جمعه آبستن صدها غزلِ غمگین است
داغ ویرانگر مصباح به دل سنگین است
غم سردار سلیمانی و فخری زاده...
قحطی شادی و درد دلمان چندین است
#مارال_افشون
❇️ @azhardarisokhan
خشکیده ایم ،بی تو شکوفا نمی شویم
پاییز مانده، ختم به یلدا نمی شویم
مثلِ کلافِ گم شده در بازیِ جهان
پیچیده ایم در خود و پیدا نمی شویم
آنقدر صخره ریخته بینِ مسیرمان
سردرگمیم،وصل به دریا نمی شویم
سرگرمِ ایستگاه شدیم و مسافران
غافل از اینکه دیر شود،جا نمی شویم
یک عمر ندبه خوانده برای ظهورِ خود
یک لحظه یارِ یوسفِ زهرا نمی شویم
عجّل علی ظهورک تنهاترین امام
روحی لک الفدا به لب اما،نمی شویم
#مارال_افشون
#یلدای_مهدوی
❇️ @azhardarisokhan
درونِ قایقِ تنهایی اتاق خودم
نشسته ام لبِ دریا به اتفاق خودم
کسی مقصرِ این شعرهای سردم نیست
که کور بوده از آغاز هم اجاقِ خودم
دو جلد دفتر شعر و خیال دستانت
کنار سفره ی احساس شد صداق خودم
نفس نمیکشم انگار گیر افتادم
میانِ غربتِ سنگینِ باتلاق خودم
نگفته ام که چرا سالهاست یادِ توام؟
شکسته ام همه شب با غمت جناق خودم
#مارال_افشون
❇️ @azhardarisokhan
ببخش اگر که غزل هایم استعاره ندارد
شبیه دختر چوپان،که گوشواره ندارد
چگونه شعر بگوید از آفتاب،کسی که
درون غربتِ هفت آسمان، ستاره ندارد؟
دلم گرفته دقیقا شبیه ماهی قرمز
که جز تحمل آغوش حوض چاره ندارد
میان رفتن و ماندن مرددی و کلافه
نرو عزیز دلم،این که استخاره ندارد!
دوباره صوت اذان از فراز چشم تو آمد
چه مسجدیست،که گلدسته و مناره ندارد؟!
کنارِ پنجره ی خاطراتِ دور نشسته
دل فلک زده یک جفت کفشِ پاره ندارد
نشد که باز بگویم تمام حرف دلم را
نهادِ عشق در این روزها گزاره ندارد
#مارال_افشون
❇️ @azhardarisokhan