eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3.1هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ا ﷽ ا اختصاصی کانال عزیزم حسین علیه السلام نام مبارک حضرت امام حسین علیه‌السلام حسین سید الشهدا حضرت امام حسن علیه السلام حسن المجتبی بر ضریح مبارک حرم رضوی #محرم #عاشورا #درمحضرولایت حضرت #امام_رضا علیه السلام حضرت #امام_حسین علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @azizamhosen
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 تصویرسازی دردناک و تکان‌دهنده از لحظه شهادت امام حسین علیه‌السلام 🔹طبق روایات امام (ع) در حوالی همین ساعات و در وقت نماز عصر روز دهم محرم به شهادت رسیدند ....♥️ #عزیزم_حسین ♥️.... #محرم #دهم_محرم #عاشورا حضرت #امام_حسین علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @azizamhosen
YEKNET.IR - shoor 2 - shabe 3 moharram1399 - nariman panahi.mp3
3.37M
نیزه می‌رفت و بر می‌گشت چشماش باز و بسته می‌شد هر کس توی مقتل اومد آنقدر می‌زد خسته می‌شد حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @azizamhosen
حاج‌محمود_کریمی_فردا_بی_تو_میرن_اسارت_حرم_و_خواهرت_.mp3
8.57M
فردا بی تو میرن اسارت حرم و خواهرت حاج‌محمود حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @azizamhosen
کربلایی‌سیدرضا_نریمانی_افتادی_توی_قتلگاه_با_بدنی_غرقِ_به_خون_1.mp3
25.75M
افتادی توی قتلگاه با بدنی غرق به خون حاج‌سیدرضا حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @azizamhosen
Karimi-ToRaftio[320].mp3
19.6M
تو رفتی و بی تو زندگی برام عذاب شد حاج‌محمود حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @azizamhosen
YEKNET.IR - shoor - hafteghi 8 ordibehesht - nariman panahi.mp3
3.23M
روی لبم واویلا کسی ندیده توی دنیا حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @azizamhosen
مداحی_آنلاین_قتلگاه،_اشک_و_آه_نریمانی.mp3
5.83M
قتلگاه، اشک و آه از روی بلندی می کنم نگاه آسمون شد سیاه خون میون گودی افتاده به راه سید رضانریمانی🎙 حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @azizamhosen
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🩸سه‌ساعت بی‌حال در بین گودال افتاده بود … | چهل‌حرامی به دنبال بریدن «سر» بودند که در آخر شمر … ما را کُشته است آن ساعت دردناکی که مقاتل نوشته‌اند: 📜 ... وَ بَقِيَ الحُسينُ علیه‌السلام مَكبُوبًا عَلَى الأرضِ مُلَطّخًا بِدَمِهِ ثَلاثَ سٰاعاتٍ ▪️حدود سه ساعت بود که سیدالشهدا علیه‌السلام بی‌رمق بین گودال، در خون خودش غوطه‌ور افتاده بود. 🥀 دائماً لب‌های خشکش به هم می‌خورد و می‌فرمود: صَبرًا عَلَى قَضائِك لا الٰهَ سِواكَ يا غياَث المُستَغيثين 📜 فَابْتَدَرَ إلَيْهِ أربَعونَ رَجُلاً كُلٌّ مِنهُم يُريدُ حَزَّ نَحرِهِ و عُمَرُ بنُ سَعدٍ لَعَنَهُ اللّهُ يَقولُ: يا وَيلَكُم! عَجِّلوا عَلَيْهِ ▪️در آخر چهل حرامی پیشی گرفتند تا سرِ مطهر سیدالشهداء علیه‌السلام را جدا کنند؛ عمر بن سعد ملعون هم دائمًا می‌گفت: وای بر شما! هرچه زودتر کارش را تمام کنید! 🥀 شَبث و سنان ملعون به ترتیب وارد گودال شدند تا سر مطهرش را جدا کنند؛ اما پس از لحظاتی یکی پس از دیگری وحشت‌زده از گودال قتلگاه بیرون آمدند. 🥀 تا اینکه در نهایت شمر ملعون به سنان لعین گفت: مادرت به عزایت بنشیند! چرا دست کشیدی؟ سنان گفت: وای بر تو! چشمانش را به رویم باز کرد و شجاعت پدرش را به خاطرم آورد که از کشتن او دست کشیدم. پس شمر به او گفت: 📜 إنّي لأقتُلُهُ سَواءً شَبِهَ المُصطفىٰ أو عَلِيّ المُرتضىٰ؛ فأخَذَ السّيفَ مِن يَدِهِ، و رَكِبَ صَدرَ الحُسينِ علیه‌السلام... ▪️این من هستم که او را می‌کشم؛ حال چه شبیه مصطفی صلی‌الله‌علیه‌وآله باشد و چه شبیه علیّ مرتضی علیه‌السلام؛ پس شمشیر را از دست سنان گرفت و وارد گودال قتلگاه شد و از سینه مبارک سیدالشهداء علیه‌السلام بالا رفت... 📚مقتل أبومخنف (مشهور)،ص۹۳ 📚اسرارالشهادة ص ۴٢۶ 📝 ناله بزن ؛ با ناله از گودال لشگر را ببر زینب بیا ، این شمرِ با پا رفته منبر را ببر چون مادر خود بر کمر چادر ببند ای شیرزن از زیر دست و پای این مردم برادر را ببر این فرصت پیش آمده دیگر نمیاید به دست دامن کشان، دام‍ن بیاور با خودت سر را ببر ناله بزن، فریاد کن؛ اما همه‌ش بی‌فایده است این شمر، از اینجا نخواهد رفت؛ مادر را ببر ای لشگر بی آبرو اینگونه عریانش مکن پیراهنش را بر زمین بگذار، معجر را ببر انگشتری که ضربه خورده در نمی‌آید ز دست جایش، النگوی من و این چند دختر را ببر من در میان این شلوغی خیمه را گم کرده ام از بین نامحرم بیا عباس! خواهر را ببر... حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @azizamhosen
🩸بر جایگاه بلندی، بالا آمدی ! این‌جایی را که نشسته‌ای، دائماً رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌بوسید … مقاتل نوشته‌اند: 📜 ... ثُمّ إنّهُ رَكِبَ عَلىٰ صَدرهِ الشريف، و وَضعَ السيفَ فٖي نَحره، و هَمّ أنْ يَذبحَه، ▪️شمر ملعون وارد گودال قتلگاه شد و بر سینه مبارک سیدالشهداء علیه‌السلام نشست و شمشیر را کشید و بر گلوی مطهر آن حضرت گذاشت و آمد تا سر مبارک را ذبح کند، 📜 فَفتَحَ عَينَيه في وَجهِه فَقالَ لَه الحُسين علیه‌السلام: يَا ويلك مَن أنتَ؟ فَقد إرتَقَيتَ مُرتَقَىٰ عَظيمًا؛ فَطالَ‌ما قَبَّلَهُ رَسولُ الله ▪️که در این هنگام چشمان سیدالشهداء علیه‌السلام کمی باز شد و با صدای بی‌رمقی به آن ملعون فرمودند: وای بر تو! تو کیستی؟ بر جایگاه بلندی بالا آمده‌ای! آنجایی را که نشسته‌ای، دائماً رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌بوسید... 📚ینابیع المودّة، ج۳، ص۸۳ 📚ناسخ‌التواریخ،سیدالشهداء علیه‌السلام، ج۲ ص۳۸۶ ✍ شرم از شیون و از گریۀ ما کن، بس کن پشت و رویش نکن اینقدر، حیا کن، بس کن با وضو مادر من شانه به مویش می‌زد موی سلطان مرا شمر رها کن، بس کن ذبح کردن به خدا حکم و شرایط دارد اینقدر ضربه نزن، زود جدا کن، بس کن شمر فریاد نکش دخترکش می‌ترسد حرمله را کمی آرام صدا کن، بس کن خون در شیشۀ او را که ملائک بردند لااقل رحم به این رخت و عبا کن بس کن کشتن او به خدا حربه نمی‌خواهد که به زمین خورده دگر ضربه نمی‌خواهد که حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @azizamhosen
🩸به سمت گودال از خیمه دویدم من …| وقتی که چادر زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها زیر پایش گیر می‌کند و به زمین می‌خورد … در نقل‌ها آمده است: 🥀 هنگامي كه سیدالشهداء علیه‌السلام به زمين افتاد، حضرت زينب کبری سلام‌اللّه‌علیها از درب خيمه خارج شد، در حالي كه ندا سر مي‌داد: واي از مصيبت برادرم! واي از مصيبت آقا و بزرگم! 📋 و رَكَضَتْ نَحوَ الْمَعرِكَةِ و هِيَ تارَةً تَعثُرُ بِأذْيالِها و تارَةً تَسقُطُ عَلیٰ وَجهِها مِن عِظمِ دِهشَتِها ▪️و دوان دوان به سمت معركه می‌رفت و در اين‌حال، گاهي پايش به پايين لباسش گير مي‌كرد و زمین می‌خورد و گاهي از شدت مصيبت و دهشت، اختیار دست و پایش را از دست می‌داد و با صورت بر زمين مي‌افتاد. 📚معالي السبطين ج٢ ص٣٧ ✍ مانند مادرم چقدر می‌خورم زمين تو خورده‌ای زمين، من اگر می‌خورم زمين مانند دختران تو طاقت نداشتم گفتی نيا، به جان تو طاقت نداشتم با ديدن تو چنگ به مويم زدم حسين بالا سرِ تو كاش نمی‌آمدم حسين پنجاه سال خواهری‌ام را چه می‌كنی؟ احساس های مادری‌ام را چه می‌كنی؟ وقتي كه پيكر تو زمين گيرِ نيزه هاست زينب تمام زندگی‌اش زیرِ نيزه هاست خواهر بميرد آه دگر دست و پا نزن تنگ است جات، مادرمان را صدا نزن... حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @azizamhosen
چرا هیچ زخمی بر پشت سیدالشهدا علیه السلام ننشسته بود؟ 🛑...عَنْ أَبِي الْجَارُودِ وَ ابْنِ بُكَيْرٍ وَ بُرَيْدِ بْنِ مُعَاوِيَةَ الْعِجْلِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ الْبَاقِرِ ع قَالَ: «أُصِيبَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ ع وَ وُجِدَ بِهِ ثَلَاثُمِائَةٍ وَ بضعا [بِضْعٌ‏] وَ عشرين [عِشْرُونَ‏] طَعْنَةً بِرُمْحٍ أَوْ ضَرْبَةً بِسَيْفٍ أَوْ رَمْيَةً بِسَهْمٍ فَرُوِيَ أَنَّهَا كَانَتْ كُلُّهَا فِي مُقَدَّمِهِ لِأَنَّهُ ع كَانَ لَا يُوَلِّي.» 🔰از امام باقر (علیه‌السلام) نقل شده است که فرمودند: «امام حسین (علیه‌السلام) دچار آن مصیبت شدند، در حالی که سیصد و بیست و چند زخمِ نیزه و شمشیر و تیر بر (پیکر مطهر) ایشان یافت می‌شد. روایت شده است که تمام این زخم‌ها بر جلوی بدنشان نشسته بود؛ چراکه ایشان (به دشمن) پشت نمی‌کردند (فرار نمی‌کردند.)» 📚الأمالي (للصدوق)، ص۱۶۴ حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @azizamhosen
🩸«آتش»، دور تا دور زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها زبانه می‌کشید؛ اما آن حضرت همان جا ایستاده بود … در نقلی آمده است: 🥀يكى از سربازان لشکر عمر بن سعد گويد: بانوى بلند قامتى را كنار خيمه‌اى ديدم... 📋 و النّارُ تَشتعِلُ مِن جَوانِبها، ▪️در حالى كه از هر طرف، آتش به سمت آن زن، شعله می‌کشید. 🥀 آن بانو گاهى به طرف راست و چپ و گاهى به آسمان نگاه مى‌كرد و دستهايش را بر اثر شدت ناراحتى به هم مى‌زد، و گاهى وارد آن خيمه مى‌شد، و بيرون مى‌آمد. با سرعت نزد او رفتم و گفتم: 📋 يا هٰذِِهِ ما وُقُوفُكِ هٰاهُنا، و النّارُ تَشتَعلُ مِن جَوانِبِك، و هٰؤلاءِ النِّسوَة قَد فَرَرنَ، و تَفَرّقنَ و لَم تَلحِقي بِهِنّ، و مٰا شَأنُك؟ ▪️اى زن! مگر شعله‌های آتش را نمى‌بينى؟ این زن‌ها همگی فرار کرده‌اند؛ تو چرا مانند ساير زنان فرار نمی‌كنى؟! 📋 فَبكَتْ زَینبُ، و قالَت: ياشَيخ! إنَّ لَنا عليلاً في الخيمة، و هُو لا يَتَمكّنُ مِن الجُلوسِ و النُّهوضِ، فَكيفَ أفارقُه، و قَد أحاطَ النّارُ بهِ ▪️در این‌هنگام، زینب کبری سلام‌اللّه‌علیها به گریه افتاد و فرمود: اى‌مرد! ما شخص بيمارى در ميان اين خيمه داريم كه قدرت نشستن و برخاستن ندارد، چگونه او را تنها بگذارم و بروم با اينكه آتش از هر سو به طرف او شعله مى‌كشد... 📚معالی السبطین، ج٢ ص٨ ✍ غروب بود و زنی بی قرار , تنها بود زنی ز داغ برادر فکار , تنها بود غروب بود و زمین سرخ بود و باد سیاه زنی حزینه و بی غمگسار , تنها بود غروب بود و غم خیمه ای بدون عمود و زینبی که در آن گیر و دار , تنها بود غروب بود و سپاهی شهید و یک زینب شود به محمل خود تا سوار , تنها بود غروب بود و علمدار خفته و زینب کنار خیمه ی بی پاسدار , تنها بود غروب بود و برادر به مقتل و زینب کنار آن بَدنِ بی مزار , تنها بود غروب بود و طناب و اسیری و زینب غریب و خسته و چشم انتظار , تنها بود غروب بود و رُباب و صدای لالایی کنار تربت یک شیرخوار , تنها بود خلاصه این همه غم بود و زینب کبری میان لشکری از نیزه دار , تنها بود… حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @azizamhosen
ا ﷽ ا ✅ ▪️بخشی از روضه هایی که از زبان امام عصر عج صادر شده است را در ادامه خواهید دید: 🔹فَلَئِنْ أَخَّرَتْنِى الدُّهُورُ ، وَ عاقَنی عَنْ نَصْرِک َ الْمَقْدُورُ ، وَ لَمْ أَکُنْ لِمَنْ حارَبَک َ مُحارِباً، وَ لِمَنْ نَصَبَ لَک َ الْعَداوَةَ مُناصِباً ، فَلاََ نْدُبَنَّک َ صَباحاً وَ مَسآءً ، وَ لاََبْکِیَنَّ لَک َ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً ، حَسْرَةً عَلَیْک َ ، وَ تَأَسُّفاً عَلى ما دَهاک َ وَ تَلَهُّفاً ، حَتّى أَمُوتَ بِلَوْعَةِ الْمُصابِ ، وَ غُصَّةِ الاِکْتِیابِ ، 🔸اگرچه زمانه مرا به تأخیر انداخت، ومُقدَّرات الهى مرا از یارىِ تو بازداشت، و نبودم تا با آنانکه باتو جنگیدند بجنگم، و با کسانیکه با تو اظهار دشمنى کردند خصومت نمایم، 😭(درعوض) صبح و شام برتو ناله میکنم، و به جاى اشک براى تو خون گریه میکنم، از روى حسرت و تأسّف و افسوس بر مصیبت هائى که بر تو وارد شد، تاجائى که از فرط اندوهِ مصیبت، وغم و غصّه شدّتِ حزن جان سپارم،  🔹مُجالِداً بِذِى الْفَقارِ ، کَأَنَّک َ عَلِىٌّ الْمُخْتارُ ، 🔸وچنان با ذوالفقار جنگیدى، که گویا علىّ مرتضى هستى، 🔹فَلَمّا رَأَوْک َ ثابِتَ الْجاشِ، غَیْرَ خآئِف وَ لا خاش ، نَصَبُوا لَک َ غَوآئِلَ مَکْرِهِمْ ، 🔸پس چون تو را با قلبى مطمئن، بدون ترس و هراس یافتند، شرورِ مکر و حیله شان را برتو برافراشتند 🔹وَ قاتَلُوکَ بِکَیْدِهِمْ وَ شَرِّهِمْ، 🔸و از درِ نیـرنگ و فساد با تو قتال نمودند، 🔹وَ أَمَرَ اللَّعینُ جُنُودَهُ ،فَمَنَعُوک َ الْمآءَ وَ وُرُودَهُ ، 🔸و آن ملعون لشکریانش رافرمان داد، تا تو را از آب و استفاده آن منع نمودند، 🔹وَ ناجَزُوک َ الْقِتالَ ،وَ عاجَلُوک َ النِّزالَ ،وَ رَشَقُوک َ بِالسِّهامِ وَ النِّبالِ ،وَ بَسَطُوا إِلَیْک َ أَکُفَّ الاِصْطِلامِ، وَ لَمْ یَرْعَوْا لَک َ ذِماماً، وَ لاراقَبُوا فیک َ أَثاماً، فی قَتْلِهِمْ أَوْلِیآءَک َ ، وَ نَهْبِهِمْ رِحالَک َ ، 🔸و با توقتال نمودند، و به جنگ و مبارزه با تو شتافتند، و تیرها و خدنگها بسوى تو پرتاب نمودند، و براى استیصال و ناچار نمودن تو دست دراز کردند، و حُرمتى براى تو مراعات نکردند، و از هیچ گناهى در مورد تو خوددارى ننمودند، چه درکشتن دوستانت ، و چه درغارت اثاثیه خیمه هایت، 🔹وَ أَنْتَ مُقَدَّمٌ فِى الْهَبَواتِ ، وَ مُحْتَمِلٌ لِلاَْذِیّاتِ ، 🔸و تو در گَرد و غُبارهاى جنگ پیش تاختى، و آزار و اذیّتهاى فراوانى تحمّل نمودى، 🔹قَدْ عَجِبَتْ مِنْ صَبْرِک َ مَلآئِکَةُ السَّماواتِ، 🔸آنچنانکه فرشتگانِ آسمانها ازصبر و شکیبائى توبه شگفت آمدند، 🔹فَأَحْدَقُوا بِک َ مِنْ کُلّ ِالْجِهاتِ ، وَ أَثْخَنُوک َ بِالْجِراحِ ، 🔸پس دشمنان از همه طرف به تو هجوم آوردند، و تورا به سبب زخم ها و جراحتها ناتوان نمودند، 🔹وَ حالُوا بَیْنَک َ وَ بَیْنَ الرَّواحِ ، وَ لَمْ یَبْقَ لَک َ ناصِرٌ ، 🔸و راه خلاص و رفتن برتو بستند، تا آنکه هیچ یاورى برایت نماند، 🔹وَ أَنْتَ مُحْتَسِبٌ صابِرٌ ،تَذُبُّ عَنْ نِسْوَتِک َ وَ أَوْلادِک َ ،حَتّى نَکَسُوکَ عَنْ جَوادِک َ، 🔸ولى توحسابگر(عمل خویش براى خدا)و صبور بودى، از زنان و فرزندانت دفاع وحمایت مینمودى، تا آنکه تو را از اسب سرنگون کردند... حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @azizamhosen
کُلُّ یَومٍ عاشورا و کُلُّ أرضٍ کَربَلا نرفته از نظرم ذوالجناح بر ميگشت كه رفته رفته صدايت ضعيف تر ميگشت ز بس كه بر بدنت زخم هاي كاری بود كه زخم ِ تازه اگر بود بی اثر ميگشت در ازدحام حرامي و نيزه هايِ بلند شكافِ زخم ِ تنت باز و بازتر ميگشت ميان حلقه ی نامحرمان خودم ديدم كه شمر با سرت از قتلگاه بر ميگشت غروب بود و ربابَت ميانِ آتش و دود هنوز بين ِ مزاری پی پسر ميگشت حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @azizamhosen
یابن شبیب، جدّ مرا بی‌هوا زدند یابن شبیب، جدّ مرا با عصا زدند یابن شبیب، عمۀ ما را چرا زدند؟ نامردها برای رضای خدا زدند! حضرت علیه السلام •┈┈••✾••┈┈• @azizamhosen