⚡️درباره جریان مدعی مهدویت مقتدی صدر
✍مهدی مسائلی
کشور عراق در یکی دو دهه اخیر مَهد جریانها و فرقههای نوظهور مدعی مهدویت بوده است. بعضی از این فرقهها به خارج این کشور و از جمله ایران نیز قدم گذاشتهاند ولی بعضی محدود به کشور عراق هستند. در چند سال اخیر کلیپهایی از مدعیان مهدویت مقتدی صدر در رسانهها دستبهدست میشود که برای خیلی تعجب برانگیز است. چنانچه در کلیپ جدید پربازدیدی از منارههای یک مسجد در عراق، اذانی با شهادت به حجت بودن مقتدی صدر و قیام وی گفته میشود.
اما این افراد چه کسانی هستند؟
جریان مدعی مهدویت مقتدی صدر در عراق به عنوان "اصحاب قضیه" شناخته میشوند، این جریان بخشی جدا شده از جیشالمهدی(شاخه نظامی جریان صدر) هستند که به سبب اختلاف با مسئول دفتر جنبش صدر در اماره، از جیش المهدی در استان میسان عراق جدا شدند. این گروه معتقد به استفاده از خشونت در راه رسیدن به اهداف خویش است و یکی از علل جدایی آن از جریان صدر نیز همین موضوع بوده است. اما ریشههای فکری این جریان به زمان حیات پدر مقتدی صدر، آیت الله سید محمد صدر(۱۳۲۲-۱۳۷۷ش) باز میگردد. در آن زمان جریانی به نام سلوکیین (نام دیگر: منتظرون) با گرایش شدید عرفانی، به دنبال مقدمهسازی برای ظهور امام زمان بودند. گفته شده از باب مقدمهسازی جهت ظهور امام فسادها و انحرافات رفتاری زیادی نیز مرتکب میشدند. این گروه به غلو درباره سید محمد صدر میپرداختند و به عصمت او معتقد بودند. عدهای از آنها نیز معتقد به حلول امام زمان در سیدمحمد صدر شدند. در آن زمان سید محمد صدر از این جریان اعلام برائت نمود و آنها را طرد کرد، ولی جماعت سلوکیین با گسترش در عراق، پایهگذار بسیاری از جریانهای مدعی مهدویت در عراق کنونی شدند. در جنگ دوم نجف در سال ۲۰۰۴ گروهی از وابستگان به همین جریان به نام "حرکت نبأ العظیم" مدعی شدند که مقتدی صدر در این جنگ کشته شده است و شخصی که هماکنون وجود دارد، در واقع امام مهدی است که در جسم مقتدی صدر حلول پیدا کرده است و این آغازی برای پیدایش "اصحاب قضیه" در عراق بود. بعضی از اعتقادات سیاسی و دینی این گروه عبارتند از:
۱. اعتقاد به اینکه امام مهدی در سید محمد صدر حلول کرده بود و هماکنون در شخص مقتدی حلول کرده است.
۲. این گروه معتقد به دجال بودن آیت الله سیستانی هستند و سفیانی اول را سید عبدالعزیز حکیم میدانند؛ زیرا او رهبری اولین ائتلاف شیعیان عراق را در مقابل جیش المهدی برعهده داشت. آنها نوری مالکی را نیز سفیانی دوم میدانند.
۳. آنها معتقدند که امام مهدی(مقتدی صدر) بر علیه جریانهای سیاسی مخالف خود و هواداران آنها قیام خواهد کرد و در این جنگ، داخل کوفه میشود و هرمنافق تردیدگری را میکشد و کاخهای آنها را ویران میکند. سپس وارد بغداد میشود و همین جنگ را در آنجا خواهد داشت.
۴. این گروه برای آغاز عملیات نظامی خویش و حرکت به سمت کوفه در انتظار ندایی هستند که به آن "خبر فوری" میگویند.
۵. این گروه معتقدند که جنگ نجف در سال ۲۰۰۴ که بین جیشالمهدی با نیروهای امنیتی عراق و ارتش آمریکا روی داد، اولین معرکهای بود که امام مهدی و اصحابش ضد سفیانی ورود پیدا کردند. همچنین آتشبس سال ۲۰۰۷ میان مقتدی صدر و دولت نوری مالکی آتش بس میان امام زمان و سفیانی بود.
۷. این جریان معتقد است هرکس ادعای مرجعیت و اعلمیت طبق مفهوم حوزوی شیعه داشته باشد، فردی دروغگو و دغلباز است و بدینوسیله موضعگیری غیرمستقیمی در برابر مراجعی دارد که فتوا به انحراف این جریان میدهند.
🔻اما موضعگیری مقتدی صدر در برابر این جریان چگونه بوده است؟
مقتدی صدر از همان ابتدای ظهور این جریان، آنها را گمراه و منحرف دانست و اعلام برائت خویش را بارها از آنها اعلام کرده است. تنشهای زیادی نیز در روابط این گروه و جریان صدر وجود داشته است و درگیریهای کوچکی میان آنها رخ داده است که به درگیری گسترده تبدیل نشده است. آخرین موضعگیری مقتدی صدر در برابر این جریان مربوط به فروردین سال۱۴۰۲ شمسی بود که مقتدی در اعتراض به فساد فکری این جریان و انتساب آنها به وی، همه فعالیتهای سیاسیاش را - به جز مواردی خاص - به مدت یک سال تعطیل کرد. او حساب کاربری خود در شبکه ایکس (توییتر سابق) را نیز معلق کرد. همزمان با این اقدام تعدادی از اعضای جریان اصحاب قضیه نیز توسط دولت عراق بازداشت شدند.
نفوذ این گروه بیشتر در استان میسان عراق است و اخیراً در ناصریه، بصره و شهر بغداد، به ویژه شهرک صدر، هوادارانی پیدا کردهاند. هرچند این گروه به نسبت سایر گروههای مدعی مهدویت نوپا و نسبتا کوچک است، اما به خاطر اعتقاد به حرکت نظامی و خشونت خطر بیشتری از سایر گروهها دارند.
جریان صدر این گروه را یک عامل نفوذی و توطئهای میدانند که برای ایجاد فساد در درون آنها و تخریب چهره جریان صدر گسترش یافتهاند.
......
@azadpajooh
میز تاریخ اندیشکده هیأت و آیین های مذهبی برگزار می کند:
سی و نهمین نشست از سلسله نشست های نقد کتاب
نقد کتاب «آموزه های معصومان در مواجهه با اهانت نوشته دکتر میثم مطیعی»
با حضور:
حجت الاسلام مهدی مسائلی
دکتر محمود مطهری نیا
مجری:
دکتر محمود ذکاوت
سه شنبه ۲۸ آذر ماه ۱۴۰۲ ساعت ۱۵
تهران ، خيابان سميه،تقاطع نجاتاللهي ،پلاك 241، واحد 4: انديشكده هيأت
https://www.skyroom.online/ch/sazmanh/armaneheyat
⚡️درباره رنجهای حضرت فاطمه(س)
✍مهدی مسائلی
چندی پیش بنده در یادداشتی اشارهای به مصادر شهادت حضرت زهرا(س) در شیعه و سنی داشتم و ضمن تبیین اعتقاد شیعه مبنی بر شهادت آن حضرت، بر اجتناب از مجادلهی مذهبی که انصاف علمی در آن رعایت نمیشود، تأکید کردم.(حضرت زهرا(ع) از مقدسات همه مسلمانان است/نفی تحمیل عقیده)
این یادداشت سوءقضاوتهای زیادی را درباره شخص بنده و مقصودم از آن به دنبال داشت. در پاسخهایم به بعضی افراد، تصریح کردم که: هدف من انکار رنجهای حضرت زهرا(ع) نبوده است، بلکه مقصود نفی تحمیل عقیده به اهلسنت و ردِّ معرفیِ آنها به عنوان طرفداران مصائب و شهادت حضرت است.
از طرفی دیگر، چون لازمهی یادداشتام بیان توصیفیِ اعتقاد شیعه و سنی در این زمينه بود، این موضوع نیز موجب شد بعضی قضاوتی درباره تفاوت عقیده شخصی بنده با شیعه داشته باشند.
از این رو در این نوشته کوتاه چند نکته را بیان میکنم:
۱. اعتقاد بنده در زمینه رنجهای حضرت زهرا(ع) همان اعتقاد شیعه است، بر این اساس معتقدم که بعضی از گزارشهای منابع شیعی دراینباره قابل اعتماد است و از مجموع گزارشها به این نتیجه رسیدهام که آن حضرت(ع) در وقایع بعد از رحلت پیامبر(ص) متحمل رنجهای روحی و جسمی شدند که منجر به رحلت ایشان از این دنیا شد. اما بر ایننکته تأکید میکنم که من با اهلسنتی که چنین اعتقادی را ندارند، دعوا و مخاصمه ندارم و در پی تحمیل این اندیشه بر آنها نیز نیستم. این نکتهای است که مراجع و علمای شیعه بارها فرمودهاند و اگر کسی اِنقُلت بیشتری دارد به آنها اعتراض کند.
۲. تأکید میکنم که نبود مَصدری در کتب اهلسنت برای تصریح به مضروب شدن حضرت زهرا(س) به معنای انکار این ماجرا در درون شیعه و تضعیف اعتقاد شیعیان نیست. آری، ممکن است این موضوع در حیطه مباحثات دوطرفه بین شیعه و سنی، مجادلهها را محدود کند، ولی موضوع رنجهای حضرت زهرا(س) محدود به مضروب شدن ایشان نیست، مسئلهی هتک حرمت اهلبیتِ نبوت و رنج روحی حضرت فاطمه(س)، مسئلهای غیرقابل انکار است که مصادر متعددی از اهلسنت دارد.
این نکته را باید در نظر داشت که علاقهمندی بعضی از مجادلهگران مذهبی برای اثبات شهادت حضرت برای اهلسنت و گزیدهبرداری غیر علمی از منابع آنها، موجب وَهنِ استدلالهای شیعه در سایر موضوعات مرتبط با این واقعه میشود؛ و به عبارتی دیگر، تأکید بر اثبات حداکثری رنجهای حضرت فاطمه(ع) موجب شده هر رنج و مظلومیتی برای ایشان نادیده گرفته شود.
۳. انتشار چنین مطلبی در ایام فاطمیه دو علت داشت؛ اول اینکه: اقتضای فضای ذهنی مخاطب در این ایام، پرداختن به چنین مطالبی را اقتضا میکند و اگر این مطالب در زمانی دیگر بیان شوند، مورد توجه و تأمل مخاطب قرار نمیگیرد.
دوم اینکه: ایام فاطمیه فرصتی برای طرفداران گسترش تضاد مذهبی است که به مذمت رویکرد وحدت اسلامی بپردازند و آن را معارض با اندیشهی مذهبی شیعه جلوه دهند. بیشک از نگاه ما وحدت اسلامی منافاتی با بزرگداشت فاطمیه ندارد و بر اساس این مبنا، طرفداری ما از وحدت اسلامی به معنای کنار گذاشتن فاطمیه نیست. اما عدهای با رُودَررُو قرار دادن اهلسنت با حضرت فاطمه(س)، درصدد ایجاد تنافی بین فاطمیه و وحدت اسلامی هستند تا از بستر آن، شیعیان فاطمیه را انتخاب کنند و وحدت اسلامی را کنار بگذارند.
.............
@azadpajooh
هدایت شده از مجله الکترونیکی اخوت
⭕️ مجله علمی_رسانه ای اخوت برگزار میکند
🔻نشست نقد و بررسی رساله دکتری با موضوع اندیشه تقریب مذاهب اسلامی
📚عنوان رساله:
مطالعه جامعه شناختی _تاریخی اندیشه تقریب مذاهب اسلامی در بین روحانیون شیعه و دلالت های آن برای سیاستگذاری فرهنگی
🔸ارائه دهنده: دکتر رسول زرچینی
🔸ناقدین:
حجت الاسلام و المسلمین مهدی مسائلی
دکتر محمدصادق حسین زاده
⏰زمان: پنجشنبه ۷ دی ۱۴۰۲
ساعت ۱۶
🏫مکان: قم، میدان روح الله، حسینیه هنر، دفتر اخوت
🔴 به کانال اخوت بپیوندید👇👇👇
@okhowahmag
🔸️جولان آزاداندیشی در حوزه علمیه
✍مهدی مسائلی
آزاداندیشی در حوزه علمیه جولان میدهد اما فقط در سخنرانیها و شعارهای مسئولان حوزه. ولی در عمل، طلبه و پژوهشگر فقط در چهارچوب معین شدهای که حساسیتهای مذهبی بر روی آن وجود ندارد، میتواند اظهارنظر کند. وگرنه به جای نقد، با او برخورد میکنند و در لیست سیاه قرار میگیرید.
برای آقایان مهم نیست که پژوهشگر با استنادات علمی سخن میگوید یا نه، بلکه مهم این است که او درباره بعضی موضوعات اصلا سخن نگوید!
اینها را گفتم که بگویم حدود سه هفته پیش در یادداشتی به بیان ضرورت رعایت الزامات وحدت اسلامی در نقل وقایع تاریخی مرتبط با شهادت حضرت زهرا(س) پرداختم و جزئیاتی از تحمیل عقیده توسط مجادلهگران مذهبی را نشان دادم. این یادداشت حواشی زیادی برای بنده داشت، غیر از فحاشیها و حتی تکفیرها، جانشین مرکز مدیریت حوزه علمیه اصفهان نقدی بر آن یادداشت نوشت، بنده نیز محترمانه به آن پاسخ گفتم. آقایان احضارم کردند خدمتشان رفتم و توضیحات کافی را دادم تا درباره دین و مذهبم به شبهه نیافتند. اما به هر حال اسم بنده در لیست سیاه قرار گرفت، چون یک روز قبل از نوشتن آن یادداشت، به عنوان برگزیده جشنواره علامه حلی در اصفهان برگزیده شده بودم و قرار بود در مراسمی این تقدیر انجام بشود، آن جلسه به علت آلودگی هوای اصفهان به تعویق افتاد و به چهارشنبه ۶ دی موکول شد. اما اینبار اسم بنده را خط زدند. خدمت مسئولان حوزه رفتم، گفتند علتش همان یادداشت است، کمی نصیحتم کردند. در مقابل من از نقد علمی سخن گفتم و خدمتشان عرض کردم اگر مطالبم اشتباه است محترمانه نقد بنویسید، من هم در کانالم میگذارم. بیش از آنکه به تضعیف اعتقادات شیعه بیانجامد موجب تقویت مبانی آن میشود.
گفتند توضیحی بنویس از مطلبت شبههزدایی کن، ما هم میگوییم مشکل را حل کنند و اسمت را از لیست سیاه خارج کنند. یادداشت را نوشتم و توضیحات کافی را دادم، ولی ایشان به عهد خود وفا نکردند.
بنده سالهاست در حوزه علمیه اصفهان به نقد افراطگرایی مذهبی و شبههزدایی از وحدت اسلامی میپردازم، اما مسئولان حوزه تاکنون نه تنها حمایتی از بنده نکردهاند بلکه در سالهای اخیر با سعایتکنندگان همراهی کردهاند و بر محدودیتها برای من افزودهاند که فضای مخاطب عام جای درددل درباره همه آنها نیست.
من نمیگویم هرچه مینویسم صحیح است و عاری از خطا و ابهام است، ولی گویا طرد کردن و نفی انتساب به حوزه، راحتترین راهکار مسئولان در نقد سخنانی اینچنین است.
آری سخن گفتن از وحدت اسلامی که از مهمترین اصول جمهوری اسلامی به شمار میآید، اگر فراتر از شعار برود و به جزئیات آن پرداخته شود، چنین عواقبی را به دنبال دارد.
..........
@azadpajooh
هنوز نمیدانیم که جنایت پلیدانه کرمان توسط چه کسانی رقم خورده است، ولی احتیاجی به استدلال ندارد که در این اوضاع جنگ غزه، این جنایت بیش از همه به نفع اسرائیل است.
قسمت مهمی از فرماندهی نظامی شهید سلیمانی علیه کسانی بود که به اسم اسلام و جهاد جنایت میآفریدند و در حال امن سازی خاورمیانه برای اسرائیل بودند. در این مدت بارها او در معرض شهادت توسط امثال داعشیها بود، اگر این اتفاق میافتاد بهرهبرداری از تعصبات مذهبی و منازعه شیعه و سنی در حول شهادت او دامنهدار بود. ولی قسمت بود که او توسط آمریکا شهید شود تا گرد و غبار تعصبات مذهبی بر شهادت او ننشیند. شاید بصیرت حاج قاسم در مبارزه تکفیریهای مدعی اسلام، چنین شهادتی را نصیب او کرد.
تفاوتی نمیکند که عامل و برنامهریز جنایت کرمان چه کسی باشد، اسرائیل باشد یا تکفیریها، غبار منازعه مذهبی بر چهره شهدای کرمان نمینشیند.
..........
@azadpajooh
⚡️درباره روز و کیفیت وفات حضرت زینب(ع)
✍مهدی مسائلی
درباره وفات حضرت زینب دو مطلب جای تأمل دارد:
۱. روز وفات حضرت زینب: انتساب پانزده رجب به روز وفات ایشان برگرفته از کتاب اخبارالزینبیات است. این کتاب را به عُبَیدِلی نسبشناس معروف نسبت دادهاند، ولی دلایل متعددی از جعلی بودن این انتساب دارد و ظاهرا این کتاب توسط کسانی که میخواستهاند مزار حضرت زینب(س) را در مصر نشان دهند، نوشته شده است. اشکالات محتوایی متعددی نیز در اسناد و گزارشهای آن وجود دارد.
نکته جالب اینکه اگر این روز را به عنوان سالروز وفات حضرت زینب(ع) بپذیریم باید محل دفن ایشان را نیز مصر بدانیم.
۲. کیفیت وفات حضرت زینب: در سالهای اخیر شاهد نسبت دادن عنوان شهادت به حضرت زینب(ع) هستیم درحالیکه هیچ گزارش تاریخی مبنی بر قتل ایشان وجود ندارد.
نویسنده معاصر سید محمدکاظم قزوینی (۱۳۴۸ - ۱۴۱۵ ق) در کتاب "زینب الکبرى(ع)من المهد الى اللحد" به صراحت میگوید که سخنی از ذکر سبب وفات ایشان در تاریخ نیامده است؛ با این حال، این احتمال را مطرح میکند که شاید عوامل یزید ایشان را به صورت مخفیانه و سری مسموم کرده باشند، به گونهای از مردم و تاریخ مخفی مانده است. (زينب الكبری(ع) من المهد الى اللحد، ص۵۹۱)
جالب اینکه همین سخن ذوقی تبدیل به یک سند تاریخی شده است و در مطالبی که برای مسموم شدن و شهادت حضرت زینب تنظیم میشود به این کتاب استناد میکنند.
البته بعضی نیز عنوان شهادت برای ایشان را از جنبهی تحمل مصائب عاشورا مطرح میکنند، ولی اطلاق عنوان شهید در فقه اسلامی شرایط خاص خود را دارد که شامل چنین مواردی نمیشود. مقام بالای معنوی حضرت زینب قابل انکار نیست ولی نباید پنداشت که اگر عنوان شهادت را به ایشان نسبت ندهیم، از ارزشهای ایشان کاستهایم.
نکته پایانی اینکه دینداری مذهبی شیعه در زمان کنونی، تکیه زیادی بر عزاداری دارد. عزاداری بر دو محور استوار است؛ اول مشخص بودن روز وفات شخصیتهای مذهبی، و دوم نسبت دادن شهادت و مرگ غیرطبیعی به آنها، تا سوگواری وجه بهتری داشته باشد.
این درحالی است که در دینداری مذهبی در اعصار متقدم اسلامی، عزاداری چنین محوریتی را در شیعه نداشت و حداکثر مختص به امام حسین(ع) بود. از این جهت، درباره روز وفات بعضی از شخصیتهای مذهبی تردید و اختلاف وجود دارد یا کلا نامشخص هستند.
این موضوع موجب شده که برای فراهم کردن مقدمات عزاداری برای همه شخصیتهای مهم مذهبی در زمان کنونی، به هر گزارشی، حتی گزارشهای ساختگی، استناد کنیم.
............
@azadpajooh
🔹همسانسازی مخالفت با توهین
✍مهدی مسائلی
طبع انسانی از مخالفت و مخالف خوشش نمیآید و سعی میکند اگر توانست مخالفت را، وگرنه مخالف را حذف کند. معمولا افراد برای حذف مخالف توجیهاتی را به کار میبندند تا تقصیر حذف او را بر گردن خودش بیاندازند و با طبع عدالتطلب و آزادیخواه جامعه تقابلی نداشته باشند.
حمل مخالفت بر توهین یکی از توجیهاتی است که برای حذف مخالف به کار گرفته میشود. البته این موضوع پیچیدگیهایی نیز دارد. افراد معمولا برای عقایدشان هالهای از قداست در نظر میگیرند که خواهناخواه نفی عقایدشان توهین جلوه میکند. در این نگاه هرچه بیان مخالفت صریحتر و تضادش بیشتر باشد، توهین نیز قویتر به نظر میرسد.
بحث درباره توهین مفصل است ولی باید دانست که توهین دو رکن مهم دارد:
۱. گوینده قصد توهین داشته باشد.
۲. سخن او در بردارنده الفاظ و تعابیری باشد که عُرفاً مصداق توهین است.
برای زمینهسازی حذف مخالف، شاید انگیزه مخالفت او را با قصد توهین همسانسازی کنند و امر مشتبه شود ولی الفاظ و تعابیر دال بر توهین وضوح خارجی دارند و نمیتوان هر سخنی را توهین قلمداد کرد.
کلام مختصرم را به حکایتی از برخورد امام علی(ع) با مخالفین ختم کنم. نقل شده است روزی امام علی(ع) در مسجد کوفه مشغول سخنرانی بود یکی از خوارج شعار «لا حکم الا لله» را با صدای بلند سر داد. امام(ع) فرمود:
«اللهُ أكبر كَلِمَةُ حَقٍّ يُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ إن سَكَتُوا عَمَمناهُم وإن تَكَلمُوا حَجَجناهُم وَإن خَرجُوا عَلَينا قاتلناهُم؛ بزرگ است خدا، سخن حقی است که آنها مقصود باطلی از آن دارند، اگر آنان سکوت کنند با آنان مانند دیگران رفتار میکنیم و اگر سخن بگویند، پاسخ میگوییم و اگر شورش کنند با آنها نبرد میکنیم»(تاريخ الطبری، ج۴، ص۵۳.)
در کتاب عدالت در عداوت گزارشهای متعددی از سیره امام علی(ع) در اینباره آوردهام.
......
@azadpajooh
⚡️نگاه غیرواقعی به آخرالزمان/دعوت امام زمان نیز معرفتمحور است
✍مهدی مسائلی
طبق آیات متعددی در قرآن اگر خداوند میخواست تمام انسانها را یک شبه هدایت میکرد:
«وَعَلَى اللَّهِ قَصْدُ السَّبِيلِ وَمِنْهَا جَائِرٌ ۚ وَلَوْ شَاءَ لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ؛ و بر خداست که راه راست را نشان دهد؛ امّا بعضی از راهها بیراهه است! و اگر خدا بخواهد، همه شما را (به اجبار) هدایت میکند.» (نحل/۹)
خداوند در آیهای دیگر میفرماید: «و اگر پروردگار تو میخواست، تمام کسانی که روی زمین هستند، همگی به (اجبار) ایمان میآوردند؛ آیا تو میخواهی مردم را مجبور سازی که ایمان بیاورند؟!» (یونس/۹۹) پس کار هدایت معنوی انسانها و برپایی عدل در جهان، براساس معرفت و تربیت صورت میگیرد نه معجزه و اجبار.
فرقی ندارد زمان پیامبر(ص) باشد یا ظهور امام زمان(ع).
اگر بنا بود با ابزارهای غیبی، عدل در جهان حکمفرما شود در همان زمان بعثت پیامبر(ص) این امر تحقق پیدا میکرد و اگر بناست پردهها کنار روند و مردم ملزم به هدایت شوند چرا این کار در همان ابتدای اسلام رقم نخورد؟
با این مقدمه باید بگویم: نگاه بسیاری به وقایع ظهور و آخرالزمان واقعی نیست، بسیاری از گزارشات رواییِ آخرالزمانی با منطقِ معرفتمحورِ قرآن متعارض هستند. ما نیز در انتظار زمان ظهور امامی را داریم که با معجزه کار جهان را سامان دهد، ولی دعوت امام زمان(ع) نیز بر اساس معرفتبخشی و تربیت انسانها است.
در ابتدای اسلام نیز کسانی انتظار داشتند که قرآنی نازل شود که "به وسیله آن، کوهها به حرکت درآیند یا زمینها قطعه قطعه شوند، یا به وسیله آن با مردگان سخن گفته شود"(رعد/۳۱)
ولی نه آن هنگام چنین هدایتی صورت گرفت و نه بعدا صورت خواهد گرفت!
.........
@azadpajooh
🔸ذو اَناة
امشب مسجد بودم، بین دو نماز بیست و یک مرتبه دعای ذواَناة را خواندند. تقریبا یک ربعی وقت نمازگزاران را گرفت. چند سال پیش این متن را دراینباره نوشته بودم:
چند سالی در بعضی مساجد رسم شده است که شب نیمه شعبان میان نماز مغرب و عشا، دعایی به نام ذواَناة را بیست و یک مرتبه میخوانند و همه نمازگزاران را نیز مجبور میکنند که برای خواندن این دعا وقت بگذارند. این دعا در کتابهای ادعیه شیعه دیده نمیشود و تنها در کتاب «عنوان الکلام» نوشته آیت الله محمدباقر فشارکی (متوفی ۱۲۷۵ ش) آمده است. این کتاب نوشتهای تحقیقی و حدیثی نیست بلکه کتابی کشکولوار و مجموعهای از مواعظ است. جناب فشارکی نیز آن را به صورت نقلی از ائمه(ع) بیان نمیکند و ظاهرا از دستورالعملهای دستساخته بعضی از علما است. مرحوم فشارکی در ابتدای این دعا گفته است: «بعد از نماز مغرب با كسى سخن نگفته اين دعا را بيست و يکمرتبه بخواند زنده بماند تا سال آينده، و دعاء اينست: بسم الله الرحمن الرحیم، اللهم انک علیم حلیم ذو اناة و لا طاقة لنا بحکمک یا الله یا الله یا الله، الامان الامان الامان من الطاعون و الوباء و موت الفجأة و سوء القضاء و شماتة الاعداء، ربنا اکشف عنّا العذاب انا موقنون برحمتک یا ارحم الراحمین.»(عنوان الکلام، ص۲۵۳)
با وضعیت منبع و استنادی که این دعا دارد، ترویج و تأکید بر خواندن آن صحیح نیست و نباید برنامه عمومی مساجد را برای خواندن چنین دعاهایی صرف کرد، زیرا حتی آن را به امام نیز نسبت ندادهاند تا کسی بخواهد آن را طبق قاعده تسامح در ادله سنن، به عنوان یک دستور العمل دینی معرفی کند. از این گذشته اگر بناست دعایی به صورت عمومی در مساجد خوانده شود، بهتر است دعایی باشد که مضمون آن با خواستههای اجتماعی و عمومی و انتظار ظهور هماهنگ است.
همچنین در زمان کنونی دیگر بیماری طاعون جان کسی را تهدید نمیکند تا اَمان خواستن از آنها جزء حوائجِ مهم مؤمنین باشد، بهتر است بیماریهای جدیدتری را جایگزین آن کنند.
.......
@azadpajooh
دیروز کلیپی از همسر آقای اکبرنژاد دیدم که در وضعیتی بسیار مضطرب به خاطر عدم اطلاع از وضعیت همسرش است و چون پیگیریاش از نهادها و نامه به بیت رهبری به نتیجهای نرسیده، نامهاش را به صورت شفاهی میخواند، شاید به سمع رهبری برسد. نامهاش محترمانه بود و البته با بغض و گریه که دل هر منصفی را به درد میآورد.
جرم و علت بازداشت آقای اکبرنژاد هرچه باشد، که بنده در مقام سخن گفتن درباره آن نیستم، حق خانواده و نزدیکان ایشان است که از وضعیتش اطلاع داشته باشند و بتوانند پیگیر پرونده ایشان باشند. تغییر رویه بازداشتهای نامعلوم که شاید در پروندههای سیاسی تکراری است، یکی از مقولههای مهم تحقق عدالت در حکمرانی است که باید اصلاح شود و تغییر پیدا کند. در این زمینه قانون وجود دارد و در بندِ ج ماده ۶ «قانون جرم سیاسی» مصوب سال۱۳۹۵ آمده است: «حق ملاقات و مکاتبه با بستگان طبقه اول در طول مدت حبس»
همچنانکه در بند ث این ماده آمده است: «ممنوعیت بازداشت و حبس به صورت انفرادی به جز در مواردی که مقام قضائی بیم تبانی بدهد یا آن را برای تکمیل تحقیقات ضروری بداند لکن در هر حال مدت آن نباید بیش از پانزده روز باشد.»
پس آنچه امروز باید از ناحیه مسئولان قضایی و نمایندگان آینده مجلس پیگیری شود، لزوم شفافسازی و مانعزدایی درباره پیگیری حقوق اجتماعی مردم در این زمینه است.
......
@azadpajooh
⚡️درباره دغدغه لغو و برگزاری یک کنسرت
✍مهدی مسائلی
در چند روز گذشته موضوع لغو و سپس برگزاری کنسرت علیرضا قربانی در اصفهان یکی از داغترین بحثهای فرهنگی اصفهان و بلکه کشور بود. پشت پرده لغو این مراسم در روز اول حضور چند نوازنده زن در این کنسرت بود که با برگزاری کنسرت در روز بعد، آنها مورد تشویق ویژه شرکتکنندگان قرار گرفتند. بعد از برگزاری این کنسرت شنیدم بعضی از روحانیون پرنفوذ اصفهان برگزاری این کنسرت را به مخالفت با حکم خدا تفسیر کردهاند و لوازمی را برای مسئولان اجازهدهنده این مراسم در نظر گرفتهاند. در اینباره به چند نکته باید توجه کرد:
۱. نوازندگی زنان تفاوتی با نوازندگی مردان ندارد و زن یا مرد بودن نوازنده به خودیخود حکم فقهی حرمت یا جواز برای موسیقی به وجود نمیآورد. اگر عالمی نیز میان آنها تفاوت قائل میشود از جهات ذات موسیقی نیست بلکه به خاطر نوع حضور بانوان در مراسم است که علما از آن گاهی به عنوان مفسده یاد میکنند. در فیلمی که بنده از ابتدای کنسرت دیدم پوشش و نحوه حضور نوازندگان زن هیچ خطری برای دین و دنیای کسی به وجود نمیآورد. از این گذشته همواره ارکستر سمفونیک ملی ایران با حضور پرتعداد نوازندگان زن اجرا میشده است و متولیان دینی نظام هیچگاه بر آن خرده نگرفتهاند.
۲. حکم موسیقی و تعیین مصداق غنا در ضمن آن، مسئلهای اختلافی در میان فقهاست که فتواهای آنها فاصله زیادی با هم دارد و قابل جمعبندی و توافق نیستند. اما چیزی که روشن است اینکه بیشتر فقها موسیقیهای سنتی را از آن نوع که علیرضا قربانی میخواند، مصداق غنا نمیدانند. حالا اگر عالمی با کلیت موسیقی و کنسرت مخالف است نباید یک فتوا و نظر را به کل جامعه تحمیل کند و اختلاف دیدگاه را به مخالفت با حکم خدا تطبیق دهد.
۳. برخورد سلبی و تقابلی با مقولههای اجتماعی در اصفهان و کنارگذاشتن موضعگیری مثبت و اصلاحی، همواره نتایجی معکوس داشته و موجب وهن پایگاه دینداری شده است. نمونه مشابهاش برخورد سلبی و تقابلی با دوچرخهسواری بانوان بود که چند سال پیش همچون نوازندگی بانوان خبرساز شد و ثمره آن موضعگیری منفی مردم و گسترش دوچرخهسواری بانوان بود. به نظر من دوچرخهسواری زنان نیز به خودیخود یک منکر دینی نبود ولی بزرگواران به جای تبیین ضوابط فرهنگی و دینی استفاده از دوچرخه یا حتی فراهم کردن دوچرخههای ویژه بانوان، با اصل دوچرخهسواری بانوان به مخالفت برخواستند که هماکنون مسئلهای عادی شده است و آنها نیز قدرت جلوگیری از آن را ندارند.
۴. بعضی از هیئتهای مذهبی چه در عزاداریها و چه در اعیاد ولادت، از موسیقیهای تند هیجانبرانگیز بهره میگیرند و صحنه حضور مداح تقریبا شبیه یک کنسرت شده است. به نظرم اگر علما بنای مخالفت با گسترش موسیقی را دارند باید از اصلاح مداحیها شروع کنند، چون این رفتار را به دین نسبت میدهند و این موسیقی را عملی دینی میدانند، ولی موسیقی در کنسرت لااقل دینی تلقی نمیشود و این مجالس به پای دین نوشته نمیشود.
........
@azadpajooh