#آغاز_امامت_حضرت_صاحب #مناجات_با_امام_زمان
حسنت به اتفاق ملاحت جهان گرفت
آری به اتفاق جهان میتوان گرفت
افشای راز خلوتیان خواست کرد شمع
شکر خدا که سر دلش در زبان گرفت
زین آتش نهفته که در سینه من است
خورشید شعلهایست که در آسمان گرفت
میخواست گل که دم زند از رنگ و بوی دوست
از غیرت صبا نفسش در دهان گرفت
آسوده بر کنار چو پرگار میشدم
دوران چو نقطه عاقبتم در میان گرفت
آن روز شوق ساغر می خرمنم بسوخت
کاتش ز عکس عارض ساقی در آن گرفت
خواهم شدن به کوی مغان آستین فشان
زین فتنهها که دامن آخرزمان گرفت
می خور که هر که آخر کار جهان بدید
از غم سبک برآمد و رطل گران گرفت
بر برگ گل به خون شقایق نوشتهاند
کان کس که پخته شد می چون ارغوان گرفت
حافظ چو آب لطف ز نظم تو میچکد
حاسد چگونه نکته تواند بر آن گرفت.
🔸شاعر:
#لسان_الغیب_حافظ_شیرازی
_______________________
@babollharam
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#امیرالمومنین
#لیله_المبیت
وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّه رَؤُفٌ بِالْعِبادِ. (بقره/٢٠٧)
قصيده اى علوى درباره ليلة المبيت (شب اول ربيع الاول)
تا در اوصاف امیرالمؤمنین آید به کار
نه قلم را اقتدار و نه زبان را اختیار
مظهر حق شیر حق مرآت حق میزان حق
کشور حق را مدیر و لشكر حق را مدار
گو که بنویسند جّن و انس وصفش را مدام
نیست ممکن وصف مولا را یکی از صد هزار
قصّهء جانبازی آن جان شیرین رسول
جان شیرین می دهد بر تن برادر گوش دار
کافران دادند با هم دست از هر طایفه
بهر قتل خواجۀ لولاک در یک شام تار
گفت پیغمبر به شیر حق امیرالمؤمنین
کای نبی را جان شیرین ای ولیّ کردگار
کافران بر قتل من با یکدگر بستند عهد
باید امشب جای من در بسترم گیری قرار
گفت حیدر: ای دو صد جان علی قربان تو
این تو، این جان علی، این تیغ خصم نابکار
جان پاک تو سلامت جان من بادا فدات
گو ببارد تیغ و تیرم از یمین و از یسار
خفت آن شب مرتضی در بستر ختم رسل
گشت پیغمبر دل شب در بیابان رهسپار
ناگهان بوبکر آمد بر سر راه نبی
در درون آن شب تاریک، دور از انتظار
چشم پیغمبر چو بر وی در سر راه اوفتاد
برد همره تا نگردد راز پنهان آشکار
نفس خود را جای خود در بستر خود جای داد
خصم خود را ناگزیر آورد سوی کوهسار
آنکه جای مصطفی خوابید، باشد جانشین
وآنکه یار غار او شد، به که بنشیند به غار
با نبی در غار بودن کی کرامت می شود
جان به راه یار دادن عزّت است و افتخار
این تعصّب نیست انصاف است لختی گوش کن
فرق بسیار است بین یار غار و یار یار
او به "لا تحزن" ز فعل خویشتن گردید منع
این به "مرضات اللّه"ش گوید ثنا پروردگار
او ز بیم جان فراری بود از میدان جنگ
این به دور مصطفی گردید روز کارزار
او "اقیلونی" سرود این بر "سلونی" لب گشود
او سراپا عجز بود این پای تا سر اقتدار
او ز خیبر شد فراری این در از خیبر گرفت
فرق دارد فرق، مرد جنگ با مرد فرار
هر نفس در بستر ختم رسل بهر علی
بود بیش از طاعت کونین اجرش در شمار
ذات حق آن شب به جبراییل و میکاییل گفت
کی کند جان از شما در راه یکدیگر نثار؟
هر دو ماندند از جواب و سر به زیر انداختند
هر دو ساکت هر دو گردیدند از حقّ شرمسار
پس خطاب آمد که بگشایید چشمی بر زمین
بذل جان شیر حق بینید در این شام تار
خفته بهر بذل جان در بستر ختم رسل
گشته محو این همه ایثار چشم روزگار
ای وجودت شمع جمع آفرینش یا علی
وی خزان زندگی را نام دلجویت بهار
با سر انگشت تو مهر و مه کند در چرخ سیر
بر تماشای تو می گردند این لیل و نهار
گو برد حقّ تو را صد تن به جای آن سه تن
آنچه زآن تو است، آن تو است ای جان را قرار
چه شوی مسند نشین و چه شوی خانه نشین
تو امامیّ و امامت از تو دارد اعتبار
بانگ جبریل از اُحد آید به گوش جان که گفت
لافتی الاّ علی لا سیف الاّ ذوالفقار
لب نمی بندد ز اوصاف تو «میثم» یا علی
گر فتد در زیر تیغ و گر رود بر اوج دار
#غلامرضا_سازگار
#امیرالمومنین
#لیله_المبیت
رسید وحی تا که از بلا تو را خبر کند
خبر کند که یک نفر به جای تو خطر کند
چقدر تیغ آخته به خانۀ تو تاخته
کدام مرد حاضر است سینه را سپر کند؟
چه صولتی! عجب یلیست! مرد مردها علیست
به جان او مباد چشم تیغها نظر کند
بگو چگونه رد شدی؟ کسی ندیده برگ گل
چنین سلامت از میان خارها گذر کند
به گرد پای لیلة المبیت هم نمیرسد
هر آنکه مدعیست هر چقدر هم هنر کند
#ت_حسینی
قلم بر صفحه سرگردان عشق است
و دفتر سفره دار خوان عشق است
یتیم شهر مکه شد پیمبر
همان که صاحب قرآن عشق است
اگر گفتند ابتر کور بودند
که زهرا گوهر تابان عشق است
پسر عمش ابالایتام آنکه
خودش بابای فرزندان عشق است
کریم ومهربان ودست ودل باز
حسن، بانی هر احسان عشق است
و آن نامی که سر خط جنون است
حسینم وای سرگردان عشق است
عجیب است اینکه بیمار است سجاد
دوای درد بی درمان عشق است
امام باقر آن علامه دهر
دبیر دانش اموزان عشق است
کسی کز دست صادق اب خوردست
مرید مرد با ایمان عشق است
کلید باب حاجات است کاظم
خودش محبوس در زندان عشق است
رئوف و مهربان آقاست مردم
علی موسی الرضا سلطان عشق است
جوانی ام فدای نوجوانش
جواد است وبلا گردان عشق است
دل ایرانیان شد هادی آباد
بمیرم خانه اش ویران عشق است
ز حلمش شیعه جانی تازه دارد
امام عسکری جانان عشق است
می آید آخرین فرزند حیدر
طلوع طلعتش دوران عشق است
شاعر: صابر خراسانی
#کانال_مولودی_مجمع_الذاکرین
🍂یاامام زمان عجل الله🍂
#امام_زمان
🎶سبک :: میگذرد کاروان
✍حسین ایمانی
می گذرد روزگار
العجل ای تک سوار
چشم زمین منتظر
قلب زمان بی قرار
وارث پیغمبری
نور دل حیدری
منتقم فاطمه
ای پسر عسگری
امید شیعیان العجل
یا صاحب الزمان العجل
عمه زینب بین روضه گوید بیا
راس جدت روی نیزه گوید بیا
ابا صالح اباصالح مهدی بیا ...
آبروی عالمِ
شال عزای حسین
افضل الاعمالمِ
گریه برای حسین
شاهی وبی لشکری
بی کفن وبی سری
نوکرتو می خری
کرب وبلا می بری
ذکر هر سینه زن العجل
نوحه ی بی کفن العجل
بارونیه چشمای ما تو روضه ها
حسینیه دم می گیره مهدی بیا
ابا صالح اباصالح مهدی بیا ...
ناله زده مادرت
لحظه ی افتادنت
داغ دل خواهرت
روضه ی پیراهنت
پیرهن پاره شد
روضه ی اهل حرم
ای به فدای حسین
جانِ پدرْ مادرم
ذکر سینه زن ها العجل
ناله ی کربلا العجل
ای جان من جانان من یابن الزهرا
منتقمِ کرب و بلا مهدی بیا
ابا صالح اباصالح مهدی بیا ...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کانال باب الحوائج
اشعار ناب ( مداحی،مولودی ترکی و فارسی)
لینک کانال👇
http://eitaa.com/torkiy
---•••◇🔹️💢🔹️◇•••---
@torkiy
#حضرت_زهرا_س_مدح
آفرینش ز دولت زهراست
کعبه مات عبادت زهراست
نخل های فدک که چیزی نیست
دوجهان ملک حضرت زهراست
@hosenih
همه خدمت گذار فضه شدند
فضه اما به خدمت زهراست
پدرش هم که رفت تا معراج
شک ندارم به دعوت زهراست
گرچه با آب روزه اش وا شد
نان عالم ز برکت زهراست
زهد اورا ببین که کهنه حصیر
بالش استراحت زهراست
فاطمه در حمایت علی است
و علی در حمایت زهراست
"طاعت مفترض" که میخوانیم
در حقیقت اطاعت زهراست
ولی امر ماست مثل علی
شیعه دینش ولایت زهراست
@hosenih
شرح و تفسیر داده مادر را
عمر زینب روایت زهراست
راضیه عالمه اغیثینی
مادرم فاطمه اغیثینی
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🏴ورود ضریح جدید حرم حضرت زینب (سلام الله علیها) به سوریه
@azizamhosen
@yaraliagham