eitaa logo
گنجشکهای پاییز
373 دنبال‌کننده
21 عکس
6 ویدیو
1 فایل
هر چیز که زندگی است کتابهایم:گنجشکهای پاییز_باران پس از برف_لیلی آذر_پاییز ۶۱ به روایت اقاقی وبلاگم: http://rastegaar1.blogfa.com/ شناسه‌ی من در ایتا: @azamsaadatmand
مشاهده در ایتا
دانلود
دیو است دیوی بی‌قواره با چارچشم بی‌شراره با کُنده‌ی شاخی شکسته در جنگلی بی راه چاره در شب،شبی بی روزن ماه بی برقِ حتی یک ستاره آتش ندارد در دهانش می‌گیرد از دیوان کناره از سخت‌جانی‌هاش باقی‌ست یک مشت قلب پاره‌پاره از او نمی‌ترسند مردم دیواست دیوی هیچ‌کاره پ‌ن:در درس تفکر و سبک زندگی کلاس هشتم درسی داریم به اسم "دیو و کیک" که انیمیشن جالبی دارد...از درسهای مورد علاقه‌ی من است @azam_saadatmand
هوا خوب شد خشکسالی سر آمد به صحرای سوزنده نخلِ تر آمد به گلزارها،سرخِ پر جنب و جوشی به جوبارها،آبیِ جوهر آمد پرستو پرستو پرستو پرستو بهاری به پاییز هر دفتر آمد من آورده‌ام مژده،کشتی‌نشینان! به دریای شب کوکبی دیگر آمد یتیمی که آزرده و خسته بودی! به غم‌خواری‌ات باز یک مادر آمد رسولی که دلتنگ عطر بهشتی! به‌پاخیز عطر خدا از در آمد بخوان کو به کو سوره‌ی تازه‌ات را که ای تشنگان! تشنگان! کوثر آمد @azam_saadatmand
گنجشکِ دل‌سپرده به یک ترکه‌ی انار! تا آسمانِ شاخه‌ی طوبی،بپر! نترس! @azam_saadatmand
تا کی از تزویر باشم رهنمای تا کی از پندار باشم خودپرست پردهٔ پندار می‌باید درید توبهٔ تزویر می‌باید شکست . . همچو عطار از جهت بیرون شویم بی‌جهت در رقص آییم از الست پ‌ن: در آ به حجره‌ی عطار و عشق را بو کن مگر که شربتی از دست آن شهید خوری  @azam_saadatmand
در بیشه‌زار موی سیاهش زبانزد است این روزها سپیدی زیبای سوسنی انگار یافته است پس از سالها نبرد آن‌سوی مرزهای دل و عقل،مأمنی فهمیده است اهل جهان من و تو نیست هرگز نداشته است به جز شعر میهنی @azam_saadatmand
"...برای من نامه‌های بزرگ بنویسید و راه و رسم خوشبخت زندگی کردن را به من بیاموزید..." "... آدم  هر قدر درویش‌تر بشود در زندگی راحت‌تر است حالا من خودم را عادت داده‌ام که از زندگی توقع زیادی نداشته باشم همیشه می‌گویم همینطور هم که هست باز خوب است خیلی‌ها هستند که به قدر من هم خوشبخت نیستند و به این ترتیب کمتر فکر می‌کنم و بیشتر زندگی می‌کنم..." از نامه‌‌های به  از کتاب فروغ فرخزاد زندگی‌نامه‌ی ادبی همراه با نامه‌های چاپ نشده: فرزانه میلانی @azam_saadatmand
باران ببار ببار و خيابان ها را غرق كن بر سر اين چهار راه در انتظار نوحيم باران ببار و تنگ حوصلگي مكن آب ، اگر از سر نگذشته باشد كشتي نوح نخواهد رسيد نوح خواهد آمد و كبوترش را بر ميدان ها و اداره هاي دفن شده در توفان                                       رها خواهد كرد تا بر نك بانك ها بنشيند و از رستگاري خبر آورد قدري شتاب كن باران ببين دلال هاي چوب چه گونه بر هر سويي مي دوند و عرق مي ريزند باران ببار و خيابان ها را غرق كن و فقط لامپ ها را نپوشان كه چهره ي نوح را ببينيم ما از جماعت كشتي فقط ابليس را مي شناسيم  @azam_saadatmand
آنکه با جهل زمین پنجه در افکند تویی بذر صد مزرعه در خاک پراکند تویی باغبانی که علی‌رغم ستم‌های خزان سخت آموخت به هر باغچه لبخند تویی آن بهشتی که نیاید به زبان توصیفش نه درختان و گل و حور که سوگند تویی رشته‌ی مهر که دل‌های حقیقت‌جو را تا ابد داده به یکدیگر پیوند تویی ای احادیث نگاه تو پر از عشق هنوز راوی آنچه در این غم بنویسند تویی هرکجا نامی از آن قافله آید به میان زخمی دشت بلا! بارشِ یک بند تویی نیست تاثیر تو از عالم پنهان شدنی که شکافنده‌ی شب، نور خداوند تویی @azam_saadatmand
با خاطرات سامرایم عالمی دارم ای خاطرات خوب عالم! دوستت دارم @azam_saadatmand
خمیده، خسته،مچاله،ملول، ترسیده چقدر حرف که در چشمهاش ماسیده چقدر حرف که یک‌ریز بر زبان دارد ولی از آن همه یک جمله هم نفهمیده صدای مندرسش قژ‌قژ دری کهنه‌است که روی پاشنه با ساز باد رقصیده دهان ملتهبش سرنوشت پنجره‌‌ای است که مشت محکمی آن را به سقف کوبیده چقدر حال صدایش گرفته‌است ببین صداش پر شده از ابرهای نشنیده "به شکل حزن پریشان واقعیت‌"هاست خمیده،خسته،مچاله، ملول، ترسیده... پ‌ن: "صداش به شکل حزن پریشان واقعیت بود" @azam_saadatmand
🍂🍁🍂🍁🍂🍁 آذر آمد آخرین سبزه قبا هم زرد شد بعد با طوفان دی رفت و خیابانگرد شد شاخه‌ای که بیقرار سوختن در باد بود زیر بار دانه‌های برف کم‌کم سرد شد بی‌نوا آن بچه گنجشکی که با من دوست بود از میان دسته‌ی گنجشکها هم طرد شد گرچه می‌دانست هرگز وصل ممکن نیست..آه.. ریشه‌ی من عاشق ابری که آب آورد شد مثل روح خسته‌ی تبدار سرماخورده‌ای قسمتم از عشق تنها شب به شب سردرد شد دخترِ دیوانه وضعِ زود رنجِ کوچکم در نبرد عشق و عقل و درد و درمان مرد شد    ۱۳۹۶ @azam_saadatmand