لحظهی دیدنت انگار که یک حادثه بود
حیف چشمان تو این حادثه را دوست نداشت!
سیب را چیدم و در دلهرهی دستانم
سیب را دید، ولی دلهره را دوست نداشت!
تا سه بس بود که بشمارد و در دام افتد
گفت: یک...گفت دو... افسوس سه را دوست نداشت!
من تو خط موازی؟ نرسیدن؟ هرگز
دلم این قاعدهی هندسه را دوست نداشت!
درس منطق نده دیگر تو به این عاشق که
از همان کودکیاش مدرسه را دوست نداشت!
#مهدی_جوینی
❇️ @azhardarisokhan