بسمالله الرحمن الرحیم
#امام_حسن_مجتبی_ع_مدح
#علی_اصغر_یزدی
▶️
دست های کریم تو فهماند
که سخاوت به مال و ثروت نیست
در تواریخ مثل تو هرگز
هیچ کس صاحب کرامت نیست
از پس پرده دست های شما
علت قلب های شاد شده
حاتم طایی از کرامت تو
صاحب شهرت زیاد شده
@hosenih
دست اعجاز پیش تو عجز است
چه کسی از تو سر در آورده ؟؟
جبرئیل از سلام سمت بقیع
در هوای تو، پَر در آورده
«حُسن» را نام تو «حَسن» کرده
بر گناهان ثواب را بچشان
بر شب خشک این کویر بیا
بارش آفتاب را بچشان
دست هایت،به خوب و بد بخشید
لطف دست تو مثل خورشید است
در روایات خوانده ام ، آقا
هستی اش را سه بار بخشید است
بر فقیران شهر، سفره ی تان
درد را التیام می داده
از تواضع امام اَرض و سما
به جزامی سلام می داده
رُکنی از رُکن های آل کسأ
با وجود تو استوار شده
مادرت فاطمه چه خوشحال است
پسرش مرد کارزار شده
@hosenih
صلح تو از نبودن یار است
جرأتت را جمل همه دیدند
دست بردی به قبضه ی شمشیر
علم را با عمل همه دیدند
ای که دادی جواب ،بی پرسش
تشنه گان را به آب هم برسان
ما دعاییم ای عزیز خدا
بر دعا استجاب هم برسان
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسمالله الرحمن الرحیم
#امیرالمومنین_ع_ضربت_خوردن
#امیرالمومنین_ع_شهادت
#علی_اصغر_یزدی
▶️
در خون شناور شد پَرَش محراب
گلگون شد از خون سرش محراب
جان نماز آن روز جان می داد
حتی نمی شد باورش محراب
در خون مولا روضه خوانی کرد
رفته به روی منبرش محراب
@hosenih
وقت تولد خانه ی کعبه
وقت شهادت بسترش محراب
درس شهادت را از او تنها
آموخت با چشم ترش محراب
آن کاسه های شیر می گفتند:
از چه نبودی! یاورش محراب
کاری نمی آمد ز دستش پس
بی چاره شد در محضرش محراب
اول علی سجده نمود اما
سجده کنان شد آخرش محراب
فُزتُ بِرَبِّ الکَعبه ... قبل از او
جان می سپارد در برش محراب ...
بغض علی یعنی که «قتلگاه »
بودست نام دیگرش «محراب»
**
با اهل خیمه او وداعی داشت
شاید نیاید خواهرش گودال
سکه اگر جایش نمی دادند
دعوا نمی شد بر سرش گودال
چکمه ، نگیر از جسم او بوسه
دارد میاید مادرش گودال
@hosenih
حتی برای ظلمِ اینگونه
راضی نمی شد خنجرش گودال
قولِ عروسک داشت از بابا
باور ندارد، دخترش گودال...
بابای خوبش از سفر بر گشت
ماندست اما پیکرش گودال
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
#علی_اصغر_یزدی
▶️
از اسب واژگون شدی اما بلند شو
خورشید خاک خورده ی صحرا بلند شو
گیرم که شمر روی تن تو نشسته است
بر هم بزن قواعد و از جا بلند شو
@hosenih
باجسم چاک چاک مزن چنگ روی خاک
تنها امید خیمه ی زن ها بلند شو
دارند می زنند به تو پیر مرد ها
از دست شان بگیر عصا را بلند شو
تا اسب ها به روی تنت تاختند ،شمر
با ریشخند گفت :که حالا بلند شو
از آب هم مضایقه کردند کوفیان
ای تشنه ی مقطع الاعضا بلند شو
@hosenih
مادر رسیده آبرویش را بخر حسین
یک یاعلی بگو و ازین جا بلند شو
این خاک ها مناسب این خواب ناز نیست
آتش گرفته خیمه ات آقا بلند شو
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_عبدالعظیم_حسنی_ع
#علي_اصغر_يزدي
▶️
در کنارت می شود احساس بوی کربلا
در تو پنهان ست آن سرّ مگوی کربلا
هر کسی پابوسیَت آمد به تهران، باطنا
راه خود را کج نموده او به سوی کربلا
@hosenih
صحن زیبایَت به لطف روضه های بی ریا
آبرویی کسب کرد از آبروی کربلا
هر کسی از آب سقا خانه هایَت می خورد
ناگزیراً می کند یاد عموی کربلا
@hosenih
اهل ری از برکت دست شما نوشیده اند
باده ی ناب نجف را از سبوی کربلا
زندگیَت یاد داده بر تمام عاشقان
راه انسان ساختن با خلق و خوی کربلا
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
شُده از تیر و نیزه مالامال
پادشاهی که سَخت شُد پامال
تبلِ شادی زدند تا افتاد
از رویِ اسب خسته و بی حال
شمر خندید و بی محلی کرد
"اَلعَطَشْ" هَرچه گُفت در گودال
@hosenih
خنجر کُند او نمی برید
روی سینه نشست آن قتّال
دست و پا زد حسین مانند
مرغ بسمل،بدون پر بی بال
با وجود هزار و نهصد زخم
نیست دیگر نیاز به غسّال
ساربان از عقیق او نگذشت
در شلوغی غارت اموال
از تن بی سرش چرا دیگر؟!
سنگ ها می کنند استقبال
مادرش آمد و چه سخت گذشت
ماجرای تنش به این منوال
یادم آمد "غروب فرشچیان"
ذوالجناح آمدست خونین یال
چادر خیمه ها در آتش سوخت
چادر خواهرش زبانم ... لال
@hosenih
بود در دست عده ای نامرد
گوشواره ،النگو و خلخال
سنگ ها خورد روی نیزه حسین
رفت زینب ز داغ او از حال
داد فتوا شریح قاضی شهر
شمر را بر قبولی اعمال....
شاعر: #علی_اصغر_یزدی
@hosenih
بسم الله الرحمن الرحیم
#امام_صادق_ع_شهادت
#علی_اصغر_یزدی
▶️
دینِ خدا را عده ای در دام می بردند
تحریفِ خود را در دِلِ اسلام می بردند
@hosenih
با دیدنِ ریشِ سفیدش دشمنان ای کاش
حداقل او را کمی آرام می بردند
عمامه ی صدق خدا روی تنش باز است
شاید شهید عشق را احرام می بردند
وقتی رئیس مذهب شیعه ست یعنی که
پخته ترین را جاهلانی خام می بردند
داغی که افتاده به قلب شیعیان این ست
تطهیر را با گفتن دشنام می بردند
وقتی که فکر حاکمان شهر مسموم ست
یعنی که مذهب را سوی اعدام می بردند
@hosenih
با حبّه ای انگور زهر آلود عالم را
آنان به سمت غربت فرجام می بردند
⏹
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_صادق_ع_شهادت
میان سینه اَش وقتی خدا نور یقین انداخت
علوم مذهب حق را درونِ جانِ دین انداخت
رئیس مذهب ما را به زور از خانه می بردند
نگاهی او غریبانه به درب آتشین انداخت
کسی که آیه یِ قرآنِ بی معصوم از بَر بود
عبا را از روی تفسیر آیات مبین انداخت
مگر نور امامت را ندید از چشم های او
چرا از روی بغض عمامه اش را بر زمین انداخت؟؟
کسی که در میان کوچه و بازار او را بُرد
عجب زخم عمیقی بر دِلِ روح الامین انداخت
درآن وقتی که شدمسموم زهر کین به زعم من
خدا شالِ سیاهی بر روی عرش برین انداخت
برای داغ جان سوزش که قاصر هستم از وصفش
خدا حُزنِ عجیبی درقلوب مومنین انداخت
شاعر: #علی_اصغر_یزدی
@hosenih
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
هزار و نهصد و پنجاه زخم روی تنش
چقدر نیزه شکسته نشسته بر بدنش
به طعنه گفت سنان در کنار پیکر او:
شفا گرفته مَگر می برید پیرهنش !!!
@hosenih
نیاز نیست بگوییم دیگر از غسلش
نیاز نیست بگوییم دیگر از کفنش
بساط گریه ی ما می شود فراهم با
خیالِ روضه ی سنگین زیرو رو شدنش
به پایِ دشمن دین رفت کفش های امام
به دستِ دشمن دین رفت خاتم یَمنش
@hosenih
غلامِ شمر سرش را به روی نیزه گذاشت
رها شده ست ولی روی خاک ها بدنش
هنوز نغمه ی هَل مِن مُعین او بر پاست
به گوش عاشق دلداده میرسد سخنش
شاعر: #علی_اصغر_یزدی
@hosenih
#امیرالمومنین_ع_مدح
هُول و هَراس روز حساب از سرش گذشت
هر زاهدی که فِکرِ ثواب از سرش گذشت
هر کس چشید عشق تو را آبرو گرفت
هرکس چشید عشق تو آب از سرش گذشت
@hosenih
میثم فقط به جرم علی دوست بودنش
تا پای دار رفت و طناب از سرش گذشت
جان ها فدای" موضِعُ الاِصبَعین" در ضریح
بیچاره آنکه تیغ عتاب از سرش گذشت
هر کس مدد گرفت ز دریای لطف تو
با یک اراده موج عذاب از سرش گذشت
@hosenih
انگور بر ضریح تو را هر کسی که دید
فکر و خیال باده ی ناب از سرش گذشت
مولا کریم بود و چنان باده ریخت که
سرریز کرد جام و شراب از سرش گذشت
شاعر: #علی_اصغر_یزدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
کاش بشه دوباره بر گردی حسین
با همه خدافظی کردی حسین
بعد تو عقیله آواره میشه
غیر تو نمونده هیچ مردی حسین
چرا تو معرض تحقیر افتادی؟
زیر نیزه ها و شمشیر افتادی
باید این رو بپذیری که حسین
بد جوری تو قتلگاه گیر افتادی
@hosenih
به تو اول خنجری از پشت زدن
خیلی بد به صورت تو مشت زدن
ی نفر کمک نکرد به تو ولی
همشون تو رو به قصد کشت زدن
تشنه کشته شمر تو رو باخنجری
خیمه ها سوخته نمونده معجری
ای سر نیزه نشین خبر داری !؟
سهم دخترات شده دربه دری
جای پای شمر رو پیکر تو موند
روی شاخه ی درخت سر تو موند
همه وقتی رفتن از تو قتلگاه
کنار تن تو مادر تو موند
گریه ی اهل حرم رو در آورد
روی نِی سَرِ علی اصغر آورد
خدا لعنت کنه شمرو بین ما
با فروختن سرت نون در آورد
@hosenih
تو مسیر شِکسته شُد حُرمت تو
اکثر سنگا شدن قسمت تو
راهب مسیح سرت رو شُست ولی
جای چاقو مونده رو صورت تو
خیلی صورتت برافروخته بابا
خیزران لب تو رو دوخته بابا
تنور خولی مگه خاموش نبود
پس چرا موهات دیگه سوخته بابا
شاعر: #علی_اصغر_یزدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
تشنه و بی رمق و خسته و بی حال کشید
دست تقدیر تورا در دل گودال کشید
ظلم اینجاست که تو ظلم نکردی به کسی
بردباری تو را شمر به جنجال کشید
اسب ها مُنزَجِر از پارچه های سُرخند
کار را پیرُهن سرخ به پامال کشید
ساربانی که عقیق یمنت را دزدید
لشگری را به سوی غارت اموال کشید
قرن ها رفته هنوز اهل بکا می گویند
دست تقدیر تو را در دل گودال کشید
شاعر: #علی_اصغر_یزدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_مدح
کمانِ ابرویِ دلبر، شکار می خواهد
ذبیح می طلبد؛ جان نثار می خواهد
مجال عرضه ی بی دست و پایی ما نیست
شراب عشق علی کُهنه کار می خواهد
رسیده سائل و از او نگین طَلب کرده
رسیده میثم تمار و دار می خواهد
علی معلم تدریس «قاب قوسین» است
فقیرِ کاهلی از او "انار" می خواهد!؟...
@hosenih
شکوهِ پرچمِ ایوان طلای او از باد
نوای هوهوی بی اختیار می خواهد
چه ظلم ها که بر او روزگار آورده
چه صبرها که از او روزگار می خواهد
علی کسی ست که "مرحب" مقابلش از ترس
به تنگ آمده، راه فرار می خواهد
نخواست دشمن او والی ولایت را
نخواست آن چه که پروردگار می خواهد
علیست نام خدا در شناسنامه ی عشق
مرا ببخش! دلم گَه گُدار می خواهد -
- که جای کعبه به صحن نجف کنم سجده
جنون بندگی ام، سنگسار می خواهد
قسم به لوح و قلم هر بلند بالایی
ز خاک پای علی اعتبار می خواهد
شبیهِ کاه رسیده اُحد مقابل او
برای کوه شدن، اقتدار می خواهد
چهار فصل دلم را خدا به لطف علی
بهار خواسته است و بهار می خواهد
خیال خال علی خواب مَخمَلی را بُرد
که این معادله، شب زنده دار می خواهد
به کوه کندن فرهاد غبطه خواهم خورد
که شهد عشق علی پشتکار می خواهد
فقیر و خسته و درمانده و پریشانم
چه عاشقانه مرا زلف یار می خواهد
تمام هستی خود را که باختم، گفتم:
چه چیز دیگری از من قمار می خواهد؟! ...
اگر که پاسخ من را به تیغ هم بدهد
ببوسم آن چه لب "ذوالفقار" می خواهد
@hosenih
چه عیب اگر که به انگور دست ما نرسید
امیر، عاشق خود را خمار می خواهد
ادامه دادن این شعر کار شاعر نیست
حِسان و حِمیَری و شهریار می خواهد
شبیه حضرت آدم همیشه عاشق او
کنار صحن و سرایش مزار می خواهد
دعای آخر عشاق او فقط فرج است
ظهور صاحب مان، انتظار می خواهد ...
شاعر: #علی_اصغر_یزدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امیرالمومنین_ع_مدح
دیوانگی در عشق اصلا دلبخواهی نیست
پس در حقیقت های عالم اشتباهی نیست
@hosenih
از پیچ و تاب گیسوانت خوب فهمیدم
غیر از مسیر مستقیمت هیچ راهی نیست
ما را گدایی ی سَرِ کوی تو آقا کرد
هر تاج داری لایق این پادشاهی نیست
چاهی که با آن درد و دل کردی یقین دارم
حتی کبوترهای آن عرشی ست« چاهی» نیست
در برکه ی روز غدیرت اهل دل دیدند
غیر از جمال دل ربایت هیچ ماهی نیست
آیا به جز حب تو در عالم ثوابی هست؟؟
وقتی به جز بغض تو در عالم گناهی نیست
@hosenih
جایی که ابروی تو خود میزان اعمال است
شیوا تر از لب های تیغت دادخواهی نیست
شاعر: #علی_اصغر_یزدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#امیرالمومنین_ع_ضربت_خوردن
#امیرالمومنین_ع_شهادت
در خون شناور شد پَرَش محراب
گلگون شد از خون سرش محراب
جان نماز آن روز جان می داد
حتی نمی شد باورش محراب
در خون مولا روضه خوانی کرد
رفته به روی منبرش محراب
@hosenih
وقت تولد خانه ی کعبه
وقت شهادت بسترش محراب
درس شهادت را از او تنها
آموخت با چشم ترش محراب
آن کاسه های شیر می گفتند:
از چه نبودی! یاورش محراب
کاری نمی آمد ز دستش پس
بی چاره شد در محضرش محراب
اول علی سجده نمود اما
سجده کنان شد آخرش محراب
فُزتُ بِرَبِّ الکَعبه ... قبل از او
جان می سپارد در برش محراب ...
بغض علی یعنی که «قتلگاه »
بودست نام دیگرش «محراب»
**
با اهل خیمه او وداعی داشت
شاید نیاید خواهرش گودال
سکه اگر جایش نمی دادند
دعوا نمی شد بر سرش گودال
چکمه ، نگیر از جسم او بوسه
دارد میاید مادرش گودال
@hosenih
حتی برای ظلمِ اینگونه
راضی نمی شد خنجرش گودال
قولِ عروسک داشت از بابا
باور ندارد، دخترش گودال...
بابای خوبش از سفر بر گشت
ماندست اما پیکرش گودال
شاعر: #علی_اصغر_یزدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از اشعار آیینی حسینیه
#امیرالمومنین_ع_مدح_و_شهادت
نگاه مهربان شاه چرخید و به سائل خورد
همین که روی دیوار اتاق من شمایل خورد
نباید غافل از ذکر علی مولا مدد باشیم
که آدم سیب را وقتی شد از این ذکر غافل خورد
@hosenih
علی بی دغدغه از مرز های عرش رد می شد !!!
همان مرزی که جبرائیل هم حتی به مشکل خورد
به شأن خطبه ی بی نقطه اش قرآن ثنا گو بود
که اطراف ضریحش آیه ی پنج مُزَمِل خورد
برای عُروه و کافی دو جامی الغدیرش ریخت
و جامی هم ز مدح مرتضی شرح «وَسائل» خورد
برای ما که مخموریم سلمان جرعه ای آورد
خوشامستی که درپای ضریحش جام کامل خورد
@hosenih
علی عادل ترین مولا ی عالم بود و آخر هم
به اویک ضربه قاتل زد،از اویک ضربه قاتل خورد
غریبی ارث اولاد علی بود و یقین دارم
حسن در فکر مادر بود وقتی که هلاهل خورد...
شاعر: #علی_اصغر_یزدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از 🌱درگاه شاعران روضه نشینان🌱
#امام_علی #مرثیه_امام_علی
#ماه_رمضان #شب_قدر
نگاه مهربان شاه چرخید و به سائل خورد
همین که روی دیوار اتاق من شمایل خورد
نباید غافل از ذکر علی مولا مدد باشیم
که آدم سیب را وقتی شد از این ذکر غافل خورد
علی بی دغدغه از مرز های عرش رد می شد !!!
همان مرزی که جبرائیل هم حتی به مشکل خورد
به شأن خطبه ی بی نقطه اش قرآن ثنا گو بود
که اطراف ضریحش آیه ی پنج مُزَمِل خورد
برای عُروه و کافی دو جامی الغدیرش ریخت
و جامی هم ز مدح مرتضی شرح «وَسائل» خورد
برای ما که مخموریم سلمان جرعه ای آورد
خوشامستی که درپای ضریحش جام کامل خورد
علی عادل ترین مولا ی عالم بود و آخر هم
به اویک ضربه قاتل زد،از اویک ضربه قاتل خورد
غریبی ارث اولاد علی بود و یقین دارم
حسن در فکر مادر بود وقتی که هلاهل خورد...
🔸شاعر:
#علی_اصغر_یزدی
________________________
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
هدایت شده از کتیبه و پرچم باب الحرم
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
برای جنت و دوزخ نمی کنم اصرار
بهشت بی تو عذابی ست تحت الانهار
مسیح زنده کند مرده را ،تعجب نیست!!
چرا که مدح تو هر خفته را کند بیدار
خدا به شکل تو خود را به خلق ظاهر کرد
خدایی تو ازین رو نمی شود انکار
بیا نشان بده تا خصم زهره آب کند
شتاب تیغ خودت را به لحظه ی پیکار
چگونه؟ کَنده ای آن درب خیبری را که
در استواری خود کم ندارد از دیوار
کسی که منکر اعجاز رد شمس تو شد
چه ساده رد شده از این مقوله ی دشوار
چه سجده ها که نکردم به سمت ایوانت
همیشه ذره کند عجز خویش را اظهار
کمی غبار نجف را به عاشقان برسان
که در هوای تو باشد جنون مان بسیار
شراب عشق تو را خوردم و به زاهد ها
تقیّه کردم و گفتم نمی کنم تکرار
به لطف چشم تو امید دارم ای ساقی
اگرچه کرده دلم بر گناه خود اصرار
ز شیرِ پاک گرفتم زَر ولایت را
به اختیار کشیدی مرا درین اجبار
بیا و خرده کلاف مرا بخر اقا
که شرمگین نشود عاشقت سر بازار
به روی دارِعلی رند گونه باید رفت
شبیه اشک پر از شوق میثم تمار
تولدِ منِ دیوانه لحظه ی مرگ است
فمن یمت یرنی علتی برین گفتار
#علی_اصغر_یزدی✍
#امیرالمومنین_ع_مدح
تصوّر می کنم در ذهنِ خود ایوان زرّین را
برای درد ها پیدا نمودم راه تسکین را
پرستیدند آتش را اگر آبا و اجدادم
خدا را شکر از چشمان تو آموختم دین را
@hosenih
اگر فرهاد قبل از کوه، اوصاف تو را می خواند
رها می کرد از اول غرورِ تلخِ شیرین را
دمی پیش فقیرانی و گاهی بر فراز عرش
طراز عشق تو تعیین کُند بالا و پایین را
رکوعت حلقه ی انفاق را در گوش عالم کرد
کدامین شاه اینگونه کرامت کرده مسکین را؟؟
عصا را اژدها کردی شما… امّا نمی دانم
چرا؟! موسی گرفته در میان خلق تحسین را
مرا با جنتِ آب و درخت و حور، کاری نیست
نمی خواهم بدون تو دمی این دام رنگین را
برای زاهدان بی علی قرآن چنین فرمود:
فقط پر کرده از مصحف الاغی بار خورجین را
«علیٌ حُبه جُنه قسیم نّار والجنه»
برایت می سرایم باز هم این بیتِ تضمین را
شکوه رد شمست را درِ خیبر تداعی کرد
شنیدم در پس پرده تو داری بر تر از این را
@hosenih
وقارت داده درسی قنبرت را که یقین دارم
کُند تدریس بر هارون مَکی نیز تمکین را
محبت بر تو کار هر کس و ناکس نمی باشد
نهادی بی هوا بر دوش ما این بار سنگین را
شاعر: #علی_اصغر_یزدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#بند1 #ترجیع_بند
#امیرالمومنین_ع_مدح
تا که این شور را شعور کنم
میروم از نجف عبور کنم
لحظه ای از زمین جدا بشوم
آسمان را کمی مرور کنم
@hosenih
از سلیمان اجازه می گیرم
که خودم را شبیه مور کنم
گریه ها کرده ام برایش تا
شعر را غرق در سرور کنم
من که از شوق مَنْ یَمُتْ یَرَنی
زندگی با خیال گور کنم
آنقدر میزنم صدایش تا
خلوتم را پر از «حضور» کنم
گفتهام «اوریا» که مدحش را
گاهی اوقات از زبور کنم
حرفی از معجزات او بزنم
یادی از نور کوه طور کنم
شرحی از دردهای او بدهم
تا که ایوب را صبور کنم
دل و جان شستشو دهم با اشک
قلب را شیشه ی بلور کنم
@hosenih
با عنایات او وجودم را
خالی از هرچه غیر نور کنم
"مست مست از شراب لم یزلی
سرخوشم سرخوش از ولای علی"
شاعر: #علی_اصغر_یزدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#بند3 #ترجیع_بند
#امیرالمومنین_ع_مدح
نه فقط شاه و سرور است علی
نور خورشید محشر است علی
من نمی گویم او خداست ولی
با چه چیزی برابر است علی
@hosenih
عشق از روز اول است علی
عشق تا روز آخر است علی
فاتح جنگ خندق است علی
فاتح جنگ خیبر است علی
در حقیقت علی ست پیغمبر
در حقیقت پیمبر است علی
@hosenih
نام او مست می کند مارا
ساقی حوض کوثر است علی
"مست مست از شراب لم یزلی
سرخوشم سرخوش از ولای علی"
شاعر: #علی_اصغر_یزدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#بند2 #ترجیع_بند
#امیرالمومنین_ع_مدح
تشنه ام تشنه ی شراب توام
من خرابم اگر خراب توام
مایه ی افتخار من هستی
گرچه من مایه ی عذاب توام
@hosenih
با همه جز تو بی حساب شدم
به امیدی که در حساب توام
باز هم می دهم سلام به تو
باز هم سر خوش از جواب توام
از ازل تو ابوتراب منی
تا ابد ذره ای تراب توام
خطبه های توخط به خط اعجاز
عاجزم عاجز از خطاب توام
@hosenih
واژه ای دست پا شکسته ام
خط خطی هایی از کتاب توام
"مست مست از شراب لم یزلی
سرخوشم سرخوش از ولای علی"
شاعر: #علی_اصغر_یزدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#بند4 #ترجیع_بند
#امیرالمومنین_ع_مدح
آفرینش گدای ثروت او
پادشاهان غلام همت او
تربت کربلا شفاست ولی
مستی ماست دست تربت او
@hosenih
کُشته های بدون زخم نبرد
چشمه ای از شکوه قدرت او
روز مشغول کار و شب بیدار
چه زمانی ست استراحت او ؟؟
گِل بد بو کجا و ...نور خدا
طینت ما کجا و ...طینت او
همه عالم گواه ذلت ما
همه عالم گواه عزت او
بار ما مانده بود روی زمین
جور ما را کشید رأفت او
عاشق از حرف لغو بیزار است
همه جا می کنیم صحبت او
در دو عالم فقیر نیست کسی
که خریده کمی محبت او
@hosenih
تا نجف می رویم قبل از مرگ
که مبادا دهیم زحمت او
"مست مست از شراب لم یزلی
سرخوشم سرخوش از ولای علی"
شاعر: #علی_اصغر_یزدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#بند6 #ترجیع_بند
#امیرالمومنین_ع_مدح
در نجف ذکر باد،هوست فقط
شرح اذکار موبه موست فقط
خواهش مست های ایوانش
قطره ای باده از سبوست فقط
@hosenih
گرچه آب از سرم گذشته ولی
درد من درد آبروست فقط
اشک های مرا زیاد کنید
که طهارت درین وضوست فقط
گوش گوش است وقف او باشد
حرف خوب است حرف دوست فقط
کی! ازین عشق می شویم آگاه
جان که در گودی گلوست فقط
@hosenih
عاشقانه ترین غزل هایم
درخورِ جایگاه اوست فقط
"مست مست از شراب لم یزلی
سرخوشم سر خوش از ولای علی"
شاعر: #علی_اصغر_یزدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#بند5 #ترجیع_بند
#امیرالمومنین_ع_مدح
عاشقانش فراتر از عددند
ازلی بوده و الی الابدند
تا نجف پا برهنه می آیند
مست ها راه خویش را بلدند
@hosenih
ذره ها در کنار ایوانش
بی قرار اند و تشنه ی مددند
عارفان غرق در خیال وصال
عالمان نیز طالب خردند
عاشقان مست جام کوثر او
زاهدان هم به فکر خوب و بدند
به الست و به ربکم سوگند
عده ای امتحان نداده ردند
وحده لا اله الا هو
اهل این خانواده هم احدند
@hosenih
او اگر شمع آستان باشد
همه پروانه اند در صددند
"مست مست از شراب لم یزلی
سرخوشم سرخوش از ولای علی"
شاعر: #علی_اصغر_یزدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#غدیر_عیدبزرگ_ولایت #امام_علی
#مدح_امام_علی
تا که این شور را شعور کنم
میروم از نجف عبور کنم
لحظه ای از زمین جدا بشوم
آسمان را کمی مرور کنم
از سلیمان اجازه می گیرم
که خودم را شبیه مور کنم
گریه ها کرده ام برایش تا
شعر را غرق در سرور کنم
من که از شوق مَنْ یَمُتْ یَرَنی
زندگی با خیال گور کنم
آنقدر میزنم صدایش تا
خلوتم را پر از «حضور» کنم
گفتهام «اوریا» که مدحش را
گاهی اوقات از زبور کنم
حرفی از معجزات او بزنم
یادی از نور کوه طور کنم
شرحی از دردهای او بدهم
تا که ایوب را صبور کنم
دل و جان شستشو دهم با اشک
قلب را شیشه ی بلور کنم
با عنایات او وجودم را
خالی از هرچه غیر نور کنم
"مست مست از شراب لم یزلی
سرخوشم سرخوش از ولای علی"
تشنه ام تشنه ی شراب توام
من خرابم اگر خراب توام
مایه ی افتخار من هستی
گرچه من مایه ی عذاب توام
با همه جز تو بی حساب شدم
به امیدی که در حساب توام
باز هم می دهم سلام به تو
باز هم سر خوش از جواب توام
از ازل تو ابوتراب منی
تا ابد ذره ای تراب توام
خطبه های توخط به خط اعجاز
عاجزم عاجز از خطاب توام
واژه ای دست پا شکسته ام
خط خطی هایی از کتاب توام
"مست مست از شراب لم یزلی
سرخوشم سرخوش از ولای علی"
نه فقط شاه و سرور است علی
نور خورشید محشر است علی
من نمی گویم او خداست ولی
با چه چیزی برابر است علی
عشق از روز اول است علی
عشق تا روز آخر است علی
فاتح جنگ خندق است علی
فاتح جنگ خیبر است علی
در حقیقت علی ست پیغمبر
در حقیقت پیمبر است علی
نام او مست می کند مارا
ساقی حوض کوثر است علی
"مست مست از شراب لم یزلی
سرخوشم سرخوش از ولای علی"
آفرینش گدای ثروت او
پادشاهان غلام همت او
تربت کربلا شفاست ولی
مستی ماست دست تربت او
کُشته های بدون زخم نبرد
چشمه ای از شکوه قدرت او
روز مشغول کار و شب بیدار
چه زمانی ست استراحت او ؟؟
گِل بد بو کجا و ...نور خدا
طینت ما کجا و ...طینت او
همه عالم گواه ذلت ما
همه عالم گواه عزت او
بار ما مانده بود روی زمین
جور ما را کشید رأفت او
عاشق از حرف لغو بیزار است
همه جا می کنیم صحبت او
در دو عالم فقیر نیست کسی
که خریده کمی محبت او
تا نجف می رویم قبل از مرگ
که مبادا دهیم زحمت او
"مست مست از شراب لم یزلی
سرخوشم سرخوش از ولای علی"
عاشقانش فراتر از عددند
ازلی بوده والی العبد ند
تا نجف پا برهنه می آیند
مست ها راه خویش را بلدند
ذره ها در کنار ایوانش
بی قرار اند و تشنه ی مددند
عارفان غرق در خیال وصال
عالمان نیز طالب خردند
عاشقان مست جام کوثر او
زاهدان هم به فکر خوب و بدند
به الست و به ربکم سوگند
عده ای امتحان نداده ردند
وحده لا اله الا هو
اهل این خانواده هم احدند
او اگر شمع آستان باشد
همه پروانه اند در صددند
"مست مست از شراب لم یزلی
سرخوشم سرخوش از ولای علی"
در نجف ذکر باد،هوست فقط
شرح اذکار موبه موست فقط
خواهش مست های ایوانش
قطره ای باده از سبوست فقط
گرچه آب از سرم گذشته ولی
درد من درد آبروست فقط
اشک های مرا زیاد کنید
که طهارت درین وضوست فقط
گوش گوش است وقف او باشد
حرف خوب است حرف دوست فقط
کی! ازین عشق می شویم آگاه
جان که در گودی گلوست فقط
عشقانه ترین غزل هایم
درخورجایگاه اوست فقط
"مست مست از شراب لم یزلی
سرخوشم سر خوش از ولای علی"
🔸شاعر :
#علی_اصغر_یزدی
_______________
╭┅──────——————─
https://eitaa.com/rozeneshinan
درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️
╰┅────────—————
#امام_حسین_علیه_السلام
#اشعار_محرم
#عاشورا
#گودال
#مناجات
#غزل
قرار شدکه مجال سخن نداشته باشی
قرارشدکه سری دربدن نداشته باشی
تَقاصِ چوب و لَبَت را طَلب کن ازعُشّاق
درست نیست "اویس قَرن" نداشته باشی
تو پادشاهی و زیبنده نیست در گودال
به دستِ خویش عقیقِ یَمن نداشته باشی
هزار و نُهصد و پنجاه زخم داشته باشی
عباو خاتم و خُود و کفن نداشته باشی
هجوم نیزه و شمشیر ها تو را چرخاند
که فکرِ سر به بَدن داشتن نداشته باشی
رباب آمده، زینب رسیده، مادر هست
که لحظه ای غمِ تنها شدن نداشته باشی
همین که دید سَنان آفتاب سوزان ست
تلاش کرد که تو پیرُهن نداشته باشی
قتیل باشی و روی زمین رها شده باشی
غریب باشی و جا در وطن نداشته باشی
#علی_اصغر_یزدی
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسین_ع_شام_غریبان
#علی_اصغر_یزدی
روی خاک دشت جسمت نامرتب مانده است
نه ...تو تنها نیستی پیش تو زینب مانده است
یادگار مادرت غارت شد اما جای آن
روی جسمت یادگار سم مرکب مانده است
نیتش خیر است و دارد با عصایش می زند
پیرِ نامردی که در معنای مذهب مانده است
زیر خورشید بیابان پیکرت ماند و سرت
نزد راهب در کلیسا نیمه ی شب مانده است
روضه ی سخت سنان و ساربانت خوانده شد
روضه ی گرگان وحشی مار و عقرب مانده است
قرن ها خواندند از زخم لبت اما هنوز
روضه باید خواند زیرا حق مطلب مانده است
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#امام_حسین_ع_شهادت
در قتلگاه چشم تو سمت خیام بود
دعوا برای غارت رأس امام بود
ای کاش مانده بود لباسی که داشتی
شاید برای مادر تو التیام بود
@hosenih
می گفت شمر بعد علی اصغرش حسین
دیگر توان نداشت و کارش تمام بود
آقا ببخش ،زینب اگر دیر آمده
در قتلگاه دور و برت ازدحام بود
فرمود تا امام علیکن بالفرار
بهر مخدرات فرار التزام بود
@hosenih
عدل علی به کینه ی این قوم علتی ست
این قوم پست در صدد انتقام بود
رأسی که چوب خورد به دندان وبرلبش
آیه به آیه صوت رسایش پیام بود
گیسوی او به قامت نی ناله می سرود
بر اهلبیت سایه ی او مستدام بود
شاعر: #علی_اصغر_یزدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_عبدالعظیم_حسنی_ع
#علي_اصغر_يزدي
▶️
در کنارت می شود احساس بوی کربلا
در تو پنهان ست آن سرّ مگوی کربلا
هر کسی پابوسیَت آمد به تهران، باطنا
راه خود را کج نموده او به سوی کربلا
صحن زیبایَت به لطف روضه های بی ریا
آبرویی کسب کرد از آبروی کربلا
هر کسی از آب سقا خانه هایَت می خورد
ناگزیراً می کند یاد عموی کربلا
اهل ری از برکت دست شما نوشیده اند
باده ی ناب نجف را از سبوی کربلا
زندگیَت یاد داده بر تمام عاشقان
راه انسان ساختن با خلق و خوی کربلا
#کانال_سبک_شعر_باب_الحرم
#حضرت_معصومه_س_مدح_و_مناجات
کنارِ صحن تو ،دیدم تمام باور خود را
نشانی از مزار بی نشان مادر خود را
همیشه قبل هر کاری برای رزق اشعارم
گشودم گوشه ی ایوان طلایت دفتر خود را
مَنِ من را شکست ایوان آیینه زمانی که
هزاران تکه دیدم در کنارش پیکرخود را
دل از بار تعلق ها رها شد با تو ،از این رو
فقیری در ضریح انداخت تنها زیور خود را
غبار این حرم را می کشم بر روی دستانم
تبرک می کنم اینگونه من انگشتر خود را
خیابان ارم را دوست دارم چون که می بینم
درون آن شکوه بارگاه یاور خود را
کسی که عمر خود را خادم این آستان بوده
ندارد هر چه را ،دارد برات محشر خود را
من از اول به تو دل بسته ام اذنی بده بانو
که باشم در حریمت لحظه های آخر خود را
شاعر: #علی_اصغر_یزدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e