#ایران_من
حتی اگر جایی هوای بهتری باشد
از آسمانت دل نخواهد کند شاهینم
بر کوههایت لالهای پرحرف خواهم شد
یکروز مرگی سرخ میآید به بالینم
#اعظم_سعادتمند
@azam_saadatmand
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من میشناسم راه و رسم و خلق و خویت را
بیش از همه اما وطن جان،با شهیدانت...
#اعظم_سعادتمند
@azam_saadatmand
هدایت شده از گنجشکهای پاییز
با رفتگرهای سحرخیز خیابانت
با شور و شوق هفتِ صبح دور میدانت
با حرفهای رادیو در تاکسیهایت
با قبضهای آب و برقت،قیمت نانت
کیف و کتاب و دفتر و نان و پنیر و سیب
با خنده های راه خانه تا دبستانت
با کارگرهای نجیب سخت مشغولت
در هرم تابستان و سرمای زمستانت
از روزهای سختِ با قصد فراموشی
هی راه رفتن راه رفتن زیر بارانت
از لحن میزی که نباید فاصله میشد
در بین دست گرم مردم با وزیرانت
با عینک تحلیلگرهای سیاسی که
گویا خبر دارند از پیدا و پنهانت
با این سرود ملی در بادها افشان،
با جلوۀ سبز و سپید و سرخ طوفانت
با رزم سرداران همواره کفن پوشت
در جنگل و دریا و در کوه و بیابانت
من میشناسم راه و رسم و خلق و خویت را
بیش از همه اما وطن جان، با شهیدانت...
#اعظم_سعادتمند
#ایران_من
#بداهه
@azam_saadatmand
رمز پیروزیست در گرداب اشک و خاک و خون
ذکر سربند شهیدان است نام فاطمه
#اعظم_سعادتمند
@azam_saadatmand
طاقت بیاور این زمستان نیز خواهد رفت
سمت بهارانی که در راه است باید رفت
یادت میآید دردهایی را که طی کردیم؟
یادت میآید: آن اَبَر رنجی که آمد... رفت
یادت میآید چشم مادر لحظهی آخر
با آرزوی یک زیارت سوی مشهد رفت
هر آمدن هرچند روزی رفتنی دارد
اما بدون زندگی کردن نباید رفت
باید غمش را در دلت محکم نگه داری
تا دلبری داری، از این دنیا نشاید رفت
#اعظم_سعادتمند
@azam_saadatmand
کارش شده است رفت و آمد، اتوبوس
در بین دو ایستگاه ممتد، اتوبوس
یک روز بعید نیست از دلتنگی
پرواز کند به سمت مشهد اتوبوس
#اعظم_سعادتمند
#از_بازگشتن_به_خانه
@azam_saadatmand
خراب و خسته و پیر است،ماشین
ندارد نا، زمینگیر است،ماشین
ندیده خیر از آدمها،دوباره
دلش در دست تعمیر است،ماشین
#اعظم_سعادتمند
#از_بازگشتن_به_خانه
@azam_saadatmand
احتمال ریزش یکریز باران قطعی است
در دلم اندوه عصر جمعههای کربلاست...
#اعظم_سعادتمند
@azam_saadatmand
نگاهش خشک و لبخندش مِسی بود
مچاله از شب دلواپسی بود
چنان برگی که دل از شاخه میکند
زنی در انتظار تاکسی بود
#اعظم_سعادتمند
#از_بازگشتن_به_خانه
@azam_saadatmand
#فاطمیه
#حضرت_زهرا_علیها_سلام
این روزها که موسم باران است ایام سوگواری انسان است
بیوقفه بیملاحظه میسوزد زخمی که روی سینهی قرآن است
با گریه آب دادهام از اول اندوه یاس های بنفشم را
انگار از ازل غم این گلدان بر قامت خمیدهی ایوان است
هرچند روشن است که خواهد رفت در یاد من غروب نخواهد کرد
چون روز آفتابی کوتاهی در بین خاطرات زمستان است
حتی یهودیان همه میدانند اعجازهای چادر زهرا را
یعنی شما صحابه نمیدانید این دختر امتداد رسولان است؟
در چشمهای خستهی او مردم،دیوارهای در حرکت هستند
دیگر مدینه شهر پیمبر نیست آنجا برای فاطمه زندان است
وقتی که بام شهر پر از است امروز از دسته دسته دستهی کرکسها
افسوس آن پرندهی غمگین که از قلب ها گریخته ایمان است*
مادر صدا زده است تو را هر بار در کوچه در میان در و دیوار
این فاطمیههای عزاداری در انتظار نیمهی شعبان است
#اعظم_سعادتمند
از مجموعه غزل #باران_پس_از_برف
*و هیچکس نمیدانست
که نام آن کبوتر غمگین
کز قلبها گریخته، ایمان است
#فروغ
@azam_saadatmand
میان گفتگو در باب انسان
پی آن جانِ شفاف ِدرخشان
من و تنهاییام یکریز رفتیم
خیابان تا خیابان زیر باران
#اعظم_سعادتمند
#از_بازگشتن_به_خانه
@azam_saadatmand
بردم پناه از شب سرما به فاطمه
از درّهی درندهی دنیا به فاطمه
#اعظم_سعادتمند
@azam_saadatmand
کسی به باغچه بعد از تو آب خواهد داد؟
به روزهای جهان، آفتاب خواهد داد؟
کدام دامن پر مهر میشود بالِش؟
به گریههای یتیمانه خواب خواهد داد
کدام عشق به این سفرههای نان و نمک
پس از عبور تو رنگ و لعاب خواهد داد
مرا هر آینه او از سکوت پر کرده است
هم او که آه مرا بازتاب خواهد داد
برای آنکه بگیریم انتقامت را
خدا به گردش دنیا شتاب خواهد داد
زمانهای که به زهرا چنین جفا کرده است
مگر سلام علی را جواب خواهد داد!؟
#اعظم_سعادتمند
@azam_saadatmand
در حسرت خریدن آن ساعتم که نیست
در خردهریز خاطرههایت به یادگار
افسوس جیبهای من و بانکهای شهر
چون عشق،هیچوقت ندارند اعتبار
#اعظم_سعادتمند
#لیلی_آذر
@azam_saadatmand
مرا صدا بزن
"ای یار
ای یگانهترین یار"
که در جواب غزلهای بیشمار بگویم
#اعظم_سعادتمند
برایت با تمام روح خود سهراب میخواندم
کنارت میشنیدم چیزی از هوش گیاهان را
#اعظم_سعادتمند
#لیلی_آذر
پن:
صدای هوش گیاهان به گوش میآمد
#سهراب
@azam_saadatmand
و بی بهار، به دشت و دمن چه میگذرد؟
به حال باغچه، بی یاسمن چه میگذرد؟
صدای شادی گنجشکها نمیآید
به شاخههای تَرِ نارون چه میگذرد؟
صدای گریهی خاموش بلبلان از چیست؟
مگر به ساحت سبز چمن چه میگذرد؟
به حال ماه، که با آه و چاه خواهد شد
پس از تو همنفس و همسخن چه میگذرد؟
فقط همان درِ آتش گرفته میداند
به زینبت، به حسین و حسن چه میگذرد
میان این همه، کو محرمی که شرح دهد
میان خانهی مولای من چه میگذرد
#اعظم_سعادتمند
@azam_saadatmand
خطبههایش کرده جان بیتها را شعلهور
در سکوت شهر طوفان است نام فاطمه
#اعظم_سعادتمند
بردم پناه از شب سرما به فاطمه
از درهی درندهی دنیا به فاطمه
آویختم به رشتهی نوری که میرسید
از چار سو به ساقهی طوبی به فاطمه
رازی که هیچوقت نگفتم به هیچکس..
آهی شدم که بسپرم آن را به فاطمه
من، ابرسنگ ساکت تنها، گریختم
از کوه و دشت و جنگل و دریا به فاطمه
افتاد دانه دانهی اشکم به دامنش
نزدیک بودم این همه آیا به فاطمه؟
*
آنقدر روشن است و درخشان که دادهای
ای عشق نام نامی زهرا به فاطمه
"من سردم است" در ته این ظلمت نمور
دست مرا بگیر خدایا به فاطمه...
#اعظم_سعادتمند
@azam_saadatmand
با وجود اینکه نورش کرده روشن روز را
چون شب قدر است و پنهان است نام فاطمه
#اعظم_سعادتمند
#حضرت_امالبنین سلاماللهعلیها
#یا_حضرت_امالبنین
این زن که می بینی نگاهی خاص دارد
در چشمهایش معدن الماس دارد
او عاشق شاهی است که جای زر و سیم
تنها دو تا پیراهن کرباس دارد
هنگام گندم آرد کردن گفتگوها،
با خاطرات نیلی دستاس دارد
با بچه های فاطمه چون همنشین است
بر دامنش عطر گلاب و یاس دارد
فانوس حاجات جهانی روشن است از
لطفی که نور چشم او _عباس_دارد
#اعظم_سعادتمند
@azam_saadatmand
#حضرت_امالبنین سلاماللهعلیها
شکوه چادر سبزش میان شهر وزید
شکست هیبت طوفان همینکه او را دید
به سوی آینه با رود اشک جاری شد
به سرزمین خروشان نورها که رسید-
نشست منتظر ماه و با سرانگشتش
چهار پنجره بر غربت بقیع کشید
قدم گذاشت به صحرای پشت پنجرهها
دوباره از دل هر سنگ خون تازه تپید
نشست و از لبِ خورشیدِ روی نیزه روان
بهرغم هلهلهها،رازهای سرخ شنید
نگاه کرد به مشک و نگاه کرد به ماه
به یاد تشنگی خیمه، رود رود چکید
همینکه در غم خون خدا غزل سر داد
میان دشت چهار اسب بیسوار دوید
نوشت نام خودش را در آخر این بیت
نه مادر پسران،مادر چهار شهید
#اعظم_سعادتمند
@azam_saadatmand
دیو است دیوی بیقواره
با چارچشم بیشراره
با کُندهی شاخی شکسته
در جنگلی بی راه چاره
در شب،شبی بی روزن ماه
بی برقِ حتی یک ستاره
آتش ندارد در دهانش
میگیرد از دیوان کناره
از سختجانیهاش باقیست
یک مشت قلب پارهپاره
از او نمیترسند مردم
دیواست دیوی هیچکاره
#اعظم_سعادتمند
#دیو
پن:در درس تفکر و سبک زندگی کلاس هشتم درسی داریم به اسم "دیو و کیک" که انیمیشن جالبی دارد...از درسهای مورد علاقهی من است
@azam_saadatmand
هوا خوب شد خشکسالی سر آمد
به صحرای سوزنده نخلِ تر آمد
به گلزارها،سرخِ پر جنب و جوشی
به جوبارها،آبیِ جوهر آمد
پرستو پرستو پرستو پرستو
بهاری به پاییز هر دفتر آمد
من آوردهام مژده،کشتینشینان!
به دریای شب کوکبی دیگر آمد
یتیمی که آزرده و خسته بودی!
به غمخواریات باز یک مادر آمد
رسولی که دلتنگ عطر بهشتی!
بهپاخیز عطر خدا از در آمد
بخوان کو به کو سورهی تازهات را
که ای تشنگان! تشنگان! کوثر آمد
#اعظم_سعادتمند
@azam_saadatmand
گنجشکِ دلسپرده به یک ترکهی انار!
تا آسمانِ شاخهی طوبی،بپر! نترس!
#اعظم_سعادتمند
@azam_saadatmand