eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ‍ #‍السلام_علیک_یا_امیر_المومنین یا لافتی اِلّا علی لاسیف اِلا ذوالفقار دستانِ قَدرَت پُر شده از رحمتِ پروردگار پیچیده در گوشِ جهان فُزت وَ ربٌ الکعبه ات از ضربتِ شمشیرِ کین اینگونه گشتی رستگار ای لیلهً القدرِ خدا مولا امیرالمومنین شانِ نزولِ سوره ی والفجرِ قرآنِ مبین ای رشته ی حبل المتین، ای رکنِ پا بر جا علی (ع) از تارُک مُنشَقِّ تو لرزیده چرخِ هفتمین! ◾️ ◾️ @deabel
. ‍ امشب دلم در شور و شین است گو بیقرارِ کاظمین است جانم به قربانِ گلی که_ جدِ غریب او حسین است در بینِ حجره نیمه جان است خود از غمِ خود نوحه خوان است در اوجِ غربت گشته پرپر این لاله زخمی از خزان است آید به جان فریاد و آهش این روزه یا شامِ سیاهش چی بوده تقصیرش که آخر شد خانه ی او قتلگاهش زهرِ عدو بنشسته جانش سوزانده مغزِ استخوانش لختِ جگر آمد دهانش لعنِ خدا بر دشمنانش در کنجِ غم با قلبِ محزون جانش شرر از زهرِ ملعون خواهر ندارد تا ببیند که دامنش پُر گشته از خون در پشتِ بام افتاده جانش بی سایه جسمِ مهربانش خورشید می تابد ولی شد_ بالِ ملائک سایه بانش آنکه غمش کرببلا بود دردش غریبِ نینوا بود چون التیامِ زخم جانش_ عمری فقط این روضه ها بود تنها گل باغِ رضا است عمری ولی از او جدا است با روضه ی جدِ غریبش یاد آورِ کرببلا است ای لاله ی پاکِ ولایت زیباترین شعرِ شهادت گشتی تو پرپر در جوانی از کینه ی بغض و عداوت! 🏴پیشاپیش شهادت جانگداز حضرت جوادلائمه امام محمد تقی علیه السلام تسلیت باد🏴 .
آن آهِ تو که شعله کشاند است جهان را هر نقطه ی عالم ببرَد سوزِ خزان را از داغِ شقایق همه ی بال و پَرت سوخت خاموش نکرد اشکِ غمت آتشِ جان را سرها همه بر نیزه و گلبانگِ تلاوت هنگامه ی ظهر است عطش کرده اذان را بر قله ی این صبر چه زیبا تو نشستی باید که به مقصد بَری این بارِ گران را با خطبه ی قراء، تو در کوفه به پا کن کوبنده ترین زلزله ی کون و مکان را بر دیده ی کوفی بنَشان اشکِ ندامت تا محو کنی سیطره ی ظلمِ زمان را حقا که تو پرورده ی دامانِ بتولی انگار به شمشیرِ علی بسته زبان را هر صوتِ قدمهای تو آهنگِ قیام است تا شام بلا می بری این نطقِ بیان را داری تو به دوشت علَم حضرتِ سقا آنکه به لبش داشته نهری ز جنان را هرگز نکنی در برِ بیگانه سرَت خَم چون هضم کند سینه ی تو زخمِ زبان را خاکسترِ آن خیمه ی آتش زده دانَد حالِ دلِ آغشته به حزن و نگران را از عمد تو را داده عبور از یمِ خون تا صد پاره ببینی تنِ گلهای جوان را در چشمِ تو شد کرب و بلا، جلوه ی زیبا زیرا ز خدا داری تو این صبر و امان را ! @deabel قتلگاه فاطی
عالم همه یک نقطه ای از نونِ حسین(ع) است عشق است چنین جاذبه در خونِ حسین(ع) است زیباییِ احساسِ من این است که جانم آن عاشقِ‌ دیوانه و مفتونِ حسین است این دل که اسیر است و در این دام گرفتار چون آهوی سرگشته ی هامونِ حسین است بر سینه ی قبرم به خطِ خون بنگارید هان این دلِ سودا زده افسونِ حسین است عمریست دلم بارِ غم هجر کشید است اصلاً بنویسید که مجنونِ حسین است یا لیتنی کنت و مَعکم وردِ لبِ ماست عالم به ابد یکسره مدیون حسین است گر نعره ی هیهات.... کشد در برِ ذلت چون عزت و آزادگی قانونِ حسین است در ظهرِ عطش کرب و بلا و تهِ گودال این قلبِ خدا هست که محزونِ حسین است هرگز نشود مشعلِ این واقعه خاموش تا روی جهان صورتِ گلگونِ حسین است تا نبضِ جهان می زند این دایره ی عشق عالم همه یک نقطه ای از نونِ حسین(ع) است @deabel
‍ ‍ السٌلام علیکِ یا زینب کبری(س) ماجرای کربلا را باید از زینب شنید از دلِ غمدیده ی آن بانوی مکتب شنید هر چه گویند این و آن از ماجرای کربلا باید از زینب ادای حقٌ این مطلب شنید از دلِ اهلِ حرم آید خروشِ درد و آه باید از سجاد هم آن مضطرِ در تب شنید باز هم بشنو همی بی حرمتیِ اهلِ بیت از شقاوت های شمرِ پستِ لامذهب شنید از سکینه هم در آن صحرای تاریک و خموش دامنِ آتش گرفته، از سکوتِ شب شنید رأس گلگون پدر بر روی نی چون ماهِ بدر صوتِ قرآن و دعا را باید از آن لب شنید نیزه های خون چکان بود و صدای کودکان باید از آن جسم و آن تازیدنِ مرکب شنید مجلس و تختِ یزید و کوفیانِ تیره بخت خطبه های آتشین را باید از زینب شنید! @deabel
این چه صبر و چه سکوته که لبِ تو وا نمیشه غمِ تو چِقد بزرگه که تو سینه جا نمیشه ردِِّ اشکای تو امشب مونده توو چِشِ ستاره جگرت توو تشتی از خون میریزه چه پاره پاره الهی هیچکی نبینه، غمِ این روزای غربت تو، توو خونِ دل بغلتی خواهرت کنه نظاره یا حسن غریب مادر، یا حسن غریب مادر امون از غم مدینه، ماجرای کوچه و در تا به حال کسی ندیده بریزه خون اینجور از لب این چنین شعله کشه یه کبوتر تو آتیشِ تب هر چی از شرحِ تو گفتم رسیدم به عمقِ غربت همسرِ تو جامِ زهر و بنوشونه جای شربت متحیرم آقا جون، زنی از سرِ لجاجت که دلش چیجوری اومد به شما کنه خیانت یا حسن غریب مادر، یا حسن غریب مادر امون از غم مدینه، غم داغِ یاس پرپر آقا جون کارِتو ساخته نیشِ زهرِ مارِ خونه آهِ تو چه آتشینه دلِ سنگ و میسوزونه شعله شعله آه هجومِ تیرای نفرت و کینه اشکِ تابوتت در اومد الهی خواهر نبینه (2) آخه صبر هم حدی داره همه بوده ارثِ مادر چرا دیگه جا نداری تو، توو آغوشِ پیمبر (2) یا حسن غریب مادر، یا حسن غریب مادر امون از غمِ مدینه، امون از غلاف و خنجر @deabel
ضریحِ تو پُر از نجوای دلهای پریشان است که اشکِ دیده در بحرِ امانت موجِ حیران است اگر یک شاخه نورت بینِ خوبان منتشر گردد پَرِ پرواز تا افلاک اِقامتگاهِ آنان است حرم را کرده عطرآگین تبسم های شیرینت مرا مجنونِ خود کردی تو با الطافِ دیرینت تمامِ دست ها بالا نهالِ آرزوها گل درونِ صحن می پیچد صدای سبزِ آمینت سکوتِ چشم ها امشب شده از اشک، آیینه صدا می آید از سمتِ حرم در خلوتِ سینه نسیمِ زندگی جاری ست از سوی ضریحِ تو که از خود می رود هر دم رواقت عنبرآگینه از این آفاق می خواهم دوای زخمِ مبهم را که بیش از این ندارد شانه هایم تابِ این غم را چنان می سوزم از آهی که هردم شعله می گیرد نگاهی کن که در آن دیده ام درمانِ دردم را تویی زیباترین احساسِ من در باورِ جانم من از این فاصله می گیرم از عطرِ تو درمانم زبانم مستِ تکرارِ رضا جانم رضا جان است در این آیینه می بینم بهشتِ جانِ جانانم هر آنکس که نمک گیرِ سرِ خوانِ شما باشد دگر در حلقه ی زلفت اسیر و مبتلا باشد یکی دیدم دعا می کرد با جان و دلی عاشق خوشا آن دل که در عمرش گرفتارِ رضا باشد دلم لبریز از خواهش که غرقم در نگاهِ تو چه پنهان از تو که گشتم اسیرِ چشمِ ماهِ تو تو جانی ای کریم اِبنِ کریمان ای سفیرِ عشق که آهوها رهای تو وَ مسکین در پناهِ تو همین که می رسم تا اوجِ صبحِ پنجره فولاد لبم دریای خاموش و نگاهم کوهی از فریاد دلم خورشید می خواهد فقط از جنسِ لبخندت از این مشرق ترین نقطه به آن مغرب ترین میعاد! @deabel
‌چشمه ی فیاضِ خدایی علی (ع) آینه ی قبله نمایی علی (ع) معنیِ قرآن همه در قلبِ توست معنیِ قرآنِ خدایی علی پادشه هان در قدمت خاکِ ره صاحبِ کرسیِِّ ولایی علی مظهرِ لطف و کرمِ کردگار آخرِ هر لطف و صفایی علی خضرِ نبی از لبِ تو آب خورد منشاءِ هر آبِ بقایی علی خاکِ رهت سجده گهِ عاشقان بر افقِ عرش همایی علی نامِ تو در معرفتِ بندگی ست بر همه الگوی وفایی علی قبله ی ما قبله ی تکریمِ توست عافیتِ هر دو سرایی علی زنده شوَم بارِ دِگر گر به من گوشه ی چشمی بنمایی علی ای که تویی جلوه ی پروردگار وارثِ انوارِ خدایی علی بر منِ درمانده عنایت نما شافیِ آن روزِ جزایی علی! 🔸شاعر: _____________________
🌙 فرخنده طلوعی که بشارت به جهان است از عطرِ دل انگیزِ هلالِ رمضان است آغوشِ پُر از مِهرِ خدا بر همه باز است از عرش ندا آمده این ماهِ امان است این بوی بهشت است که پیچیده به عالم خیرش به تو در باغِ ضیافت به عیان است به به چه لطیف است نسیم سحری اش از پنجره ی رو به خدا عشق روان است آری که چه زیباست گل افشانیِ توحید آری که چه دلچسب تماشای اذان است فخرِ تو همین بس که تو مهمانِ خدایی مزدِ تو همان ساغرِ تسنیمِ جنان است جا دارد اگر در تبِ معشوق بسوزی آنکه همه جا یادِ رُخش مرهمِ جان است در آینه ی قدر ببین روی علی (ع) را آرامشِ دل، بردنِ نامش به زبان است قرآنِ خدا، قدرِ خدا، جمله علی است نفرین به هرآنکس که پُر از شک و گمان است از بعدِ گلِ یاس چه آمد به سر او؟ دردش همه سر بسته دلِ چاه نهان است حس کردی اگر بوی خدا را به مشامت یادِ دلِ او کن که پُر از سوزِ خزان است خوش باشد اگر لب به تلاوت بگشایی قرآن که همان عافیتِ روح و روان است تصویر بکش باغِ مناجات و دعا را امید که سهمِ دلِ تو هر دو جهان است هر کس ز سبوی رمضان جرعه ای نوشید در بحرِ کرامت طلبش دُرِّ گران است آمالِ تو از دوست همان روی نگار است این خواهشِ چشمِ همه ی منتظران است او می رسد از کعبه که در وعده ی حق است در تحتِ لوایش همه جانها به امان است خاکِ قدمش سرمه ی چشمانِ ضعیفم مهدی که همان صاحبِ وَالعصر و زمان است جانم به فدایش که گلِ فرشِ عبورش از رایحه ی نابِ نسیمِ رمضان است 🌹
این حسن(ع) کیست که نامش سندِ غربت شد بوسه بر تربتِ او در دلِ ما حسرت شد این حسن(ع) کیست که تشییعِ عجیبی دارد تیرها بود که بر پیکرِ او دعوت شد این حسن(ع) کیست که از روزِ ازل مظلوم است غمِ عالم همه در طالعِ او قسمت شد خاندانش همه مصداقِ غریبند و ولی غربتِ حضرتشان بر همه کس حجت شد او که هرگز عوضِ خدمتِ خود مزد نخواست اجرش از مردمِ گمراه فقط محنت شد چه بگویم که چگونه به وطن تنها بود همه ی غربتش از تربتِ او پیدا بود او غریبِ وطن و کشته به دستِ جعده جرمش این است فقط نورِ دلِ زهرا بود دشمن و دوست همه بر درِ این خانه گدا چون کریمِ و کرمش بیشتر از دریا بود کرمِ بی حدِ او شهره ی آفاق شده است پست تر از همه چیز از نظرش دنیا بود وَ چه شبها که طعام از شکمِ خود می زد این عجب نیست چرا، چون پسرِ مولا بود وَ سرانجام بگو مزدِ محبت هایش ظلم از سوی عدو، مزدِ ذوِی القربی بود آه خاکی شدنِ چادرِ مادر را دید بعدِ کوچه به لبش نغمه ی واویلا بود عشق را زنده نگه داشت که پرپر نشود لیک در چشمِ عدو عشق چه بی معنا بود به فدای دو جوانش که صفِ کرب و بلا رقصشان در برِ شمشیر چقدر زیبا بود یا حسن با تو همه زندگی ام غرقِ صفاست هستیِ هستی همه از نظرِ لطفِ شماست! 🔸شاعر: ________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
امشبی چشمِ امیدم به درِ رحمتِ توست تا سحر منتظرِ بخششِ بی غایتِ توست ای خدایی که کریمی و مُجیبُ الدَعوات تو ببخش آنچه که بخشندگی در وسعتِ توست همه ذراتِ جهان چشم به الطافِ تواند عرش تا فرش سرِ سفره ی با برکتِ توست می ستایند همه خلق تو را با دل و جان عزتم ده که جهانم همه در عزتِ توست خالقِ هر دو جهانم تویی ای ذاتِ کریم عالمِ کون و مکان در یدِ با قدرتِ توست آن که جانش عطشِ نورِ حقیقت دارد دائماً چشمه ی جانش طلبِ رحمتِ توست من که جز داده ی تو هیچ ندارم ز خودم ای خدا هر چه که دارم همه از دولتِ توست آمدم با تو کمی از تهِ دل حرف زنم دلِ من تشنه ی یک جره ای از رافتِ توست رهروِ شب زده‌ام آمده‌ام بهرِ وصال بعلیِِ بعلی بر لبِ من طاعتِ توست چقدَر این دلم ایوانِ طلا می خواهد به تولای علی که غمِ او غربتِ توست کربلا رفتم و دیدم بدنی بیکفن است شاهِ لب تشنه‌ی عریان که دور از وطن است! 🔸شاعر: ________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
شبِ قدر است و دلم کرببلا می خواهد کربلا هم که دلِ غرقِ صفا می خواهد یا حسین اِبنِ علی(ع) نوکرِ خود را دریاب دلِ آلوده ی من از تو جلا می خواهد روضه ی آب و عطش گر چه ملول است ولی دلِ بشکسته ی پُر شور و نوا می خواهد شبِ قدر و به سرم شورِ حرم افتاده است وا که این صحنه عجب حال و هوا می خواهد آخر این غرقِ گنه را چه به این حال و هوا جانِ من جرعه ای از آبِ شفا می خواهد عاشقم در سرِ خود شوقِ زیارت دارم زیرِ پرونده ام امضای شما می خواهد باز پروانه ی دل طالبِ شمعِ رُخ توست این تبِ عشق مگر چون و چرا می خواهد کی شود قسمتِ من هم بشود کرببلا دلم عطرِ حرمِ شاهِ ولا می خواهد! 🔸شاعر: ___________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
. چَن شَبه که بابا جونم، حسن برات نخوابیده چَن شَبه که ابرِ چشاش فقط برات خون باریده چَن شَبه که دیگه بابا! سری به ما نمیزنی تو میدونی که دخترت تو این شبا چی کشیده؟ گوشواره👇 بابای مظلومم علی ◾️◾️◾️◾️◾️ سرو رو زانوم میزارم فقط برات اشک میریزم اصلاً برا تمومِ اون مظلومی یات اشک میریزم وقتی که یادِ کوچه و غربتِ مادر می کنم واسه اون آهِ خسته و بی کسی یات اشک میریزم ◾️◾️◾️◾️◾️ من بمیرم برا حسن بغضشو پنهون میکنه بیشتر با این کاراش داره قلبِ منو خون میکنه دردِ دلاشو تنهایی رو قبرِ مادر میکنه این بی قرارییِ حسن زینب و داغون میکنه ◾️◾️◾️◾️◾️ عباس میگه خونه چِقد بدونِ بابا دلگیره لحظه به لحظه از همه سراغ تونو میگیره نمیدونم چیکار کنم چیجوری آرومش کنم بابا جون از فراقِ تو طفلکی داره میمیره ◾️◾️◾️◾️◾️ بعدِ تو بابا زینبت به جز دلِ خون نداره به جز یه کوهِ غصه و قلبِ پریشون نداره غمی که زینبت داره هیچکی تو عالم نداره این روزا از دوریِ تو جز چشِ گریون نداره! .
شبِ جمعه ست هوای حرم افتاده سرم بارَم و بستم و در کوچه ی دل در به درم عشقِ تو کرده مرا بی سرو پا مست جنون هر طرف گنبد و من کفترِ بی بال و پَرم عطرِ شش گوشه ی تو برده قرار از کفِ من چه کنم در طپشِ عشقِ تو من شعله ورم صحنِ تو با دلِ بشکسته تجسّم بکنم باغِ بین الحرمین شوقِ اذان سحرم عطرِ آوای خوشِ گنبد و گلدسته همه با اذانِ سحری جلوه شده در نظرم یادِ گلهای غریب و عطش و روضه وُ اشک سیلِ خون ریزد از این صحنه ز چشمانِ تَرم نذر کردم به علی اصغرِ شش ماهه ی تو که شبِ جمعه بیوفتد حرمِ تو گذرم حرمِ ساقی عجب حالِ خوشی داده به من خوش به حالِ دلِ من زائرِ قرصِ قمرم ماه بالای سرم شاهدِ رویای من است که به تصویرِ خیال آمده پایان سفرم آرزوی دلِ من نوکریِ درگهِ توست من به خاکِ قدمِ زائرِ تو مفتخرم اربعین کاش مرا پای پیاده ببری چه کنم باز هوای حرم افتاده سرم! 🔸شاعر: __________________
سلام ای بهشتی که بی بارگاهی پُر از سوزِ اشک و پُر از بغضِ آهی اگر بی فروغی وَ یا بی پناهی ولی روشنی تو به نورِ الهی به برهانِ باقر به سیمای صادق تو عرفانِ محضی به قرآنِ ناطق غبارت به دردِ دلِ ما دوا است که ویرانیِ تو گلستانِ ما است نگاهت شبیهِ خودِ کربلا است تجلّیِ تو تا به عرشِ خدا است تو زیبا شَوی با گلِ یاسِ زهرا(س) به حقِ دو دستانِ عباسِ زهرا(س) ببین کرده امشب دلِ من هوایت تصور کنم باغِ صحن و سرایت شوَم زائرِ تربتِ با صفایت غریبانه چون شمع گریَم برایت به حقِ حسن کو بوَد جانِ سجاد شود روزی صحنِ تو آزاد و آباد تو تفسیرِ عشقی به رنگِ حقایق ضریح و شبستانِ تو قلبِ عاشق شکوهِ تو لبخندِ هر صبحِ صادق پُر از عطرِ یاسی و باغِ شقایق تو زیبایی ات کمتر از کربلا نیست اگر چه به رویم درِ روضه وا نیست! 🔸شاعر: ________________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
🔸رباعی اول امام رضاع در بينِ كويرِ دل عجب طوفانیست از شوقِ تو دیده های ما بارانیست دلتنگِ فراق و منتظر بهرِ وصال چون چاره ی دردِ ما حرم درمانیست 🔸رباعی دوم امام رضاع قربانِ ضریح و پنجره فولادت آرامشِ ماست صحنِ گوهرشادت خواندی و دوباره آمدیم آقا جان پيداست كه ما نرفته‌ایم از یادت 🔸رباعی سوم امام رضاع من آمده ام حضرتِ خورشید سلام در محضرِ تو ای گلِ توحید سلام لبخند ضریحِ تو مرا درمان است با حالِ خراب و پُر ز امید سلام 🔸رباعی چهارم امام رضاع از درد پُرم ،دل نگران و خسته در باغِ حرم لب به دعا آهسته از دل گره ای زدم به زلفِ ضریحت تا بند زنی به این دلِ بشکسته 🔸رباعی پنجم امام رضاع آن لحظه اگر بهانه می گیرد دل پروازِ کبوترانه می گیرد دل از رافتِ چشمانِ تو در صحنِ حرم هی وعده ی آب و دانه می گیرد دل 🔸رباعی ششم امام رضاع پَر میکشد این دل به هوای حرَمت دستانِ تهیِ من و لطف و کرمت گر گوشه نگاهی به منِ خسته کنی زر می شوم از ذره ی خاکِ قدمت 🔸رباعی هفتم امام رضاع من آمده ام که سر به راهم بکنی با دیده ی لطفِ خود نگاهم بکنی هر بار پناه دادی بی آنکه نگاه_ بر دفترِ پُر جرم و گناهم بکنی 🔸رباعی هشتم امام رضاع از بس به شما عشق و ارادت دارم از خاکِ رَهت دخیلِ حاجت دارم دیدی چه کبوترانه می آیم من_ چون سخت به آب و دانه عادت دارم 🔸رباعی نهم حضرت معصومه س معصومه همان عطرِ گلِ زهرا شد خورشید، درونِ چشمِ او پیدا شد چون مادرِ خود حقِ شفاعت دارد هر قطره به یمنِ کرمش دریا شد 🔸رباعی دهم حضرت معصومه س من تجربه کردم همه احسانت را آن زمزمِ قطره های بارانت را اینها همه از عنایتِ فاطمه(س)است بر دستِ گدا سپرده دامانت را 🔸رباعی یازدهم امام رضاع ای کاش نظر کرده ی قرآن باشم راویِ حدیثِ سبزِ جانان باشم این نذرِ من است تا نفس می آید يک عبدِ مطيع راهِ سلطان باشم 🔸رباعی دوازدهم معصومه س بانوی کریمه ای کرامت کردی هر بار که خوانده ایم اجابت کردی پرونده سیاه و، رو سیاهم امّا با لطفِ خودت مرا شفاعت کردی 🔸رباعی سیزدهم معصومه س این آتشِ جانِ من و این حسِ غریب این قلبِ خزانِ من و این حسِ غریب ای خواهرِ خورشید تو که آگاهی از این دردِ نهانِ من و این حسِ غریب 🔸رباعی چهاردهم امام رضاع از فرطِ گناه بارِ غم آوردم هر بار پناه بر حرم آوردم آنجا كه به كاه كوه را ميبخشند بيچاره منم كه باز كم آوردم
🍃‍ 🍃 بانوی کریمه ای کرامت کردی هر بار که خوانده ایم اجابت کردی پرونده سیاه و، رو سیاهم امّا_ با لطفِ خودت مرا شفاعت کردی! این آتشِ جانِ من و این حسِ غریب این قلبِ خزانِ من و این حسِ غریب ای خواهرِ خورشید تو که آگاهی از این دردِ نهانِ من و این حسِ غریب! من تجربه کردم همه احسانت را آن زمزمِ قطره های بارانت را اینها همه از عنایتِ فاطمه(س)است بر دستِ گدا سپرده دامانت را! از بس به شما عشق و ارادت دارم از خاکِ رَهت دخیلِ حاجت دارم دیدی چه کبوترانه می آیم من_ چون سخت به آب و دانه عادت دارم! معصومه همان عطرِ گلِ زهرا است خورشید، درونِ چشمِ او پیدا است چون مادرِ خود حقِ شفاعت دارد هر قطره به یمنِ کرَمش دریا است! تو معصومه ای زینتِ آلِ طاها در صورت و سیرتت شبیهِ زهرا(س) بانوی پسندیه و فخرِ عجمی تو عشقِ رضایی و عزیزِ موسی!
بهاران طی شد و یارم کجایی تو ای یارِ وفادارم کجایی کجایی لاله ی دامانِ نرگس نسیمِ عطرِ گلزارم کجایی تو را می خواهم ای گل در کنارم دلی خون از زمان دارم کجایی نَمی باران بزن بر انتظارم که بی تو اشکِ خون بارم کجایی بیا ای رازِ شور انگیزِ هستی کلیدِ مشکلِ کارم کجایی من و جمعه من و بوی فراقت طبیبِ جانِ بیمارم کجایی شبِ بی حاصلِ ما را سحر کن طلوعِ فجرِ دیدارم کجایی نسیمِ صبح از بوی تنِ توست سحرها کرده بیدارم کجایی تو مثلِ عطرِ باران دلربایی نشاطِ رنگِ رخسارم کجایی بیا از چشمِ تو حاجت بگیرم چنان از درد سرشارم کجایی تویی حاتم منِ مسکین به پایت اسیرِ کوچه بازارم کجایی مرا آهِ فراقِ سینه سوزت_ ز عالم کرده بیزارم کجایی شرارِ خون نشسته در دلِ من ببین این اشکِ تکرارم کجایی من هر شب در دلِ تنگم به یادت_ نهالِ عشق می کارم کجایی بیا آرامِ جانِ بی قرارم به هجرِ تو گرفتارم کجایی میانِ صحن‌ها و هر رواقی_ به دنبالِ رُخِ یارم کجایی همی ترسم بمیرم از جدایی نبینم روی دلدارم کجایی؟!
‍ ‍ امشب از عرشِ خدا آمد ندای اَلرَّحیل بر زمین آیند حوران پا به پای جبرئیل دسته دسته آمده حورانِ جنّاتُ النَّعیم تهنیت گویند بر احمد رسولِ ذوالکریم امشب از عرشِ خدا آمد نزولِ هل اتی یا محمّد(ص) شد وصیِ تو علیِ مرتضی شکرِ این نعمت خدا را حمد و تسبیح می کنند گو ولایت را در این آیینه تشریح می کنند هم زمین هم آسمان یکباره در مدح و ثنا در مقامِ شامخِ آن ماجدِ خیرُالوَری نیّرِ اعظم تجلّی می کند در کوهِ طور در دلِ کعبه درخشد ماهِ مِرآت الظّهور فوج فوج یکسر ملائک مکه تا سعی و صفا نور باران می شود هم مشعر و کوهِ منا حِشمت و جاه و جلالِ آن امیرِ ذالمِنن ازجلال و جلوه اش روح الاَمین آمد سخن مرتضی نور ولایش بر همه دلها نشست این همایون است و بختِ حضرتِ زهرا نشست در مقامِ انتصابِ پرده دارِ آن حرم سر فرود آرد لوح و عرش و کرسیّ و قلم می رسد بانگ ملائک یکسر از عرشِ برین تهنیت گویند بر مولا امیرالمومنین سرزمینِ مکه یکسر می شود فرشِ چمن عنبری شد سینه ها از بویِ یاس و یاسمن 🔸شاعر:
داغِ تو روشن می کند شمعِ محرم را در شعله ی غم می کشاند جانِ عالم را مثلِ پدر میراث دارِ کربلایی تو چون از مسیرِ کربلا آوردی این غم را قلبی شکسته داری و لبریز از آهی بر گونه ات داری کماکان اشکِ نَم نَم را درد است طفلِ چار ساله از سرِ بغضی در قلبِ کوچک جا دهد این حزنِ اعظم را 🔸شاعر: _______________________ ╭┅──────——————─ https://eitaa.com/rozeneshinan درگاه شاعران روضه نشینان ⬆️ ╰┅────────—————
◽️‍ السّلام عَلیک یا اباصالح المهدی عج◽️ چه می شود که عزیزم ز پشتِ ابر در آیی کجایی یوسف زهرا(س)خدا کند که بیایی به سوزِ سینه ی عاشق که پَر زند به هوایت کی این فغان به سر آید امان ز دستِ جدایی چه دیدگانی که دائم به وعده ی تو نشستند رسد که وقتِ رهایی ز پرده رخ بنمایی بگو به کوی طریقت مرا وصالِ حقیقت به آهِ سینه گواهی به من بگو تو کجایی تو ای همای سعادت، نشانِ تاجِ کرامت تو عطرِ باغِ ولایی تو از نسیم خدایی قسم به نامِ بلندت به زلف ماه و قشنگت فدای چهره ی ماهت که باغِ مِهر و وفایی تو آیه های منیر و لطیفِ پاکِ خدایی شمیمِ عشق و صفایی تو سایه ی سرِ مایی به ناله های ترنّم ز سوزِ سینه بخوانم به حقَِّ ذاتِ الهی بده نویدِ رهایی به هیبت تو بنازم تویی دعا وُ نمازم به انتظارِ نهایی خدا کند که بیایی!
AUD-20220726-WA0024.mp3
2.81M
(ع) این دلِ تنگم کربلا می خواد (2) حرمِ شاهِ شهدا می خواد (2) روضه اون صحن و سرا می خواد(2) آقا، ای قبله ی جانان حسین(ع) مولا، ای کعبه ی پیمان حسین(ع) عشقا، سرتاسرِ قرآن حسین(ع) اِنّ الحسین سفینةُ النَّجاهً اِنّ الحسین سفینة النَّجاهً اِنّ الحسین سفینة النَّجاه در دلم آه و شور و شین دارم (2) عطشِ بین الحرمین دارم (2) هم ابالفضل و هم حسین دارم (2) آقا، ای مظهرِ ایمان حسین مولا، آیینه ی برهان حسین عشقا، شاهنشهِ خوبان حسین اِنّ الحسین سفینةُ النَّجاهً اِنّ الحسین سفینة النَّجاهً اِنّ الحسین سفینة النَّجاهً می تپد قلبم به هوای تو (2) چه صفا دارد کربلای تو (2) سرمه ی چشمم خاکِ پای تو (2) آقا، ای دارو و درمان حسین مولا، ای آیتِ سبحان حسین عشقا، ای گوهرِ تابان حسین اِنّ الحسین سفینة النَّجاهً اِنّ الحسین سفینة النَّجاهً اِنّ الحسین سفینة النَّجاهً.
‍ ‍ ‍ بابا جون سینه ام خسته ی درده قصه ی اسیریم آه که چه سرده ببین اصلا بابا رنگم چه زرده تو میدونی عدو باهام چه کرده؟ بابا جونم ببین دلم کبابه همه ی این سفر برام سرابه سرا پا وجودم تو اضطرابه حال و روزم ببین چقد خرابه بابا جون دخترت داره میمیره تو چنگِ دشمنات اینجا اسیره با دو دسش عدو گیسوم میگیره با دو پاش پهلومو نشونه میره بس که من کعبِ نیزه خورده بودم مثلِ برگِ خزون پژمرده بودم بس ز داغت پدر آزرده بودم اگه عمه نبود من مرده بودم امشب این جاده ها چه بی گریزه تیغِ این کوره راه ببین چه تیزه من و این زخمِ پای ریزه میزه داره از تاولاش چه خون میریزه هر چه خاره امشب جلوی پامه هر چه آهه امشب تویِ نگامه هر چه بغضه امشب تویِ صدامه هر چه اشکه امشب تویِ چشامه بغضِ این سینه که آروم نمیشه سرت از روی نی معلوم نمیشه نپرسم از عمه چون روم نمیشه آخه این راه چرا تموم نمیشه تیغِ این جاده ها ز خیزرونه پای کوچک من که ناتوونه چقد این ساربون نا مهربونه بگید این ناقه رو آروم برونه!
سری به طشتِ طلا در مقابلِ زینب چرا دو نیمی تو ای ماهِ کاملِ زینب ز نیمِ دیگرت آیا، بگو خبر داری؟ کجا فتاده به خون آن شمائلِ زینب نهاده قاتلت این سر جلوی رویم  تا به قصدِ اینکه بسوزد فقط دلِ زینب هلا تو ماهِ درخشانِ در کسوف امشب ببر تو هاله ای از غم ز محفلِ زینب بگو برادرِ زینب چه بر سرت آمد تنت به دشتِ بلا سر به مایلِ زینب ببین چگونه کشیدند معجر از رویم بیا جلوی حرامی شو حائلِ زینب تنت به بسترِ خارا چو صید بحرِ خون خدا کند که بیایی به ساحلِ زینب از این خرابه نشینی و دردِ هجرانت که بارِ غم بنشسته به محملِ زینب در این سفر چه کشیدم که بعد از آن دیگر تمامِ غصه ی عالم شد حاصلِ زینب!
◾نوحه زمزمه سینه زنی ◾اربعین حسینی ◾بنداول از سفرِ کوفه و شام اومد با زخمِ تن ز خیزران اومد مثلِ کبوتری به بام اومد زینب رسیده(۲) موذن کرب و بلا اکبر عمه رسیده از سفر مضطر مانند مرغی که شکسته پر دو دستِ حیدری زند بر سر زینب رسیده(۲) ◾بنددوم قامت خمیده زینبِ کبری اومده بی رقیه در اینجا دوباره ماتم شده اس بر پا زینب رسیده(۲) بهارِ زینب شده چون پاییز سقای آب آور ز جا برخیز صبر و قرارِ خواهرت لبریز زینب رسیده(۲) ◾بندسوم نیلوفری گلهای این صحرا ذکرِ لب طفلان شده بابا بارِ دگر شرمنده شد سقا زینب رسیده(۲) بر روی سرخِ لاله ی گلشن باشد نشان از سیلیِ دشمن جای سنان نی بوَد بر تن زینب رسیده(۲)
امشب زمین و آسمان دارد به لب این زمزمه زینب علی، زینب حسن، زینب حسین و فاطمه در گوشِ زهرا جبرئیل آرام نجوا می کند این رازِ مکنونِ خدا این کوثرِ بی خاتمه حوا و مریم گلفشان در مقدمِ این عالمه این اخترِ برجِ حیا سر زد ز کانونِ ولی لبخندِ شادی بر لبِ زیبای زهرا و علی چشمانِ نازش را گشود اول به سمتِ کربلا از فرش تا عرش خدا شد با نگاهش منجلی سامان گرفت از عشقِ او جریانِ عشق و همدلی آغوشِ او تا وسعتِ زخمِ عمیقِ بیکران ارکانِ دین تدوین شده بر شانه ی این آسمان او که صبوری را به دوشِ خود امانت میکشید عشق از نهانش ریشه زد تا ماورای کهکشان داده به عشاقِ حسین این راه را زینب نشان خورشید و ماهِ آسمان بهرِ سلامش آمده هر خطبه از نطقِ علی شرحِ کلامش آمده تا آمده با خود نسیمِ کربلا آورده است هفتاد و دو بار این زمین تعظیمِ نامش آمده هم آدم و جنّ و مَلک عبد و غلامش آمده حک میشود نام حسین بر سینه ی شیدایی اش بوی تولاّ میدهد دستانِ آشورائیش در شامِ تارِ کوفیان صبحِ سعادت می دمد خون و شهادت می چکد از خطبه ی غرائیش اِلّا جمیلا می شود آیینه ی زهرائیش قبل از تولد زینبِ کرببلایی می شود در آتشِ عشقِ حسین یکسر فدایی میشود هی قطره قطره آب شد در بحرِ مَوّاجِ بلا آخر شهیدِ زنده ی راهِ ولایی می شود تعبیرِ نامش تا ابد گو نینوایی می شود شاعر:
امشب زمین و آسمان دارد به لب این زمزمه زینب علی، زینب حسن، زینب حسین و فاطمه در گوشِ زهرا جبرئیل آرام نجوا می کند این رازِ مکنونِ خدا این کوثرِ بی خاتمه حوا و مریم گلفشان در مقدمِ این عالمه این اخترِ برجِ حیا سر زد ز کانونِ ولی لبخندِ شادی بر لبِ زیبای زهرا و علی چشمانِ نازش را گشود اول به سمتِ کربلا از فرش تا عرش خدا شد با نگاهش منجلی سامان گرفت از عشقِ او جریانِ عشق و همدلی آغوشِ او تا وسعتِ زخمِ عمیقِ بیکران ارکانِ دین تدوین شده بر شانه ی این آسمان او که صبوری را به دوشِ خود امانت میکشید عشق از نهانش ریشه زد تا ماورای کهکشان داده به عشاقِ حسین این راه را زینب نشان خورشید و ماهِ آسمان بهرِ سلامش آمده هر خطبه از نطقِ علی شرحِ کلامش آمده تا آمده با خود نسیمِ کربلا آورده است هفتاد و دو بار این زمین تعظیمِ نامش آمده هم آدم و جنّ و مَلک عبد و غلامش آمده حک میشود نام حسین بر سینه ی شیدایی اش بوی تولاّ میدهد دستانِ آشورائیش در شامِ تارِ کوفیان صبحِ سعادت می دمد خون و شهادت می چکد از خطبه ی غرائیش اِلّا جمیلا می شود آیینه ی زهرائیش قبل از تولد زینبِ کرببلایی می شود در آتشِ عشقِ حسین یکسر فدایی میشود هی قطره قطره آب شد در بحرِ مَوّاجِ بلا آخر شهیدِ زنده ی راهِ ولایی می شود تعبیرِ نامش تا ابد گو نینوایی می شود شاعر:
امشب زمین و آسمان دارد به لب این زمزمه زینب علی، زینب حسن، زینب حسین و فاطمه در گوشِ زهرا جبرئیل آرام نجوا می کند این رازِ مکنونِ خدا این کوثرِ بی خاتمه حوا و مریم گلفشان در مقدمِ این عالمه این اخترِ برجِ حیا سر زد ز کانونِ ولی لبخندِ شادی بر لبِ زیبای زهرا و علی چشمانِ نازش را گشود اول به سمتِ کربلا از فرش تا عرش خدا شد با نگاهش منجلی سامان گرفت از عشقِ او جریانِ عشق و همدلی آغوشِ او تا وسعتِ زخمِ عمیقِ بیکران ارکانِ دین تدوین شده بر شانه ی این آسمان او که صبوری را به دوشِ خود امانت میکشید عشق از نهانش ریشه زد تا ماورای کهکشان داده به عشاقِ حسین این راه را زینب نشان خورشید و ماهِ آسمان بهرِ سلامش آمده هر خطبه از نطقِ علی شرحِ کلامش آمده تا آمده با خود نسیمِ کربلا آورده است هفتاد و دو بار این زمین تعظیمِ نامش آمده هم آدم و جنّ و مَلک عبد و غلامش آمده حک میشود نام حسین بر سینه ی شیدایی اش بوی تولاّ میدهد دستانِ آشورائیش در شامِ تارِ کوفیان صبحِ سعادت می دمد خون و شهادت می چکد از خطبه ی غرائیش اِلّا جمیلا می شود آیینه ی زهرائیش قبل از تولد زینبِ کرببلایی می شود در آتشِ عشقِ حسین یکسر فدایی میشود هی قطره قطره آب شد در بحرِ مَوّاجِ بلا آخر شهیدِ زنده ی راهِ ولایی می شود تعبیرِ نامش تا ابد گو نینوایی می شود شاعر:
🏴 🏴 🏴سبک ای صفای قلب زارم ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ السّلام ای مادرِ شاهِ شهیدان السّلام السّلام ای کوثرِ جاریِ قرآن السّلام السّلام ای اشرفِ زنهای عالم فاطمه(س) ای زلالِ قطره های نابِ باران السّلام چشمهایت شعرِ آب و آسمانت آینه ای شکوفاتر ز گلهای بهاران السّلام غرق در عشقِ خدایی محو در راز و نیاز پرتوِ مِهرِ تو چون خورشید تابان السّلام مظهرِ عشق و صفا و عزت هر دو جهان سلسبیل و کوثر و تسنیم و رضوان السّلام مانده چشمِ ماه از روزِ ازل در راهِ تو ای زلالِ معرفت ای جانِ جانان السّلام یازده نجمِ ولایت تشنه ی آغوشِ توست هر نگاهت آبشارِ لطف و احسان السّلام ای نگینِ آفرینش کهکشان تا کهکشان فاطمه روشنترین تفسیرِ ایمان السّلام بی گمان انگیزه ی خلقت فقط تنها تویی فخر می ورزد به تو آن حیِ سبحان السّلام عشق در روزِ ازل از منّت تو زاده شد عاجزِ از فهمت تمامِ عقل و برهان السّلام عصمتِ کبری، گلِ طاها نزولِ هل اتی فاطمه ای گوهرِ دریای عرفان السّلام تا قیامت دینِ ما مدیون اشکِ چشمِ توست کوچه و دیوار و در مسمارِ سوزان السّلام السّلام ای سینه ات صد مقتلِ کرب و بلا روضه خوانِ غربتِ شاهِ شهیدان السّلام!
🏴 🏴 🏴سبک ای صفای قلب زارم ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ السّلام ای مادرِ شاهِ شهیدان السّلام السّلام ای کوثرِ جاریِ قرآن السّلام السّلام ای اشرفِ زنهای عالم فاطمه(س) ای زلالِ قطره های نابِ باران السّلام چشمهایت شعرِ آب و آسمانت آینه ای شکوفاتر ز گلهای بهاران السّلام غرق در عشقِ خدایی محو در راز و نیاز پرتوِ مِهرِ تو چون خورشید تابان السّلام مظهرِ عشق و صفا و عزت هر دو جهان سلسبیل و کوثر و تسنیم و رضوان السّلام مانده چشمِ ماه از روزِ ازل در راهِ تو ای زلالِ معرفت ای جانِ جانان السّلام یازده نجمِ ولایت تشنه ی آغوشِ توست هر نگاهت آبشارِ لطف و احسان السّلام ای نگینِ آفرینش کهکشان تا کهکشان فاطمه روشنترین تفسیرِ ایمان السّلام بی گمان انگیزه ی خلقت فقط تنها تویی فخر می ورزد به تو آن حیِ سبحان السّلام عشق در روزِ ازل از منّت تو زاده شد عاجزِ از فهمت تمامِ عقل و برهان السّلام عصمتِ کبری، گلِ طاها نزولِ هل اتی فاطمه ای گوهرِ دریای عرفان السّلام تا قیامت دینِ ما مدیون اشکِ چشمِ توست کوچه و دیوار و در مسمارِ سوزان السّلام السّلام ای سینه ات صد مقتلِ کرب و بلا روضه خوانِ غربتِ شاهِ شهیدان السّلام!