#طفلان_زینب
هجران گرفته دور و برم را برای چه ؟
خون می کنی دو چشم ترم را برای چه ؟
وقتی قرار نیست کبوتر کنی مرا
بخشیده اند بال و پرم را برای چه ؟
گر نیستی غریب ، مگو پس انا الغریب
صد پاره می کنی جگرم را برای چه ؟
دارد سرت برای چه آماده می شود
پس آفریده اند سرم را برای چه ؟
زحمت کشیده ام که چنین قد کشیده اند
بر باد می دهی ثمرم را برای چه ؟
من التماس می کنم و تفره می روی
شاید عوض کنی نظرم را برای چه ؟
از مثل تو کریم توقع نداشتم
اصلا گذاشتند کرم را برای چه ؟
باشد نمی روند ولی جان من ! بگو
آورده ام دو تا پسرم را برای چه ؟
🖋علی اکبر لطیفیان
@marsieha
هدایت شده از کتیبه و پرچم باب الحرم
#شب_چهارم
#طفلان_زینب
🏴 بند اول
غمت نباشه/که زندگیم و نذر راهت کردم
من این گالمو/فدای روی مثه ماهت کردم
برات هدیمو آوردم
میشه دستمو رد نکنی
داداش التماست میکنم
میشه حالمو بد نکنی
دوتا شیر دلیرن/ داداش داداش
بذا رخصت بگیرن/ داداش داداش
ب َرن واست بمیرن/ داداش داداش
بده رخصت حسین جان،داداش داداش
🏴 بند دوم
نذار داداشم/که خون بریزه از چشای خواهر
نذار داداشم/تورو قسم بدم به حق مادر
همه دنیامو آوردم
نذا قلبمو مضطر شه
تو هفتاد و دو یار تو
دوتاشم واسه خواهر شه
بذا سه م تو باشن/ داداش داداش
دیگه از من جداشن/ داداش داداش
ب َرن واست فداشن/ داداش داداش
دوتا شیر دلیرن...
بده رخصت حسین جان،داداش داداش
🏴 بند سوم)اصحاب الحسین ع
سلام ما به/اونایی که به پای تو افتادن
سلام ما به/اونایی که تو راه تو جون دادن
السلام علی الحسین
السلام علی الغریب
میشه جونم بره برات
شبیه حر مثه حبیب
َّمت/ حسین حسین
تویی ناجیه اُ
تویی نور هدایت/ حسین حسین
با توام باسعادت/ حسین حسین
موال موال حسین جان،حسین حسین
#طفلان_زینب
کودکانی عاشق و دلداده پروردم حسین
تا جوان گشتند قربان تو آوردم حسین
گر چه نا قابل ترین هدیه دو طفل زینبند
اذن تو درمان بود بر قلب پر دردم حسین
داغ این دو پیش مظلومی تو هیچ است هیچ
من پریشان تو بین قوم نا مردم حسین
کودکانم جای خود گر رخصتی بر من دهی
سینه و پهلو سپر دور تو می گردم حسین
غیرت این دو ز جنس غیرت سقای توست
هر دو را رزمنده ی راه تو پروردم حسین
در وجود این دو صبر و طاقت این درد نیست
بنگرند از کینه نیلی چهره ی زردم حسین
🖋جواد حیدری
#طفلان_زینب
گیرم که رد کنی دل ما را خدا که هست
باشد محل نده قسم مرتضی که هست
وقتی قسم به معجر زینب قبول نیست
چادر نماز حضرت خیر النسا که هست
یک گوشه می نشینم و حرفی نمی زنم
بیرون مکن مرا تو از این خانه جا که هست
از درد گریه تکیه نده سر به نیزه ات
زینب نمرده شانه دارالشفا که هست
قربانیان خواهر خود را قبول کن
گیرم که نیست اکبر تو طفل ما که هست
گفتی که زن جهاد ندارد برو برو
لفظ«برو»چه داشت برادر؟بیا که هست
خون را بیا به دست دو قربانی ام بکش
تو خون مکش به دست عزیزم حنا که هست
گفتی مجال خدمتشان بعد از این دهم
از سر مرا تو باز مکن کربلا که هست
گفتی که بی تو سر نکنم خوب! نمی کنم
بعد از تو راه کوفه و شام بلا که هست
🖋محمد سهرابی