eitaa logo
عزیزم حسین♥️
3.1هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
5.4هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجود ما عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوادهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
صورتش مثل سیب نوبر بود قدوبالاش عجیب محشر بود سن و سالی نداشت اما او... بر زنان قبیله رهبر بود @hosenih نور بود و منیر، زهرا بود خیر بود و کثیر،کوثر بود بر همه دختران ویرانه مهربان بود مثل مادر بود آه این روزهای آخری اش.. آنقدر روزه بود لاغر بود از همه بیشتر کتک میخورد از همه بیشتر دلاور بود آستین را گرفته بود به سر آستینش بجای معجر بود گونه هایش چنان کبودی داشت اصلا انگار شخص دیگر بود خار از پاش در نمی آمد چندگام از همه عقب تر بود تا نبیند عمو لباسش را بین مردم چقدر مضطر بود گوشواره نداشت بر گوشش لخته خون ها بجای زیور بود @hosenih از شلوغی خوشش نمی آید چندساعت میان معبر بود در خرابه فقط معذب بود چه کند خب!خرابه بی در بود شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
▪️◾️◼️⬛️ ⬛️◼️◾️▪️ 🎤 مثل مردابی که نیلوفر نداره بچم و کشتن دلم باور نداره گریه هام واسه علی ممنوعه اینجا انگاری بچم اصلا مادر نداره مثل عاشق پیشه که دلبر نداره مثل انگشتی که انگشتر نداره از نفس افتادم و بیتاب و خسته این کبوتر دیگه بال و پر نداره چه زیبا شدی اصغرم بالای نیزه علی اصغرم فتادی تو از حجمه ی قوقای نیزه علی اصغرم چه خونین شده صورت کوچک تو علی اصغرم همه گویدم کو رباب کودک تو علی اصغرم لالایی علی اصغرم ✧✾═✾🏴✾═✾✧ غنچه ی نشکفته که چیدن نداره بی علی گهواره دزدیدن ندارن وقتی که تنهایی تو غربت توی یک شهر یک زن تنها رو که دیدن ندارن دنیا رویا های زیبامو گرفتی سایه سر سرو رعنامو گرفتی من که با دنیای تو کاری ندارم آخرش از من تو دنیامو گرفتی تو قرآن بخون اصغر بالای نیزه علی اصغرم شدی غرق خون دلبرم بالای نیزه علی اصغرم ببین بعد تو من چه تنها شدم علی اصغرم پسر دادم و شکل زهرا شدم علی اصغرم 🎤 ▪️◾️◼️⬛️ ⬛️◼️◾️▪️
بند اول؛ آبروی دو عالم میبری دل من تو خودت گفتی برو روضه سینه بزن من کجا حرم تو ای شه بی کفن مِهرِ تو ، تو وجودم مثله پاره یِ تن آبروی دو عالم عشقم از ازلی تلخه دنیا ولی تو شیرین تر از عسلی جون فداییتن عالم اقام حسینه علی ای رفیقِ قدیمی شاهه بی مثلی ××لباس سیاهه تنه من برای دلبرمه ضمانته منه اقا تو روزِ محشرمه یه آرزو تویه سینه اس بگو که میدونی نشون بدی منو محشر بگی که نوکرمه۲ بیقرام حسین،داروندارم حسین دله پارم حسین ابی اعبدالله کس و کارم حسین،بی توبیچارم حسین کم میارم حسین ابی اعبدالله 《آبروی دوعالم۲ حسین عشق منی》 ■■■■■■■■■■■■■■ بند دوم؛ آبرویِ دوعالم خیلی سالاری واسه نوکرت آقا کم نمیزاری وقتی دورم ازت باز منو میاری به منه غریب آقا محل تو میزاری آبروی دوعالم آره میدونی وقتی دلگیروخستم میرسی پنهونی ای طبیب دل من دردمو درمونی همه دورم میزنن فقط تو میمونی ××بیا کناره جنازم بزار همه بدونن نمیزاری دمه مرگ نوکرات غریب بمونن وصیتم اینه بالا سرم بیان سره قبر با گریه روضه یِ گودال ونوکرات بخونن۲ ای مماتم حسین صوم و صلاتم حسین خاکه پاتم حسین اب اعبدالله ای حیاتم حسین راهه نجاتم حسین من گداتم حسین ابی اعبدالله 《آبروی دوعالم۲ حسین عشق منی》 ■■■■■■■■■■■■■■ بند سوم گودال؛ آبروی دوعالم بین گودالی خار و خاک و غبار و بین جنجالی تشنه و تنِ زخمی آه چه بی حالی زیره سمِ ستوران،نعل و پامالی آبروی دو عالم جالسن صدرا ناله ناله بلند شد اُمنا زهرا تیغ و رگ سره آقا آه و واویلا امون از دله زینب بعده عاشورا ××هوا ز جوره مخالف چو قیرگون گردید عزیزه فاطمه از اسب سرنگون گردید نه ذولجناح دگر تاب استقامت داشت نه سیدالشداء بر جدال طاقت داشت۲ رگ و خنجر حسین ناله ی اخر حسین یاسِ پرپر حسین ابی اعبدالله تنِ بی سر حسین غریبِ مادر حسین عشقِ خاهر حسین ابی اعبدالله 《آبروی دوعالم۲ حسین عشق منی》
─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌ بسم رب الحسین 🏴نوحه_زمزمه شب_اول_محرم🏴 ✍سروده_رقیه_سعیدی_کیمیا 🎶سبک:به سمت گودال از خیمه دویدم من،،، ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌ دوباره پیــدا شد هــلال مــاه غــم داره علم میشه خیــمه های ماتــم پر شــده افـلاک از زمــزمـهٔ زهــرا بُنَــیَّ می خــونه به یــاد عاشــورا غریب مادر وای (۴) ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌ سر درِ هر خونه پرچــم یا عبــاس تو هر خونه انگار یه کربلا برپاس رزق محـرم رو با مــدد از زهـــرا بگیـریم امــســالم از ابی عبـدالله غریب حسین جانم(۴) ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌ اولِ مـاه غـــم چه غـربتـــی داره از چشای مهتاب ، ستاره می باره به ذکر "یامســلم"عزا میشه بر پا میرسه این غربت تا روز عاشـورا صدایی از کوفــه میــاد غریبــونه با لبای تشنــه مرثیـــه می خــونه غریب حسین جانم(۴) ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌ تو کوچهٔ غربت مونــده تک و تنها مــرد بنی هاشـــم مـیــون نامــردا میگه نیا کوفه رسـم وفایی نیست اینجابرات مولاکسی فدایی نیست کوفه نــیا مـــــولا(۴) ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌ بخــون نواهای مِـنَ الغــــریبِ من میــونِ نامـــردا ، نیــا حبـیـب من کوچــه های کوفه تنها پناهـم بود بر این غم غربت، خـدا گواهم بود غریب حسین جانم(۴) ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❃༅࿇༅═‎─‌ اگرچه مظلوم و بی کس و یارم من دلم خوشـه اینجا خواهـر ندارم من دیگه نمی بینه ، ســـرم رو بر نیـزه یا مقتــل خونین ، بارون ســر نیزه ولــی دلــم خـــونه  برای تـو مــولا چی می بیــنه بعد از تو زینب کبرا غریب حسین جانم (۴) ✍شعر:رقیه سعیدی(کیمیا) ۱۴۰۱/۵/۲ ─‌┅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃༅࿇༅❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌┅─‌
دودمه شب اول محرم دست بسته میکنم تعظیم آقا محضرت رحم کن بر خواهرت التماست می کنم برگرد جان مادرت دودمه شب دوم محرم برسپاهی چرخش تیغ نگاهت غالب است عصمت الله حرم احترام محملت مانندکعبه واجب است عصمت الله حرم دودمه شب دوم محرم باادب زانو گرفته زاده ام البنین عصمت الله حرم ظهرامروزت کجا و ظهر روز اربعین دودمه شب دوم محرم با تو شد کرببلا عرش معلا زینب دخت زهرا زینب کوچه واکرده علمدار بفرما زینب دودمه شب سوم محرم با توسل به علمدار نفس می‌گیرم فاتح شام منم من خودم راس تورا یک شبه پس می‌گیرم دودمه شب سوم محرم من اگر گریه کنم عرش خدا میلرزد نوه فاطمه ام پای این سر بخدا جان بدهم می ارزد دودمه شب سوم محرم بایداین دشمن بداند کیستم کیستم ثانی زهرا منم شام را ویران نسازم من رقیه نیستم دودمه شب چهارم محرم یک نفس جام بلایت را خودم سرمیکشم زینب کبری منم برهواخواهی تو از خیمه لشگر میکشم دودمه شب چهارم محرم وای اگر امروز جنگیدن به من واجب شود کربلا خیبر شود زینب کبری علی بن ابیطالب شود کربلا خیبر شود دودمه شب چهارم محرم نعره حیدری ام تیزتراز شمشیر است من خودم یار توام دختر شیر به میدان بزند چون شیر است دودمه شب پنجم محرم آمدم زنده کنم خاطره ء رزم پدر مددی یاحیدر حسن کوچک این دشت منم ای لشگر مددی یاحیدر دودمه شب پنجم محرم پاسخ هل من معینت آمدم کاری کنم شاه رایاری کنم بی زره مانندقاسم آبروداری کنم دودمه شب پنجم محرم آخرین حاجی ام و آمده ام قربانگاه لک لبیک عمو حسن کوچک این دشت منم عبدالله دودمه شب پنجم محرم من که عبدالله نامم در عمل عبدالحسین زاده شیرجمل می دوم از خیمه ها لبیک شاه عالمین دودمه شب پنجم محرم طفل ده ساله شود یک تنه سردار سپاه غم مخور ثارالله میکند کار علمدار جمل عبدالله دودمه شب ششم محرم ذکر یا حیدره عباس نموده مددم تو نزن دست ردم حسنی ام من و شمشیر کشیدن بلدم دودمه شب ششم محرم پسرشیر به تاراج سپاه آمده است قرص ماه آمده است بانیابت ز حسن یاری شاه آمده است دودمه شب ششم محرم می شود بر ماه پاره وقت جلوه ماه گفت حسن کرببلا گردن ازرق زد و عباس ایوالله گفت دودمه شب اول محرم همه دار و ندارم به تو تقدیم کنم لک لبیک حسین با تن بی سر از اینجابه تو تعظیم کنم دودمه شب اول محرم گرچه آواره شدم خانه ات آباد حسین یااباعبداله بین راه تو و زینب سرم افتاد حسین پیش مظلوم شب اول محرم "یا مسلم ابن عقیل" اول شهید اول قتیل باشد غلامت جبرئیل آزاده نسل خلیل ای در شجاعت بی بدیل پیش مظلوم شب اول محرم "من اولین دخیلم" مسلم ابن عقیلم نذر پور خلیلم شد عالمی دخیلم حب الحسین دلیلم یک یل بی بدیلم پیش مظلوم شب اول محرم "الدخیل یابن العقیل" شدی تو اول قتیل فدایی نسل خلیل ای در شجاعت بی بدیل ای نوحه خوانت جبرئیل دودمه های شب هفتم محرم چشم همه بردست شما درصف محشر مددیاعلی اصغر آقای قیامت بشوی باتن بی سر دودمه شب هفتم سفره این خانواده شیرمیدان پروراست هرنفریک لشگراست اکبر و اصغرندارد کودکش هم حیدراست آمده جلوه کند حیدر در گهواره ای بنازم به رباب عرش را ریخت بهم خون گلوی پاره دودمه شب هشتم محرم نوهٔ ارشد حیدر یل خیبر شکنم جلوهٔ پنج تنم دست پرودهٔ یک مرد بنام حسنم توخودت یک نفره جلوه هر پنج تنی همه هست منی گرچه از خون حسینی علی بن الحسنی با جلالی فاطمی پا میگزاری در رکاب حضرت عالیجناب چون جوانی های حیدر می نشینی بر عقاب دودمه شب تاسوعا آمده شیرنر ام البنین بهرشکار مثل حیدر باوقار لافتاالاعلی لاسیف الا ذوالفقار اول محرم اجرای سبک: @sabkemoharram
در آستانه ماه محرم حسینی نائب الزیاره همراهان عزیز هستیم والحمدلله حرم رضوی تکثیر عشق 💚 👈 شعر فارسی @azizamhosen شعر ترکی @yaraliagham
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دیدم اعضای تنت را جگرم سوخت علی پاره های بدنت را جگرم سوخت علی ناگهان زانویم افتاد زمین چون دیدم طرز چانه زدنت را جگرم سوخت علی چه کنم عمه نبیند بدن حمزه ای اَت مُثله دیدم بدنت را جگرم سوخت علی لخته خونی که برون از گلویت آوردم ریخت خون دهنت را جگرم سوخت علی باورم نیست که جسمت ز نظر پنهان است نیزه بینم کفنت را جگرم سوخت علی یوسفم ،کاش که می شد به میان حرمت ببرم پیرهنت را جگرم سوخت علی آن لبانی که اذان گفت، بهم ریخته است خُرد بینم دهنت را جگرم سوخت علی داغ پرپر شدنت جای خود، امّا بینم داغ بی سر شدنت را جگرم سوخت علی این همه نیزه میان بدنت گم شده است با که گویم محنت را جگرم سوخت علی از همان دور شنیدم رجزت را پسرم این حسین و حسنت را جگرم سوخت علی نعرة حیدری و نالة یا زهرایت می شنیدم سخنت را جگرم سوخت علی نشد آخر لب عطشان تو را آب دهم چه کنم سوختنت را جگرم سوخت علی گر نیایند جوانان حرم یاری من که بَرَد خیمه تنت را جگرم سوخت علی محمود ژولیده @rozeh_1
خِس خِس سینه ات انداخت ز پا بابا را به زمین هِی نکش آنقدر عزیزم پا را پیرمردم!همۀ دلخوشی من برخیز برنمیخیزی اگر باز کن این لبها را دشت پُر گشته ز تو یا که تو از دشت پری؟ به زمین ریخته ای مینگرم هر جا را سهم آهوی من از زندگی اش صیاد است بست با نیزه به رویش ره این صحرا را پهلویت آمدم و پهلویت آزارم داد باز دیدم وسط آتش در، زهرا را خُنکای جگرم بی تو نمیخواهم من به خدا لحظه ای از زندگی دنیا را تو تجلای غم پنج تنی یا ولدی که به هر زخم به تصویر کشیدی ما را..   سیدپوریا هاشمی @rozeh_1
صحنهٔ روضه در این جمله مجسم باشد پشت هر قدّ رشیدی دو قد خم باشد مادری تر زهمه ؛راه برو؛کیف کنم دیدن قامت تو لذت عمرم باشد در پی ات آمدم از خیمه محاسن بر دست بسکه شان تو در این رتبه معظم باشد بازمین خوردن تو زندگیم ریخت بهم حق بده تا به قیامت کمرم خم باشد از کجا تا به کجا پیکر تو ریخته است هرچه می چینم عزیزم بدنت کم باشد تاکه زانوم زمین خورد همه خندیدند باغمت شادی این قوم فراهم باشد چه کنم پیکر تو از بغلم می ریزد صد و ده تا پسر امروز به دستم باشد تو چه گفتی که چو مادر دهنت را بستند دنده ی خورد شده شاهد حرفم باشد کوچه ای باز شد و از دوطرف می خوردی جای صد ضربه به روی بدنت هم باشد پای ناموس ؛وسط آمده برخیز علی عمه ات بی من و تو بی کس و محرم باشد قاسم نعمتی @rozeh_1
قصد دارد بدود تاب و توانش رفته پیرمردی که غریبانه جوانش رفته هرچه میخواست که با پا برود باز نشد عجبی نیست سوی معرکه جانش رفته وقت پیری همه امید پدرها پسراست تکیه گاه قدو بالای کمانش رفته.. فرصت اینکه کند پا به رکابش هم نیست دیر راهی شود از دست زمانش رفته از سر ماذنه افتاد موذن برخاک تا به خیمه غم هنگام اذانش رفته باچه ضجری به سر نعش علی می آید باچه حالی که توان بهر بیانش رفته آمد و دید پیمبر به زمین افتاده آمد و دید که حیدر ضربانش رفته هرچه میدید علی بود علی بود علی بدنش بیشتر از حد مکانش رفته آنقدر نیزه به هرجای تنش ریخته اند که توان از بدن نیزه زنانش رفته تیرها مثل حسن با بدنت لج کردند هرچه تیر است دراین دشت نشانش رفته عصمت الله به بالای سر شاه آمده دید افتاده کنارش،  وَ جانش رفته.. نوبت کار جوانان بنی هاشم شد کار بسیار جوانان بنی هاشم شد سیدپوریا هاشمی @rozeh_1
پیشِ چشمان پدر تا که مُعَمَم می‌شد پیشِ چشمِ همه پیغمبرِ اکرم می‌شد نه فقط پیشِ پدر حضرتِ خاتم می‌شد پیشِ جبریل علی نیز مجسم می‌شد همه دیدند پیمبر نَسَبی غالب را اشهدُ اَنَ علی اِبن اَبی طالب را باد وقتی که به هم یالِ عقابش می‌ریخت چقدر بوسه فرشته به رکابش می‌ریخت آتش انگار که از رَدِ شتابش می‌ریخت هرچه سر بود همه پیشِ جنابش می‌ریخت لشکر انداخته اینجا سپرش وقتی اوست  ملک الموت شلوغ است سرش وقتی اوست  ناگهان پرده بر انداخته و می‌آید  زُلف بر شانه‌اش انداخته و می‌آید مَست از خیمه برون تاخته و می‌آید تیغ مانند علی آخته و می‌آید   باز او نادِ علی تیغ به کف می‌خواند چند بیتی رجز از شاهِ نجف می‌خواند    تیغ را رویِ سپر تا که به هم می‌کوبَد  مُشت بر سینه عمو پیشِ حرم می‌کوبَد مثلِ مولا شده شمشیرِ دو دَم می‌کوبد می زند اکبر و عباس عَلَم می‌کوبد   اهل این طایفه در رزم به هم می‌مانند ما همه بنده و این قوم خداوندانند گَلدی میدانَ وَ میدانی پریشان اِلَدی بو علی ابن حُسیندی نِجه طوفان اِلَدی باخدیلار ضربَسینَ هامینی حیران اِلَدی هر‌‌ طرف گِدی آتی ، جمعی پشیمان اِلَدی مرحبا باخ علیَ حضرتِ سلطان دِیدی  باخدی میدانَ ابالفضل علی جان دِیدی  یک طرف چشم پدر ، چشم حرم دنبالش یک طرف لشکرِ سیراب به استقبالش مَرکبش دید که خون لخته چکید از بالش سرِ او خَم شد و اُفتاد به رویِ یالش مَرکبش سویِ حرم نَه ، سوی شامی‌ها رفت دید بابا پسرش سویِ حرامی‌ها رفت پدرش آمده خود را سرِ زانو بکشد آمده داد کشد دست به گیسو بکشد باید او خَم شود و نیزه زِ پهلو بکشد یا که یک تیغه‌ی جا مانده را بیرو بکشد کاش گیرد پسرش زیرِ بغلهایش را میکِشد رویِ زمین پیشِ پدر پایش را رویِ این خاک خدایا جگرش ریخته بود مُشتِ خاکی پس از او رویِ سرش ریخته بود دید بال و پَرِ او دور و برَش ریخته بود آه از بینِ دو دستش پسرش ریخته بود دست را زیر تنش بُرد تنش جا می‌ماند خوب شد بود عمو وَرنَه همانجا می‌ماند تا بماند قسمش گریه کنان داد نشد شانه را هرچه که با گریه تکان داد نشد بوسه بر زخمِ تبرهای سنان داد نشد عمه را در وسطِ جمع نشان داد نشد قدِ بابا به کنارِ پسرش راست نشد این جوانمرده پس از این کمرش راست نشد حسن لطفی @rozeh_1