eitaa logo
گنجشکهای پاییز
372 دنبال‌کننده
20 عکس
6 ویدیو
1 فایل
هر چیز که زندگی است کتابهایم:گنجشکهای پاییز_باران پس از برف_لیلی آذر_پاییز ۶۱ به روایت اقاقی وبلاگم: http://rastegaar1.blogfa.com/ شناسه‌ی من در ایتا: @azamsaadatmand
مشاهده در ایتا
دانلود
کارش شده است رفت و آمد، اتوبوس در بین دو ایستگاه ممتد، اتوبوس یک روز بعید نیست از دلتنگی پرواز کند به سمت مشهد اتوبوس @azam_saadatmand
خراب و خسته و پیر است،ماشین ندارد نا، زمین‌گیر است،ماشین ندیده خیر از آدم‌ها،دوباره دلش در دست تعمیر است،ماشین @azam_saadatmand
احتمال ریزش یک‌ریز باران قطعی است در دلم اندوه عصر جمعه‌های کربلاست... @azam_saadatmand
ما را به آب و دانۀ دنیا چه التفات کین دیدگان اشک‌فشان آبروی ماست @azam_saadatmand
عمری‌ست‌ که ما گمشدگان‌ گرم سراغیم شاید کسی از ما خبری داشته باشد
نگاهش خشک و لبخندش مِسی بود مچاله از شب دلواپسی بود چنان برگی که دل از شاخه می‌کند زنی در انتظار تاکسی بود @azam_saadatmand
این روزها که موسم باران است ایام سوگواری انسان است بی‌وقفه بی‌ملاحظه می‌سوزد زخمی که روی سینه‌ی قرآن است با گریه آب داده‌ام از اول اندوه یاس های بنفشم را انگار از ازل غم این گلدان بر قامت خمیده‌ی ایوان است هرچند روشن است که خواهد رفت در یاد من غروب نخواهد کرد چون روز آفتابی کوتاهی در بین خاطرات زمستان است حتی یهودیان همه می‌دانند اعجازهای چادر زهرا را یعنی شما صحابه نمی‌دانید این دختر امتداد رسولان است؟ در چشمهای خسته‌ی او مردم،دیوارهای در حرکت هستند دیگر مدینه شهر پیمبر نیست آنجا برای فاطمه زندان است وقتی که بام شهر پر از است امروز از دسته دسته دسته‌ی کرکس‌ها افسوس آن پرنده‌ی غمگین که از قلب ها گریخته ایمان است* مادر صدا زده است تو را هر بار در کوچه در میان در و دیوار این فاطمیه‌های عزاداری در انتظار نیمه‌ی شعبان است از مجموعه غزل *و هیچکس نمیدانست که نام آن کبوتر غمگین کز قلبها گریخته، ایمان است @azam_saadatmand
میان گفتگو در باب انسان پی آن جانِ شفاف‌ ِدرخشان من و تنهایی‌ام یک‌ریز رفتیم خیابان تا خیابان زیر باران @azam_saadatmand
بردم پناه از شب سرما به فاطمه از درّه‌ی درنده‌ی دنیا به فاطمه @azam_saadatmand
مومن آن باشد که اندر جزر و مد کافر از ایمان او حسرت خورد @azam_saadatmand
او آشنای سوره‌ی حمد است ای دل با او بگو از دردهایی که غریب است پ‌ن:به نیت شفای همه‌ی بیماران سوره‌ی حمد بخوانیم...
گنجشکهای پاییز
بردم پناه از شب سرما به فاطمه از درّه‌ی درنده‌ی دنیا به فاطمه #اعظم_سعادتمند @azam_saadatmand
هدیه‌ی شاعر ارجمند جناب آقای آژ به این شعر دریا چکیده در شب تنهایی علی از آسمان ابری اسما به فاطمه
کسی به باغچه بعد از تو آب خواهد داد؟ به روزهای جهان، آفتاب خواهد داد؟ کدام دامن پر مهر می‌شود بالِش؟ به گریه‌های یتیمانه خواب خواهد داد کدام عشق به این سفره‌های نان و نمک پس از عبور تو رنگ و لعاب خواهد داد مرا هر آینه او از سکوت پر کرده است هم او که آه مرا بازتاب خواهد داد برای آنکه بگیریم انتقامت را خدا به گردش دنیا شتاب خواهد داد زمانه‌ای که به زهرا چنین جفا کرده است مگر سلام علی را جواب خواهد داد!؟ @azam_saadatmand
من آذرخش شبانم کز ابر تیره دمیدم چه غم که شد شب ابری سر سیاه و سفیدم به سایه‌روشن مویم درون آینه گویم به جز تو کیست بداند که روز و شب چه کشیدم تلاش من همه آن بود در صحاری سوزان که ناشکفته نخشکند غنچه‌های امیدم جهان و مردم او را بسا که دیده‌ام اما ندیده بودم خود را کنون در آینه دیدم: که آتش دل ابرم که سایه‌ی سر کوهم چه سرکش است شگفتا سر سیاه و سفیدم از کتاب پ‌ن: از کشفیات دوست داشتنی امروزم در دیوان ژاله @azam_saadatmand
در حسرت خریدن آن ساعتم که نیست در خرده‌ریز خاطره‌هایت به یادگار افسوس جیب‌های من و بانک‌های شهر چون عشق،هیچ‌وقت ندارند اعتبار @azam_saadatmand
مرا صدا بزن "ای یار ای یگانه‌ترین یار" که در جواب غزلهای بی‌شمار بگویم
مجله‌ی میدان آزادی پرونده‌ی تازه‌ای باز کرده است به نام"هنر و آهستگی" هم سرمقاله‌‌ای خواندنی دارد هم اولین مطلبش با عنوان " آهستگی و قالی‌بافی" به نظرم خیلی خوب نوشته شده است.پیشنهاد میکنم این پرونده را دنبال کنید و بخوانید http://www.azadisq.com
برایت با تمام روح خود سهراب می‌خواندم کنارت می‌شنیدم چیزی از هوش گیاهان را پ‌ن: صدای هوش گیاهان به گوش می‌آمد @azam_saadatmand
سربازها ایستاده‌اند مثل برگ‌ها بر درخت‌ها در پاییز   شاعر ایتالیایی پ‌ن: از کشفیات امروزم @azam_saadatmand
یه شعری داره برای مادرش که من و یاد خودم و مادرم می‌‌اندازه... اینک آن دستهای اطمینان بخش را فقط در رویاها می‌توانم ببوسم و حرف می‌زنم کار می‌کنم سیگار می‌کشم نگرانم... چگونه رو در روی این همه شب ایستاده‌ام پ‌ن:البته من به جای سیگار کشیدن چای مینوشم @azam_saadatmand
یادداشت تازه‌ای نوشته‌ام برای مجله‌ی میدان آزادی درباره‌ی زندگی و آثار ژاله اصفهانی خوشحال می‌شوم بخوانید مروری بر زندگی و آثار ژاله اصفهانی @azam_saadatmand
شکستم از این غم که یک بار دیگر بگویم که: عباس! خوبی برادر؟ یک‌سال گذشت از غمی که هنوز ابعادش را به درستی درک نکرده‌ام...هنوز باورش نکرده‌‌ام اگر حال و حوصله‌ای دارید روح برادرم را با صلوات یا فاتحه‌ای خوشحال کنید
و بی بهار، به دشت و دمن چه می‌گذرد؟ به حال باغچه، بی یاسمن چه می‌گذرد؟ صدای شادی گنجشک‌ها نمی‌آید به شاخه‌های تَرِ نارون چه می‌گذرد؟ صدای گریه‌ی خاموش بلبلان از چیست؟ مگر به ساحت سبز چمن چه می‌گذرد؟ به حال ماه، که با آه و چاه خواهد شد پس از تو هم‌نفس و هم‌سخن چه می‌گذرد؟ فقط همان درِ آتش گرفته می‌داند به زینبت، به حسین و حسن چه می‌گذرد میان این همه، کو محرمی که شرح دهد میان خانه‌ی مولای من چه می‌گذرد @azam_saadatmand  
مطلبی نوشته‌ام درباره‌ی "آهستگی و شعر" در مجله‌ی میدان آزادی ،اگر فرصت کردید بخوانیدش،سایر یادداشتهای پرونده‌ی هنر و آهستگی را هم پیشنهاد میکنم بخوانید آهستگی و شعر در رگ یک حرف @azam_saadatmand @azadisqart