هدایت شده از خادمه اهل بیت مدیریت ابرگروه مجمع الذاکرین 🌺
#حضرت_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#واحد_شلاقی
#حماسی
************************
💢بنداول
حیدر صَفدر/وَجهُ الله حیدر
فاتحه خیبر/حیدره حیدر
ساقی کوثر/فتحُ الله حیدر
ای جانا "علی آقا
ای شاها" علی بُرنا
قدرت الله یاحیدر
غیرت الله یاحیدر
تونشانه ی حق و
ایت الله یاحیدر
اسدالله الغالب علی ابن ابیطالب
***********************
💢بنددوم
شاه دلاور /یک تنه لشکر
میگه یازهرا/ساقی کوثر
یاعلی برتر /یاعلی رهبر
علی مولا "علی آقام
علی عُقبا " علی دنیام
سَروسَردار یاحیدر
اباالاحرار یاحیدر
شیر پیکار یاحیدر
شَه ودلدار یاحیدر
اسدالله الغالب. علی ابن ابیطالب
***********************
💢بندسوم
امیربی باک /ای شه لولاک
همچوطوفانی/ سریع وچالاک
تویَل بی باک / ای ماه افلاک
ای دلبر " ای سَرور
یا قنبر " ای رهبر
اصل دینی یاحیدر
تو امینی یاحیدر
شاه دینی یاحیدر
بی قرینی یاحیدر
اسدالله الغالب علی ابن ابیطالب
*****************************
💢بندچهارم (ترکی)
اشهد انَّ صوت اذانه
قوت گلوب بو تن و جانه
مولادی حیدر کل جهانه
ای مولا
هم صفدر
ای جانم
یا حیدر
عشق یزدان یاحیدر
سنه قربان یاحیدر
صوت قران یاحیدر
سنه قربان یاحیدر
اسد الله الغالب علی بن ابی طالب
*****************************
#حضرت_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#واحد_شلاقی
#حماسی
✍به قلم شاعرین
#کربلایی_سعیدنوروزیان خادم الحسین ع
#کربلایی_رضاآسانی ( ترکی)
هدایت شده از روضه رضوان
#صاحب_الامر🌻🌹
هيچ اميدي نباشد بر من و احوال من
مستحق هيــچ پروازي نباشد بال من
كارهاي من وصالت را به تاخير افكند
بوي هجران مي دهد پرونده اعمال من
من دگر آن نوكر خوب و قديمي نيستم
اين لباس نوكري گريد بر اين احوال من
بارها دستم گرفتي و نمـك گيرت شدم
بارها شد ، جاي من تو آمــدي دنبال من
بارها خوردم زمين از جا بلندم كرده اي
شكر يك نعمـت نكرد آخر زبان لال من
ياد آن حال و هواي خلوت با تو بخيــر
با دعاي خويش ده تغيير سوء حـال من
تا دم آخر منم شرمنده احسـان تو
من گنه كردم تو كردي گريه براحوال من
🖋اسماعیل فتحی
@marsieha
ا ﷽ ا
سلام علیکم
از حرم امام رضا علیه السلام
وقت افطار
شب قدر
نائب الزیاره عزیزان هستیم
والحمدلله
التماس دعا
تکثیر عشق 👈
@shoormahshar
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#مناجات_با_خدا_در_شب_قدر
آمده عبد گنهکار الهی به علی
آمده بنده سربار الهی به علی
@hosenih
روسیاه آمده ام روی مرا رد نکنی
من خطاکار و تو غفار الهی به علی
همه جا رفتم و دیدم خبری نیست که نیست
جز در حیدر کرار الهی به علی
قسمت داده ام عمری ست الهی به حسین
قسمت میدهم این بار الهی به علی
به همان لحظه که صدیقه اطهر میگفت
لابلای در و دیوار الهی به علی
به همان لحظه که زینب به ملاقات آمد
به همان لحظه دیدار الهی به علی
به همان لحظه که سادات بنی هاشم را
میکشاندند به بازار الهی به علی
@hosenih
شب قدر است و دل ما به نگاه تو خوش است
به همین خواهش ده بار الهی به علی
شاعر: #محمود_یوسفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#امام_زمان_عج_مناجات_در_شب_قدر
ای کاش قطره باشم، دریای من تو باشی
ای کاش بنده باشم، مولای من تو باشی
از خویش پر گرفتم، قرآن به سر گرفتم
احیا گرفتهام تا، محیای من تو باشی
دیروز بی تو بودم، امروز بی تو بودم
امشب رسیدهام تا، فردای من تو باشی
از شرم از ندامت، از برزخ و قیامت
دیگر چه باک وقتی دنیای من تو باشی
گفتم الهی العفو، بخشد خدا اگر که
آمین التماسِ، شبهای من تو باشی
@hosenih
گفتند که کریمی، گفتند اباالرحیمی
خوشبخت من اگر که بابای من تو باشی
امشب دلم هوای میخانه کرده ساقی
رفتم نجف اگر که، امضای من تو باشی
شاعر: #محمدعلي_بيابانی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#مناجات_با_خدا_در_شب_قدر
حالا که دستِ خالی و بیآبرویم
باید که با اشکِ روان، خود را بشویم
دنبالِ زرق و برقِ دنیا، رفتم، اما
آبِ خوشی، پایین نرفته، از گلویم
@hosenih
از اصلِ خود، بدجور، دور افتادهام من
امشب، چنان کن، تا مگر خود را بجویم
با مکرِ دنیا، خویش را، بیچاره کردم
واحیرتا!، انگار، با خود هم، عدویم!
یارب! مبادا، غیرِ حیدر، یار گیرم
بادا حرامم، با به جز او، گفتوگویم
@hosenih
از خَلق، باید دل برید و دل به او داد
رو به نجف باشد، الهی، سمت و سویم
...
جانِ علی، امشب مرا، مالِ خودت کن!
غرقِ گناهم، بیکسم، بیآبرویم
شاعر: #عادل_حسین_قربان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#مناجات_با_خدا_در_شب_قدر
با چشم تر بر روی سر قرآن گرفتیم
ذکر بِکَ یا رب و یا رحمن گرفتیم
با ذکر آن سرچشمه ی رحمت، محمد
در راه دریای خدا جریان گرفتیم
@hosenih
جانی نمانده بود بین سینه هامان
گفتیم فورا بِعَلیٍ، جان گرفتیم
بِفاطِمَه گفتیم، مادر سر رسید و
از دست هایش رزق آب و نان گرفتیم
ذکر لب ما سینه زن ها بِالحَسَن شد
خیر دو دنیا را از آقامان گرفتیم
گفتیم یاد رأسِ بر نی، بالحُسَینِ
آتش گرفتیم و سپس باران گرفتیم
از خیر ذکر بِعَلیِ بنِ الحُسَینِ
از خوان زین العابدین ایمان گرفتیم
وقتی به ذکر حضرت باقر رسیدیم
فهم معارف را ز رب آسان گرفتیم
بردیم نام حضرت شیخ الائمه
قول نجات از آتش سوزان گرفتیم
بر روی لب آمد دم موسی بن جعفر
از برکت این دم، سر و سامان گرفتیم
تا نوبت ذکر علی موسی الرضا شد
رفتیم با هم دامن سلطان گرفتیم
آمد میان، نام جواد و از سخایش
خیر کثیر و برکت و احسان گرفتیم
با بردن نام علیِ بنِ محمد
قول وصالِ جنت و رضوان گرفتیم
گفتیم ذکر بِالحَسَن را، روزی خود
از سامرا با دیده ی گریان گرفتیم
یعقوب وار از هجر یوسف گریه کردیم
بِالحُجةِ... بوی غم کنعان گرفتیم
قرآن به سر، سر شد... الهی بِالرقیه
از غربتش بر آستین دندان گرفتیم
@hosenih
از شام قدرش که سر بابا بغل کرد
ویرانه غوغا شد، دل ویران گرفتیم
آن قدر ناله زد " أبَ..." کنج خرابه
ما نوکرانش درد بی پایان گرفتیم
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از روضه رضوان
#امام_علی
#شهادت
🏹امام، قاتل خود را مىشناخت💔
🔷🔷🔷 عن أبي الطفيل عامر بن واثلة: جَمَعَ أميرُ المُؤمِنينَ عليه السلام النّاسَ لِلبَيعَةِ، فَجاءَ عَبدُ الرَّحمنِ بنُ مُلجَمِ المُرادِيُّ لَعَنَهُ اللّهُ فَرَدَّهُ مَرَّتَينِ أو ثَلاثا ثُمَّ بايَعَهُ، وقالَ عِندَ بَيعَتِهِ لَهُ: ما يَحبِسُ أشقاها؟ فَوَالَّذي نَفسي بِيَدِهِ لَتُخضَبَنَّ هذِهِ مِن هذا. ووَضَعَ يَدَهُ عَلى لِحيَتِهِ ورَأسِهِ عليه السلام، فَلَمّا أدبَرَ ابنُ مُلجَمٍ عَنهُ مُنصَرِفا قالَ عليه السلام مُتَمَثِّلًا:
اشدُد حَيازيمَكَ لِلمَوتِ فَإِنَّ المَوتَ لاقيكَ
ولا تَجزَع مِنَ المَوتِ إذا حَلَّ بِواديكَ
كَما أضحَكَكَ الدَّهرُ كَذاكَ الدَّهرُ يُبكيك.
🔶🔶🔶به نقل از ابو طفيل عامر بن واثله: امير مؤمنان مردم را براى بيعتْ جمع كرد. عبد الرحمن بن ملجم مرادى كه خدا لعنش كند آمد و حضرتْ دو يا سه بار او را رد كرد. سپس بيعت كرد. امام عليه السلام هنگام بيعت او به وى فرمود: «آن شقىترين را چه چيزى باز مىدارد؟ سوگند به آن كه جانم در دست اوست، اين از اين خونين خواهد شد» و دست خود را بر محاسن و سرش نهاد. چون ابنملجم پشت كرد كه برود، حضرت، اين شعر شاعر را خواند:
كمربند خويش را براى مرگ محكم كن
كه مرگْ تو را ديدار خواهد كرد.
از مرگ، آن گاه كه بر تو فرود آيد
بىتابى مكن و مهراس.
آن گونه كه روزگارْ تو را خندانده است
همچنين خواهد گرياند.
📚الإرشاد شیخ مفید ۱ ص ۱۱
هدایت شده از روضه رضوان
#امام_علی
#شهادت
🔷🔷🔷قَدِمَ عَلِيٌّ كَرَّمَ اللّهُ وَجهَهُ مِن سَفَرِهِ، وَاستَقبَلَهُ النّاسُ يُهَنِّئونَهُ بِظَفَرِهِ بِالخَوارِجِ، ودَخَلَ إلَى المَسجدِ الأَعظَمِ، فَصَلّى فيهِ رَكعَتَينِ ثُمَّ صَعِدَ المِنبَرَ فَخَطَبَ خُطبَةً حَسناءَ ثُمَّ التَفَتَ إلَى ابنِهِ الحُسَينِ فَقالَ: يا أبا عَبدِ اللّهِ! كَم بَقِيَ مِن شَهرِنا هذا يَعني شَهرَ رَمَضانَ الَّذي هُم فيهِ؟
فَقالَ الحُسَينُ: سَبعَ عَشَرَةَ يا أميرَ المُؤمِنينَ.
قالَ: فَضَرَبَ بِيَدِهِ إلى لِحيَتِهِ وهِيَ يَومَئِذٍ بَيضاءُ وقالَ: وَاللّهِ لَيَخضِبَنَّها بِالدَّمِ إذِ انبَعَثَ أشقاها، قالَ ثُمَّ جَعَلَ يَقولُ:
اريدُ حَياتَهُ ويُريدُ قَتلي
خَليلي مَن عَذيري مِن مُراد
🔶🔶🔶 على عليه السلام از سفر خويش باز آمد. مردم به استقبالش شتافتند و او را بر پيروزىاش بر خوارج تبريك مىگفتند. وارد مسجد بزرگ (در كوفه) شد. دو ركعت نماز در آن خواند. سپس بر منبر رفت و خطبه نيكويى ايراد كرد. آنگاه رو به پسرش حسين عليه السلام نمود و فرمود: «اى ابو عبد اللّه! از اين ماه (يعنى ماه رمضانى كه در آن بودند) چهقدر مانده است؟».
حسين عليه السلام گفت: هفده روز، اى امير مؤمنان!
[راوى گويد:] پس دست خويش را بر محاسن خود زد كه آن روز سفيد بود و فرمود: «آن گاه كه شقىترين فردِ امتْ انگيخته شود، اين را به خون رنگين خواهد كرد».
سپس فرمود:
«من بخشش بر او را مىخواهم و او قتل مرا مىخواهد براى دوست خودت، مرادى، عذرخواهى بياور
📚الفتوح، ج ۴ ص ۲۷۶
#امیرالمومنین_علی
جاى ناله زدن آماده کنيد
تابوتى برا من آماده كنيد
فاطمه منتظره بايد برم
زود بريد يک کفن آماده كنيد
هنو يادمه نفس نفس ميزد
همه رو از دور خونه پس ميزد
يادمه شبا تا صبح از زور درد
بالش و به ميلۀ قفس ميزد
يادمه که شالم و گرفته بود
راه اشک و نالم و گرفته بود
يادمه بال خودش شکسته بود
ولى زير بالم و گرفته بود
يادمه به هيچ کسى امون نداد
زخماش و حتا به من نشون نداد
همه زندگيم و مديونشم
جونم و تا نخريد جون نداد
هنو يادمه حرم آتيش گرفت
همه چى در نظرم آتيش گرفت
در خونه رو یه بار آتيش زدند
ولى صد بار جگرم آتيش گرفت
يادمه داشتم ميفتادم.... نزاشت
حتى تو دلم یه ذره غم نزاشت
روبه قبله شد که روبرا شدم
فاطمه هيچى برا من کم نزاشت
حالا اون که دس به ديواره منم
اونکه درد داره و بيداره منم
دستم از خجالتش درنيومد
اين وسط اونکه بدهکاره منم
هيچ جا اشکم اين چنين در نيومد
کارى از دست کسى برنيومد
صداى ناله ش و آخر درآورد
ميخ در همين جورى درنيومد
کاشکى پشت در من و صدا ميکرد
در خونه رو نسوخته وا ميکرد
كاشكي قبل از اونکه قنفذ برسه
دستش و از شال من جدا ميکرد
علی اکبر لطیفیان
@rozeh_1
#امیرالمومنین_علی
چشم های به رنگ خون ات را
بر پرستار خود کمی وا کن
دلِ من شور می زند بابا
گریه های مرا تماشا کن
گر چه بستم شکاف زخمت را
خونِ تازه دوباره می ریزد
گر چه بر معجرم گره زده ام
لخته خون، پاره پاره می ریزد
بعد لبخند قاتلت بر من
تو چرا خنده می کنی بابا
شب بی مادریِ ما را باز
این چنین زنده می کنی بابا
واژه هایی که خاطرات من است
باز تکرار می کنی هر بار
کوچه ی تنگ، خنده و هیزم
میخ در، دود، آتش و دیوار
مُردم از روضه خوانی ات امشب
سوختم پایِ هر وصیت تو
سرِ شب از شکاف در دیدم
حال عباس را ز نیت تو
دست او را گرفتی و گفتی
رو سپیدم کن ای رشید علی
پیش زهرا کن آبرو داری
آبرویم بخر، امید علی
جان تو، جان خواهرت زینب
ای علمدار کاروان حسین
حیدر بی مثال عاشورا
جان تو، جان دخترانِ حسین
نکند کودکی شود تشنه
نکند دختری زمین بخورد
نشود با تو خیمه ای بی تاب
نکند مادری زمین بخورد
دست هایت اگر زمین افتاد
نام زهرا به لب ببر، جان گیر
بدنت را سپر کن و بشتاب
خم شو و مشک را به دندان گیر
تشنه لب مشک آب را به لبِ
کودک بی زبان بگیر عباس
تیر وقتی به چشم هایت خورد
مدد از زانوان بگیر عباس
دست وقتی که نیست با صورت
از سرِ زین به خاک می افتی
غرق در تیر، ای کمان ابرو
به زمین چاک چاک می افتی
مادری می رسد به بالینت
دست دارد به روی پهلویش
کاش چشمت نبیندش وقتی
جای یک دست مانده بر رویش
حسن لطفی
@rozeh_1