eitaa logo
گنجشکهای پاییز
371 دنبال‌کننده
20 عکس
6 ویدیو
1 فایل
هر چیز که زندگی است کتابهایم:گنجشکهای پاییز_باران پس از برف_لیلی آذر_پاییز ۶۱ به روایت اقاقی وبلاگم: http://rastegaar1.blogfa.com/ شناسه‌ی من در ایتا: @azamsaadatmand
مشاهده در ایتا
دانلود
زنده می‌ماند که شهر دیگری بر پا کند نام مجروح تو بر دیوارهای سوخته
جهاد،با همه‌ی سرخی‌اش به هیئت توست جهاد،قامت تو،طرز استقامت توست جهاد،چشم تو در لحظه‌های شلیک است جهاد،خیره به بر پایی قیامت توست کنار چفیه و پرچم مقاومت کرده است نسیم شیشه‌ی عطری که در معیّت توست چنان دمیده‌ای از روح خود به اشیائت که سرو، مبهوت مبل استراحت توست سکوت کرده‌ای اما صدای تلوزیون خبر‌خبر، پی تفسیری از صراحت توست کتاب و دفتر هر کشتزار زیتونی از این به بعد به سرسبزی حکایت توست پس از تو آرزوی سینه‌سرخ‌ها،مرگی چنان تپنده به زیبایی شهادت توست @azam_saadatmand
کسی نمانده که دستی بگیرد از دستم پلی نمانده که نشکسته است پشت سرم
می وزد توفنده بر باروی تو پرچم "الله اکبر" گوی تو سرنهاده دشت،روی دامنت تکیه داده کوه بر بازوی تو هم‌تلاطم با نهنگان جنوب ماهیان خطّۀ گیسوی تو هم‌نورد مرزهای آبی‌ات چشمهای روشن جاشوی تو هم‌قدم با سرحدات خاکی‌ات سروهای رُسته در هر سوی تو زَهرۀ آن را ندارد دشمنت تا بیاید فاش، رو در روی تو دائما مشغول ذکر "یا علی" است چشمۀ جوشندۀ نیروی تو * از غم عالم رهایم کرده است نغمۀ "یا ضامن آهو"ی تو @azam_saadatmand
حتی اگر جایی هوای بهتری باشد از آسمانت دل نخواهد کند شاهینم بر کوه‌هایت لاله‌ای پرحرف خواهم شد یک‌روز مرگی سرخ می‌آید به بالینم @azam_saadatmand
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من می‌شناسم راه و رسم و خلق و خویت را بیش از همه اما وطن جان،با شهیدانت... @azam_saadatmand
هدایت شده از گنجشکهای پاییز
با رفتگرهای سحرخیز خیابانت با شور و شوق هفتِ صبح دور میدانت با حرفهای رادیو در تاکسی‌هایت با قبض‌های آب و برقت،قیمت نانت کیف و کتاب و دفتر و نان و پنیر و سیب با خنده های راه خانه تا دبستانت با کارگرهای نجیب سخت مشغولت در هرم تابستان و سرمای زمستانت از روزهای سختِ با قصد فراموشی هی راه رفتن راه رفتن زیر بارانت از لحن میزی که نباید فاصله می‌شد در بین دست گرم مردم با وزیرانت با عینک تحلیلگرهای سیاسی که گویا خبر دارند از پیدا و پنهانت با این سرود ملی در بادها افشان، با جلوۀ سبز و سپید و سرخ طوفانت با رزم سرداران همواره کفن پوشت در جنگل و دریا و در کوه و بیابانت من می‌شناسم راه و رسم و خلق و خویت را بیش از همه اما وطن جان، با شهیدانت... @azam_saadatmand
سراپا اگر زرد و پژمرده‌ایم ولی دل به پاییز نسپرده‌ایم چو گلدان خالی، لب پنجره پُر از خاطرات ترک خورده‌ایم اگر داغ دل بود، ما دیده‌ایم اگر خون دل بود، ما خورده‌ایم اگر دل دلیل است، آورده‌ایم اگر داغ شرط است، ما برده‌ایم اگر دشنه‌ی دشمنان، گردنیم! اگر خنجر دوستان، گرده‌ایم! گواهی بخواهید، اینک گواه: همین زخم‌هایی که نشمرده‌ایم! دلی سربلند و سری سر به زیر از این دست عمری به سر برده‌ایم @azam_saadatmand
رمز پیروزی‌ست در گرداب اشک و خاک و خون ذکر سربند شهیدان است نام فاطمه @azam_saadatmand
طاقت بیاور این زمستان نیز خواهد رفت سمت بهارانی که در راه است باید رفت یادت می‌آید دردهایی را که طی کردیم؟ یادت می‌آید: آن اَبَر رنجی که آمد... رفت یادت می‌آید چشم مادر لحظه‌ی آخر با آرزوی یک زیارت سوی مشهد رفت هر آمدن هرچند روزی رفتنی دارد اما بدون زندگی کردن نباید رفت باید غمش را در دلت محکم نگه داری تا دلبری داری، از این دنیا نشاید رفت @azam_saadatmand
کارش شده است رفت و آمد، اتوبوس در بین دو ایستگاه ممتد، اتوبوس یک روز بعید نیست از دلتنگی پرواز کند به سمت مشهد اتوبوس @azam_saadatmand
خراب و خسته و پیر است،ماشین ندارد نا، زمین‌گیر است،ماشین ندیده خیر از آدم‌ها،دوباره دلش در دست تعمیر است،ماشین @azam_saadatmand
احتمال ریزش یک‌ریز باران قطعی است در دلم اندوه عصر جمعه‌های کربلاست... @azam_saadatmand
ما را به آب و دانۀ دنیا چه التفات کین دیدگان اشک‌فشان آبروی ماست @azam_saadatmand
عمری‌ست‌ که ما گمشدگان‌ گرم سراغیم شاید کسی از ما خبری داشته باشد
نگاهش خشک و لبخندش مِسی بود مچاله از شب دلواپسی بود چنان برگی که دل از شاخه می‌کند زنی در انتظار تاکسی بود @azam_saadatmand
این روزها که موسم باران است ایام سوگواری انسان است بی‌وقفه بی‌ملاحظه می‌سوزد زخمی که روی سینه‌ی قرآن است با گریه آب داده‌ام از اول اندوه یاس های بنفشم را انگار از ازل غم این گلدان بر قامت خمیده‌ی ایوان است هرچند روشن است که خواهد رفت در یاد من غروب نخواهد کرد چون روز آفتابی کوتاهی در بین خاطرات زمستان است حتی یهودیان همه می‌دانند اعجازهای چادر زهرا را یعنی شما صحابه نمی‌دانید این دختر امتداد رسولان است؟ در چشمهای خسته‌ی او مردم،دیوارهای در حرکت هستند دیگر مدینه شهر پیمبر نیست آنجا برای فاطمه زندان است وقتی که بام شهر پر از است امروز از دسته دسته دسته‌ی کرکس‌ها افسوس آن پرنده‌ی غمگین که از قلب ها گریخته ایمان است* مادر صدا زده است تو را هر بار در کوچه در میان در و دیوار این فاطمیه‌های عزاداری در انتظار نیمه‌ی شعبان است از مجموعه غزل *و هیچکس نمیدانست که نام آن کبوتر غمگین کز قلبها گریخته، ایمان است @azam_saadatmand
میان گفتگو در باب انسان پی آن جانِ شفاف‌ ِدرخشان من و تنهایی‌ام یک‌ریز رفتیم خیابان تا خیابان زیر باران @azam_saadatmand
بردم پناه از شب سرما به فاطمه از درّه‌ی درنده‌ی دنیا به فاطمه @azam_saadatmand
مومن آن باشد که اندر جزر و مد کافر از ایمان او حسرت خورد @azam_saadatmand
او آشنای سوره‌ی حمد است ای دل با او بگو از دردهایی که غریب است پ‌ن:به نیت شفای همه‌ی بیماران سوره‌ی حمد بخوانیم...
گنجشکهای پاییز
بردم پناه از شب سرما به فاطمه از درّه‌ی درنده‌ی دنیا به فاطمه #اعظم_سعادتمند @azam_saadatmand
هدیه‌ی شاعر ارجمند جناب آقای آژ به این شعر دریا چکیده در شب تنهایی علی از آسمان ابری اسما به فاطمه
کسی به باغچه بعد از تو آب خواهد داد؟ به روزهای جهان، آفتاب خواهد داد؟ کدام دامن پر مهر می‌شود بالِش؟ به گریه‌های یتیمانه خواب خواهد داد کدام عشق به این سفره‌های نان و نمک پس از عبور تو رنگ و لعاب خواهد داد مرا هر آینه او از سکوت پر کرده است هم او که آه مرا بازتاب خواهد داد برای آنکه بگیریم انتقامت را خدا به گردش دنیا شتاب خواهد داد زمانه‌ای که به زهرا چنین جفا کرده است مگر سلام علی را جواب خواهد داد!؟ @azam_saadatmand
من آذرخش شبانم کز ابر تیره دمیدم چه غم که شد شب ابری سر سیاه و سفیدم به سایه‌روشن مویم درون آینه گویم به جز تو کیست بداند که روز و شب چه کشیدم تلاش من همه آن بود در صحاری سوزان که ناشکفته نخشکند غنچه‌های امیدم جهان و مردم او را بسا که دیده‌ام اما ندیده بودم خود را کنون در آینه دیدم: که آتش دل ابرم که سایه‌ی سر کوهم چه سرکش است شگفتا سر سیاه و سفیدم از کتاب پ‌ن: از کشفیات دوست داشتنی امروزم در دیوان ژاله @azam_saadatmand
در حسرت خریدن آن ساعتم که نیست در خرده‌ریز خاطره‌هایت به یادگار افسوس جیب‌های من و بانک‌های شهر چون عشق،هیچ‌وقت ندارند اعتبار @azam_saadatmand