eitaa logo
💚عزیزم حسین💚
3هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
5.1هزار ویدیو
123 فایل
ا ﷽ ا تکثیرکانال تکثیرعشق ناب 💚 تمام ذرات وجودم عشق ناب فاطمی است والحمدلله فاطمه ای که هستی اش هست به ماسوا دهد رزق اگرکه میدهد به یمن اوخدا دهد ای عشق سربلندکه برنیزه میروی از حلقه کمندتو راه گریز نیست کانال دیگر: @yaraliagham @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
حسن جوان شد و از عرشِ خیمه‌ها آمد نماز ظهر شد و ماهِ کربلا آمد تو قاسم‌بن‌علی یا ‌یَلِ یَلِ جَمَلی؟! همینکه آمدی انگار مرتضی آمد زره نپوش، که جوشن‌کبیر می‌خواهی برای حرز تو از آسمان دعا آمد که گفته یک نفری؟ ای سپاه یک‌نفره! برای یاری من لشکر خدا آمد همینکه نامه‌رسانِ من از مدینه شدی دوباره عطرِ نفس‌های مجتبی آمد برو به جنگِ سپاهی که دشمن حسن‌اند من اِن‌یَکاد شدم تا تو را نظر نزنند رجز بخوان که رجزهایت اقتدار من است بگو که «اِبن‌ِحسن» بودن افتخار من است صدایی از نجف آمد زمان بدرقه‌ات که گفت این نوه‌ام تیغ ذوالفقار من است رسید مادرم از عرش و گفت با پدرت شبیه تو پسرت نیز رازدار من است و ناله‌ی پدرت از میان کوچه دوید حسین گریه کن؛! این روضه یادگار من است نگاه خیسِ تو می‌گفت: وقت پرواز است که بام سرخ شهادت در انتظار من است حرم سیاه به تن کرد، از حرم رفتی به شوقِ بوسه به دستان مادرم رفتی کمی گذشت، شنیدم فغان میدان را صدای هلهله‌های سپاه شیطان را غبار معرکه می‌گفت آسمان ابری‌ست نگاه ابری من دید، سنگ‌باران را سرِ تلاوتِ تو اختلاف افتاده ببین به دست همه آیه‌های قرآن را به خاطرت به تنم می‌خرم؛ کمی دیگر شبیه پیکر سرخت سُمِ ستوران را چه روضه‌ای؛ ملک‌الموت نیز حیران است میان جسمِ تو پیدا نمی‌کند جان را زیادتر شدی اما چقدر کم شده‌ای چقدر روضه شدی؛ مثل مادرم شده‌ای رضا قاسمی @rozeh_1
برایت دست-خطی با دلِ مضطر فرستاده به عشقت مجتبی(ع) قربانیِ دیگر فرستاده نگاهت کرد؛ «لا یومَ کیومَک» خواند در بستر برایت غصه خورد و اشکِ چشم تر فرستاده کشیدی آه و خواندی متن بازوبند قاسم(ع) را حسن(ع) عشقِ خودش را مثل یک مادر فرستاده در آغوشش گرفتی، عاشقانه گریه می کردید یتیمش را برادر با همه باور فرستاده روانه کرده قاسم(ع) را به یاری تو! در واقع- -به قلب دشمنانت نیزه و خنجر فرستاده رجزهای لب قاسم(ع) تداعی کرده صفين را برایت هدیه ای با خصلتِ حیدر فرستاده عجب فرماندهی کرده به یاریِ سپاه تو چه سربازِ به نام و یاوری محشر فرستاده «أنا ابن المجتبی» گفت و گمانم دشمنت میگفت حسین(ع) اینبار جای یک نفر؛ لشکر فرستاده برای ازرق شامی(لع) گمانم شمر(لع) هر لحظه برای کشتنش یک نيزهٔ بهتر فرستاده زمین خورد و تمام دشت را طعم عسل برداشت برایش آب کوثر شخص ِ پیغمبر(ص) فرستاده! مرضیه عاطفی @rozeh_1
دعایِ دیشب تو زود مستجاب شده یتیمِ خانه‌ی ما خانه‌ام خراب شده غریب هستی و آهِ غریب می‌گیرد دعای قلبِ شکسته عجیب می‌گیرد سَبُک شدی و چو پَر رویِ دستهای منی چقدر شکل جوانیِ مجتبای منی بگو چکار کنم داغِ بی حسابت را نگفتمت که نگیر از رُخَت نقابت را فرشته‌ها به کنارت از  آه می‌سوزند به ما نگاه کن ای بی گناه می‌سوزند به رویِ خاک چرا چاک چاک می‌مانی بغل که می‌کنمت رویِ خاک می‌مانی حلال کن نوه‌ی فاطمه عمویت را شبیه قاب دو دستم گرفته رویت را اگر که باز کنم  باز می‌شود رویت  حسن کنارِ من و شانه می‌زند مویت همینکه سنگ زدندت خلاصه اُفتادی میانِ تیغ و شن و سنگ و ماسه اُفتادی رسید دادِ تو با شیهه‌های اینهمه اسب تو را شناختم از لابه‌لای اینهمه اسب بهم نریز نبینم غمِ خزانِ تو را یتیمِ من چه کنم داغ بی امانِ تو را بگو عمو ، نه از این سینه بر نمی‌آید چگونه جا بزنم چند استخوان تو را سپاه رد شد و دیدم که گیر اُفتادی میانِ معرکه دیدم کشان کشانِ تو را چقدر نعل بهم ریخت نوجوانِ مرا بگو چگونه مرتب کنم دهان تو را... حسن لطفی @rozeh_1
اشکهای حسن از چشم ترت میریزد ناله اهل حرم دور و برت میریزد پسرم با رجزت لرزه به میدان افتاد هیبت لشگری از این جگرت میریزد گرچه با باقی عمامه رخت را بستم جذبه حیدری ات از نظرت میریزد از تماشای نو یک دشت به تکبیر افتاذ جلوه ذات خدا از شجرت میریزد حمله ای سوی عدو کردی و سرها میریخت لشگر ابرهه با یک گذرت میریزد تازه داماد من!آماده ی پرواز شدی وقت نقل است ولی سنگ سرت میریزد دور تا دور تو خار است گلم زود بیا پای این منظره قلب پدرت میریزد ناله ات را که شنیدم نفسم بند آمد دیدم ای وای تن محتضرت میریزد بکشم روی زمین پیکر تو میپاشد! ببرم بر سر دوشم کمرت میریزد! کاش میشد به عبایی ببرم جسمت را دست سویت ببرم بیشترت میریزد شاخ شمشاد من از سم فرس سرو شدی که به هر جای بیابان خبرت میریزد 🖋سیدپوریا هاشمی
لالۀ سرخ پرپرم قاسم سیزده ساله یاورم قاسم ماه من بین چگونه در غم تو ریزد از دیده اخترم قاسم تا تن پاره پاره ات دیدم تازه شد داغ اکبرم قاسم سخت باشد مرا که همچو تویی جان دهد در برابرم قاسم سخت تر اینکه در وداع حرم تشنه لب رفتی از برم قاسم من تو را بوده ام به جای پدر تو به جای برادرم قاسم آمدند از برای دیدارت پدر و جّد و مادرم قاسم لب تو خشک و چشم من دریاست این بود داغ دیگرم قاسم خیز ای تشنه لب بنوش بنوش آب از دیدۀ ترم قاسم تن پاک تو را تک و تنها بسوی خیمه می برم قاسم تن به خاک و سر تو همسفر است در ره شام با سرم قاسم سوز «میثم» شراری از دل ماست شافعش روز محشرم قاسم 🖋غلامرضا سازگار
شور و شوقم را ببین، یاور نمی خواهی عمو؟ اکبری یک ذره کوچکتر نمی خواهی عمو؟ خواهشم را رد نکن من تازه دامادم ولی با عسل در دست من ساغر نمی خواهی عمو؟ تاب دوریِ مرا اینجا دل پاکت نداشت قاسمت را پیش خود آن ور نمی خواهی عمو؟ چهره ی زهرایی ام زیباست اما یک رجز روز آخر با دم حیدر نمی خواهی عمو؟ شال بر دوش و گریبان باز و صورت قرص ماه در میان کربلا محشر نمی خواهی عمو؟ وقت رفتن تو مگر با یاد زهرا مادرت بر فراز نیزه هجده سر نمی خواهی عمو؟ پیکرم شاید سم این اسب ها را خسته کرد یک فدایی این دم آخر نمی خواهی عمو؟ دامنت امروز یک باغ پر از گُل شد بیا روی این دامن گلی پرپر نمی خواهی عمو؟ 🖋قاسم صرافان
قرار شد برود کار بوتراب کند فرات را سر بدخواه خود خراب کند @hosenih قرار شد برود با لب ترک خورده هزار حرمله را از خجالت آب کند امیدوار به این است مادر اصغر قرار نیست کسی طفل را جواب کند سه شعبه ای به دوراهی رسیده و باید میان کودک و باباش انتخاب کند چه انتخاب که با کشتن پسر ، بابا برای دادن جان خودش شتاب کند سه شعبه از گلوی او بزرگتر باشد کسی بیاید و این غصه را حساب کند @hosenih نشسسته حرمله در صدر کاخ با لبخند بدا به حالش اگر شکوه ای رباب کند شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سر آورده بود گلش را دم آخر آورده بود برای نبرد پدر سوره کوثر آورده بود یکی طعنه زد حسین اینچنین لشکر آورده بود؟ سه شعبه رسید برای علی نوبر آورده بود و برق گلو چه بد موقعی سر برآورده بود بگو نانجیب علی تازه دندان در آورده بود خجالت کشید علی بُرده بود، اصغر آورده بود @hosenih چرا حرمله؟ چرا باز هم بی هوا حرمله؟ چرا هیچ وقت نرفته ست تیرت خطا حرمله؟ خجالت بکش زدی طفل شش ماهه را حرمله و با خنده گفت شماها کجا و کجا حرمله گلو را ببین علی را زده چند تا حرمله صدا زد رباب که شیر آمده منتها... حرمله شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
قلب سنگ ، از اشک خیمه آب شد تیر سمت آسمان ، پرتاب شد @hosenih در حرم میگفت چشمی اشکبار رحم کن ای تیر ، بر این شیرخوار نیست غیر از تشنگی تقصیر او رحم کن بر مادر بی شیر او یا بگو جرمش چه باشد این صغیر یا بده آب و سپس جانش بگیر تیری اما، زخم تو چون خنجر است آن گلو از برگ گل نازکتر است گر ننوشد آب ، پر می گیرد او گر بنوشد آب هم ،می میرد او مرگ می گردد پی گهواره اش مانده مادر...تا چه سازد چاره اش @hosenih جای لب بر هم زدن این ماه وش گر زبانی داشت می گفت العطش... شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
برای مادرت بده که خاکی باشه موی تو بده جلوی چشم من خونی باشه گلوی تو سری توی سرا شدی ولی می میرم به خدا دل‌نگرانم که سرت بیفته از رو نیزه ها @hosenih موهاتو شونه می‌کنه رو نیزه دستای نسیم شونه‌ی تو دست منه بیا عزیزم تا بریم تا کجا اشک چشممو هدیه به روسری کنم وقتی رو نیزه ها باشی چجوری مادری کنم دست خودم نیست که همش به صورتم چنگ می‌خوره چه طوری طاقت بیارم وقتی بهت سنگ می‌خوره دق می‌ده آخرش منو دیدن خشکی لبات خاکستر نشسته رو موهای سوخته ی بابات دلم رو خوش کرده بودم به کفْن و دفن بدنت تو رو سپردمت به خاک ولی بیرون کشیدنت گرد سفیدی اومد و موی سیاهمو گرفت بابات پناهم بود و شمر ازم پناهمو گرفت @hosenih کاش نمی‌دیدم به بابات چطوری حمله ور شدن چطوری تیر و نیزه ها با خون بابات تر شدن تازیونه کاشکی می‌ذاشت از دیدنت حظ ببرم کاشکی تو آغوش بابات خاکت می‌کردم پسرم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
به روی برگ گل شبنم نشسته به سوگ تشنه ای زمزم نشسته به روی حنجر ششماهه با تیر سه تا بوسه کنار هم نشسته * پر قنداقه را در خون کشیدند ز دستان سحر، مهتاب چیدند دل آهن به حال آن گلو سوخت که با تیر سه شعبه ، سر بریدند * از فرط عطش نفس بگیرد ،سخت است رحمی دل دشمن نپذیرد سخت است این را همه ی حرمله ها می دانند بر دست پدر ، پسر بمیرد سخت است * عطش را روی لب تفسیر داری نخوابیدی ، ولی تعبیر داری نمی دانم چه کرده تیر با تو؟ که بر حنجر ، خط شمشیر داری شاعر: @dobeity_robaey
کوثر علی‌اصغر امشب به مستان می‌دهد ساغر علی‌اصغر غوغا به پا کرده آیینه‌ی کوچک‌تر حیدر علی‌اصغر ارباب می‌خندد بر سینه‌اش تا می‌گذارد سر علی‌اصغر با سن‌و‌سال کم در جنگ برپا می‌کند محشر علی‌اصغر "هل من معین" آمد طاقت ندارد در حرم دیگر علی‌اصغر تیر سه‌پر خورده پس شد علی‌اصغر، علی‌اصغر، علی‌اصغر @hosenih هم اکبر آورده هم روی دستانش علیِ اصغر آورده از باغ خود انگار زیر عبا سیب گلاب نوبر آورده در کربلا ارباب یک‌ساقی و هفتاد و اندی ساغر آورده بر روی دستانش انگار حیدر را به روی منبر آورده تیر سه‌شعبه، آه! اشک مرا این جمله هردفعه در آورده پیش عمو بر نی شش‌ماهه حالا بین سرها سر درآورده @hosenih هربار جان می‌داد تا روی نیزه اصغر خود را نشان می‌داد تا دق کند مادر هی حرمله گهواره‌ی او را تکان می‌داد مثل علی‌اکبر جنگاوری می‌شد اگر دنیا امان می‌‌داد مثل عمو میشد تیر سه‌شعبه چندسالی گر زمان می‌داد آن وقت مادر هم داماد خود را هی نشان این و آن می‌داد باید رباب امروز شش‌ماه درس عاشقی را امتحان می‌داد @hosenih دنیای شش‌ماهه شد تیره تا خشکیده شد لب‌های شش‌ماهه رو زد برای آب " مُنّوا عَلَیَّ " بر لب بابای شش‌ماهه اُف بر تو ای دنیا خالی‌ست در آغوش مادر جای شش‌ماهه حالا رباب است و لالایی و گهواره و رویای شش‌ماهه تنها امید ماست کوچک‌ترین باب‌المراد، آقای شش‌ماهه هرکس حسینی شد پای براتش می‌خورد امضای شش‌ماهه شعر از گروه دفتر شعر و ادب آیینی شهرستان بروجرد © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گاهواره نیست در شأن تو ای کوه وقار! تکیه بر دست حسینت کن میان کارزار تیر از نوع سه پر، آنهم در این گرد و غبار یعنی از تو خصم میترسد علیِ شیرخوار! آمدی و پاسخ هل من معین شد آشکار چون زره قنداقه را بستی به تن، از هر کنار چون عمو تیغی به جز ابروی تیزت برندار آمدی میدان بجنگی، آب میخواهی چه کار حتم دارم جبرئیل افتاده یاد این شعار: لافتی الا علی، لا سیف الا ذوالفقار در نبردت لب به لب تکبیر میخواهی فقط شیر لازم نیست، تو شمشیر میخواهی فقط @hosenih کی میان خیمه این ساعت اقامت میکنی در غدیر خویش می آیی امامت میکنی دشت را یکباره حیران قیامت میکنی آنچه کرد عباس، تو بی قد و قامت میکنی تشنگی سخت است اما استقامت میکنی هر فراتی هست را غرق ندامت میکنی رود را با این لب خشکت ملامت میکنی از ضریح حنجرت داری کرامت میکنی چند ماهت هست و توصیف شهامت میکنی با پر قنداقه ات فردا قیامت میکنی داشتی ای کاش در میدان مجالی بیشتر لااقل مانند اکبر سن و سالی بیشتر @hosenih ای قنوت پادشاه کربلا! این سرزمین شک ندارم با تو گشته قبله ی اهل یقین نیست در شانت رکابی، خاتم یکسر نگین! در چنین سن کس نشد باب الحوائج، شاه دین! شیر خوردی از رباب اصلا تو یا ام البنین؟؟ تیری آمد شعبه شعبه شد شریعه شرمگین قاب قوسینی و آغوش پدر عرش برین تازه میفهمم چرا خونت نمیریزد زمین شد سرت پشت سر عباس با نی همنشین سر علم کردی ندیده کس علمدار اینچنین ای مسیح تشنه! هر دم نام تو اعجاز کرد دست های تو گره های بزرگی باز کرد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مادرم پیراهن مشکی برایم دوخته با تو بودن را به من از کودکی آموخته @hosenih چشم وا کردم ، از اول گفت ؛ این مال حسین نوکرت را جز به بزم روضه ات نفروخته هرکجا نام تو آمد گریه کرد اما ببین بیشتر با گریه های من برایت سوخته مادر من مادرت را دوست دارد ، اشک را مادرت زهرا برایم از ازل اندوخته کاش روشن تر کنی در لحظه های آخرم آتشی را که غمت در سینه ام افروخته @hosenih سوختم با روضه هایت چون شنیدم سوختی ز آتش تیری که اصغر را به دستت دوخته شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عارفان را اینچنین در باور است طفل این گهواره شیخ اکبر است این علی ابن حسین ابن علیست؟ یا خدایا عیسی پیغمبر است @hosenih در کرامت با عمو هم شانه است در امامت با پدر هم‌جوهر است صبح محشر فاش خواهد شد به ما این پسر میزان روز محشر است نسل زهرا خیر زهرا می‌دهد شعبه کوثر خودش هم کوثر است امتحانش کن به هنگام خطر از دوصد مرد خطر غوغا تر است حرمله تیر و کمان آورد اگر این پسر راهی میدان با سر است @hosenih در کمان انگار تیر آماده است یا رب این تیر است یا که خنجر است تیر لازم نیست این لب تشنه را از عطش این شاخه‌ی گل پرپر است شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
خون تو را پاشید تا به آسمانش آه از زمین درآمد و درندگانش یک بار امروز این عبا ما را کمک کرد حالا برایت کرده بابا سایبانش @hosenih آسان در آغوش پدر جان دادی اما چه سخت شد بابای مظلوم امتحانش تا گفت:"ان لم ترحمونی..."خنده کردند نفرین من به کوفه و زخم زبانش این اولین بار است که شاه دو عالم دارد خجالت می کشد از خاندانش مهریه ی مادر بزرگ توست این آب سهم لبت حتی نشد یک استکانش حتی به من گهواره ات را هم ندادند دادم ولی بین خیالاتم تکانش @hosenih ناباورانه خیره ماندم به مزارت جای تو را ناخواسته دادم نشانش ای نانجیبان نیزه در قبرش نکوبید ...ای وای برمن استخوانش... استخوانش شعر از گروه © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
همون روز دهم بود توی قبرش دلم رو لای دستاش خاک کردم همونجا با همین چادر که سوخته خون دست حسین رو پاک کردم همون روز دهم بود یادمه خوب همینکه خیمه هامونو سوزوندن سر قبرش براش مجلس گرفتن با نیزه فاتحه واسش میخوندن @hosenih شبام کابوس تیرو حلق بچس نه جون مونده برام نه خواب راحت ازون ساعت که تیر وا کرد گلوشو گلوم تیر میکشه ساعت به ساعت تمیزش میکنم، دستم بیادش سرش خاکی و خونی و کبوده ببینن مادرای شام چی میگن نمیگن مادرش مادر نبوده؟! بهم پیری زود رس داده داغش همینجور سن روی سنم گذاشته می پرسیدن زنای کوفه از هم کدوم پیرِزنه شیرخواره داشته @hosenih بغل میخواد اگرداره میفته دیدم بستند با معجر سرش رو نمیذارن که نیزه ش رو بیارم میترسم گم کنن آخر سرش رو شب از نیمه گذشته دیروقته نبودش تارو پودم رو سوزونده غروبی روی نیزه بود، دیدم نمیدونم الان دست کی مونده شعر از گروه © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
محرم👇👆
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 چون به شاه کربلا شد کار تنگ قاسم آمد تا ستاند اذن جنگ هی به گریه بوسه زد بر دست شاه گشت جانش عاشق و پابست شاه گاه پای شاه بوسیدی ز غم دست خود پیچید در دامان عم از صفا بس کرد گِرد شه طواف تا یافت آن صید حرم اذن مصاف گفت راوی نیک می آرم به یاد که چو قاسم روی بر میدان نهاد بندی از نعلین او بگسسته بود وز کمال کودکی نابسته بود او به ظاهر کوچک و آن ها بزرگ او به باطن یوسف و آن قوم گرگ پایش از رفتار و دست از کار ماند اوفتاد و عمّ امجد را بخواند استخوان پشت و پیش و پای و دست زیر سمّ اسبها در هم شکست شاعر:جیحون یزدی قاسم ابن الحسن (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 یوسف من چاه را با نیزه ها حس کرده ای پنجه ناپاک صدها گرگ را حس کرده ای چشم هایم را تماشای تو غافل گیر کرد عضوهای اربأ اربایت پدر را پیر کرد چشمهایت در میان موجی از خون غرق بود بین زخم پهلویت با زخم هایت فرق بود دیدمت جسم تو را بر نیزه ها اویختند ذره ذره پیکرت را بر زمین می ریختند تا تنت را لمس کردم غصه ها اغاز شد هر کجا دستم رسید انجا شکافی باز شد پیکرت با تیغ های داغ جراحی شده هر کدام از عضوهایت یک طرف راهی شده قاتل تو نیزه ها و قاتل من خنده ها لااقل برخیز با عمه بگو اینجا میا حسن کردی حضرت علی اکبر (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 لالا لالا بخواب آروم قهرنکن من طاقت ندارم لالا لالا گل تشنه از کجا مادر آب بيارم لالا لالا بخواب آروم تا نگيره دشمن سراغت لالا لالا گل تشنه مي سوزم از لبهاي داغت لالا لالا بخواب آروم مشک سقا شد پاره پاره لالا لالا گل تشنه آسمون هم ابري نداره حضرت علی اصغر (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 باتموم گناهایی که کردم تو بازم بهم اذن گریه دادی صله ی نوکریمو بازم امسال یه محرم دیگه هدیه دادی الله اکبر طنین عزا پیچید تو ارض و سما پیچید که نوح علی الحسین الله اکبر با سوز و نوا پیچید از سمت خدا پیچید که نوح علی الحسین تو عرش خدا......باز روضه به پا شد اشک پا غمت........روزیه گدا شد تا اسمت اومد........وللهِ آقاجون این نوکر تو..........باز غرق نواشد مظلوم حسینم تموم زندگیمون باتو سر شد تموم دنیا دیدن چه خبر شد قبل محرمت رفیقم آقا بارشو بست و راهی سفر شد میگم به یادش به زیر علم آقا با چشم ترم آقا سلام علی الحسین خیلی دوست داش که تو روضه ها باشه بین ماها باشه سلام علی الحسین حالا که گدا.......پا روضته یعنی آرامش من......با تو میشه معنی پا سفره ی تو.......حاتم شده حاتم ای جون دلم.......چه سفره ی پهنی مظلوم حسینم سبک و شعر: کربلایی حسین محبی امام حسین (ع) زمینه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 برو میدان ولی آهسته اکبر ببینم قامتت یک بار دیگر بود سختم علی دل کندنم از تو علی ای آیه نگار پیمبر نگاهی گوشه چشمی بر پدر کن چه فانی گشته ای در ذات دلبر برو ای من فدای قامت تو خدا همراهت ای سرو صنوبر عطش می ریزد از لب های خشکت عطش داری ولی از آب کوثر خدا صبری دهد بر مادر تو ندارد طاقت داغ تو مادر تمام آرزوی من همین است ببینم روی تو یک بار دیگر به والله عطر زهراییت ای گل زند طعنه علی بر مشک و عنبر خداوندا تو شاهد باش بهرت گذشتم از علی شبه پیمبر تماماً مصطفی در اوست پیدا فرستادم به میدان وجه حیدر امیدم بوده تا در روز پیری عصایم گردی ای محبوب داور مرا داغ تو از پا خواهد انداخت چه حاجت بر سنان و تیغ و خنجره حضرت علی اکبر (ع) نوحه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 محسن راحت حق چه غم از غصـّه و اندوه که مولا داریم ما کویری زدگان هیبتِ دریا داریم چه غم از بی خبری یا ز غمِ تنهایی ما در این خانه ی امن ست که مأوا داریم ما حسینی شده ها سینه سپر چون کوه ایم چون که پشتِ سرمان حضرت سقّا داریم ساقیِ اهلِ حرم ساقی ما خواهدشد قسمتِ ما حرمِ کرببلا خواهد شد نامِ زیبایِ ابالفضل پُر از اعجاز است درِ این باب کرم تا به قیامت باز است ما به الطافِ تو عمریست که عادت داریم قلبمان تا دمِ مردن به شما دمساز است هر شفا یافته بر لطفِ شما می نازد با عنایات مسیحاییِ تو طنّاز است حضرت عشق همیشه علمت پاینده به گدایانِ حسینی کرمت پاینده با تو عباس به هر جا برسم جا دارد عاشقِ دربدرت یک دلِ شیدا دارد مجلسِ روضه ی ارباب که شرکت کردم دیدم انگاردلم از یدت امضا دارد موقع بردنِ نامت ، پسرِ وجه الله مُهر تأییدِ دل از حضرت زهرا دارد یا اباالغوث فدایت سرو جانم آقا رخصتی ده که در این خانه بمانم آقا ای علمدار مرا هم ز وفا یاری کن بی خود از خود شده ام بهر گدا کاری کن مدّتی هست اسیرِ درِ میخانه شدم بر درِ خانه ی ارباب نگهداری کن پُرم از غصـّه واندوه، نظر کن عباس از غلامِ به زمین خورده تو غمخواری کن ساقی تشنه لبان، تشنه شده لبهایم یک براتی بدهی کرببلا می آیم حضرت عباس (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 جمع کن طوری بساط منبری افتاده را اینقدر برهم نزن پلکِ تری افتاده را با تکان های سرت اوضاع، بدتر میشود روزی صحرا نکن فرقِ سری افتاده را مجلس ترحیم من برپا شد و هُو می کنند چون کنارم دیده لشکر، لشکری افتاده را دل به دست آوردی عباسم ولی رسمش نبود دست بر پهلو کشاندی مادری افتاده را از کمر افتاده ام با صورت افتادی زمین؟ نیزه ها پُر کرده زیرِ پیکری افتاده را مشک تو پاره تر از این می شود بردارمش ساختی کار رباب و اصغری افتاده را دست.خالی آمدم تشییع تو شرمنده ام برده ام بین عبا پیغمبری افتاده را ما که دست یاعلی دادیم... پاشو یاعلی! تا نبرده ساربان انگشتری افتاده را چشم هایت تیر خورده تا به روی نیزه ها زیر دست و پا نبیند دختری افتاده را از تو پنهان نیست پیدا می کند زینب، دگر در حراجی های کوفه معجری افتاده را رضا دین پرور حضرت عباس (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 السلام ای مظهر خون و قیام در شداید کرده حجت را تمام یاد آن ساعت که کردی زیب دوش غنچه را ای باغبان گلفروش غنچه بودی اصغر و گل مادرش کز عطش بی شیر ماندی ساغرش گل برای غنچه اش بی تاب بود غنچه چشمش بر نگاه باب بود سوی میدان بردی او را ای امام تا کنی با بردنش حجت تمام طبق آن عهدی که بستی از الست شیر خوارت را گرفتی روی دست گفتی ای قوم زره بیرون شده در سراب بی خودی افسون شده بر شما گر خون من باشد مباح كشتن طفلی نمی باشد صلاح در کف او قبضه شمشیر نیست تشنه هست و مادرش را شیر نیست پس بگیرید از من و آبش دهید هست بی تاب و به تن تابش دهید از عطش بر من عزیزی می کند روی دستمن تلظی می کند بر لبانت مانده حرف ناتمام چون سفیر تیر شد حسن ختام حرمله کرد از کمان تیری رها تا دهد بر اصغرت آب بقاء از کمان آن تیر زهر آلود ، جست بر گلوی نازک اصغر نشست گوش تا گوش علی از هم درید تشنه اصغر روی دستش شد شهید تا که پرپر غنچه ات را تیر شد خون تو پیروز بر شمشیر شد کردی از خونش محاسن را خضاب تا کنی مظلومیت را فتح باب چون به خون قنداقه اش شد لاله گون فارغ التحصیل شد از آزمون حضرت علی اصغر (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 از لشکر کوفه این خبر می آید زخم است و دوباره بر جگر می آید این بار هدف کیست؟ پدر یا که پسر؟ تیر است و به قصد سه نفر می آید پرسید پدر؟ پسر؟ هدف آخر کیست؟ انگار که دل توی دل مادر نیست ای تیر به غیر زخم بر جان رباب، حرفِ درگوشی تو با اصغر چیست؟ می رفت به سمت لشکر بی خبران می گفت رباب، مادرانه، نگران: خورشید متاب بر گلوی پسرم می ترسم چشمی بزند زخم بر آن شب هایم مهتاب ندارد دیگر مادر، بی تو خواب ندارد دیگر گهوارۀ خالی از تو آغوش من است گهوارۀ تو تاب ندارد دیگر گفتند بر او داغ مجسم بزنند یک تیر ولی سه زخم توام بزنند حتی گهوارۀ علی را بردند تا تیر به قلب مادرش هم بزنند حالا من و، اشک و، شب مهتابی و او لالایی خواب و، تب بی خوابی و او گهوارۀ کودک مرا پس بدهید من باشم و، تنهایی و، بی تابی و او شش ماهه ام ای طفل کفن پوش رباب جایت خالی ست توی آغوش رباب در من انگار، کودکی می گرید هر روز صدای توست در گوش رباب سیدمهدی حسینی حضرت علی اصغر (ع) روضه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar
تکثیر عشق 💚 👈 @azizamhosen @yaraliagham
4_5920211941900421403.mp3
1.82M
نوحه واحد یا سنگین حضرت قاسم (ع) عمو تو ای ماه دل آرایم من وارث غیرت بابایم منتقم سیلیِ زهرایم (بده اجازه) ببین دلم تنگه برا بابا عمو شدم دیگه تک و تنها قسم می دم به مادرت زهرا (بده اجازه) [عمو حسین عموحسین جانم(۳)عموحسین جان]۲ من ماه کنعان حسن هستم از روز اول به تو دل بستم از عشق تو عمو ببین مستم (عموی خوبم) دلم شکسته با نگاه تو آه می کشم عمو با آه ِ تو ای کاش فدا بشم به راه تو (عموی مظلوم) [عمو حسین عموحسین جانم(۳)عموحسین جان]۲ ببین عمو سوز و گداز من سجاده ی خون و نماز من عشق من و راز و نیاز من (عموی خوبم) کسی نمیدونه چه دیدم من چه طعنه هایی که شنیدم من به زیر مَرکب قد کشیدم من (عموی خوبم)
. 🔸 «اى بندگان خدا ! اگر حتّى همين [دنيا]، پايانِ ميدانِ مسابقه [ى زندگى] و منزل نهايى شما مى‌بود، باز سزا بود كه انسان در آن به كار بپردازد تا اندوه او را بزُدايد و او را از دنيا كنار بكشانَد و به كوشش خود در رهايى جويى از جهان بيفزايد، چه رسد به اين كه آدمى‌پس از اين جهان، در گرو دستاورد خويش است و به حسابرسى بازش مى‌دارند». ▫️ عبادَ اللّهِ ! فَلَو كانَ ذلِكَ قَصرَ مَرماكُم، ومَدى مَظعَنِكُم، كانَ حَسبُ العامِلِ شُغُلاً يَستَفرِغُ عَلَيهِ أحزانَهُ، ويُذهِلُهُ عَن دُنياهُ، ويُكثِرُ نَصَبَهُ لِطَلَبِ الخَلاصِ مِنهُ، فَكَيفَ وهُوَ بَعدَ ذلِكَ مُرتَهَنٌ بِاكتِسابِهِ، مُستَوقَفٌ عَلى حِسابِهِ. 📚 تحف العقول: ص ۲۳۹ علیه السلام @hadithnet | معارف حدیث