeto.timefriend.net/17200402623512
مشاهده در ایتا
دانلود
اَزْشُھَـدٰاءْتاحُسیـن‌ڪَࢪبَـ❤️ـلا
بســــــــــم_ربّـ_عشــ❤️ــق #ســـــࢪباز_حضࢪټـــــ_عشــــــــــق🌿 #پارت141 _باشه ،همچنان منتظرم تا
بســــــــــم_ربّـ_عشــ❤️ــق 🌿 _ولی دلم نمیاد جوابش و ندم سارا: وااااییی آیه بس کن ،سرمو میکوبونم به دیوارااااا...به این فکر کن وقتی رفت خونشون تو رومیبینه _باشه ،حالا پاشو برو تا بیشتر دیونه ام نکردی سارا:روتو برم دختر،طلبکارم شدیم بارفتن سارا ،به پیشنهادش خیلی فکر کردم تصمیمو گرفتم که غروب به همراه امیربرم خونه علی اینا ،منم مثل بچه های ذوق زده ساعت ۴ بعد ازظهر آماده شدم رفتم داخل حیاط روی تخت نشستم و منتظرامیر شدم،سارا هم هر چند دقیقه پنجره آشپز خونه رو باز میکرد و آماربرگشت امیر و میداد بلاخره ساعت ۶ با شنیدن صدای بوق ماشین امیراز جام بلند شدم و با صدای بلند از مامان و سارا خداحافظی کردم و از خونه بیرون زدم سوار ماشین شدیم و حرکت کردیم سمت خونه علی اینا توی راه هم فقط غر میزدم که چرا اینقدر دیر کرده امیر هم فقط میخندید و چیزی نمیگفت بعد از مدتی که رسیدیم ازامیر خداحافظی کردم و رفتم سمت در ورودی زنگ طبقه خونه پدر علی رو فشار دادم بعد از چند ثانیه درباز شد ⚘@az_shohada_ta_karbala🕊