💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#امام_سجاد__ع__روضه
دارم برای شام بلا گریه می کنم
بر ماجرای کرب و بلا گریه می کنم
بعد از غروب روز دهم، هر غروب من
بر جسم های مانده رها گریه می کنم
هر جا که حرف زینت و خلال و معجر است
بر اهل بیت خون خدا گریه می کنم
هر جا که آب باشد و هر جا که تشنه ام
بر خشکی لب شهدا گریه می کنم
هر جا که طفل شیرخواره به دامان مادر است
بر طفل سیدالشهدا گریه می کنم
هر جا به هر زنی که ظلم شود گریه می کنم
بر طعنه های بر اُسرا گریه می کنم
هر جا که خیزران به کسی خورد ه است، من
بر رأس بین طشت طلا گریه می کنم
یعقوب کربلایم و چِل سال آزگار
دارم برای شام بلا گریه می کنم
مصطفی گودرزی
امام سجاد (ع)
روضه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#حضرت_زینب__س__روضه
یا قاهرَ العَدُوُّ وَ یا والیَ الوَلی
یا مظهر العجایب و یا مرتضی علی
پایانِ باشکوه،به کابوس بد بده
زینب رسیده کوفه..،پدر جان مدد بده
در کوفه سهم دختر تو آهِ سرد شد
پنجاه سال پردهنشین..،کوچهگَرد شد
تا پای ما به معرکهای نامراد رفت
خلخال دخترانِ حسینات به باد رفت
این کوفیان به نسل تو،گمراه گفته اند
خیلی به دخترت بد و بیراه گفته اند
بی حرمتی به آل تو وقت ورود شد
از بس که سنگ خورد حسینات..،کبود شد
این حرمله به کامِ همه،زهرِ ناب ریخت
این حرمله کنار رباب تو آب ریخت
از دست این مصیب جانکاه..،داد..،آه
زینب کجا و مجلسِ اِبن زیاد...،آه
در بزم او نمک به غمِ جاریام زدند
با چوبدست روی لب قاری ام زدند
کوفه که زیر پاش نهاد احترام را...
باید خدا بخیر کند شهر شام را
بردیا محمدی
حضرت زینب (س)
روضه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#اربعین_حسینی__ع__روضه
رفتند کربلا و مرا جا گذاشتند
روی دلم دوباره همه پا گذاشتند
تنها دلم به کرب و بلایی شدن خوش است
گیرم مرا زقافله تنها گذاشتند
این بار هم ز قافله جا ماندم ای دریغ
خوبان چه شد بحال خودم واگذاشتند
دنبال آفتابِ سرِ نیزه گم شدم
حالا دل مرا به تماشا گذاشتند
با دل مرا به کرب و بلا می برد حسین
سهم مرا به عهدۀ مولا گذاشتند
حالا اگر لیاقت آنجا نداشتم
یک کربلا برای من اینجا گذاشتند
آری مرا که خادم هیئت نوشته اند
دربست وقف زینب کبری گذاشتند
بر دیده اَبر مقتل مولا چکیده است
بر سینه مِهر حضرت زهرا گذاشتند
بر دل جمال حضرت مولا کشیده اند
بر جان وصال آل عبا را گذاشتند
آنانکه می روند سوی هیئت حسین
انگار دل به جنّت اعلا گذاشتند
این ساده نیست ، دل حرم الله می شود
این را به دل در عالم بالا گذاشتند
هرکس که اهل چلّه نشینیِ کربلاست
یک اربعین در عالم معنا گذاشتند
می خواستم شهید ره کربلا شوم
این وعده را دوباره به فردا گذاشتند
شاعر : محمود ژولیده
اربعین حسینی (ع)
روضه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#حضرت_زینب__س__زمینه
همه سینه ها غرق درده
پر از ناله و آه سرده
شده دلخوشیمون همین که
بزودی آقا برمیگرده
نفس می کشم خوب میدونی آقا
به امّید برگشتن تو فقط
از این دنیا تنها یه چیزی میخوام
نصیبم بشه دیدن تو فقط
دعای فرج رو
میخونم همیشه
آخه هیچی واسم
ظهورت نمیشه
یا ربّ الحجّة اشف صدر الحجّة بظهورالحجّة....
زبان حال حضرت زینب با سر بریده برادر علیهماالسلام:
من و ناقه و حال خسته
با یک قافله، دلشکسته
ما رو می برند کوفه و شام
به اجبار با دستای بسته
ببین که چقد زجر کشیدم داداش
سرت روبه رومه روی نیزه ها
ببین حق ندارم که گریه کنم
منو می زنه خولی بی حیا
بهونه می گیره
رقیه همیشه
دیگه زخم هجرت
مداوا نمیشه
یا ربّ الحجّة اشف صدر الحجّة بظهورالحجّة....
نداره رباب دیگه نایی
همش میگه اصغر کجایی
پای گهواره ی خیالی
میخونه لالایی لالایی
ببین حرمله های این کاروون
چقد طعنه به همسرت میزنن
دمی که صدا میزنه اصغرو
یه تیر و کمون رو نشونش میدن
روزا زیر آفتاب
نشسته همیشه
بدون غم و اشک
شبش روز نمیشه
یا ربّ الحجّة اشف صدر الحجّة بظهورالحجّة....
️علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
حضرت زینب (س)
زمینه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#حضرت_رقیه__س__روضه
یاد داری به یقین مویِ سرم ای بابا
سوخت کل بدنم، بال و پرم ای بابا
زخم رخسار مرا دید و ز من کرد فرار
دختری گفت شبیهِ پسرم ای بابا
از غم دوری تو،از غم هجران عمو
آتشی زد غمتان بر جگرم ای بابا
با سرت آمدی و محفل ما روشن شد
حال بنگر تو دمی چشم ترم ای بابا
آتش خیمه برای من و سهم تو تنور
لگدی زد که خمیده کمرم ای بابا
معنی بردگی و لفظ کنیزی تو بگو
خورده بر قومِ یهودی گذرم ای بابا
تو ببر دخترکت،حوصله ام سر رفته
من مهیا شده ی این سفرم ای بابا
/عبدِکریم/
حضرت رقیه (س)
روضه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#حضرت_زینب__س__نوحه
حاج رضا یعقوبیان
رحلت دخت علی زینب بود
جان تمام شیعه بر لب بود
گل زهرا نشان رفته از این جهان
آجرک الله بقیه الله
دخت علی راحت شود زغمها
رود از این جهان به سوی عقبا
بر علی نور عین بود یاد حسین
آجرک الله بقیه الله
یاد تن بی کفن حسینش
دارد به بر پیرهن حسینش
میزند ناله ها به یاد کربلا
آجرک الله بقیه الله
دارد گل فاطمه ی حزینه
داغ حسین فاطمه به سینه
یاد ظلم و ستم بریزد اشک غم
آجرک الله بقیه الله
یاد زمانی که سویش دویدند
سر حسینش از قفا بریدند
زان گلان چیده قامتش خمیده
آجرک الله بقیه الله
افتاده یاد نور هردو عینش
یاد سر بریده ی حسینش
به یاد خیمه ها سر بر نیزه ها
آجرک الله بقیه الله
یاد گلان پرپر کربلا
سوز غم پر شرر کربلا
یاد پیکر چاک که مانده روی خاک
آجرک الله بقیه الله
حضرت زینب (س)
نوحه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#حضرت_زینب__س__روضه
پیش چشمم تو را سر بریدند
دست هایم ولی بی رمق بود
بر زبانم در آن لحظه جاری
«قل اعوذ برب الفلق» بود
گفتی: آیا کسی یار من نیست؟
قفل بر دست و دندان من بود
لحظه ای تب امانم نمی داد
بی تو آن خیمه زندان من بود
کاش می شد که من هم بیایم
در سپاهت علمدار باشم
کاش تقدیرم از من نمی خواست
تا که در خیمه بیمار باشم
ماندم و در غروبی نفسگیر
روی آن نیزه دیدم سرت را
ماندم و از زمین جمع کردم
پاره های تن اکبرت را
ماندم و تا ابد داد از کف
طاقت و تاب بعد از ابالفضل
ماندم و ماند کابوس یک عمر
خوردن آب بعد از ابوالفضل
ماندم و بغض سنگین زینب
تا ابد حلقه زد بر گلویم
ماندم و دیدم افتاده در خاک
قاسم آن یادگار عمویم
گفتم ای کاش کابوس باشد
گفتم این صحنه شاید خیالی است
یادم از طفل شش ماهه آمد
یادم آمد که گهواره خالی است
پیش چشمم تو را سر بریدند
دست هایم ولی بی رمق بود
بر زبانم در آن لحظه جاری
«قل اعوذ برب الفلق» بود
افشین علاء
حضرت زینب (س)
روضه
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
#بحارالاشعار
#حضرت_رقیه__س__شور
فتح بابم یا رقیه
در نابم یا رقیه
روزیمو دادی یه عمره پا روضه
زندگیم با تو شیرینه
میدونم چشمات میبینه
قد کشیدم تو جوونی با روضه
برا تو
جونمو میدم ای بانو
پی تو میگردم هر سو
میزنم پیش تو زانو
ای عشق من
بی بی یارقیه مدد
بند دوم:
دلخوشی روزگارم
بی تو آرامش ندارم
هر جا کارم گیره با تو حل میشه
وقتی میگیره دل من
پا میگیره مشکل من
تو هوای من رو داری همیشه
یه نگات
بسه واسه همه سینه زنا
از خودت نکنی مارو جدا
اربعین بطلب کرب و بلا
بانوی من
بی بی یارقیه مدد
بند سوم:
ای صدای مشک عباس
قطره های اشک عباس
روی لبهاته عموجونم برگرد
رفته سقا آب بیاره
بارون چشمات میباره
حرف اشکاته عموجونم برگرد
به خدا
دیگه آب نمیخام ای سقا
نزاری من و اینجا تنها
میگه برنمیگردی بابا
ای با ادب
بی بی یارقیه مدد
علی علی بیگی
حضرت رقیه (س)
شور
🔻🔻🔻🔻🔻
🌐 https://www.beharalashar.ir
🔺🔺🔺🔺🔺
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐
@beharalashar
#شور_لطمه_ای_اسارت_آل_الله
🎼#سبک_سامونم_کربلا
#آه_از_شام_بلا
☑️بند اول
آه از شام بلا
میزدن نامردا ما رو بی هوا
وقتی میفتادیم زیر دست و پا
آی از شام بلا
آه توی ازدحام
توو شلوغی های دروازه ی شام
شامیا میکردن هتک احترام
به ناموس امام
آه از شام خراب
وقتی که از سرت خونای تازه میریخت
قلب زینب از هم گسیخت
☑️بند دوم
آه ازشام خراب
از جفاهای اون قوم ناصواب
برده بود مارو تو بزم شراب
آه ازشام خراب
آه از آتیش و دود
میسوختیم توی شام از عمق وجود
توو محله های های اون قوم یهود
تو محل یهود میزدن مارو بی امون
عقده داشت هر کی از بابامون
☑️بند سوم
آه وا محمدا
خون تازه میریخت از روو نیزه ها
از سر علمدار و خون خدا
آه وا محمدا
آه بیداد از فلک
روی زخم ماها میریختن نمک
بچه ها با ناله میگفتن کمک
آه عمه جان کمک
توی شام میزدن حرفای بد و ناسزا
به ناموست و بچه ها
☑️بند چهارم
آه از شام بلا
از جفای قوم پست و بی حیا
از سر بریده از تشت طلا
آه از شام بلا
آه دلا رو سوزوند
حرومی با چوب رو لبها می نشوند
تا حسینم ایه ی قرآن میخوند
آه تا قران میخوند
لب داداش من میشد اونجا غرق خون
تا میزد لعین خیزرون
💠💠💠1⃣1⃣5⃣3⃣💠💠💠
#مجید_مرادزاده
─═༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═─
#ماه_صفر
#ورود_کاروان_به_شام
#مصیبات_شام
#شعراز_رقیه_سعیدی_کیمیا
𖠇࿐ྀུ༅༅࿇═══┅─
آجَـــرَکَ اللــه امـــام زمـــان
قافلـــه شد وارد شــام الامـــان
سنگ به دامـن همه در انتظــار
تا که به دروازه رســد کــاروان
سلــسلهٔ آل عبـــا مـــانده انـد
در وســـط حلقــهٔ نامحـــرمان
عمـــهٔ ســــادات ، دل آزرده از
خیـــلِ جفــاپیــشهٔ نا مهـــربان
جای عــزا ، هلهــله سر داده اند
طعنــه و دشنام زِ هر سـو روان
سنــگ به رأسِ گـل زهــرا زدند
بر جگــــر فاطمــه نیـــش زبان
آه از آن کـــوی یهـودی نشیــن
قلعــهٔ خیبــر شده بغـض نهـان
یادِ درِ خیبــر و حیــدر ، زدند
سنگ جفــا بر سـرِ شــاه جهان
آتش و خاکستـر و دشنــام بود
رســمِ پذیرایــیِ این میــزبان
خون به دل عمه ی سادات شد
شیــــر زنِ هاشــمیِ قهـــرمــان
کــاش بدانند که او زینـب است
فــاطمـــهٔ دومِ این خــانـــدان
دختر حیـــدر ، یلِ خیبــر شکن
عالمــهٔ مکتــبِ زهـــرا نشــــان
عاقـلـــه ، در بیــن زنان عـــرب
دانـشِ دریــاییِ او ، بیکــــران
گشته زمین از وَجَنـاتش ، خجل
خَم شده در هر قدمش ، آسمــان
در مَــلَأ عــــام نبــود آشـــکار
رویِ مَهَـــش بوده همیــشه نهــان
وارث عِلــم و عَلَــم فـاطمـــه ست
بانوی صبـــری که شــده قهـــرمان
گرچــه لقب ، اُمّ مصائب گــرفت
لیـــک نشــد نزدِ عـــدو ، ناتــوان
آنچه که در شـــام بلا دیده است
تیـــرِ بلا بر لبـــش آورده جــــان
بزم شراب و سر خونین به تشت
دید که شد لب ، هدف خیـــزران
صبــر ، دگر بر دل زینـــب نمــاند
داد ، زمین را و زمـــان را تکـــان
دوختــه شـــد کــام یــزید پلیـــد
با دَم شمـــشیرِ بُـرنـــده بیـــان
خطبــهٔ دنـدان شکـــن آغــاز کرد
عالمـــهٔ فاضلــــهٔ نکتـــه دان
در عجب از این نفــسِ حیدری
آمــده انگــشتِ همـه بر دهـــان
بر رُخشــان گَردِ حقارت نشست
تا که شد اســرار حقیقت ، عیان
داد پیـــام عَلَــــم ســـرخ را
نایبـــهٔ پاک امـــام زمــان
خطبـــهٔ دیگر ، خود زیـن العبـــاد
خواند و شرر زد به دل شامیـــان
گر چه میــان غـُـل و زنجیـــر بود
رزمِ سخـــن کــرد به تیـــغ زبــان
نیش به جانهـا زده شد جای نوش
جام شــراب همه شــد شـــوکَران
مرثیـــه و روضـــهٔ مقتـــل سرود
ناله کشیـــدند همـــه عرشیــــان
گفت چه رسمی است دراین روزگار
بر سرِ نیـــزه ست ، سـرِ میهمـــــان
این سرِ بر نیــزه ، گل فاطمه است
سیـــدِ آزادهٔ اهـــل جنــان
این سرِ خونیــن ، پسر مرتضاست
زادهٔ آن پادشَــــه اِنـس و جـــان
خطبـــهٔ سجـــاد ، به آتش کشیــد
قلب سیـــاه همـــه را بی امــــان
شکـــر خدا پرچـــم ســرخ حسین
جلـوه گــری می کند از هـر کــران
هـــر کــه به زیر عَلَمــــش مــی رود
می شـــود از ســـیل بلا در اَمــــان
باز هــــم افتــاده هــوای حـــــرم
بر ســرِ هر کــودک و پیـــر و جوان
در صــفِ زُوّارِ خـــودت یا حسیـــن
نام مــنِ دلشـــــده را هــم بخـــوان
تــا برســـم کرب و بلا ، اربعیــــن
همـقـــدمِ قـــافلـــهٔ عمــه جـــان
𖠇࿐ྀུ༅༅࿇═══┅─
✍🏻رقیه سعیدی )کیمیا
دیر راهب
بخش اول
راهبی در خلق و تقوا بینظیر
ترک دنیا کردهای روشنضمیر
راهبی از عهد عیسی یادگار
خود بزرگان جهان را در شمار
عصر خود را مرد صادق بود و بس
بلکه خود انجیل ناطق بود و بس
گر چه بر تثلیث بودی متکی
هیچ مقصودش نبودی جز یکی
معتکف گردیده در صورت به دیر
لیک در معنی دلش مشغول سِیر
بود در صورت اگر زناربند
داشت صید معنیاش سر در کمند
گردنش گر بود در قید صلیب
هم نبود از رحمت حق بینصیب
خواه باشد ز اهل مسجد یا کنشت
طالب حق را بُود جا در بهشت
طالب حق را خداوند کریم
ره نماید بر صراط مستقیم
پاکدل از خدعه و تلبیس بود
دیرگاهی دیْر را قسیس بود
از صفات نیک آن روشنضمیر
هر چه گویم کی بُود پایانپذیر
بس که دارد حالتش آشفتهام
هر چه افزون گویمت کم گفتهام
کز نکوییهای آن مرد سعید
گشت عیسی نزد زهرا روسپید
مسکن آن راهب صاحبمقام
بود دیری از قضا نزدیک شام
این موحدمرد رهبان ای حبیب
سرگذشتی در جهان دارد عجیب
سرگذشت او بُود ز اسرار عشق
تا تو را روشن کند ز انوار عشق
شمر دون آن قائد جیش فتن
خوانْد راهب را به نزد خویشتن
گفت این لشکر که میبینی تمام
کرده بر خود خواب راحت را حرام
همره این لشکر از برنا و پیر
هست جمعی مو پریشان و اسیر
باید امشب را در اینجا تا صباح
سربهسر راحت نمایند از صلاح
گفت راهی نیست زینجا تا به شام
گفت نتْوان گشت وارد وقت شام
گفت از احضار من مقصود چیست
گفت غیر از این مرا مقصود نیست
کاین اسیران را ز روی همرهی
امشب اندر دیر خود منزل دهی
گفت راهب هر که میبیند اسیر
راحتش را سعی دارد ای امیر
گفت اینان زآن اسیران نیستند
گفت پس برگو که اینها کیستند
گفت ز اسرار است و نتْوان کرد فاش
گفت بر من فاش گو، آسوده باش
گفت راهب را چه با کار سپاه
گفت دانستن نمیباشد گناه
این از آن میخواست مطلب را عیان
آن از این میکرد مطلب را نهان
چون نشد آنجا به راهب کشف راز
رو به دیر خویشتن آورد باز
گفت: زین سردار لشکر کی توان
کرد کشف اینچنین راز نهان
پس همان بهتر بُوَد کز راه خیر
این اسیران را دهم منزل به دیر
بازآمد سوی سردار سپاه
تا مگر گیرد خبر زآن دینتباه
گفت: فرمان ده که این قوم اسیر
سوی دیر آیند از برنا و پیر
پس اجازت داد سرخیل لئام
تا اسیران را به دیر آمد مقام
بعد از آن سرها که همره داشتند
نزد راهب آن زمان بگْذاشتند
تا نیابد بر اسیران راه غیر
لشکری بگْرفت پیرامون دیر
چشم هر کس رفت اندر خواب ناز
غیر آن چشمان که دانی بود باز
بر اسیران آنچه در آن شب گذشت
سختتر از جمله بر زینب گذشت
غیر چشم اهلبیت بوتراب
رفته بود از چشم راهب نیز خواب
هر چه اندیشید و شد در خود فرو
دید مطلب هست نازکتر ز مو
گفت امشب این معما را مگر
حل کند بر من خدای دادگر
رفت راهب در عبادتگاه خویش
سنبلآسا کرد موی سر، پریش
برکشید از آستین دست دعا
کرد روی دل به درگاه خدا
ملتجی گردید بر دانای راز
گفت ای بیچارگان را چارهساز
حرمت پیغمبران خوشسرشت
حرمت آدم که آمد از بهشت
حرمت موسی و تورات صریح
حرمت انجیل و اعجاز مسیح
حق ابراهیم و داوود شکور
هم به حق صُحْف و آیات زبور
حرمت یعقوب و زاریهای او!
وآن همه چشمانتظاریهای او!
«ذوالعطایا» حق ایوب صبور
کش نبودی دل زمانی بیحضور
بارالها حق الیاس و شعیب
واقفم کن سربهسر زین سر غیب
سر این مطلب مرا بنْما عیان
تا بدانم کیستند این خاندان
تا بدانم این سر ببریده کیست
اینچنین پُر خون و خاکستر ز چیست
کاندر این سر هست سر دیگری
کی توان از آن گذشتن سرسری
بس که از سوز درون نالید زار
گریه از بس کرد چون ابر بهار
رشته صبرش برون آمد ز کف
کآمدی تیر دعایش بر هدف
حالتی مابین بیداری و خواب
گشت عارض شد دعایش مستجاب
اندر آن حالت که میداند خدا
دید شور رستخیزی شد به پا
آمدند از آسمانها قدسیان
در کنار آن سر در خون، تپان
گِرد آن سر حلقه ماتم زدند
پشت پا بر خاطر خرم زدند
ناگه آمد این صدا بر گوش او
کای گروه آسمانی طرقوا
طرقوا، حوا ز جنت میرسد
آسیه با درد و محنت میرسد
طرقوا کز ساحت باغ جنان
میرسد اینک صفورا موکنان
طرقوا کز روضه خلد برین
میرسد هاجر فگار و دلغمین
طرقوا کاین لحظه مریم بیقرار
میرسد از ره به چشم اشکبار
طرقوا کآید خدیجه هم کنون
آید از ره با دلی لبریز خون
طرقوا، زهرای اطهر میرسد
دلغمین و تیرهمعجر میرسد
تا که زهرا در بر آن سر رسید
نالههای رودرود از دل کشید
هر یکی از آن زنان با شور و شین
گفتوگویی داشت با رأس حسین
آن یکی گفتا که یارانت چه شد
دیگری گفتا جوانانت چه شد
آن یکی گفتا چه آمد بر سرت
دیگری گفتا چه شد با حنجرت
مادرش میگفت کای نور بصر
منزلت بادا مبارک ای پسر
ادامه دارد۰۰۰
✍منکلام:مرحوم اسدالله صنیعیان
متخلص به صابر همدانی
🔴کانال رسمی عاشقان حضرت زینب«س»
https://t.me/hazratehzeyna