⚡️متن کامل سخنان اینجانب(مهدی مسائلی) در دیدار رمضانه طلاب با رهبری
رهبر عزیزم، سلام علیکم
به نمایندگی از طلاب و روحانیون اصفهان خدمت شما سلام عرض میکنم:
حوزه علمیه اصفهان که با زعامت عالم بزرگوار آیت الله مظاهری یکی از حوزههای مستقل کشور به حساب میآید، بیش از آنکه اهل سخن باشد اهل عمل است، همچنانکه در دوران انقلاب و جنگ، عالمان و طلابش سخن خود را با خون امضاء کردند و بیشترین آمار شهدای روحانی را به خود اختصاص دادند و امروز، طلاب جوانش در عرصههای مختلف با شاگردی در محضر شهدا، آماده خدمت هستند که نمونهی اخیرش حضور بیش از هزار نفر از طلاب اصفهان در مناطق سیل زده کشور بود.
حقیقتا که حوزههای علمیه پس از انقلاب اسلامی رشد و پیشرفت بسیار خوبی داشتهاند اما توقع از حوزه نیز به واسطه انقلاب اسلامی به مراتب افزون شده است و مسیر کنونی پاسخگوی مطالبات دولت و ملت نیست. در اینباره نکاتی به نظر میرسد که محضر شریف عرض میشود:
1) نکته اول: برنامهریزی جامع علمی و تربیتی و تبلیغی در حوزههای علمیه با وضع کنونی آموزشی قابل پیگیری نیست، هماکنون سیطره مباحث آموزشی فقهمحور آن هم با هدف پرورش مجتهد، هرگونه برنامهریزی برای پرداختن طلاب به سایر مسائل پژوهشی، تربیتی و تبلیغی را عملا ناممکن ساخته است و اکثر ساعات مفید طلاب را به خود اختصاص داده است. بسیاری از فعالیتها و آموزشهای اصلی طلاب، جزء برنامهها و دروس فرعی حوزه به حساب آمده و وقت مناسب به آن اختصاص داده نمیشود.
حضرتعالی از تحول سخن گفتید، اما آیا باید تحول در حوزه آن هم با چشمانداز طلبه تراز انقلاب اسلامی، به کم کردن سالهای تحصیل و یا تغییر برخی متون فرو کاسته شود؟
امروز طلاب از تغییر شتابزده و پیدر پی متون و زمانبندیهای آموزشی، احساس سردرگمی و اضطراب میکنند. بسیاری از برنامهها به سرعت نوشته شده و بدون هیچ آزمایشی یک شبه اجرایی میشوند.
۲) نکته دوم: درباره مهارتآموزی متناسب با شئون طلبگی و کسب درآمد توسط طلاب است.
حضرت آقا:
امروز وضع معیشت طلاب بسیار سخت است باید درباره مهارتها یا حتی شغلهای متناسب با طلبگی با صراحت بیشتری سخن گفت.
یک سؤال: آیا طلبهای که در معاش خود مشکلات فراوانی دارد میتواند به شغل دیگری در کنار طلبگی بپردازد یا خیر؟
متاسفانه حوزه علمیه راهکاری برای وسعت دادن به معاش طلاب ممحض در حوزه ندارد، شهریه به رغم اصلاحات صورت گرفته بر اساس کارکرد تحصیلی و پژوهشی و تبلیغی طلاب تقسیم نمیشود، و حتی اگر طلبهای درآمد مختصری فراهم کند که بتواند ذهن خود را از دغدغه معاش راحت کند بلافاصله شهریه و خدمات مرکز برای او قطع میشود.
۳)نکته سوم: حوزه ترازِ انقلاب اسلامی آن هم با چشمانداز پیگیری تمدن اسلامی باید به دو موضوع مهم توجه بیشتری داشته باشد.
الف) حوزه در بسیاری از موضوعات مهم مرتبط با جهان اسلام هنوز جهتگیری خود را مشخص نکرده، به تهذیب افکار نپرداخته و برای آنها برنامهریزی ندارد. از جمله مسئله مهم وحدتاسلامی است که جریانهای انحرافی همچون تشیع انگلیسی از این فضا سوءاستفاده کرده و با تحریک احساسات مذهبی، به دستهبندی مسلمانان و شیعیان میپردازند. امروز هیچ برنامهریزی مشخصی برای مقابله علمی و عملی با جریانی که اصل و اساس حوزه انقلابی را دستخوش تغییر میکند، وجود ندارد و پیام منشور روحانیت امام راحل همچنان مهجور است.
حوزه علمیه باید به تربیت عالمانی بپردازد که تمام امور و مسائل امت اسلامی را دغدغه خود بدانند و همچون ائمه اطهار(ع) مورد مقبولیت و محبوبیت تمام مسلمانان باشند.
ب) حوزههای علمیه ایران باید ارتباط دو سویهای با مجامع علمی و فرهنگی جهان و سایر مراکز علمی جهان اسلام به خصوص حوزه علمیه نجف اشرف و الازهر مصر داشته باشد و از ظرفیت علمی خارج از ایران استفاده و بهرهبرداری بیشتری کند و نتایج علمی و فرهنگی خویش را نیز در معرض استفاده و نقد دیگران قرار دهد.
۴) نکته چهارم(آخر): لازم است برای بیانات و دستورات حضرتعالی، مانند: بیانیه گام دوم انقلاب، یا تحول در حوزه، یا الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، از طرف شما کارگروهی برای تبیین آن مشخص شود، چرا که گاهی جلسات متعدد و زمانهای طولانی صرف تبیین و پیگیری این بیانیهها میشود که در آخر شاید با آنچه مد نظر حضرتعالی بوده است، تفاوت بسیاری داشته باشد.
والسلام علیکم و رحمة الله
........
@azadpajooh
⚡️حاشیهنگاری دیدار طلاب با رهبری
✍مهدی مسائلی
با اضطرابی خاص ناشی از خراب شدن اتوبوس صحبتکنندگان در جاده قم و تهران و معطلی حدود یک ساعته به دفتر رهبری رسیدیم.
برای صحبتکنندگان کارت صادر نکرده بودند و با کارت شناسایی و از روی لیست سریع اجازه ورود دادند، دمِ در، نوابین(سیدابوالحسن و عبدالفتاح نواب) به همراه جناب اعرافی در حال ورود بودند، نامم را که به مسئول ورودی گفتم، سید ابوالحسن نواب شناخت و خوش و بشی از نوع فعالان وحدت اسلامی با هم کردیم. آقایان بدون بازرسی وارد شدند ما مَشغول تشریفات بازرسی شدیم. از مسئولی پرسیدم میشود کتاب داخل برد؟ گفت: نه! جلوتر ازت میگیرند. جلوتر که رفتیم به برگههای سخنرانی هم گیر دادند، گفتم: برگههای سخنرانی است باید ببرم داخل. داخل مجلس که شدم فهمیدم بعضی دوستان نتواستهاند محافظین را قانع کنند و برگههای سخنرانی چند نفر از آنها را گرفتهاند، سیدی روحانی که مدیریت مجلس را بر عهده داشت، پیگیری کرد و برگهها را به دستشان رساند.
چون دیر رسیدم انتهای صف کنار تریبون سخنرانی نشستم، جایی که تمام دروبینها هنگام صحبت طلاب به آن سو خیره بود. مجبور بودم خیلی رسمیتر بنشینم و مراقب آداب مجلس باشم. بعد که عکسهای مجلس منتشر شد دیدم در خیلی از تصاویر آن سمت حضوری فعال دارم.
اشاره کردند نهمین نفری هستم که صحبت میکنم، میدانستم که بعضی از دوستان کمی متنشان طولانی است، ترس آن داشتم که فرصت صحبت به بنده نرسد یا نتوانم تمام مطالب را بیان کنم، هرچند مطالب را خیلی تلخیص کرده بودم چون ابتدا گفته بودند هفت دقیقه وقت صحبت دارید، در جلسه هماهنگی روز قبل گفتند بیشتر از پنج دقیقه فرصت ندارید. بعضی از دوستان بحث را طولانی کردند ولی خدا را شکر نوبت به من رسید، پشت تربیون که رفتن، در انتهای مجلس سید معممی بلند شد و خطاب به آقا سخن میگفت، صدایش به آقا نمیرسید. مسئولی پیش من آمد و گفت: معرفی مجری که تمام شد سریع صحبت کن!
بسم الله را گفتم، آقا با دست اشاره کردند که صبر کن، خطاب با آن سید که حالا ساکت شده و نشسته بود، گفتند: همانطور که میدانید من مجری و مدیر جلسه نیستم، صحبت شما را نیز متوجه نشدم...
بعداز توضیحات رهبر، سخنانم را با سلام به ایشان آغاز کردم و همچون همه جوابی گرم از ایشان دریافت کردم. مقدمه صحبتم کم بود و سریع وارد اصل موضوعات شدم. به بحث معیشت طلاب که رسیدم صدای احسنت احسنت گفتن طلاب زیاد شد.
سؤالی از آقا درباره کار کردن طلاب و شغلهای متناسب با طلبگی پرسیدم که میدانستم ایشان در این جمع عمومی و رسانهای نمیتوانند به آن پاسخ دهند، اما چون سوال و مطالبه خیلی از طلاب بود، پرسیدم. بعد از جلسه خیلی از طلاب به من مراجعه کردند و از طرح این سوال و سایر مطالب تشکر کردند.
سخنی نیز درباره وحدت اسلامی و وظیفه و رسالت حوزویان دراینباره داشتم و اشارهای هم به پیام منشور روحانیت امام خمینی کردم که آقا در سخنانشان متذکر آن شده و گفتند:《یکی از دوستان بدرستی اشاره کردند به منشور روحانیّت...》
سخنانم که تمام شد به سمت رهبر رفتم از قبل توجه داشتم که ایستاده با ایشان صحبت نکنم پیش ایشان نشستم و اشارهای به فعالیتهای خود در عرصه وحدت اسلامی و کتابهایم داشتم، متنی با عنوان "نکاتی درباره سیاستهای وحدت اسلامی در کشور و متولیان آن" به آقا دادم، ایشان فرمودند حتما مطالعه میکنم، بعد فهمیدم اشتباهی کاغذ صفحه اول سخنرانی را به ایشان دادهام. با خود گفتم قسمت نبوده مطالب بنده به دست ایشان برسد.
سلام و عرض ارادت خانواده را به ایشان رساندم. هنگام نماز شخصی پیشم آمد و گفت شما از آقا برای خانواده تبرکی خواسته بودید، گفتم: بله. انگشتری نقره زنانهای در دستم گذاشت.
مجلس به خوبی مدیریت شد و صحبتهای خوبی مطرح شد، رهبری نیز از آن بسیار تعریف کردند، البته به یکی از دوستان فرصت صحبت کردن نرسید، به او وعده دادند که هنگام افطار پیش رهبری ببرندش و با ایشان صحبت کند. انتهای افطار پیش رهبر رفت و چند دقیقهای دل سیر با آقا صحبت کرد. بعداز افطار مجددا جناب سید ابوالحسن نواب را دیدم، از صحبتهای بنده خیلی تعریف و تشکر کرد، جلوتر با آقای بهجتپور مدیریت حوزه علمیه خواهران نیز صحبتی دوستانه داشتیم، اگرچه ایشان بنده را نمیشناخت و از فعالیتهام آگاهی نداشت.
بیرون بیت سریع رفتم سراغ بچههای اصفهان برای بازگشت...
............
@azadpajooh
⚡️روش مخالفت با فلسفه از تفکیک تا تکفیر
✍مهدی مسائلی
در حوزههای علمیه مخالفت با فسلفه و عرفاننظری با دو روش دنبال میشود:
1. روشِ تفکیکیِ اعتدالی
2. روشِ تکفیری(تفکیکی افراطی).
رهبر انقلاب آیت الله خامنهای در دیدار اخیرشان با طلاب، ضمن حکایتی از سابقه وجود اختلاف نگاه حوزویان به فلسفه و عرفاننظری، خواستار مدیریت اختلافات شدند. به نظر بنده در این مسیر، باید ابتدا تفاوت روشهای اظهار مخالفت با فلسفه و عرفان را بیان کرد. پس بهتر است نگاهی به دو روشی که بیان شد، داشته باشیم:
🔸روش تفکیکی اعتدالی: در حوزههای علمیه شیعه، بعضی از علما به صورت علمی با بعضی از مسائل و گزارههای فلسفه و عرفان نظری مخالف هستند، اما روش اظهار مخالفت آنها بدین گونه است که:
✔️ -آنها نظرات و نقدهای خویش را در دروس سطح عالی حوزوی و در جمع فضلای حوزه که نسبت به این علوم آشنایی دارند، مطرح میکنند. طبیعتا در این دروس قضاوتهای طلاب بیشتر علمی است و سخنان سره از ناسره مشخص خواهد شد.
✔️-در دروس این عالمان تلاش میشود طرح مطالب به صورت کامل باشد و در نقد اندیشههای فلسفی همه جوانب آنها بیان شود.
✔️-این علما به خاطر وجود لازمههای باطل و حتی کفرآمیز در یک نظر، صاحب آن نظر را تکفیر نمیکنند، زیرا غالباً صاحبان این نظرات، لوازم مطرح شده توسط مخالفانشان را قبول ندارند.
✔️- نقد و مخالفت در یک موضوع علمی موجب نمیشود که آنها به تخریب شخصیت طرف مقابل بپردازند و مخالفت خویش به ابعاد دیگر علمی و اجتماعی نیز سرایت دهند.
🔺البته ممکن است تمامی این ملاحظات در این دروس روش تفکیکی اعتدالی به صورت کامل در نظر گرفته نشود ولی اراده آنها بیشتر بر این روش متمرکز است.
🔸روش تکفیری(تفکیکی افراطی): این جریان بیش از آنکه در پی نقد علمیِ فلسفه باشد به دنبال تخریب و بدجلوه دادن آن است. روش اظهار مخالفت این جریان با علوم عقلی بدینگونه است که:
✔️- نقدها و مخالفتهای خویش را در منابر و خطابههای عمومی نزد مردم عادیِ ناآشنای با این علوم بیان میکنند، مردمی که قدرت تشخیص سره از ناسره و جمعبندی علمی بین این سخنان را ندارند. این جریان حتی در حوزههای علمیه نیز غالباً نقدفلسفه را برای طلاب مبتدی و فلسفه نخوانده بیان میکند و بیش از آنکه ابعاد علمیِ طلاب را تقویت کند، تعصب و دشمنی یکطرفه آنها را با این علوم بیشتر میکند. بنده بارها دیدهام که اساتید وابسته به این جریان در اثنای دروس مقدماتی حوزه، همچون ادبیات عرب، به هربهانهای به تخریب فلسفه و عرفان میپردازند.
✔️- این افراد با تقطیع سخنان علما و گزیدهبرداری از مطالب آنها، نظریات آنها را به صورت تحریف شده برای مردم گزارش میکنند. به گونهای که پس از گزارش آنها، اندیشه طرف مقابل آنقدر زشت و سخیف جلوهگر میشود که احتیاجی به بیان ردیه توسط آنها ندارد.
✔️- این افراد معمولاً بحث را به گونهای هدایت میکنند که لوازمی کفرآمیز از اندیشههای فلسفی و عرفانی به دست آید، سپس صاحب آن اندیشه را معتقد به لوازم دانسته و تکفیرش میکنند. این افراد برای نسبت دادن چنین اعتقاداتی به طرف مقابل، به جستجوی سخنان دوپهلو و کلامات متشابه میپردازند یا اینکه سخن نادرست یکی از فلاسفه یا عرفا را برجسته نموده و آن را به عنوان نظر و سخن تمامی دانشمندان این علوم مطرح میکنند.
✔️- بُعدِ تکفیری این جریان موجب میشود تا مخالفت خویش در یک موضوع مثل فلسفه را به تمامی ابعاد اجتماعی و سیاسی تسری دهند و از هر تلاشی برای تخریب چهره مقابل فروگذار نکنند.
حاصل سخن این که برای مدیریت اختلافات در زمینه فلسفه و عرفان نظری، باید ابتدا با روشهای نادرست در اظهار اندیشه مقابله کرد، وگرنه وضعیت همانگونه خواهد شد که امام خمینی در پیام منشور روحانیت ضمن هشدار به آن مینویسد:
"در مدرسه فیضیه فرزند خردسالم، مرحوم مصطفى از کوزهاى آب نوشید، کوزه را آب کشیدند، چراکه من فلسفه میگفتم. تردیدى ندارم اگر همین روند ادامه مىیافت، وضع روحانیت و حوزهها، وضع کلیساهاى قرونوسطی میشد که خداوند بر مسلمین و روحانیت منت نهاد و کیان و مجد واقعى حوزهها را حفظ نمود."
..........
@azadpajooh
⚡️مناسبتهای جدید برای تشدید خصومت مذهبی
✍مهدی مسائلی
تفرقهافکنی و ایجاد جنگ مذهبی میان شیعه و سنی در سالهای اخیر تجربههای جدیدی به خود دیده و نسبت به گذشته بسیار پیچیدهتر شده است. چند سالی است که هفدهم رمضان، روز درگذشت عایشه همسر پیامبراکرم(ص) به مناسبتی جدید برای توهینهای مذهبی تبدیل شده است و عدهای در فضای حقیقی و مجازی به تدارک تفرقهافکنی میپردازند. مروج این موضوع یاسرالحبیب لندننشین است که با انتشار کتاب « الفاحشة الوجه الآخر لعائشة» انگیزههای جدید به جنگ سنی با شیعه بخشید. هرچند محتوای این کتاب در دنیای اسلام به صورت گسترده منتشر نشد ولی عنوان و اسم آن کافی بود تا خصومتها را دوچندان کند. عنوانی که به اهلسنت این مطلب را القا میکرد که شیعه نه تنها حرمت اصحاب پیامبر(ص) را نگاه نمیدارد، بلکه به شخص ایشان نیز توهین میکند، زیرا تهمت زدن به ناموس پیامبر(ص)، هتک حرمت ایشان نیز به حساب میآید. این در حالیاست که امام علی(ع) بعد از جنگ جمل برای حفظ این حرمت از خودگذشتگی کردند و فرمودند: «وَ لَهَا بَعْدُ حُرْمَتُهَا الْأُولَى وَ الْحِسَابُ عَلَى اللَّهِ تَعَالَى؛ حرمت اولیه او باقی است، و حسابش با خداوند بلند مرتبه»
به هر حال بیان این نسبت و تهمت به عایشه، دشمنان شیعه را از صدور فتوا به کفر شیعه و اثبات آن بینیاز ساخت، زیرا متعصبین اهلسنت برای جنگ و قتل شیعیان دیگر مترصد صدور فتوا نبودند و به هیچ چیز جز انتقامگیری از شیعه فکر نمیکردند.
البته مراجع شیعه و رهبر انقلاب آیت الله خامنهای با صدور فتواهایی از نسبت دادن چنین نظر و گفتاری به شیعه اعلام برائت کرده و هرگونه توهینی به همسران پیامبر(ص) را حرام اعلام کردند. ولی آنچه میان اهلسنت نشر داده میشود نه این فتواهاست بلکه توهینهایی که توسط جریانی خاص در شیعه صورت میگیرد.
علمای اسلام و به خصوص علمای شیعه برای فروکاستن از منازعات مذهبی شیعه و سنی باید اقدامات بیشتری را انجام دهند. در مسائل مذهبی خشونتگفتاری تولیدگر خشونت رفتاری است زیرا افرادی حاضرند جان خود را بدهند ولی به مقدساتشان توهین نشود. خشونترفتاری جسمها را مجروح میکند و خشونت گفتاری قلبها را.
....................
@azadpajooh
⚡️خِلطِ تصوف فرقهای و تصوف غیرفرقهای
یکی از خطاهایی که در مقابله با تصوف صورت میگیرد خِلطِ تصوفِ فرقهای و تصوفِ غیر فرقهای و یکسان انگاری آنهاست.
تصوف فرقهای مسلمانان را از بدنه امت اسلامی جدا میکند، مکان عبادی و آداب دینی آنها را به مرور تغییر میدهد و خانقاه، تکیه یا زاویه را جایگزین مسجد میکند. تصوف فرقهای به اندازه اقطابش مسلمانان را به گروههای فراوان تقسیم میکند و تازه در هر زمان نیز به تعداد شیوخ مدعی رهبری هر فرقه، انشعابهای جدید در آنها ادامه دارد.
ولی تصوف غیر فرقهای اینگونه نیست و همان مسیری را میرود که باقی امت اسلامی به دنبال آن میروند و قصد تقسیمبندی و تفرقه میان امت اسلامی را ندارد.
البته میتوان ایراداتی در زمینه عرفان و سیرسلوک به آن داشت و آن را نقد کرد؛ منتها نباید با همان روشی که با تصوف فرقهای برخورد میشود با تصوف غیرفرقهای تعامل کرد.
از این گذشته نباید هرکسی را که گزاره عرفانی مشترکی با تصوف غیرفرقهای دارد، به عنوانِ صوفی معرفی کرد و در ادامه چالش برخورد با تصوف فرقهای را درباره آن مطرح کرد.
متاسفانه این همان روشی است که بعضی به وسیله آن بزرگان علمای شیعه همچون امام خمینی را به تصوف منتسب میکنند.
✍مهدی مسائلی
..........
@azadpajooh
⚡️نقدی بر مقایسه مکه با کربلا/زمین مکه اولین زمین و حرم است
✍مهدی مسائلی
🔸بخش اول:
چند روز در رشته توئیتی نوشتم:
در کشمیر هند اهلسنت از من سؤال کردند: چرا شیعه کربلا را از مکه برتر میداند؟
در پاسخ گفتم: چنین نیست، مکه به خاطر توحید مقدس است و کربلا به خاطر ولایت، اصلا مقایسه این دو با هم اشتباه است چون توحید هم عرض ولایت نیست، اصلا امام حسین به خاطر حفظ حرمت حرم مکه از این شهر خارج شد.
حج واجب است و سفر کربلا مستحب، اگر گفتهاند که سفر کربلا ثواب حج دارد منظور ثواب استحقاقی حج است نه تفضلی آن.(پس مقایسه حج با زیارت کربلا اشتباه است) برای کارهای دیگری نیز در روایات شیعه و سنی ثواب حج را برشمردهاند، آن کارها نیز برتر از حج نیستند.
🔼پس از این توئیت بعضی از دوستان پیام دادند که روایاتی وجود دارد که افضلیت و برتری کربلا نسبت به مکه را بیان میکند و این حرف شما صحیح نیست.
🔸در پاسخ باید بگویم:
در کتاب کاملالزیارات چند روایتی وجود دارد که به مقایسه کربلا و مکه پرداخته و برتری کربلا نسبت به مکه را بیان میکند، ولی این روایات از چند جهت غیرقابل قبول هستند:
1. این روایات از جهت سندی ضعیف هستند. اتحاد یکی دو روای ناشناخته در سند همه این روایات نیز نشان میدهد که همه آنها با رویکرد خاصی نقل شده اند.
2. این روایات از جهت متن و محتوا نیز ضعیف بوده و به آنها اشکالات متعدد و بزرگی وارد است. مثلا در یکی از این روایات بیان شده که آمده است که زمین مکه نزد خداوند فخرفروشی میکرد که: « کدام زمین مثل من است، و حال آنکه خداوند خانهاش را بر پشت من بنا کرده و مردم از هر راه دوری متوجه من می شوند، و حرم خدا و مأمن قرار داده شده ام؟»
خداوند نیز به زمین مکه تشری میزند و میگوید: « بس کن و آرام بگیر، به عزّت و جلال خودم قسم آنچه را که تو برای خود فضیلت می دانی در قیاس با فضیلتی که به زمین کربلاء اعطاء نمودهام همچون قطرهای است نسبت به آب دریا که سوزنی را در آن فرو برند و آن قطره را با خود بر دارد، و اساسا اگر خاک کربلاء نبود این فضیلت برای تو نبود و نیز اگر نبود آنچه که این خاک آن را در بر دارد تو را نمی آفریدم و بیتی را که تو به آن افتخار می کنی خلق نمی کردم بنابر این آرام بگیر و ساکت باش و متواضع و خوار و نرم باش و نسبت به زمین کربلا استنکاف و استکبار و طغیانی از خود نشان مده و الّا تو را فرو برده و در آتش جهنّم قرارت می دهم.»
در این متن داستانی و عوامانه صحبت کردن زمین مکه را هم که بپذیریم، فخرفروشی آن را چگونه قبول کنیم؟! مگر زمین انسان است که فخر فروشی کند؟! اصلا انداختن زمین مکه در آتش جهنم و عذاب آن را چگونه میتوان تصور کرد؟!
به روایت دیگر نقل شده در اینجا نیز ایرادات محتوایی مشابهی وارد است، مثلا در مابقی این روایات آمده است: «خداوند تبارک و تعالی بیست و چهار هزار سال پیش از خلقت کعبه زمین کربلاء را آفرید و آن را مقدس و مبارک قرار داد» این روایات در تعارض با قرآن و سایر روایات ائمه(ع) هستند. زیرا در روایات آمده است که اول نقطهای از زمین که سر بر آورد محل کعبه بود و از آن تعبیر به دحوالارض میشود، و قبل از زمین کعبه اصلاً زمینی وجود نداشته است. در روایات تصریح شده که اولین زمینی که خلق شده زمین کعبه بوده است.( رک: كافی، چاپ دار الحديث، ج8، ص 17 و من لا يحضره الفقيه، ج2، ص241) قرآن کریم نیز میفرماید: « إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذي بِبَکَّةَ مُبارَکاً وَ هُديً لِلْعالَمينَ؛ نخستین خانهای که برای مردم قرار داده شد، همان است که در سرزمین مکّه است، که پر برکت، و مایه هدایت جهانیان است.» (آلعمران/96) از این رو مردی از امیرالمؤمنین(ع) سؤال کرد: چرا مکه را امالقری (مادر شهرها) مینامند؟ فرمود: «لأنَّ الأَرْضَ دُحِیَتْ مِنْ تَحْتِهَا»؛ چون زمین از زیر آن گسترش یافت.(علل الشرائع، ج2، ص593)
البته ایرادات دیگری نیز به متن این روایات وارد است که از بیان آنها میگذریم.
⚡️ادامه یادداشت در بخش دوم⚡️
.............
@azadpajooh
⚡️نقدی بر مقایسه مکه با کربلا/زمین مکه اولین زمین و حرم است
🔸بخش دوم:
3. اما اصلیترین اشکال به روایات برتری کربلا نسبت به مکه، تعارض آنها با روایاتی است که میگویند: برترین و محبوبترین نقطه زمین نزد خداوند، خانه خدا، مسجد الحرام و مکه هستند. این روایات از ائمه اطهار(ع) بیان شدهاند و صراحت در این مطلب دارند. در روایتی از امام صادق(ع) نقل شده است:
« أَحَبُّ الْأَرْضِ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى مَكَّةُ وَ مَا تُرْبَةٌ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ تُرْبَتِهَا وَ لَا حَجَرٌ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ حَجَرِهَا وَ لَا شَجَرٌ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ شَجَرِهَا وَ لَا جِبَالٌ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ جِبَالِهَا وَ لَا مَاءٌ أَحَبُّ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ مَائِهَا؛
دوست داشتنىترين زمين نزد خداوند، سرزمين مكه است. نزد خدا نه خاكى از خاك آن محبوبتر است، نه سنگى از سنگ آن، نه درختى از درخت آن، نه كوهى از كوههاى آن و نه آبى از آب آن.»( من لا يحضره الفقيه، ج2، ص243)
در روایت دیگری از امام باقر(ع) آمده است:
«مَا خَلَقَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بُقْعَةً فِي الْأَرْضِ أَحَبَّ إِلَيْهِ مِنْهَا وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى الْكَعْبَةِ وَ لَا أَكْرَمَ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْهَا لَهَا حَرَّمَ اللَّهُ الْأَشْهُرَ الْحُرُمَ فِي كِتَابِهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ؛
خداوند تبارک و تعالى قطعهای از زمين كه نزدش محبوبتر از کعبه باشد، نيافريده است و با دستش اشاره به كعبه کرد و[فرمود:] قطعه ای از زمين که نزد خداوند عزوجل از كعبه گرامىتر باشد، وجود ندارد. به خاطر كعبه خداوند ماههاى حرام را در كتاب خود از روزى كه آسمانها و زمين را آفريد، مقرر کرد.»(همان)
در روایت دیگری آمده است که كه خداوند از میان هر چيزی، چيزى را برگزيد و از زمينها مکه را برگزید، از مکه، مسجد الحرام را برگزید و از مسجد الحرام، کعبه را برگزید. (الغيبة للنعماني، ص67)
روایات مشابه دیگری نیز در منابع شیعه وجود دارد که به خاطر طولانی نشدن متن از ذکر آنها میگذریم.
به هر حال، آنچه در اینجا بیان شد از جهت کاستن از ارزشهای زمین کربلا و حرم حسینی(ع) نبود زیرا این زمین و این حرم ارج و منقبتی والایی دارند که قابل وصف نیست، بلکه هدف انتقاد به مقایسه زمین کربلا با زمین مکه است که از اساس اشتباه میباشد. ائمه اطهار(ع) که در زمان حیاتشان با پای پیاده به زیارت خانه خدا میشتافتند، بی شک بعد از شهادت شان مرقد خویش را محترمتر از کعبه نمیدانند.
.............
لینک یادداشت:
https://www.mehrnews.com/news/4667872/نقدی-بر-مقایسه-مکه-با-کربلا-مکه-و-کعبه-اولین-زمین-و-حرم-هستند
.............
@azadpajooh
⚡️انتقاد مولی احمد نراقی به تکفیر علما
مرحوم مولی احمد نراقی رسالهای با عنوان «در چه صورت مىتوان عالمى را تكفير كرد» نگاشته است و در آن به بررسی نسبت کفر به علما میپردازد. وی در این رساله بحث دقیق و مفصلی درباره اثبات کفر به واسطه انکار ضروری دین دارد. ایشان یازده صورت برای انکار ضروری دین بیان میکند و معتقد است که تنها در چهارصورت میتوان به کفرِ منکر ضروری دین حکم کرد. این چهار صورت نیز به واسطه اینکه مسلتزم نیتخوانی است و درباره این نیتخوانی نیز باید قطع و یقین داشت، بسیار نادر اتفاق میافتند. ایشان سپس تعریضی به تکفیرکنندگان علما دارد و مینویسد:
«...و عجب اين كه جمعى از علما مثل شيخ طوسى و قاضى نور الله کتابها تصنيف نمودهاند در خصوص ردّ بر سنّيان كه مىگفتند: علماى شيعه بسيار كم است، و سعى نمودهاند محامل از براى اقوال گذشتگان ظاهر كنند كه ايشان را شيعه نمايند، و حال جمعى مىخواهند علماى ثابت التّشيّع را كافر كنند. و مخفى نماند كه اين هم در صورتى بود كه كتاب ايشان ظاهر شده و عبارت در دست باشد، و بعضى ديگر به آن اكتفاء نكرده سعى مىنمايند در جستن عبارتى كه از آن كفر بعضى از علما را ظاهر كنند. نعوذ باللّٰه من شرور أنفسنا و سيّئات أعمالنا...»(مولی احمد نراقی، رسائل و مسائل، ج2، ص353)
ایشان سپس آیات و روایاتی در نهی از تجسس بیان کرده و درباره رفتارهای تکفیری بعضی مینویسد:
«...گاه است به تجسّس و تفحّص اكتفا نكرده بعد از جستن چيزى كه در نظر او منافى صحّت اعتقاد باشد اظهار او را مىنمايد و نشر مىكنند در ميان مردم، با وجود اين كه در اخبار مستفيضه مذمّت و نهى از آن رسيده...»(همان، ص354)
ایشان به نقد توجیهات تکفیرکنندگان نیز میپردازد و مینویسد:
«... و امّا مرفوعۀ ...: "إذا ظهرت البدع في أمّتي فعلى العالم أن يظهر علمه" دلالت بر جواز تكفير منكر ضرورى ندارد، زيرا كه در غير صور اربعه كه حكم به تكفير شد اوّلًا مبتدع بودن منكر ممنوع است، و بر فرض اين كه مبتدع باشد حديث مزبور دلالت بر جواز تكفير ندارد، بلكه مدلول حديث بيش از اين را نمىرساند كه عالم بايد بدعت بودن آن حكم را ظاهر سازد، و اين كه آيا شخص منكر كافر است يا مسلم، از حديث نمىرسد. و هم چنين حديث داود بن سرحان از ابى عبد اللّٰه(ع) كه فرمودند: "إذا رأيتم اهل الريب و البدع من بعدى فاظهروا البراءة عنهم و أكثروا من سبّهم و القول فيهم .." الحديث در وقتى سند مىشود كه بدعت بودن آن امر معلوم باشد، و نيز معلوم باشد كه شخص منكر يكى از اقسام اربعه است كه حكم به كفر آنها شد و بدون علم به حال منكر كه آيا از كدام قسم از مذكوره است پس مستند حكم به تكفير نمىشود. و السلام على من اتّبع الهدى.»(همان، 355)
..............
🔸کانال مهدی مسائلی، مطالعات و یادداشتها:
@azadpajooh
⚡️مرحوم آصف محسنی در برابر زنده بادها و مردهباشها
✍مهدی مسائلی
روز دوشنبه 14 مرداد آیت الله محمد آصف محسنی پس از طی دوره بیماری یکساله در سن 84 سالگی درگذشت. ایشان مرجعی پرنفوذ در میان شیعیان افغانستان بود که افزون بر فعالیتهای حوزوی و دینی، حضوری فعال در عرصه سیاست و فرهنگ داشت. وی رئیس شورای علمای شیعه افغانستان و بنیانگذار حوزه علمیه و دانشگاه خاتم النبیین در کابل بود. او همچنین عضو شورای عالی مجمع جهانی اهل بیت(ع)، رهبر پیشین حزب حرکت اسلامی افغانستان و مؤسس شبکه تلویزیونی تمدن بود.
آیت الله محسنی تحصیلکرده حوزه علمیه نجف بود و از دروس خارج آیات عظام سید محسن حکیم، سید ابوالقاسم خویی، شیخ حسین حلی و سید عبدالاعلی سبزواری استفاده برده بود.
اما وی آرا و نظرات و فعالیتهای علمی پرحاشیهای داشت که موافقان و مخالفان سرسختی برایش به وجود آورده بود و به قول خودش منشأ زنده باد و مردهباش برای او شده بود.(تقریب مذاهب از نظر تا عمل، ص61)
محور این موافقتها و مخالفتها در فعالیتهای وی دو موضوع بود:
1. وحدت اسلامی: مرحوم شیخ آصف محسنی دغدغهی فراوانی نسبت به تقریب مذاهب اسلامی داشت و اقدامات زیادی در این راستا داشت. تأسیس شورای اخوت اسلامی افغانستان، انتشار کتابی با عنوان «تقریب مذاهب؛ از نظر تا عمل»، و همچنین راهاندازی دانشگاه خاتم النبیین برای تحصیل اهل سنت و شیعیان در کنار هم، بخشی از این تلاشها بود.
مرحوم محسنی مخاطب خویش را تنها شیعیان قرار نداده بود بلکه به تبلیغ آموزههای اهلبیت(ع) برای تمام مردم افغانستان اعم شیعه و سنی میپرداخت، وی بهترین روش تبلیغی را در این مسیر احترام مذهبی و دوری از سخنان توهینآمیز میدانست. وی در مصاحبهای میگوید:
«همین الآن در کابل، در خیلی موارد میبینیم که سنی ها مرا از مردم شیعه بیشتر دوست دارند. میآیند از من سؤال میکنند، وقتی که صحبت میکنیم، گوش میکنند. روز عاشورا، من دو ساعت ایستاده، دربارهی امام حسین(ع) صحبت کردم، همین سنیها نشسته بودند. آنها اصلا عادت ندارند نیم ساعت بیشتر بنشینند؛ اما آنها نشستند و تا آخر گوش کردند. مکرر به من میگفتند که وقتی تو در تلویزیون صحبت میکنی، زن و شوهر به همدیگر میگویند بیا رفیقت آمده، از بس که من را دوست دارند، آنها اهلسنت هستند.» (تقریب مذاهب از نظر تا عمل، ص81)
بدیهی است که اقدامات مرحوم محسنی در مسیر وحدت اسلامی مورد پذیرش بعضی از شیعیان نباشد، خصوصا اینکه ایشان به شدت با رفتارهای توهینآمیز آنها همچون لعن مخالفت میکرد. همچنانکه ایشان با تندرویهایی همچون قمهزنی و خشونت در عزاداری مخالف بود و علیه آنها موضع میگرفت. همهی این خصوصیات موجب شده بود جبههای از متعصبین علیه ایشان ایجاد شود. متأسفانه بعضی بعد از فوت ایشان، با انتشار گزیدهای از چنین سخنانی که وی برای عموم مسلمانان کشور افغانستان بیان میکرد، سعی در تخریب چهره ایشان دارند.
2. حدیث پژوهی و تهذیب روایات: مرحوم محسنی بخشی از عمر علمی خود را صرف تحقیق در دانش رجال و حدیث نمود وموفق به تدوین کتاب ارزشمند «معجم الاحادیث المعتبرة» در جمعآوری و تبویب روایات معتبرالسند شد. ایشان همچنین در بخشی از اقدامات علمی خود به بررسی اعتبار سند روایات «بحارالانوار» پرداخت که دستاوردهای آن در کتابهای «مَشرَعَةُ بحارالانوار» دیده میشود؛ ایشان در میانۀ بحثهای سندی، به نقد و بررسی متن روایات نیز پرداخته و با صراحت گویی علمی، نکات مهمی را درنقد و تحلیل روایات بیان کرده است. وی در انگیزه مقدمه این کتاب میگوید:« بسیاری از مبلغان و نویسندگان تقلید پیشه را میبینی که منقولات غالیان و مجهولان را از زبان رسول خدا(ص) و اوصیای پاکش نقل می کنند، به طوری که گویی در ارزش و اعتبار بسان سنت قطعیه یا آیات قرآنی هستند، تنها به این خاطر که آن را در "بحارالانوار"، یا مجموعه حدیثی دیگری یافته اند... به همین خاطر این فقیر، اقدام به نگارش این حاشیه و بنای این "مشرعه" کرد تا متوسطین از اهل علم بدانند که در "بحار"؛ دریای علامه مجلسی، رضوان اللّه علیه، با این که بحارالانوار، دریاهایی از نور است، آلودگیهایی است که به نوشنده اش آسیب می زند و مواد نادرستی است که باید از آن پرهیز کرد و اشیاء مشکوکی که توقف را واجب می کند.»
اما این فعالیتهای علمی موردپسند بسیاری نبود، خصوصا کسانی که تحت تأثیر گرایشهای اخبارگرایانه بودند. در اینجا نیز بداخلاقیهای فراوانی نسبت به ایشان صورت گرفت و بعضی به جای نقد علمی سخنان ایشان، گزیدههای خاصی از سخنان ایشان را منتشر میکنند، درحالی که با چنین روشی هر عالمی را میتوان تخریب کرد.
.....ادامه یادداشت در پست بعدی......
..........
@azadpajooh