eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحيم افزوده شد بر غیبتت یک سال دیگر هم بد می‌شود هر سالِ بی تو ؛ بلکه بدتر هم شد کاسه‌های صبرمان لبریز از غصه از شعرهای گریه‌دار هجر ، دفتر هم خسته شدیم از رنج، از تبعیض، از غارت کی می‌زنی پس این بساط ظلم را برهم ؟! سینه زدیم از ماتم ارباب هر شب را از داغ هجران تو کوبیدیم ، بر سر هم شرمنده‌ایم آقا که بین این همه نوکر حتی نداری یار و یک ناچیز لشکر هم تو در کنار مایی و هستیم نابینا گفتی اناالمظلوم، نشنیدیم، پس کر هم هر چند ، گاهی بیخیال روز موعودیم اما تمام ترس‌مان این است، آخر هم ... گویند : که در آرزوی دیدن رویت ... مُردند از هجران تو یک قومِ دیگر هم
در بساطم باز چیزی نیست، آهم را نگاه قطره‌های شرم، در ابرِ نگاهم را نگاه این زمستان هم گذشت؛ از برفِ پیری بگذریم! روسپیدان را ببین؛ روی سیاهم را نگاه بر تن دیوار زندانم به جای پنجره میله‌های چوب‌خطّ سال و ماهم را نگاه خاک بر سر ریختم، پای دل ویرانه‌ام سقفِ خاک‌آلوده‌ام را، سرپناهم را نگاه با خودم در جنگ بودم، قلعه‌هایم فتح شد چشم، زهرآلود؛ دل، زخمی؛ سپاهم را نگاه کور کردم چشمه‌هایی را که غرق نور بود خشکسالِ چشم‌های بی‌گناهم را نگاه در بساطم نیست جرمی لایق غفّاری‌ات کوهِ غفران را ببین، مثقال کاهم را نگاه چشم‌پوشا! نامه‌ی اعمالِ زشتم را نبین «یاحسینم» را، گریزِ قتلگاهم را نگاه 🔸شاعر: __________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
دو لقمه اشک و نان و بغض خورد از سهم افطارش نمکدان ریخت بر زخم دلِ از زخم سرشارش گلویش میزبان استخوان و خار در چشمش لبش را می‌گَزید از دردهای «حیدر آزارش» تبسم‌های بغض‌آلود، از درد دلش می‌گفت نگاهش روضه بود؛ اما لبش می‌کرد انکارش دو چشمش ابر شد وقتی نگاهش را به بالا دوخت تمام آسمان‌ شد خیس، از آیات رگبارش سکوتش را شکست «انا الیه الراجعون»هایش نمی‌دانم چرا بوی سفر می‌داد اذکارش قدومش خسته بود از ماندن و رویای رفتن داشت همان مردی که در دل دردهای مردافکن داشت @hosenih پدر از کوچه‌‌های ‌نوحه‌ی «بابا بمان» می‌رفت زمین همراهِ جانش آسمان تا آسمان می‌رفت به زخم شانه‌اش فرمود: امشب استراحت کن به وقت هر شبش؛ این بار بی‌انبان نان می‌رفت کلون در دخیلش را گره می‌زد به دامانش و بابا از میان روضه‌ی در؛ روضه‌خوان می‌رفت تمام شهر، خوش بودند در خوابِ زمستانی امیرالمومنین از دستِ سرد کوفیان می‌رفت شهادت داد بر مظلومی‌اش همراه گلدسته مراد «اشهدُ انّ علی» سمت اذان می‌رفت قدوم قبله‌ی سیار، مسجد را مزیّن کرد چراغ روضه‌‌ی خود را به دست خویش روشن کرد @hosenih به وقت سجده؛ مسجد اتفاقی را خبر می‌داد سجود آخر مولا به ذکرش بال و پر می‌داد به دستی مست، می‌رقصید تیغِ کهنه‌ی کینه چه شمشیری که زهرش بوی خونِ میخ در می‌داد خدای روضه از آوار ارکانُ‌الهدیٰ می‌گفت نمازِ غرق خون «فزتُ و ربّ الکعبه» سر می‌داد تَرک در تارک خورشیدِ نخلستانی کوفه خبر از آیه‌ی مکشوفه‌ی «شق‌القمر» می‌داد شب قدری که قرآن جای قرآن؛ تیغ بر سر داشت درخت آرزوی دیدن زهرا ثمر می‌داد محاسن را خضاب و دست خود را شست از دنیا به جای یا علی هنگام رفتن ‌گفت یا زهرا شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دو لقمه اشک و نان و بغض، خورد از سهم افطارش نمکدان ریخت بر زخم دلِ از زخم سرشارش گلویش میزبان استخوان و خار در چشمش لبش را می‌گَزید از دردهای «حیدر آزارش» تبسم‌های بغض‌آلود، از درد دلش می‌گفت نگاهش روضه بود؛ اما لبش می‌کرد انکارش دو چشمش ابر شد وقتی نگاهش را به بالا دوخت تمام آسمان‌ شد خیس، از آیات رگبارش سکوتش را شکست «انا الیه الراجعون»هایش نمی‌دانم چرا بوی سفر می‌داد اذکارش قدومش خسته بود از ماندن و رویای رفتن داشت همان مردی که در دل دردهای مردافکن داشت پدر از کوچه‌‌های ‌نوحه‌ی «بابا بمان» می‌رفت زمین همراهِ جانش آسمان تا آسمان می‌رفت به زخم شانه‌اش فرمود: امشب استراحت کن به وقت هر شبش؛ این بار بی‌انبان نان می‌رفت کلون در دخیلش را گره می‌زد به دامانش و بابا از میان روضه‌ی در؛ روضه‌خوان می‌رفت تمام شهر، خوش بودند در خوابِ زمستانی امیرالمومنین از دستِ سرد کوفیان می‌رفت شهادت داد بر مظلومی‌اش همراه گلدسته مراد «اشهدُ انّ علی» سمت اذان می‌رفت قدوم قبله‌ی سیار، مسجد را مزیّن کرد چراغ روضه‌‌ی خود را به دست خویش روشن کرد به وقت سجده؛ مسجد اتفاقی را خبر می‌داد سجود آخر مولا به ذکرش بال و پر می‌داد به دستی مست، می‌رقصید تیغِ کهنه‌ی کینه چه شمشیری که زهرش بوی خونِ میخ در می‌داد خدای روضه از آوار ارکانُ‌الهدیٰ می‌گفت نمازِ غرق خون «فزتُ و ربّ الکعبه» سر می‌داد تَرک در تارک خورشیدِ نخلستانی کوفه خبر از آیه‌ی مکشوفه‌ی «شق‌القمر» می‌داد شب قدری که قرآن جای قرآن؛ تیغ بر سر داشت درخت آرزوی دیدن زهرا ثمر می‌داد محاسن را خضاب و دست خود را شست از دنیا به جای "یا علی" هنگام رفتن ‌گفت "یا زهرا" 🔸شاعر: ________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
. ✍ 〰〰〰〰〰〰 غزلی از حرمت ساخته‌ام با «مثلاً» گرچه خاک است روی قبر تو، اما مثلاً ... گنبدِ زرد تو خورشید شده می‌تابد نور می‌گیرد از آن گنبدِ خضرا مثلاً چه ضریحی شده کارِ هنرِ فرشچیان ! جنسِ هر پنجره‌اش هست مُطلّا مثلاً چقدَر پارچه‌ی سبز گره خورده به آن می‌کنی باز، تمام گره‌ها را مثلاً خادمانت همه دورِ سرمان می‌گردند ما عزیزیم، در این صحنِ مُعلّا مثلاً تشنه‌ها مست شوند از مِیِ سقاخانه ساقیِ میکده هم «حضرت سقا» مثلاً هیئتی شکل گرفته‌ست میان حرمت نام هیئت شده «یا حضرت زهرا» مثلاً روضه‌خوانی وسطِ صحن، حکایت می‌خواند قصه‌ی کوچه‌ای از شهر تو؛ حالا مثلاً ... مادری با پسرش رد شده از آن، اما ... هیچ کس راه نبسته‌ست بر آنها مثلاً دست نامردِ کسی هم وسط کوچه نبود چادری خاک نخورده‌ست، در آنجا مثلاً مادرِ قصه‌ی ما رفت صحیح و سالم وَ نپوشاند رخ از دیده‌ی مولا مثلاً بعدِ مجلس همه رفتند، زیارت کردند تربتِ حضرت زهرا شده پیدا مثلاً .
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
قرارِ وصل، دل بی‌قرار می‌خواهد وصال، عاشقِ چشم‌انتظار می‌خواهد امام؛ راه رسیدن؛ به شرط همراهی‌ست به قدرِ یک قدم از رهسپار می‌خواهد @hosenih امام؛ ظرف قنوتش برای مأموم است هر آنچه از درِ پروردگار می‌خواهد امام؛ گنبد و گلدسته نیست زائرها! برای ماست اگر هم مزار می‌خواهد به زعمِ مرده‌پرستان امام یعنی سوگ به جای یار، فقط سوگوار می‌خواهد امامِ شهرِ مدینه «دعا؛ سکوت؛ قلم» امامِ کوفه ولی ذوالفقار می‌خواهد امام؛ گاه محاسن سپید می‌طلبد و گاه لبیک از شیرخوار می‌خواهد @hosenih تنورخوابی هارونِ مکّی است قیام امام؛ لشکری از جا‌ن‌نثار می‌خواهد امام؛ از قلمِ در غلاف، دلگیر است به جای آن همه شاگرد، یار می‌خواهد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بالای بام از دور می‌بینم از اولین غم تا به آخر را در اشک‌هایم کاش می‌دیدی این صحنه‌های گریه‌آور را از دور می‌بینم که می‌آیی اهل و عیالت حالشان خوب است دارد رباب از ذوق می‌خندد دید اولین دندان اصغر را سجاده‌ات را پهن کرد و گفت «بابا! رقیه دوستت دارد» چادر نمازش را سرش کردی اکبر که گفت الله‌اکبر را دارد سکینه آب می‌نوشد اصحاب و اهل خیمه‌گاهت هم سیراب‌ها بعدش دعا کردند در لشکرت سقای لشکر را دور سرت هر لحظه می‌گردد پروانه‌ی شمع وجود تو می‌بینم اشک شوق زینب را تا سیر می‌بیند برادر را این دلخوشی‌ها را نگیر از خود با آمدن در سرزمینی شوم از خیر کوفه بگذر و برگرد از اهل خیمه دور کن شر را اینجا بهارش هم زمستان است از ساقه می‌بُرّند گل‌ها را برگرد، این مردم تبر دارند بر پیکرِ خود حفظ کن سر را دلشوره می‌آید سراغ من با دیدن چشمِ حرامی‌ها حالا که می‌آیی نیاور پس همراه خود ناموس حیدر را 🔸شاعر: _______________________
‍ بانوی بی نشان: 📋 کاش میشد باز برگردی به شهر مادرت / (ع مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کاش میشد باز برگردی به شهر مادرت تا که راحت جان دهد این کفتر نامه‌برت من نوشتم که بیا، ای کاش دستم می‌شِکست کاش می شد پیکِ من هرگز نیاید محضرت نامه‌هاشان را نخوانده پاره کن ، آتش بزن هیچ کس اینجا نخواهد ماند یار و یاورت یک کمی هم رحم کن بر لخوشی‌های رباب جان من برگرد، تا زنده بماند اصغرت سر به سر با مردم این شهر نگذار و برو نقشه‌ها دارند در سر، کارها هم با سرت نیزه‌داری نیزه‌اش را تیزِ تیزِ تیز کرد تا بیفتد با تمامِ آن به جان اکبرت مشک‌هایت را حسابی پُر کن اینجا آب نیست رحم کن بر آبروی حضرت آب‌آورت لااقل اهل و عیالت را ببر یک جای امن گُنگ و سربسته بگویم " وای ، موی دخترت " چشم‌های بی‌حیای مردم اینجا هرزه است وای می‌ترسم بیفتد بر نگاه خواهرت *شاعر : ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بانوی بی نشان: 📋 غریب و تنها، با دست بسته / (ع) مداحی‌های کربلایی سیدرضا نریمانی ـــــــســـــــــــــــــــــــــــــــ غریب و تنها، با دست بسته میبَرنم با سر شکسته سیلی که خوردم مزه‌ی دست بی‌حیاها رو چشیدم روضه‌های مدینه رو من دیگه دیدم طعنه‌ها که علی شنید منم شنیدم بی هوا سیلی خوردن‌و من فهمیدم توی غریبی مردن‌و من فهمیدم پسر عمو میکُشَنت ، برگرد برگرد به روی خاک میکِشَنت ، برگرد برگرد این روزا خیلی خرابه کوفه جون رقیه، نیا به کوفه تو شهر کوفه هیچ کسی نیست منتظر اومدن تو نقشه کشیدن برای پیرُهن تو اینا نمیخوان که باشه سر رو تن تو نقشه دارن واسه سرت، آقا برگرد کینه دارن از پدرت، آقا برگرد نامه هارو بذار کنار، جون مسلم دختراتو کوفه نیار، جون مسلم حرفای کوفی همه‌ش دروغه این روزا بازار خیلی شلوغه هجوم آوردن یکی یه خنجر میخره یکی یه نیزه یکی به اسبش میزنه نعلای تازه یکی سه شعبه برای تیراش میسازه زنده‌ت نمیذارن اینا، وای وای وای وای یه حرمله دارن اینا، وای وای وای وای چه بی حیان چه بد دهن، وای وای وای وای مثل مغیره میزنن، وای وای وای وای ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ای «سُرّ مَن رَأیٰ»ی نگاه فقیرها ای رویش امید به جان کویرها @hosenih ای خالق قصیده‌ی مدح ذواتِ نور ای جامعه‌سُرای تبارِ کبیرها یا هادی‌الاُمَم! اگر انوارتان نبود گمراه می‌شدند تمام مسیرها منت کشیده عرش، برای جلوس‌تان اما نشسته‌ای به حصارِ حصیرها نور عبادتت قرق حصر را شکست ای ذکر مستجاب نجات اسیرها اثبات شد امامِ تمامِ خلایقی تا سر گذاشتند، به پای تو شیرها ای در رباعی علوی؛ چارمین علی! میلاد توست، مطلع عید غدیرها @hosenih شش‌گوشه‌‌ات گره زده ما را به دست تو بگذار پا به دیده‌ی ما گوشه‌گیرها ! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ای «سُرّ مَن رَأیٰ»ی نگاه فقیرها ای رویش امید به جان کویرها ای خالق قصیده‌ی مدح ذواتِ نور ای جامعه‌سُرای تبارِ کبیرها یا هادی‌الاُمَم! اگر انوارتان نبود گمراه می‌شدند تمام مسیرها منت کشیده عرش، برای جلوس‌تان اما نشسته‌ای به حصارِ حصیرها نور عبادتت قرق حصر را شکست ای ذکر مستجاب نجات اسیرها اثبات شد امامِ تمامِ خلایقی تا سر گذاشتند، به پای تو شیرها ای در رباعی علوی؛ چارمین علی! میلاد توست، مطلع عید غدیرها شش‌گوشه‌‌ات گره زده ما را به دست تو بگذار پا به دیده‌ی ما گوشه‌گیرها ! 🔸شاعر: _____________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
حاجی به دور هشت رسید اعتراف کرد می‌گفت جای کعبه علی را طواف کرد دیوارِ مستجار دهان باز کرد و گفت ما را خدا به خاطر حیدر مَطاف کرد بیت‌الحرام، قبله شد از خاکساری‌اش وقتی که زیر پای علی اعتکاف کرد از ذوقِ مدح او قلمم غرق لکنت است مثل کسی که کوهِ طلا اکتشاف کرد شیری که ذوالفقارِ دَمش قاتل‌ُالقوی‌ست شمشیر را به روی ضعیفان غلاف کرد خورشیدِ عصر، حمله به سوی غروب کرد شرمنده‌ی علی شد و ترک مصاف کرد هر کس که بی علی‌ همه عمرش نماز خواند بی‌دین‌تر از کسی‌ست که عمری خلاف کرد ابلیس، سامری شد و گاوِ سقیفه را در غیبت نبی، علَمِ اختلاف کرد لعنت به آن‌که راه چنین مستقیم را با ردّ پای خویش پر از انحراف کرد 🔸شاعر : ===================== https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
مرا در عالم ذَر حضرت مادر سوا کرده برایم آبرودار آبرویی دست و پا کرده کنیز روضه‌ات می‌خواست من هم نوکرت باشم دعای مادرت حاجات مادر را روا کرده @hosenih شبیه طبل تو خالی؛ نه طبل روضه‌های تو منم آن پوچی مطلق که عمری ادعا کرده صدایت می‌زنم با بغض، مثل «کودکی‌هایم» که در بازار غربت دست مادر را رها کرده به تو امّید دارم مثل آن من، آن پسربچه که هر باری زمین افتاده بابا را صدا کرده دلم قیمت گرفته با شکستن، مثل آن قلّک که هر چه داشت را خرج عزادارِ شما کرده فقیرم؛ آن فقیری که غنی‌تر از سلاطین است خدا خیرش دهد هرکس مرا اینجا گدا کرده @hosenih شبم روز است، با عکسی که از دیوار می‌تابد خدا رحمت کند هر کس که گنبد را طلا کرده کبوتر نیستم اما فقط یک آرزو دارم کلاغ قصه‌ی غربت هوای کربلا کرده شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مرا در عالم ذَر حضرت مادر سوا کرده برایم آبرودار، آبرویی دست و پا کرده کنیز روضه‌ات می‌خواست من هم نوکرت باشم دعای مادرت حاجات مادر را روا کرده شبیه طبل تو خالی؛ نه طبل روضه‌های تو منم آن پوچی مطلق که عمری ادعا کرده صدایت می‌زنم با بغض، مثل «کودکی‌هایم» که در بازار غربت دست مادر را رها کرده به تو امّید دارم مثل آن من، آن پسربچه که هر باری زمین افتاده بابا را صدا کرده دلم قیمت گرفته با شکستن، مثل آن قلّک که هر چه داشت را خرج عزادارِ شما کرده فقیرم؛ آن فقیری که غنی‌تر از سلاطین است خدا خیرش دهد هرکس مرا اینجا گدا کرده شبم روز است، با عکسی که از دیوار می‌تابد خدا رحمت کند هر کس که گنبد را طلا کرده کبوتر نیستم اما فقط یک آرزو دارم کلاغ قصه‌ی غربت، هوای کربلا کرده  🔸شاعر: __ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────————
هنوز ردَ غروبت در آسمان باقی‌ست طلوع سرخ تو باقی‌ست، تا جهان باقی‌ست در این دیار، که فانی‌ست هر چه شادی و غم غمِ مقدسِ داغِ تو همچنان باقی‌ست @hosenih قسم به «قَوِّ عَلیٰ خِدمَتِکْ»، جوارح من در اختیار غم توست، تا توان باقی‌ست بیا و مشتری‌ آبروی چشمم باش هنوز قطره‌‌‌ی اشکی در این دکان باقی‌ست سیاهی‌ام؛ نه زغالی که چای دم داده منم همان‌چه که در قعرِ استکان باقی‌ست هزار و نهصد و پنجاه بار باید مرد چقدر زخم شنیدم؛ چقدر جان باقی‌ست صدای کشتنت الله‌اکبرِ کوفی‌ست هنوز داغ تو در روضه‌ی اذان باقی‌ست @hosenih مگر جماعت کفتار غارتت کردند؟! که از رشیدِ تنت چند استخوان باقی‌ست اگر چه جوهر تاریخ، قطره‌قطره مکید هنوز خون تنت در رگ زمان باقی‌ست شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کنار نام عمویت صدا بزن پدرت را نفس بکش؛ برسان تا مدینه نامه‌برت را به سوره‌ی مَدَنی دست برد پنجه‌ی کوفی گرفت آیه به آیه؛ بُرید موی سرت را @hosenih نوشت کاتبِ سرنیزه با مرکّب خونت به روی مصحف من روضه‌های معتبرت را شبیه شیشه‌ی عطری؛ که سنگ خورده شکسته خدا کند نبَرد باد، تا حرم خبرت را چرا کشیده شدی آیه‌ی مُقَطَعه‌ی من؟! اگر چه لشکرِ قاری ربوده بیشترت را کشید شیره‌ی جان تو را تبارِ تبردار و بعد، اسب، لگدمال کرد برگ و برت را @hosenih تو مثلِ حمزه‌ای و قاتل از عشیره‌ی هند است نشست و خورد تمام عصاره‌ی جگرت را کبوترم!؛ قفست باز شد برو به سلامت اگر چه سنگ‌پرانان شکسته‌اند پرت را شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
حسین آبروی آب بود، آب نمی‌خواست برای تشنگی زمزمش سراب نمی‌خواست حسین منّتِ «مُنّوا عَلَیَّ» را نکشیده‌ست حسین حتی بارانِ مستجاب نمی‌خواست @hosenih نهیب زد نفسش «فَارْحَموا» به آخرتِ خویش کسی از آن همه؛ یک قطره هم ثواب نمی‌خواست صدای غربتِ «هَل‌مِن‌مُعین» رسید به خیمه غریب، جز پسرش از کسی جواب نمی‌خواست عقیقِ تشنه از آغوش گاهواره جدا شد به غیرِ دستِ پدر این نگین رکاب نمی‌خواست میان ماندن و رفتن؛ میان مرگ و شهادت صدای گریه‌ی لبیکش انتخاب نمی‌خواست کسی که قصه‌ی لالایی‌اش نبردِ علی بود میان لشکرِ در دامِ خواب، ‌‌خواب نمی‌خواست حسین خونِ علی را به حکمِ معجزه رو کرد پیمبری که به جز مقتلش کتاب نمی‌خواست @hosenih ... و آفتاب بنا داشت داغِ روز دهم را خنک کند به دَمِ سایه‌اش، رباب نمی‌خواست به حکمِ رشته‌ی بر گردنش رباب اسیر است کشاندنش پیِ خون خدا طناب نمی‌خواست شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تا نذرِ ختمِ روضه‌ی مادر تمام شد چشم‌انتظار ماندنِ دختر تمام شد وقتی که فرشِ دامنِ گلدار پهن شد بر خارِ نیزه‌ها سفرِ سر تمام شد @hosenih بیمارِ انتظار کشیدن شفا گرفت امن‌یجیب خواندنِ مضطر تمام شد آنقدر پر کشید دلش تا سر پدر وقت عروج، بال کبوتر تمام شد شیرین‌زبان قافله لکنت گرفته بود دندان که ریخت، قندِ مکرّر تمام شد دستش رسید روی رگِ غیرت پدر جایی که کارِ کُندی خنجر تمام شد @hosenih یک‌قطره عمر داشت که آن‌هم به جای اشک با شستشوی رأسِ مطهّر تمام شد این مصحفِ شریف، که تنها سه آیه داشت با سرنوشتِ سوره‌ی کوثر تمام شد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تویی ضریحِ کرامت؛ تمام خلق، دخیل‌اند اگر کریم تویی؛ حاتمانِ دَهر، بخیل‌اند غباری از قطراتِ تیمُّمِ تو طهارت بُحور، پیشِ نَمِ مسحِ پایت آبِ قلیل‌اند @hosenih هزار مَن غزل آن‌سو در آسمانِ ترازو مناقبِ تو در این‌سو بدون وزن، ثقیل‌اند به کاسه‌ی مَلَکِ رزق، ریختند کمت را مجاورانِ گدایت به خرجِ خلق، کفیل‌اند ملقبی به مُعِزُّالْبَشر؛ مُذِلّ شیاطین همیشه سنگْ‌عیاران کنار قله ذلیل‌اند میان آن همه سردارهای جنگ‌ندیده سپاهیان سکوتِ تو جنگجوی اصیل‌اند نداده‌اند رضایت؛ به حرمتت به نمکدان چه سنگ‌ها که به آیینه‌‌ات همیشه گُسیل‌اند شراره‌های دری که تمام عمر، تو را سوخت قضای آتشِ نمرودها به جانِ خلیل‌اند @hosenih گواهِ غربت صدّیقه پیرْموی سرت شد قصیده‌های سپیدِ تو آیه‌های دلیل‌اند نمی‌رسد به کفِ پای مقتلت قد شعرم قلم خمیده؛ رطب‌های روضه‌ات به نخیل‌اند شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هر که خوانش بیش، مهمانش، گدایش بیشتر هر کسی خیل گدایش بیش، جایش بیشتر کلّ فرزندان زهرا سفره‌دارند و کریم بینِ اولادِ کریمش؛ مجتبایش بیشتر @hosenih رزق دنیا درمی‌آید از تنور خانه‌اش هر که نانش بیش، خیلِ بی‌نوایش بیشتر هر چه پنهان‌تر بگیرد دست او دست مرا پیش چشم خلق، می‌افتم به پایش بیشتر تا نفس دارم به عشقِ او نفس خواهم کشید بعدِ مرگم نیز، می‌میرم برایش بیشتر کیمیای عشقِ او از خاک می‌سازد طلا خاکسارش می‌شود سهمِ طلایش بیشتر هر چه دل‌ها بیشتر از داغِ قبرش بشکند می‌شود اندازه‌ی صحن و سرایش بیشتر گریه‌کن‌هایش سزاوار قنوت مادرند هر که اشکش بیشتر؛ رزق دعایش بیشتر @hosenih روضه‌ی موی سپیدش داغ ناموس خداست از مدینه زخم خورد؛ از کوچه‌هایش بیشتر هر شبی کابوس داغِ کوچه مهمانش شود می‌شود فردای آن شب؛ های‌هایش بیشتر شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بخر مقابل چشمانِ خوب‌ها بد را بزن به نام خودت این بدِ زبانزد را میان ماندن و رفتن از انتخاب نگو بگیر راه سقوطِ منِ مردّد را @hosenih همیشه سنگِ دلم راهِ اشک را بسته تلنگری بزن ای روضه! بشکن این سد را ببخش، حاجتِ من کمتر است از کَرمت خودت بخواه برایم هر آنچه باید را به جمعِ گریه‌کنان؛ بین ابرها بردی همان‌ کسی که خودش را به گریه می‌زد را شهادتِ نفسم یاحسین و یاحسن است نگیر از لب خشکم فراتِ اَشهد را مسافر حرمم؛ روی بالِ سجاده سلامِ صبح، به مبدأ رسانده مقصد را @hosenih کلاغ را چه به پرواز با کبوترها! کسی سیاه ندیده‌ست رنگِ گنبد را بحقّ پای سپاهِ پیاده‌ی حرمت ببر زیارتِ دنیای خوب‌ها بد را شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
همه‌شب راه می‌روم در خواب پای رویای من پُر آبله است مگر از آسمانِ خانه‌ی ما تا ضریحت چقدر فاصله است؟! تا در این شاهراه گم نشوم باز با چشم بسته بیدارم چند شب مانده است تا خورشید چند صد تا ستاره بشمارم؟! @hosenih از مزارِ پدر به سمت پسر در مسیری که شب‌به‌شب رفتم تا ضریحت به احترام نجف جاده‌ها را عقب‌عقب رفتم روزها با شمارشِ معکوس می‌گذشتند زود، تا برسم ساعتم را عقب کشیدم تا سرِ ساعت به کربلا برسم یک‌هزار و چهارصد منزل یک‌هزار و چهارصد سال است سرِ این جاده در زمان ظهور انتهای مسیر، گودال است مقتلت را ورق زدم؛ می‌گفت ته این جاده صحبت از جنگ است یاری‌ام کن که زودتر برسم پای رویای من اگر لنگ است هر شب این دلهره‌ست کابوسم که مبادا دوباره دیر شود نکند آسمان غروب کند نکند خواهرت اسیر شود نکند آب تا حرم نرسد ساقی‌ات از خجالت آب شود «روی نیزه بخواب مادر جان!» ذکر لالایی رباب شود یاری‌ام کن به یاری‌ات برسم دستِ خنجر به حنجرت نرسد تا سواری به گَرد پاهای دخترِ نازپرورت نرسد قطره قطره به هم گره خوردیم تا به دریای سرخ‌تان برسیم تا سرِ ساعتِ طلوع سرت پله‌پله به آسمان برسیم @hosenih مثل تسبیح، سوی آغوشِ ذکرِ «هل‌من‌معینت» آمده‌ایم گرچه دیر است، جای روز دهم یاری اربعینت آمده‌ایم پیش‌مرگانِ آسمان بودن آخرِ راهِ ما زمینی‌هاست روی زانوی تو شهید شدن همه‌شب خوابِ اربعینی‌هاست شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بر مزارت حرمی ساخته‌ام با «مثلا» گرچه خاک آمده پابوسی‌ات؛ اما مثلا ... خاک‌های حرمت راهی سجاده شدند کوچی از غربت، تا تربت اعلا مثلا گنبدت آیه‌ی والشّمش شد و روشن شد نه فقط فرش، که تا عرشِ معلّا مثلا @hosenih باد، این نامه‌بر پرچم عطرآگینت می‌برد نامِ تو را آن‌سرِ دنیا مثلا به ضریحِ اثرِ فرشچیان بسته دخیل چشم‌‌مان حاجتِ یک عمرْ تماشا مثلا روی هر پنجره‌اش ذیلِ تولای شما دشمنت لعن شده، لعنِ حمیرا مثلا مثل پروانه که مأمورِ طواف شمع است جمع خدّامِ حرم دور سر ما مثلا ... کربلا می‌چکد از گریه‌ی سقاخانه روضه جاری‌ست از آن، روضه‌ی سقا مثلا دسته‌ای آمده از محضر باب‌القاسم هیئتی همنامِ «حضرت زهرا» مثلا روضه‌خوانی وسطِ صحن، حکایت می‌خواند قصه‌ی کوچه‌ای از شهر تو؛ حالا مثلا ... مادرِ آب از آن رد شده آرام آرام سدّی از سنگ، نبسته‌ست گذر را مثلا‌ @hosenih "کوچه‌ای تنگ و دلی سنگ و صدای سیلی" نیست در قصه‌ی ما صحبتِ این‌ها مثلا مادرِ قصه‌ی ما رفت، صحیح و سالم نه؛ نخورده ترک آیینه‌ی مولا مثلا بعدِ مجلس همه رفتند زیارت کردند تربتِ حضرت زهرا شده پیدا مثلا شاعر: * استقبال از غزل شاعر گرامی که فرمودند: زخم‌هایم شده این لحظه مداوا مثلاً چشم کم‌سوی من امشب شده بینا مثلاً © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سلام ای نور، ای محصور، ای دور از رهایی‌ها غریب‌بن‌غریبِ وادی نا‌آشنایی‌ها تویی که مرزهای نقشه‌ها را خطّ بُطلانی سلام ای هستیِ اَعراب، فخر آریایی‌ها @hosenih سلامِ دورِ ما جان داد در راه علیکِ تو کمی نزدیک کن ما را شبیه سامرایی‌ها کمی هم کاسه‌های چشم‌مان را پر کن از دیدار که با دینار کاری نیست ما را در گدایی‌ها طوافِ کعبه دور قبله‌اش قسمت نشد آخر به حقّ عاشق و معشوق ظلم است این جدایی‌ها زمان ای کاش برمی‌گشت ما را با خودش می‌برد که شاید پیش‌مرگت می‌شدند از ما فدایی‌ها حسن یعنی ففط زخم از نمک‌نشناس‌ها خوردن گره خوردن به غم در پاسخ مشکل‌گشایی‌ها سکوت خسته‌ات یک حنجره فریاد می‌خواهد صدایت زخم خورد از خنجر بی‌هم‌صدایی‌ها @hosenih تو را غربت، تو را زندان، تو را دیوارها کشتند برای زهر گفتی از جفا از بی‌وفایی‌ها به دستت کاسه‌ی آب و به چشمت کاسه‌ی اشک است لبت سیراب شد با روضه‌های کربلایی‌ها شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عليه السلام 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ سلام ای نور، ای محصور، ای دور از رهایی‌ها غریب‌بن‌غریبِ وادی نا‌آشنایی‌ها تویی که مرزهای نقشه‌ها را خطّ بُطلانی سلام ای هستیِ اَعراب، فخر آریایی‌ها سلامِ دورِ ما جان داد در راه علیکِ تو کمی نزدیک کن ما را شبیه سامرایی‌ها کمی هم کاسه‌های چشم‌مان را پر کن از دیدار که با دینار کاری نیست ما را در گدایی‌ها طوافِ کعبه دور قبله‌اش قسمت نشد آخر به حقّ عاشق و معشوق ظلم است این جدایی‌ها زمان ای کاش برمی‌گشت ما را با خودش می‌برد که شاید پیش‌مرگت می‌شدند از ما فدایی‌ها حسن یعنی فقط زخم از نمک‌نشناس‌ها خوردن گره خوردن به غم در پاسخ مشکل‌گشایی‌ها سکوت خسته‌ات یک حنجره فریاد می‌خواهد صدایت زخم خورد از خنجر بی‌هم‌صدایی‌ها تو را غربت، تو را زندان، تو را دیوارها کشتند برای زهر گفتی از جفا، از بی‌وفایی‌ها به دستت کاسه‌ی آب و به چشمت کاسه‌ی اشک است لبت سیراب شد با روضه‌های کربلایی‌ها .
قرارِ وصل، دل بی‌قرار می‌خواهد وصال، عاشقِ چشم‌انتظار می‌خواهد امام؛ راه رسیدن؛ به شرط همراهی‌ست به قدرِ یک قدم از رهسپار می‌خواهد @hosenih امام؛ ظرف قنوتش برای مأموم است هر آنچه از درِ پروردگار می‌خواهد امام؛ گنبد و گلدسته نیست زائرها! برای ماست اگر هم مزار می‌خواهد به زعمِ مرده‌پرستان امام یعنی سوگ به جای یار، فقط سوگوار می‌خواهد امامِ شهرِ مدینه «دعا؛ سکوت؛ قلم» امامِ کوفه ولی ذوالفقار می‌خواهد امام؛ گاه محاسن سپید می‌طلبد و گاه لبیک از شیرخوار می‌خواهد @hosenih تنورخوابی هارونِ مکّی است قیام امام؛ لشکری از جا‌ن‌نثار می‌خواهد امام؛ از قلمِ در غلاف، دلگیر است به جای آن همه شاگرد، یار می‌خواهد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
. دوباره دفترِ شعرم پر از «حسن جان» است به سرزمینِ غزلواره؛ واژه‌باران است چه ریسه‌ای‌ست، که تسبیحِ نور، بافته‌اند برای ذکرِ من امشب ستاره‌بندان است به عشقِ آمدنِ این سُلاله‌ی رضوی ... نباتِ شعرم، سوغاتیِ خراسان است همانکه چهره‌ی او سُرَّ مَن رأی‌ست *، رسید به نورِ مقدمِ او کور، چشمِ شیطان است کریم‌زاده و مانند مجتباست، کریم هر آنکه در نَزَد این خانه را پشیمان است اگر چه شُهره‌ی خلق‌اند سامرایی‌ها ولی گداییِ او شغلِ اهلِ ایران است به حج نرفت، ولی کعبه نیز، می‌دانست که او مجاورِ هر روزِ صاحبِ خانه‌ست زیارتِ حرمش با ظهورِ فرزندش ... تمام خواسته‌ی ما؛ هم این و هم آن است اگر چه شاد، ولیکن پُر از غمیم، همه و بدترین غمِ این روزگار، هجران است خدا کند که بگویند، در شب میلاد : شب جداییِ از یار، رو به پایان است ✍ * سُرّ مَن رَأیٰ : شاد می‌شود هر که آن را می‌بیند – و همچنین نام قدیم شهر سامرا ............................................................ @ewwmajmamolodi
. دوباره دفترِ شعرم پر از «حسن جان» است به سرزمینِ غزلواره؛ واژه‌باران است چه ریسه‌ای‌ست، که تسبیحِ نور، بافته‌اند برای ذکرِ من امشب ستاره‌بندان است به عشقِ آمدنِ این سُلاله‌ی رضوی ... نباتِ شعرم، سوغاتیِ خراسان است همانکه چهره‌ی او سُرَّ مَن رأی‌ست *، رسید به نورِ مقدمِ او کور، چشمِ شیطان است کریم‌زاده و مانند مجتباست، کریم هر آنکه در نَزَد این خانه را پشیمان است اگر چه شُهره‌ی خلق‌اند سامرایی‌ها ولی گداییِ او شغلِ اهلِ ایران است به حج نرفت، ولی کعبه نیز، می‌دانست که او مجاورِ هر روزِ صاحبِ خانه‌ست زیارتِ حرمش با ظهورِ فرزندش ... تمام خواسته‌ی ما؛ هم این و هم آن است اگر چه شاد، ولیکن پُر از غمیم، همه و بدترین غمِ این روزگار، هجران است خدا کند که بگویند، در شب میلاد : شب جداییِ از یار، رو به پایان است ✍ * سُرّ مَن رَأیٰ : شاد می‌شود هر که آن را می‌بیند – و همچنین نام قدیم شهر سامرا ............................................................ @ewwmajmamolodi
تو شعرِ آمده از آسمان، تو بارانی که مصرعی به زمین آمدی به مهمانی کویر، قبل تو با مرگ‌و‌میر قافیه داشت سلام بر تو که این شعرِ مرده را جانی بمان و گرد و غبار مدینه را بتکان تو سهمِ مردمِ ما از مزار پنهانی ببخش ما را دست کویر، پاگیر است ببخش قم را ای زائرِ خراسانی! ببخش لهجه‌ی ما را سرِ تلاوت‌تان ای استخاره‌ی خوب ای فصیحِ قرآنی! تو جان بخواه، که مهمانی و حبیبِ خدا که پای هر نفست می‌دهیم قربانی سپرده‌ایم گدایان صدا به در نزنند نشسته‌ایم درِ خانه‌ات به دربانی مراقبیم که گردی به چادرت نرسد به تارِ معجرتان پودی از پریشانی مراقبیم نگاهی به سمت‌تان ندود اگر چه چشمه‌ی پاکی‌ست، چشمِ ایرانی سپرده‌ایم به آتش مراقبت باشد شنیده‌ایم برای که روضه می‌خوانی! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
تو شعرِ آمده از آسمان، تو بارانی که مصرعی به زمین آمدی به مهمانی کویر، قبل تو با مرگ‌و‌میر قافیه داشت سلام بر تو که این شعرِ مرده را جانی بمان و گرد و غبار مدینه را بتکان تو سهمِ مردمِ ما از مزار پنهانی ببخش ما را دست کویر، پاگیر است ببخش قم را ای زائرِ خراسانی! ببخش لهجه‌ی ما را سرِ تلاوت‌تان ای استخاره‌ی خوب ای فصیحِ قرآنی! تو جان بخواه، که مهمانی و حبیبِ خدا که پای هر نفست می‌دهیم قربانی سپرده‌ایم گدایان صدا به در نزنند نشسته‌ایم درِ خانه‌ات به دربانی مراقبیم که گردی به چادرت نرسد به تارِ معجرتان پودی از پریشانی مراقبیم نگاهی به سمت‌تان ندود اگر چه چشمه‌ی پاکی‌ست، چشمِ ایرانی سپرده‌ایم به آتش مراقبت باشد شنیده‌ایم برای که روضه می‌خوانی! 🔸شاعر: _____________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
ا ﷽ ا چه صحنه‌ای بشود یک شب زیارتی و من و ضریح تو و عقده‌های یک عمرم ✍ حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @azizamhosen