آفرین به اعضای فعال کانالمون😊 👏👏👏 #ارسالی_اعضا سلام آقای باقریان من سخنرانیه استاد پناهیان راجب غذا دادن عید غدیر رو برای خانواده گذاشتم و اونهام تصمیم گرفتن که روزه غدیر رو غذا بدن و از این بابت واقعا خوشحالم که تونستم توی این کار یه نقشی داشته باشم و انشالله موقع پخت غذا هم هر کاری که از دستم بر بیاد میکنم #ارسالی_اعضا سلام من مادرم سادات هستن. وفامیلو رو دعوت کردیم ودوتا از فامیل ها باهم قهرن اشتی بدیم اگه خدا ازما قبول کنه . ✅البته عیدغدیر واسه همه س و این یک رسم اشتباهی شده که بازدیدها فقط از خونه سید ها انجام میشه عیدغدیر به دیدن عمو و دایی و بقیه فامیل هم برین😊

🔴 #مقایسه نکن تا به آرامش برسی🔴 مشکل زندگی برخی از ما جوونا شده مقایسه با زندگی دوستان و آشناها😒 و دائما در حال تغییر در شخصیت درونی و بیرونی برای کسب عزت در بین مردم😒 و از آخرم چیزی جز اضطراب و پریشانی روحی نصیبمون نمیشه و خسته از دنیا و آدما میشیم😒 توی دنیا تو هستی با یکسری خصوصیات شخصی که فقط مال تو هست و تو قرار نیست مثل بقیه باشی و مثل توان بقیه رو داشته باشی اما میتونی بهترین بشی😊 مستقل باش از بالا به زندگی نگاه کن تا سرگرم مقایسه کردن های بیخود و بی جهت نشی #مهدی_باقریان http://eitaa.com/joinchat/1538392064C394b6f57fa sapp.ir/azgonahtatobeh

شما هم وقتی بستنیتون تموم شد چوبش رو طی فرآیندی شامل شکستن و جویدن و ریش ریش کردن، تجزیه میکنید؟😜😁 ‌ @azgonahtatobeh #باهم_بخندیم_بهم_نخندیم

.📹 چرا غدیر غذا ندادی؟! 🤔 کافیه خانم‌ها به همسران‌شان اصرار کنند که برای غدیر سفره بندازند.. ❤️ نذری عید غدیر نذری محبته...اثرش از ۱۰۰تا سخنرانی بیشتره! #تصویری #غدیر @Panahian_ir

به مناسبت عید بزرگ غدیر عکس کانال رو عوض می کنیم با ذکر یاعلی❤️

🔴تا میتونی پخشش کن🔴 بسم رب التوابین 💔 خوشبحال اونایی که امشب یک تصمیم جدی می گیرن واسه ساختن آینده شون😊 ساختن سرنوشتی پر از نشاط و لذت با استفاده ی خوبه خوب از باقی مونده ی عمرشون👌 نه من و نه هیچ کس دیگه از کارهای پنهان همدیگه خبر نداریم😊 یک کس هست که میدونه اونم خداست که پنهان ترین گوشه های کارت حافظه ی گوشیتو هم میدونه چی ذخیره کردی و میدونه توی کامیپوترت چی داری و چی نداری😊 اونی که باید بدونه میدونه زرنگ بازیمون بیخودیه😁 🔴امشب بخاطر گل روی امیرالمومنین علی (ع) هرکس بین خودش و مولا خلوتی کنه و حرفای دلشو بزنه و تصمیمش رو بگیره میخواد همین راهی که هست رو ادامه بده یا واقعا بره دنبال راه های تمیزتر و با نشاط تر و امام زمانی تر😌 🔴هرکسم بخواد مسیرهای اشتباه گذشته رو ادامه بده مختاره اما هر سرنوشتی برات ساخته شد سازنده ش خودت هستی☺️ 🔵من دیگه نمیدونم کسی با پدرومادرش بداخلاقه یا فیلم و عکس مستهجن نگاه میکنه یا ارتباط عاطفی و عاشقانه با نامحرم داره یا گناه های غیبت و دروغ و تهمت انجام میده یا اون گناه کبیره رو با دست خودش با خودش انجام میده یا موسیقی حرام گوش میکنه هرچی و هرچی هرکی میخواد ترک کنه امشب رو یاعلی قوی و از ته دل بگه و شروع کنه😊 دنبال نشونه و جوابم نباش همین که توفیق توبه پیدا کردی کلاهتو تا 7آسمون بنداز بالا که عاقبت بخیر بشی👌 👏👏👏 اگه هستی فیلم و عکسا و موسیقی هارو پاک کن و تصمیمتو بگیر و محکم بگو یاااااااااا علییییی💪 @azgonahtatobeh

🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 #تحول #خانم سلام به لطف خدا و کمک مولا امیر المومنین علی (ع) تصمیم گرفتم از همین امشب دیگه موسیقی گوش ندم من اهل رقص و موسیقی هستم ولی امشب به عشق اقا امیرالمومنین میخوام همه رو بزارم کنار از خدا میخوام کمکم کنه که بتونم موفق باشم چون ترک چیزی ک همیشه برات عادت شده واقعا سخته ولی وقتی پای عشق مولا وسط باشه به عشق اقا منم میزارم کنار و به جمع دوستانی ک موسیقی رو کنار گذاشتن ملحق میشم یاعلی ✅ #مهدی_باقریان : احسنت به بچه شیعه ها👏👏👏 امشب وقتشه ترک کنیا😉 اونم نه فقط واسه خاطر امام علی ع اصلا برفرض شیعه هم نباشی واسه خودت و بدست آوردن آرامش عمیق و نشاط و لذت دائمی ترک کن☺️ تا الآن چی نصیبت شده با انجام کارهایی که هوای نفست گفته غیر اینکه عمرت گذشت و همچنان دستت خالیه؟ http://eitaa.com/joinchat/1538392064C394b6f57fa sapp.ir/azgonahtatobeh

🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 #تحول #خانم من شروع کردم و بک لیست از اعمال بد و خوب آماده کردم‌و نوشتم و هروقت که اعمال خوب انجام میدم جلوش ✅میذارم وقتی هم اعمال بد انجام میدم❌میذارم و درپایان هم میخوام خودم رو به خوب تر شدن از قبل از باقی مانده عمرم درست کنم. یااااااا علی💪✋ ✅ #مهدی_باقریان : افرین به شماها که دنبال شادی دل امام علی هستین👌 دمتون گرم http://eitaa.com/joinchat/1538392064C394b6f57fa sapp.ir/azgonahtatobeh

#خواستگاری_مدیر_کانال ازگناه تاتوبه 0⃣3⃣ از اتاق با یک چادر نازک سفید اومد بیرون موها هم بیرون😔 فکر میکنم از سرلج من اینکارو کرده بود منم سرم افتاد پایین نشست و گفت خب بگین منم شروع کردم به صحبت اول بهش میوه تعارف کردم بعد کمی حرف زدم و مادرشم که با فاصله کنارم سمت چپم نشسته بود روی کلام رو کردم به مادرش 😊 از کوچیکی هام گفتم تا الآنم البته بطور خلاصه گفتم حاج خانم منو طوری از بچگی تربیت کردن ک وقتی مادرم منو داشت و پدرم از هیئت میومد و مقداری از غذای هیئت میاورد اول مامانم می پرسید از صاحب جلسه اجازه گرفتی آوردی یا نه! بابام که می گفت آره بعد مادرم اون غذا رو میخورد چون قرار بود اون غذا شیر بشه که بعد مادرم بخواد به من بده😊 💠کمی ک حرفام اینطوری بود دیدم دختره گفت من رفتم نیم خیز شد که بره گفتم اینا مقدمه س به صحبتای اصلیمم میرسم بعدش گفتم الآنم اومدم که دخترشما رو خوشبخت کنم و تلاشمو بکنم و شما هم این مدت دیدین که بخاطر مریضی حال شما ب مامانم گفته بودم با شما پارک برن و بیرون برن که حالتون بهتر بشه 😊 این مدت پسرتونو جاهای مختلف بردم که جوری تربیت بشه ک شما دوست دارین (داداشش کلاس چهارم دبستان بود) مادرشم بنده خدا ناراحت بود از دست دخترش و هعی تشکر میکرد 💠وقتی صحبتامو کردم رو کردم بهش و گفتم تا اینجا اومد واسه خوشبختیت تلاشمو هم کردم حالا ک نمیخواین اجباری نیست اما اینو بدون که قطعا در آینده شکست میخوری ناراحت شد گفت شما چطوری میتونی در مورد آیندم صحبت کنی گفتم با مطالعه حدود300 یا 400تا کتاب اینو میگم😊 بعدم بلند شدم و رفتم جای اپن آشپزخونه شون و گل رز قرمز رو برداشتم و جلوی مادرش گرفتم😊 گفتم این مدت در حقم مادری کردین اینم مال شما😔 مادرش لبخندی رو چهره ش آورد ولی از درون تا عمق دلش سوزی آتشین پیدا بود این دیگه آخرین لحظاتی بود که منو میتونست داماد آینده خودش فرض کنه اما دیگه آرزوهاش خرد شد و باید حالا می نشست و خرده ها رو با غم و ناراحتی از روی زمین جمع می کرد😔 مادری که مریض حال بود و آرزوی قلبش این بود که وصلت جور بشه و دخترش سروسامان بگیره اما دختر حرف دوستان و چرت وپرتای شاید دوست پسرش رو با شیرینی قلب مادرش معامله کرد😔 بله داستان ما تموم شد و بعد حدود8 ماه که شخصی رو همسر خودم فرض میکردم حالا تمام فرضیاتم شکست خورد بعد روزها و شب ها گریه و التماس به درگاه خدا که خدایا کمکش کن یا اگر همین همسر آیندم هست خودت درستش کن اما همیشه می گفتم خدایا بازم هرچی تو بخوای کربلا نجف حرم حضرت معصومه س حرم امام رضا ع در قنوت نماز شب نماز واجب دعا کردم اما نشد که نشد حالا وقتش بود خونه ای رو که فکر میکردم روزی منم جزء اون خونه میشم رو ترک کنم😔 گل رو هدیه دادم به مادرش و تشکر کردم از خونه رفتم بیرون💔 اما الآن که ماه ها از اون جریان میگذره هر دفعه که اون دختر در همون جلسه ای که گفتم شب های جمعه هست منو می بینه میشه افسوس رو در عمق چشمانش دید😊 مدتی پیش که میخواستم وارد جلسه بشم توی کوچه بودم و به سمت جلسه می رفتم دیدم روبه روم وایستاده و زل زده به چشمام یا توی جلسه بودم که سرمو آوردم بالا و دیدم از توی آشپزخونه زل زده و همچنان شاید با افسوسی عمیق از وجودش نگاه میکرد😔 ولی من سجده ی شکر خدارو بجا آوردم و حکمت مدتها اشک و التماس رو بدست آوردم و واقعا به خدا گفتم خدایا شکرت که نشد 😍 طی این داستان یک عده بهم طعنه زدن و یکسری قضاوت هایی کردن ان شاءالله در ادامه نکاتی رو میگم خدمتتون😊 داستان تمام شد اما دو چیز ماندگار شد 1. درس گرفتم از حکمت خدا که خدا واقعا خیر من رو خواست چون اگر همون میشد شاید بعد 2یا 3ماه باید برای جدایی فکر می کردیم 2. افسوسی عمیق که برای اون موند که حالا که شاید از بسیاری از دوستانش جدا شده چون سال آخر دبیرستان بود حالا دوستانش هر کدوم در دانشگاهی و شاید در هر شهری و ازهم جدا شدن و بازهم حرف و اراجیف دوستانش بدردش نخورد چون هم اون ها رفتن و هم مهدی رفت #مهدی_باقریان نویسنده داستان خواستگاری😊 خواستگاری که فکر میکردم باعث خوشبختیم میشد اما ایمان به خدا از بدبختی در آینده نگهم داشت😊 خدایا شکرت