فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از صفای سفر عشق ندیدم خوشتر
شور و شوقی است
که در جان و دل ما افتاد
مهران هم اکنون
نه واکسن میخان
نه سماح
فقط پاسپورت چک میشه
#حضرت_رقیه_س_شهادت
بعد از تو هر کس گفت «بابا» گریه کردم؛
با خاطرات مشک و سقّا گریه کردم
با خنده رفتم کربلا اما از آنجا
تا شام را صحرا به صحرا گریه کردم
@hosenih
هم کربلا هم کوفه هم دروازهی شام
نام تو را بردند هر جا گریه کردم
گفتم تو را قدر دو دنیا دوست دارم
آنقدر زد قدر دو دنیا گریه کردم
از کاروان وقتی که جاماندم، برایت
با هر نفس همپای زهرا گریه کردم
دیدم رباب آهسته دارد میکشد باز،
بر خاک با انگشت، دریا ، گریه کردم...
بر داغ گوش و گوشوار و زخم پهلو
تا درد دست و تاول پا گریه کردم
@hosenih
با گریه گفتم ای علی اکبر کجایی؟
بر صورتم زد بیشتر تا گریه کردم
تو روی نی بودی و زجر بیمروت
با نیشخند آمد من امّا گریه کردم
شاعر: #میثم_کاوسی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
سلام کرد و نشان داد جای سلسله را
چه بی مقدمه آغاز می کند گله را
نه از سنان و نه از شمر گفت نه خولی
بهانه کرد فقط طعنه های حرمله را
@hosenih
نگاش چونکه به رگ های نامرتب خورد
نکرد شکوه و پوشاند زخم آبله را
ز استلام لب و خیزران شکایت داشت
از اینکه چوب، رعایت نکرد فاصله را
کشید زجر، هم از دست زجر هم پایش
شبی که گم شد و گم کرده بود قافله را
@hosenih
سبب چه بود که هنگامه ورود به شام
نمی شنید صدای بلند هلهله را
و در ازای دو تا بوسه داد جانش را
ندیده چشم کسی اینچنین معامله را
شاعر: #محمدعلي_بياباني
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
شدم بی خانمان دنبال تو چون باد اواره
رود از گریه های من جگر از چشم هر خاره
چنان بی کس شدم بابا پس از تو بین این صحرا
که میگیرم سراغ دوست را از خصم همواره
@hosenih
اگر بابا نباشی تا بخوابم بین آغوشت
چه فرقی می کند بر من چه تابوت و چه گهواره
اگرچه زخمهای من چو غنچه بسته شد اما
اگر آهی کشم هر گُل گریبان می کند پاره
جوان از حادثه گاهی اگر که پیر میگردد
ندیدم کودکی گردد ز داغی پیر یکباره
@hosenih
اگر که آمدی و مرده بودم بر رُخم بنگر
خبرها دارد از سِرِّ درونم رنگ رخساره
پُر از زخمی چنان بابا، که شد دردم فراموشم
بیا که دردهایت را به یک بوسه کنم چاره
شاعر: #موسی_علیمرادی
🙏لطفاً جهت سلامتی #پدر شاعر گرامی، حمد شفا بخوانید.
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
بيقراري هايت از چشمان تارم دور نيست
چشم های اهل معنا در حقیقت كور نيست
سعي در كتمان اسرار جراحاتت مكن
حنجرت را هم بپوشاني لبت مستور نيست
@hosenih
دختر زهرايم و پاي تو سيلي مي خورم
مرد ميدانم حريفم دست هاي زور نيست
یوسفم! افتادی از نیزه ولی با سنگ نه
هیچ چشمی مثل چشم سنگزنها شور نيست
نامسلمان حال ما را ديد و خوشحالي نكرد
در غم ما جز مسلمانان كسي مسرور نيست
@hosenih
تا نگاه مرد رومي خواهرم را آب كرد
گفتم عمه اين نگاه شوم بي منظور نيست
خانه ام خاكي لباسم پاره مويم سوخته
عذر ميخواهم بساط ميزبانت جور نيست
شاعر: #محمدعلي_بياباني
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_شهادت
به دخترت که غم و غصه بیکران دارد
بگو که چند ستاره در آسمان دارد
تمام دخترکان رفتهاند و خوابیدند
رقیه نیمه ی شب تازه میهمان دارد
@hosenih
خبر بده به نجف شام را به هم زدهام
سه ساله دخترت از فاطمه نشان دارد
بغل گرفتمت و از تو بوسه میخواهم
ولی چرا لب تو طعم خیزران دارد؟
تو تشنه کشته شدی من گرسنهام امشب
سرت برای چه اینقدر بوی نان دارد
از آن شبی که زمین خوردم از روی ناقه
همیشه دختر تو درد استخوان دارد
بلایی بر سر شیرین زبانت آوردند
برای حرف زدن لکنت زبان دارد
رباب داغ دلش تازه میشود هر روز
هنوز حرمله در دست خود کمان دارد
عمو کجاست بیاید خودش نگاه کند
که دستهای همه جای ریسمان دارد
در ازدحام سر کوچه ها مشخص شد
چقدر شام ؛ زن و مرد بد دهان دارد
@hosenih
هزار سال گذشت این سهسال عمر کمم
سه سال عمر من اینقدر داستان دارد !
و دشمنان تو بابا به خویش میگفتند
مگر که دختر کوچک چقدر جان دارد
شاعر: #علی_مزرعی و #محمد_حسن_بیات_لو
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
از خاکِ درِ خانه ات انگار رسیده
این مرهم دردی که به بیمار رسیده
نام تو سبب شد که مرا نیز ببخشند
از نام تو حتی به گنهکار رسیده
@hosenih
دور و بر تو جمع گدایان تو جمع اند
سرگرم تو اند و به همه کار رسیده
از دست کریم تو به او کم نرسیده
دستان گدا پیش تو هربار رسیده
ما عرض نکرده ز تو حاجات گرفتیم
پیش تو کجا کار به گفتار رسیده؟
آنقدر بزرگى و كريمى كه هميشه
مانند طلبكار، بدهكار رسيده
یک عمر کنار در و دیوار نشستی
با یادِ غمِ دستِ به دیوار رسیده
دیوار و در و کوچه و همسایه و همسر
یک عمر به تو از همه آزار رسیده
@hosenih
آن رسمِ جسارت که به پیش تو بنا شد
از کوچه شد آغاز و به بازار رسیده
ارثیه ی تیری که به تابوت و تنت خورد
در علقمه یکجا به علمدار رسیده
شعر از گروه #یا_مظلوم
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
تویی ضریحِ کرامت؛ تمام خلق، دخیلاند
اگر کریم تویی؛ حاتمانِ دَهر، بخیلاند
غباری از قطراتِ تیمُّمِ تو طهارت
بُحور، پیشِ نَمِ مسحِ پایت آبِ قلیلاند
@hosenih
هزار مَن غزل آنسو در آسمانِ ترازو
مناقبِ تو در اینسو بدون وزن، ثقیلاند
به کاسهی مَلَکِ رزق، ریختند کمت را
مجاورانِ گدایت به خرجِ خلق، کفیلاند
ملقبی به مُعِزُّالْبَشر؛ مُذِلّ شیاطین
همیشه سنگْعیاران کنار قله ذلیلاند
میان آن همه سردارهای جنگندیده
سپاهیان سکوتِ تو جنگجوی اصیلاند
ندادهاند رضایت؛ به حرمتت به نمکدان
چه سنگها که به آیینهات همیشه گُسیلاند
شرارههای دری که تمام عمر، تو را سوخت
قضای آتشِ نمرودها به جانِ خلیلاند
@hosenih
گواهِ غربت صدّیقه پیرْموی سرت شد
قصیدههای سپیدِ تو آیههای دلیلاند
نمیرسد به کفِ پای مقتلت قد شعرم
قلم خمیده؛ رطبهای روضهات به نخیلاند
شاعر: #رضا_قاسمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح
حرم ندارد و دل در غمش مقیمتر است
کسی که رأفتش از آسمان عظیمتر است
اگرچه جمله کریماند و شهره در کرماند
در این سلاله یکی از همه کریمتر است
@hosenih
بنازم این ساقی را که از وفاش مدام
گلوی ما که از او باده میخریم، تر است
علی که رفت همه کوفه شد یتیم، ولی
میان کوفه حسن از همه یتیمتر است
تو صلح کردی و بیغیرتان نفهمیدند
که راه صلح تو از جنگ مستقیمتر است
@hosenih
به لطف صلح تو تا کربلا رسید حسین
قسم به نام خدایی که خود علیمتر است
دعا کن این جمعه آخرین ولی برسد
که حال دنیا از هر زمان وخیمتر است
شاعر: #علی_سلیمیان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_شهادت
تویی همان که فاطمه به نامت افتخار کرد
همان که لطف و جود را صاحب اعتبار کرد
تو از تبار مرتضی تو از شکوه حیدری
نه از تبار بزدلی که از جَمَل فرار کرد
@hosenih
هدف یکی ست پس برای حفظ دین مصطفی
همان نمود صلح تو که تیغ ذوالفقار کرد
نه مومنین نه مسلمین تویی معزالانبیاء
به کوری کسیکه فتنه بر شتر سوار کرد
خدا تورا سر مسیر ما یتیم ها گذاشت
خدا به ما چقدر لطف و مهر بیشمار کرد
تو در جواب فتنه ها سکوت کردی و سکوت
ولی غریبی تو را زمانه آشکار کرد
کسی شبیه تو چنین به صبر امتحان نشد
چه ها میان کوچه با تو چرخ روزگار کرد
چه شد که راه خانه را گُلِ رسول گم نمود
چه شد که کار خانه را به فضه واگذار کرد
نوشته اند بعد از آن حسن دگر حسن نشد
که هرچه کرد با تو میخ درب نابکار کرد
برای دفن پیکرت دو تکه تخته جور شد
همان دو تکه تخته را مدینه تیربار کرد
ارث غریبی تو را حسین روی دوش برد
و چرخ روزگار را دوباره داغدار کرد
@hosenih
بمیرم آن دمی که ناگریز رفت و گوشه ای
نشست و بوسه بر گلوی طفل شیرخوار کرد
ادب رضا نمیدهد که شرح روضه وا کنم
که پیش خواهرش چه ها شمر حیا ندار کرد
شاعر: #محمود_یوسفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_شهادت
#قبرستان_بقیع
تصور کن که این آقا برای خود حرم دارد
کریم آل طاها چند تا باب الکرم دارد
تصور کن که مثل شهر مشهد باغ رضوانی
و یا مانند شهر قم خیابان ارم دارد
نه تنها صحن زیبایی به زیبایی گوهرشاد
علاوه بر دو تا گلدسته سقاخانه هم دارد
تصور کن که در گوشه کنار بارگاه خود
همیشه خادمانی مهربان و محترم دارد
تصور کن که دیگر در حرم گرد و غباری نیست
تصور کن که بعد از این مزارش خاک کم دارد
تصور کن گلاب قمصر کاشان رسید از راه
و با شور و شعف قصد زیارت دم به دم دارد
ببین با چشم دل مهمانسرایی و تصور کن
که دیگر سفره دار فاطمه دارالنعم دارد
تصور کن شب شعری کنار مرقدش برپاست
تصور کن برای خود حسن هم محتشم دارد
یکی از این هزارانی که گفتم را ندارد ، حیف
غمش این آرزو را بر دل من میگذارد حیف
@hosenih
شب و روزم عزا شد اهل بیتم را صدا کردم
به لطف مادرش در خانه بزمی دست و پا کردم
به پاس لطف بسیاری که آقا کرد در حقم
منم دارایی ام را نذر خرج روضه ها کردم
نشد که سرمه ی چشمم کنم خاک مزارش را
ولیکن دیده را با خاک پرچم آشنا کردم
رمضان تا محرم از محرم تا صفر هرشب
نشستم روی سجاده حسن جان را صدا کردم
خودش با دست خود من را نشانده بر سر سفره
اگر کم از سر این سفره بردارم جفا کردم
به هر ماتمسرایی سر زدم دیدم حسینیه ست
حسینی ام ولی در دل حسنیه بنا کردم
اگرچه بر سر و سینه زدم با روضه های او
ولی با خویش میگویم خطا کردم خطا کردم
نفهمیدم که آقایم به هرچه کوچه حساس است
از او شرمنده ام امشب اگرکه کوچه وا کردم
از انجایی که حتی خواهرش لطمه به صورت زد...
میان روضه ها من هم به زینب اقتدا کردم
مدینه دید آن شب مویه های نجم ثاقب را
صدا زد تا صدای خسته اش ام المصایب را
@hosenih
همه دیدند بی اندازه میلرزید سر در تشت
به جای زهرها میریخت هر تکه جگر در تشت
پسر گاهی به سینه میزد و گاهی به سر میزد
و میبارید چشمان پر از اشک پدر در تشت
اگرچه میگرفت از صورتش خونابه را زینب
ولیکن می نشست از لخته خون ها بیشتر در تشت
کبوتر ...نامه ای در دست... در ذهنش تداعی شد
دوباره نقش بست از زخم روی بال و پر در تشت
دم "لایوم…" را وقتی که جاری کرد بر لبها
در آمد به صدا گویا دگر زنگ خطر در تشت
نگاهی گاه بر زینب و گاهی بر حسین اش داشت
چه ها میدید آقای غریب مان مگر در تشت !؟
صدا زد خواهرم این گریه را خرج حسین ات کن
شبی که میروی آزرده به دیدار سر در تشت
خدا را شکر اینجا خیزران در کار نیست اما
چه خواهی کرد در شام بلا با چوب تر در تشت
اگرچه زانوی غم در بغل داری و میباری
خدا را شکر اینجا چادری بر روی سر داری
شاعر: #علیرضا_خاکساری
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح_و_مناجات
مینویسم "یا حسن"حسن ختامش با خودت
بر لبم ذکر تو را دارم دوامش با خودت
@hosenih
لحظه های عمر خود را میسپارم دست تو
از سلام زندگی تا والسلامش با خودت
از ادب دور است نزدت دست خالی آمدن
زخم اوردم برایت التیامش با خودت
باز هم بال خیالم تا بقیع ات پر کشید
من کبوتر میشوم یک روز ،بامش با خودت
سر به دامان تو خواهم داشت یا زانوی غم؟
اینکه باشد لحظه ی مرگم کدامش با خودت!
@hosenih
از کریمان کم طلب کردن که کفر نعمت است
حاجتم را هم که میدانی ، تمامش با خودت
شاعر: #محدثه_آشتیانی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e